به گزارش «سدید»؛ دو دوره اخیر جشنواره فیلم فجر با حاشیههای فراوانی مواجه شد که ماهیت وجودی آن را نشانه میرفتند. نقد از روند و شکل برگزاری جشنواره بحثی است که میتواند با عوض شدن مدیران یا تغییر رویکردها برطرف شود یا به نتیجه برسد؛ اما زیرسوال بردن ماهیت وجودی جشنواره فجر، بحثی دیگر است و بنیانها و ساختارهای اساسی سینمای ایران را نشانه میرود. در فضای سال ۹۸ که یک جنگ روانی گسترده با موضوعات سیاسی-اجتماعی، تمام کشور را تحتالشعاع قرار داده بود، فجر سیوهشتم با اعلام عدهای از عوامل سینما که این رویداد را تحریم میکنند، مواجه شد. البته عمده این افراد یا فیلمی در جشنواره نداشتند یا انصرافشان مانع از حضور اثر آنها در فستیوال نمیشد، اما چنین رفتارهایی در راستای ایجاد یک جو روانی علیه ماهیت میراث چهاردههای سینمای ایران انجام میشد. دوره پس از آن وقتی بود که کرونا در کشور بیداد میکرد و از یکسو تولیدات قابلتوجهی در سال سینمایی پیش از جشنواره انجام نشده بود و ازسوی دیگر حضور خبرنگاران و مردم در سالنهای نمایش، ازنظر خیلیها معقول بهنظر نمیرسید. خیلیها میگفتند برای یک دوره جشنواره را تعطیل کنید تا سر صبر و بهموقع، به برگزاری آن برگردیم که این اتفاق هم نیفتاد و دوره نادری با تعداد فیلمهای اندک، در تاریخچه جشنواره ثبت شد که هیات انتخاب هم نداشت و دبیر جشنواره مسئولیت فیلمهای واردشده به آن را برعهده گرفته بود. جالب اینجاست که در همین جشنواره هم بحث پذیرفته شدن یا نشدن بعضی از فیلمها مطرح شد که در بعضی موارد هیچ توجیهی نمیشد برایشان پیدا کرد. این همه حاشیه و جنجال به جشنواره فجر که ترمینال یکساله سینمای ایران و ویترین فرهنگی مهمی برای کشور بهحساب میآید، صدمات جدی زده است و حالا برگزاری فجر چهلم اهمیت خاص و ویژهای پیدا میکند. رفع سوءتفاهمات از یکسو و ازسوی دیگر جذب وفاداران و دلسوزان واقعی سینمای ایران که در این مدت اخیر تارانده شدهاند، اقدامی است که مدیران فرهنگی جدید باید در دستورکار عاجل خودشان قرار بدهند. این مدیران جدید میراث گرانبهایی را در دست میگیرند؛ آنهم در شرایطی که خیلی چیزها ماهیت وجودی چنین میراثی را زیرسوال برده است. اگر جشنواره فجر تعطیل شود و از فردای آن برای تشکیل رویدادی مشابه آن اقدام شود، حداقل ۴۰ سال طول میکشد تا آن رویداد جدید، سابقه امروز فستیوال فجر را پیدا کند؛ فستیوالی که از کشف ستارههایی مثل تئو آنجلوپلوس یا نوری بیلگه جیلان در آن گرفته تا حضور جدی برادران کوئن یا کن لوچ یا کوستا گاوراس و بسیاری از کارگردانان شاخص دیگر در دنیا، اعتباری جدی در کارنامهاش ثبت کرده و بهعلاوه، بهترین و آبرومندترین فیلمهای سینمای ایران برای اولینبار در آن به نمایش درآمدهاند. اگر روندهایی که مدیران فرهنگی دوره قبل درپیش گرفته بودند ادامه پیدا میکرد، باید بهطور جدی نگران ازدست رفتن این میراث بزرگ میشدیم، اما حالا بیاینکه بدانیم قرار است در آینده چه اتفاقی بیفتد، حداقل میتوانیم یک شانس برای خودمان قائل باشیم و بدانیم آن گزینههای قطعی برای نابودی فجر که میشناختیم، دیگر وجود ندارند. الان در موقعیتی هستیم که مدیران جدید باید بلافاصله دست بجنبانند و اقداماتی فوری برای ترمیم شکافها و اصلاح روندها در جشنواره فیلم فجر انجام دهند، اما هنوز نه رئیس سازمان سینمایی مشخص شده، نه مدیرعامل بنیاد فارابی. وقت تنگ است و کار مهم و پیچیده، اما هنوز کارگزاران این کار مشخص نشدهاند؛ چه رسد به اینکه برنامهها و تاکتیکها و تکنیکها را بدانیم. میتوان به مدیران فرهنگی جدید یادآور شد که اولین فستیوال فجر در هر دولتی، چقدر در ریلگذاریهای فرهنگی آن دولت موثر است. این فرصت را نمیتوان بهسادگی ازدست داد. این را هم باید اضافه کرد که سینما، ویترین فرهنگی تمام دولتها در ایران است و کمتوجهی به آن باعث نمیشود همهچیز خنثی برگزار شود؛ بلکه باعث خواهد شد رقبا یا حتی دشمنان از بیعملی مدیران استفاده کنند و فضا را بهسمتی ببرند که نهفقط به یک جناح و جریان سیاسی بخصوص، بلکه به منافع ملی ایران صدمه بزند و جبران کردنش در آینده و برگرداندن وضع به حالت نرمال، خیلی مشکلتر از امروز خواهد بود. ۱۳۳روز تا برگزاری جشنواره فیلم فجر باقی مانده است و هرسال زمانی که ترافیک تولید در سینمای ایران بهشدت بالا میرود، از اواخر شهریورماه شروع میشود و تا اوایل اسفند ادامه پیدا میکند. بازه زمانی فشردهتر، از آبانماه تا زمان برگزاری جشنواره فجر است، درحالیکه طی سالهای اخیر خیلی از فیلمها بدون حضور در جشنواره فجر مستقیما راهی اکران میشوند، اما تمرکز تولیدات سینمای ایران در این بازه زمانی بخصوص، میراث دورانی است که همه فیلمها ابتدا باید در فجر نمایش داده میشدند و بعد در فستیوالهای خارجی یا سینماهای داخلی حضور پیدا میکردند. به هرحال الان فیلمها درحال ساخته شدن هستند. پس از یکیدو سال رکود، آمار تولیدات در شهریور امسال مجددا بالا رفته و اکثر عواملی که تا چند وقت پیش بیکار بودند، سر کار رفتهاند. کسی، اما بهدقت و درستی رصد نکرده که این فیلمها با چه کیفیتی و با چه محتوایی تولید میشوند. همین الان که هنوز کار ضبط و تدوین آثار تمام نشده، فرصت تاثیرگذاری روی خروجی نهایی کارها هم وجود دارد. گاهی با یک همدلی، کمک یا نقد ساده، میشود نتیجهگیری یا فضای کلی یک فیلم را بهشکل قابلقبولی درآورد و بعد، در گیرودار اصلاحیه و سانسور و جنجالهای رسانهای نیفتاد. یکی از ابزاری که توسط آن میشود سینماییها را جذب و امیدوار کرد و به آنها جهت داد، اتفاقا همین جشنواره فجر است. در فجر سیوهشتم که به حواشی آن و تحریمهای صوری و پرسروصدایش اشاره شد، یک بازیگر که گفته بود جشنواره تئاتر فجر را تحریم میکند، چون با سازمان رسانهای اوج فیلم جنگی کار کرده بود و فیلمش در بخش مسابقه جشنواره حضور داشت، درباره بخش سینمایی فستیوال فجر حرفی از تحریم نزد. این یعنی اگر افراد چیزی برای ازدست دادن داشته باشند، رفتارشان معقولتر خواهد بود و کمتر ممکن است از چارچوبها بیرون بزنند. حالا که اکثر فیلمها هنوز روی کاغذ هستند و جلوی دوربین یا پای میز تدوین نرفتهاند، میتوان به عوامل آنها چیزهایی بخشید و امیدهایی داد که برای حفظشان، چارچوبهای صدمهدیده ساختار فرهنگی کشور را ترمیم کنند. وقت تنگ است و کار بسیار؛ درحالیکه ما غیر از خود وزیر ارشاد، هنوز هیچکدام از مدیران سینمایی جدید را نشناختهایم و از برنامهها یا توانمندیها خبر نداریم. ما فقط چالشها و فرصتها را میدانیم و بر این اساس، در ادامه به سه اقدام مهمی که در این فرصت عاجل باید صورت بگیرند، اشاره خواهد شد.
فرصت طلایی برای اعمال ریزهکاریهای تعیینکننده همین حالا است
شاید گفته شود در فرصت اندکی که تا برگزاری فجر چهلم باقی مانده، دولت مگر چقدر میتواند فیلم تولید کند؟ بنیاد فارابی مگر چقدر فرصت دارد فیلمنامهای به تصویب برساند و کارگردان آن را تایید کند و کار را به انتها برساند؟ بله فرصت تولید کم است، اما فرصت تاثیرگذاری هنوز وجود دارد. فیلمنامهها همه از قبل نوشته شدهاند و فیلمی را نمیتوان در تاریخ سینمای حرفهای سراغ گرفت که طی چهارماه ایدهاش شکل بگیرد، سناریوهای آن نوشته شود، مراحل پیشتولید، تولید و پستولید را طی کند، به دست هیات انتخاب یک جشنواره برسد و نهایتا در رویداد حاضر شود؛ اما بحث تاثیرگذاری، یک چیز دیگر است. فیلم «خرمشهر» که بعدها با اسم «یک خانواده محترم» منتشر شد را به یاد بیاوریم. حتی بخشی از سرمایه این فیلم را صداوسیما تامین کرده بود و قرار بود یک اثر جنگی در رثای حماسه آزادسازی خرمشهر باشد. پروانه نمایش کار صادر شد و مراحل دیگر همه طبق روال پیش رفتند؛ اما سرمایهگذار دوم کار که یک فرانسوی بود، توانست روی کارگردانی همان فیلمنامه تاییدشده چنان تاثیری بگذارد که خروجی کار به یکی از ضدملیترین آثار تاریخ سینمای ما تبدیل شود. الان ما در مرحلهای هستیم که همان تهیهکننده فرانسوی قرار داشت. میشود دست جنباند و نتیجه نهایی کارها را به سمتوسوی دیگری برد. اگر آن تهیهکننده فرانسوی به کارگردان یک خانواده محترم، وعده فستیوالهای غرب اروپا را داده بود (که نهایتا فستیوالی در امارات نصیبش شد) به فیلمسازان خودمان میشود تنها با اعطای امیدواری نمایش اثرشان (و نه لزوما جایزه) در فستیوال فیلم فجر، کلی امید و انگیزه بخشید. مشخص است که در هیچجای دنیا فیلمهای ایرانی را به اندازه خود ایران تحویل نمیگیرند و هیچ هنرمندی از این همه توجه که جشنواره متمرکز میکند، بهراحتی نخواهد گذشت. با اینحال رویکرد جشنواره هنوز مشخص نشده، فراخوان آن هنوز به انتشار نرسیده و بهطور کلی کسی نمیداند با چه شیوهای میتواند خودش را در این رویداد دارای یک شانس ببیند. با بذل توجه به همین ریزهکاریها است که میتوان خیلی از مسیرهای کلی را از بیراهه درآورد. هیچ شخص یا نهادی مثل وزارت ارشاد نمیتواند در یک نمای کلی ببیند که در دورهای بخصوص، چه فیلمهایی با چه موضوعاتی درحال تولید هستند. این فقط از وزارت ارشاد برمیآید، چون پروانه ساخت آثار را صادر کرده است. با رصد همین اطلاعات و برقراری ارتباط با عوامل فیلمها میتوان آن تاثیرگذاریهای نرم و نامحسوس، اما موثر را از همین حالا آغاز کرد و ویترین جشنواره از همین حالا بهسمت آماده شدن پیش برود.
نگذارید فیلمهای خوب در نطفه خفه شوند
تنها کارهایی میتوانند در فجر چهلم حاضر باشند که فیلمنامهشان از قبل نوشته شده باشد و تهیهکننده و عوامل اصلی کار تابهحال مشخص شده باشند. اما از میان آثاری که همین مراحل را طی کردهاند هم معلوم نیست کدامشان به سرانجام برسند و کدام نرسند. خیلی از کارها ممکن است در هزارتوی تولید گیر کنند و به فجر نرسند. از مشکل امکانات و سرمایه گرفته تا دردسرهای پروانه ساخت و موارد اینچنینی دیگر، خیلی از مسائل در این زمینه موثر هستند. فیلمنامهها همه در فضای دولت قبل نوشته شدهاند، هرچند تمامی آنها را نهادهای همسو با دولت تولید نمیکردند، اما غیر از بحث امکانات که دولت جدید با تشکیل کارگروهی ویژه میتواند در اعطای آن به پروژههای مثبت و درخشان، اما گرفتار و بر زمینمانده فعال شود، یک بحث دیگر هم وجود دارد و آن صدور پروانههای ساخت است. هنوز عوامل دولت قبل در بدنه وزارت ارشاد حضور دارند و این میتواند در روند صدور پروانههای نمایش بسیار موثر باشد. بدون آگاهی از این موارد، ممکن است حتی خیلی از فیلمهای درخشان در نطفه خفه شوند یا فرصت حضور در اولین فجر دولت جدید که جنبهای حیثیتی و تاثیرگذار دارد را از دست بدهند. بهخصوص درمورد افراد فیلماولی که گمنام هستند و تایید نشدن فیلمنامهشان سروصدایی بهراه نمیاندازد، این قبیل اقدامات بارها صورت گرفته است. نگاههای سیاسی ظریفتر و سیاستر، برخلاف رقبایشان، بهجای اینکه اجازه بدهند یک فیلم ساخته شود و بعد با اصلاحیه یا توقیف آن، از سازندهاش قهرمان بسازند، وقتی هنوز سازندهاش نامی برنیاورده و آن فیلم هنوز ساخته نشده است، موقع اعطای پروانه ساخت، کار را در نطفه خفه میکنند. این نگاه سیاسی و ظریف، تابهحال درجهت سازندهای بهکار نرفته و باعث شده بسیاری از پروژههای خلاقانه سینمای ایران ساخته نشوند. همین حالاست که باید نظر مدیران معطوف به این بخش شود و از بروز چنین رویدادهایی جلوگیری کنند. تعدادی از پروژهها هم بدون اخذ پروانه ساخت و صرفا با یک مجوز ناجیهنر جلوی دوربین رفتهاند و قصد دارند بعدها برای گرفتن پروانه اقدام کنند. اینها لابد از اینکه پروانه را حتما میگیرند مطمئن هستند؛ اما باید در میانشان دقت و جستوجوی کافی صورت بگیرد که چه ماهیتی دارند و نهایتا چهجور کاری از آب درخواهند آمد. شاید همین حالا بشود روی آنها هم تاثیر گذاشت یا اگر روندی بهطور غلط پیش میرود، جلوی آن گرفته شود.
از مردم کمک بگیرید
مدیران فرهنگی دولت جدید اگر میخواهند نهتنها جشنواره فیلم فجر، بلکه بهطور کلیتر سینمای ایران را از بحرانهای اخیر آن خلاص کنند، غیر از عوامل سینما، باید چشمی بهسمت مردم هم داشته باشند. وقتی فرهنگ و هنر طبقاتی شوند و مردم واقعی، نه جزء عوامل سازنده محتواها قرار بگیرند و نه در آمار مخاطبان بنشینند، وضع بهسمتی پیش خواهد رفت که عدهای محدود و خویشبیشپندار، با بودجه و امکانات کشور، گاهی حتی ضدمنافع ملی رفتار کنند و تازه خودشان را هم جای تمام ملت جا بزنند. آنها اتفاقا عاشق این هستند که درموردشان برخوردهای سخت صورت بگیرد تا مظلومنمایی کنند و از خودشان قهرمان بسازند؛ اما برخورد نرم، هم جوانمردانهتر است، هم عادلانهتر است و هم بهتر جواب میدهد. باید از جشنوارهای که در یک فضای آکواریومی برگزار میشود و خروجی اتمسفر خودش را نظر و سلیقه تمام مردم کشور جا میزند، بیرون بیاییم. میتوان در فجر چهلم، اکران شهرستانها را در سراسر کشور برقرار کرد و بهای بلیتها را از جیب دولت پرداخت تا پای مردم به سالنها باز شود و شور به سینما برگردد. این اولا بهترین شروع مجدد برای سینمای ایران پس از مهار ویروس کرونا خواهد بود و ثانیا سد طبقاتی آمارها را میشکند. وقتی مردم واقعی به سالنها بیایند و از فیلمی استقبال کنند و احیانا بعضی فیلمهای دیگر را موردتوجه قرار ندهند، این خودبهخود روشن خواهد کرد که وزن واقعی گفتمانها چقدر است. گفتمانی که پایگاه اجتماعی آن، آکواریومی است، دیگر نمیتواند با رویکردهای ضدملی ژست قهرمان ملی و منتقد دلسوز و منصف را بگیرد. امکانات این کار از همین حالا باید فراهم شوند و برای جزئیات آن از همین امروز باید تصمیمگیریها صورت بگیرد. شاید با این روش بتوان خیلی از سینماهای متروکه را در اقصینقاط کشور مجددا بهراه انداخت. این سالنها نیاز به بازسازی دارند و اگر از حالا برایشان فکری شود، هنوز فرصت بازسازی هم درمورد آنها از دست نرفته است. اگر با این شیوه، مخاطبان جشنواره امسال یک رشد انفجاری داشته باشند، ممکن است تهیهکنندگان فیلمها هم در بهای بلیتی که دولت میخواهد بپردازد، تخفیفات ویژهای بدهند. فراموش نکنیم سال گذشته هم چند اثر ویژه و منتخب جشنواره، قبل از اینکه اکران شوند، در عید نوروز از تلویزیون پخش شدند. یعنی تمام آثار لزوما نمیخواهند در چنین شرایطی به گیشههای سرسامآور برسند و خیلی راحت میشود با آنها تعامل کرد. چندسال پیش که یک روز، بهمناسبت روز ملی سینما، بلیت سالنها مجانی اعلام شد، هجوم بیسابقه مردم برای تماشای فیلمها نشان داد که این روش میتواند خیلی از مواقع جوابگو باشد.
انتهای پیام/