به گزارش «سدید»؛ طرح ارنست بوین وزیر خارجه سابق انگلیس در کنفرانس مسکو در آذر ۱۳۲۴ را میتوان حلقهای از زنجیره طرحهای انگلستان برای تجزیه ایران قلمداد کرد. این طرح بهرغم ظاهر پرفریب خویش، قصد داشت تا با ایجاد نوعی خودمختاری در برخی مناطق کشورمان، عملاً آن را به سوی فروپاشی سوق دهد! در مقال پی آمده، ابعاد و دلایل شکست آن، مورد بازخوانی و ارزیابی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
انگلستان، همواره آماده معامله با روسیه بر سر ایران!
به گواهی تاریخ، سیاست قدرتهای بزرگ بهویژه بریتانیا در قبال ایران همواره با توجه به منفعتطلبی آنها تدوین شده است. در این میان، تمامیت ارضی و استقلال ایران، بهعنوان اصلیترین شاخصه حیات یک دولت، همواره در معرض تهدید قرار گرفته است. بنا به آنچه از تاریخ برمیآید، میتوان قاعده کلی موازنه قوا را اساس کنشگری بریتانیا در طول سالهای جنگ جهانیدوم به شمار آورد. براساس این قاعده، هر زمانی که سیاست موازنه قوا با رقبای جهانی حکم کند، استقلال و تمامیت ارضی کشوری، چون ایران نه تنها مهم نیست، بلکه در راستای پیادهسازی این سیاست و حفظ منافع بریتانیا، باید نادیده گرفته شود؛ موضوعی که در دوران جنگ جهانیدوم مجدداً تکرار شد. بر همین اساس، شرایط به گونهای پیش میرفت که تمام سیاستمداران انگلیسی، اعم از وزیر امورخارجه و سفیر وقت بریتانیا در ایران، بر خدشهدار کردن استقلال و تمامیت ارضی ایران تأکید داشتند و تنها اختلاف، درباره نحوه اجرای این امر بود! به عبارت دیگر، مقامات سیاسی بریتانیا بهویژه همزمان با پیشرویهای فرقه دموکرات آذربایجان و گسترش فعالیت تودهایها در ایران، به این تصمیم رسیده بودند که برای جلوگیری از به خطر افتادن منافع بریتانیا، تحتتأثیر پیشرویهای شوروی، باید بر سر ایران با شوروی معامله کرد؛ معاملهای که در بسیاری جهات، قراردادهای فیمابین انگلیس و روسیه در سال ۱۹۰۷ را در ذهن تداعی میکند. در این میان نکته مهم آن است که با مروری بر نوع کنشگری بریتانیا در سالهای اشغال خاک ایران، در دوران جنگ جهانیدوم، در نگاه اول نوعی آشفتگی در سیاستهای این دولت، بهویژه درقبال حوادث ایران از جمله غائله آذربایجان، به چشم میخورد. دولت انگلیس در نخستین ماههای فعالیت و پیشروی تودهایها در آذربایجان، نه تنها مخالفتی با این اقدام نداشت، بلکه بنا به برخی اسناد و روایتهای موجود -که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود- با سکوت خود، مهر تأییدی بر تجاوزات شوروی زد.
طرح تجزیه نامحسوس ایران در کنفرانس مسکو
بر چنین مبنایی بود که بحث تجزیه محسوس یا نامحسوس ایران در سالهای پایانی اشغال ایران در جنگ جهانیدوم و همزمان با پیشرویهای شوروی در آذربایجان و دیگر نقاط ایران، به بحث داغ محافل سیاسی بریتانیا تبدیل شده بود. زمانی که گزینه برخورد نظامی انگلستان و امریکا با شوروی، جهت آزادی آذربایجان و تخلیه آن از ارتش سرخ منتفی شد و انگلستان آشکارا اعلام کرد: «به خاطر آذربایجان با شوروی نخواهد جنگید.» پیر استعمار طرح همیشه آماده خود را یعنی «تقسیم ایران به جای جنگ برسر ایران» بار دیگر در دستور کار کنفرانس مسکو قرار داد. ماحصل مشترک انگلستان و امریکا -که به طرف روسی ارائه شد- تقسیم ایران به جمهوریهای آذربایجان، کردستان، گیلان (سهم شوروی) و جمهوری خوزستان (مناطق نفتخیز جنوب ایران) و احتمالاً بلوچستان جهت ممانعت از رسیدن روسها از سمت شرق ایران به آبهای گرم و آزاد جنوب (سهم انگلستان) بود. امریکا هم با این امر مخالفتی نداشت و به یقین سهم ویژه خود را در مرکز ایران و با تبدیل نظام پادشاهی به نظام جمهوری کسب میکرد. بر این اساس، کنفرانس مسکو در راستای تلاش جدی دولت انگلیس برای تجزیه نامحسوس ایران و حفاظت از منافع دولت بریتانیا، در دهه پایانی آذرماه ۱۳۲۴ با حضور وزرای خارجه انگلیس، شوروی و امریکا برگزار شده بود. در این کنفرانس ارنست بوین وزیرخارجه انگلیس، پیشنهاد کرد: یک کمیسیون سهجانبه از نمایندگان انگلیس، امریکا، شوروی تشکیل و به تهران اعزام شود تا به اوضاع ایران، از جمله آذربایجان رسیدگی کند! بنا بر شواهد و مستندات گوناگون، طرح بوین در واقع طرحی برای تقسیم ایران بود. این کنفرانس در دسامبر ۱۹۴۵/آذر ۱۳۲۴، با شرکت وزرای خارجه شوروی، امریکا و انگلیس، در مورد مسائل مربوط به جنگ (دوم جهانی) و مسائل خارجی سه کشور تشکیل شد. در این کنفرانس ارنست بوین کوشید موضوع ایران را در دستور کار کنفرانس قرار دهد. وی به استالین گفت: افکار عمومی در انگلستان و اعضای پارلمان انگلیس بر این باورند که دولت شوروی، سیاستی را تعقیب میکند که منجر به منضم شدن آذربایجان ایران به شوروی خواهد شد و حداقل میخواهد آذربایجان را به صورت یکی از اقمار خود درآورد. وی سپس به ناتوانی ایرانیها در ایجاد رفرم و اصلاح و بهبود اوضاع اشاره و تأکید کرد: اصلاحاتی باید در ایران به انجام برسد که بسیار لازم و مورد نیاز ایران است. آنگاه طرح خود را ارائه کرد که به موجب آن، باید کمیسیونی از نمایندگان سه کشور جهت ارائه مشاوره و کمک به ایران، تشکیل شود و برای ایجاد شوراهای ایالتی و ولایتی، به دولت ایران یاری دهد. همچنین این کمیسیون باید توصیههایی را برای تجدیدنظر در موادی از قانوناساسی ایران بهویژه در مورد انتخابات شوراهای محلی و استفاده از زبانهای قومی مانند عربی، ترکی و کردی، برای مقاصد تحصیلی و آموزشی به دولت ایران ارائه کند. اولین دوره انتخابات شوراهای ایالتی نیز تحتنظر کمیسیون صورت خواهد گرفت.
پیگیریهای انگلستان برای عملی شدن طرح «ارنست بوین»
در صورت تحقق طرح بوین، این طرح دستاوردهای زیادی برای بریتانیای رو به افول به ارمغان میآورد، به طوری که مهمترین دستاورد آن، حفظ منافع انگلستان در جنوب ایران، بدون هزینه از طرف انگلستان بود. سیاست انگلیس در قبال ایران در آن مقطع زمانی، یعنی هفتههای اول ژانویه ۱۹۴۶، اصولاً بر طرح بوین استوار بود که به اعتقاد وزیر امور خارجه انگلستان، تنها راه عملی و ممکن برای حل مسئله آذربایجان به شمار میرفت. برای بریتانیا جذابترین وجه طرح، انجمنهای ایالتی آن بود که به محض انتخاب انجمنهای طرفدار انگلیس در استانهای جنوبی، بخشهای جنوبی کشور را نیز از خطر نفوذ حزبتوده و شوروی مصون میداشت! برنز وزیرخارجه امریکا با اندک اصلاحاتی این طرح را پذیرفت. اما استالین به ظاهر طبق نظر مولوتف وزیرخارجهاش که اظهار داشت: چنین پیشنهادهایی را بدون اطلاع و رضایت ایران نمیتوان پذیرفت، طرح بوین را رد کرد! اما سِر ریدر بولارد سفیر انگلیس در ایران که در کنفرانس مسکو حضور داشت، برای وادار کردن دولت ایران به پذیرش طرح بوین، به تهران مراجعت کرد و ضمن ملاقات با ابوالقاسم نجم (نجمالملک) وزیرخارجه ایران و ابراهیم حکیمی نخستوزیر، پیشنویس طرح را تسلیم آنان کرد. پنجم ژانویه ۱۹۴۶/۱۵ دی ۱۳۲۴ بخش فارسی رادیو بیبیسی خبر داد: بولارد به دولت ایران پیشنهاد کرده است با تشکیل کمیسیون سهجانبه متشکل از نمایندگان شوروی، امریکا و انگلستان، موافقت نماید تا اوضاع ایران و بهویژه آذربایجان (تحت اشغال روسها و فرقه دموکرات) را مورد بررسی قرار دهند. با توجه به آنکه امریکا، هنوز درباره اتخاذ یک موضع قاطع در خصوص موضوع ایران تعلل میکرد و امیدی به فراخوانی سریع نیروها از ایران وجود نداشت، بریتانیا با طرح کمیسیون سهجانبه ابتکار عمل را در دست گرفت! آنها امیدوار بودند که این خطمشی، هم از هر گونه توسعه بیشتر نفوذ شوروی جلوگیری کند و هم موقعیتی را پدید آورد که متفقین بتوانند در مورد ایران، به نوعی توافق دوستانه برسند. در این پیشنهاد، به تأسیس حکومتهای خودمختار محلی، در نقاط مختلف ایران توصیه شده بود. در این زمینه روزنامه اطلاعات به نقل از رادیو لندن خبر داد: «رادیو لندن- مستر بوین در نطق خود که راجع به سیاست خارجی، پریروز در مجلس شورای ملی انگلیس ایراد نموده و سیاست انگلستان را در مورد حفظ دوستی با دولت شوروی و پیشنهاد به دولت شوروی، برای اینکه قرارداد ۲۰ساله منعقد بین شوروی و انگلستان به ۵۰ سال مبدل شود، تشریح نمود... و نسبت به قضیه ایران هم اظهارات زیر را نمود: من معتقدم که رقابت بین انگلستان و شوروی درباره ایران وجود ندارد، ولی درباره آذربایجان ایران همیشه نگران بودم، مخصوصاً اینکه به روزنامهنگاران و افراد دیگر، اجازه داده نمیشد به آذربایجان مسافرت کنند؛ لذا ما این قضیه را در مسکو مطرح کردیم.»
نظریه بوین، ملهم از طرحهای پیشین بولارد
نظریه بوین مبنی بر ایجاد یک کمیسیون انگلیسی-روسی- امریکایی، برای رسیدگی به مسائل ناشی از اشغال ایران به دست متفقین از طرحهای پیشین بولارد مبنی بر ایجاد نوعی حکومتهای محلی درایران الهام گرفته بود. هنگامی که در پاییز ۱۹۴۵/۱۳۲۴، تحولات آذربایجان پیش آمد، بولارد با تأکید بیشتری برای ایجاد انجمنهای ایالتی فشار آورد! البته انگلیسیها در مورد پیشهوری، توهم چندانی نداشته و فرقه دموکرات او را خطری جدی برای ایران و همچنین منافع بریتانیا در این کشور تلقی میکردند. با این حال، در آغازین ماههای فعالیت پیشهوری، دولت بریتانیا تلاش چندانی برای تقابل با آنها نکرد. بحث از این مبنا شروع شد که حضور متفقین در ایران، نظام دولتی و اقتصاد کشور را مختل کرده است. متفقین متعهد خواهند شد تعهدات فعلی خویش را در مورد ایران محترم شمرده و مسئولیت اعاده وضعیت عادی کشور را متقبل شوند. بخش اصلی این طرح، به تأسیس انجمنهای ایالتی اختصاص داشت. کمیسیون مزبور مطابق با قانوناساسی موجود، برای ایجاد چنین انجمنهایی پیشنهادهایی ارائه داده، بر انتخاباتش نظارت و همراهی خواهد کرد. در این پیشنهادها مادهای نیز جهت استفاده از زبان اقلیتها، جهت اهداف آموزشی و ... منظور شده بود. بولارد امیدوار بود از طریق اعمال پیشنهادش مبنی بر تأسیس انجمنهای محلی، خطر مستتر در وضعیت آذربایجان را خنثی کند. زیرا به عقیده او در صورت تحقق چنین طرحی، مسئله از حالت خودمختاری محلی، به خودگرانی محلی تبدیل میشد. وی میپذیرفت که در آذربایجان، شوروی «تمام برگها را در دست دارد»، با این حال معتقد بود آذربایجان تنها استانی نیست که احساس میکند مورد بیاعتنایی قرار گرفته است. به باور وی، اکثر استانها از میزان معینی از خودگردانی، استقبال میکردند. از آنجایی که انجمنهای ایالتی در اکثر کشورها معمول بود و لااقل به صورت اصولی، در قانوناساسی ایران نیز ملحوظ بود، بولارد امید داشت که بر مخالفتهای محلی، فائق آمده و آن را در سراسر کشور به اجرا گذارد. جالبترین وجه طرح سفیر بریتانیا آن بود که چنین به نظر میآمد امکان حل و فصل همزمان تعدادی از مسائل داخلی ایران را در بردارد. از یک سو انجمنهای ایالتی، نفوذ فرقه دموکرات را در آذربایجان ضعیف کرده و احتمالاً خواست امتیازات بیشتر از سوی تبریز و کردستان را نیز منتفی میکرد و از سوی دیگر نیز با رفع نارضایتیهای محلی، یکی دیگر از دلنگرانیهای اصلی دولت مرکزی را مرتفع میساخت. برای بریتانیا جذابترین وجه طرح انجمنهای ایالتی آن بود که به محض انتخاب انجمنهای طرفدار انگلیس در استانهای جنوبی، بخشهای جنوبی کشور نیز از خطر نفوذ حزبتوده و شوروی مصون میماند.
راه دشوار عملی شدن نظریه بوین
انگلیسیها امید زیادی به کمیسیون سهجانبه داشتند، ولی در اندک زمانی آشکار شد که احتمالاً کمیسیون مزبور، وظایف ناممکنی را بر دوش گرفته است! گذشته از دشواریهای چشمگیری که در متقاعد کردن همه طرفهای ذیربط بود، ایرانیان نیز میبایست در خصوص منافع تأسیس چنین انجمنهایی توجیه میشدند. خطرناک بودن تحقق این ایده، آنگاه بیشتر خودنمایی میکند که بدانیم ایران معاصر بر این باور شکل گرفت که وحدت و تمرکز از ضروریات ترقی است و تمرکززدایی نیز همیشه با ضعف و اضمحلال مترادف بود. در ایران سال ۱۹۴۵/۱۳۲۴، اکثر سیاستمداران نه تنها با دامن زدن به کاربرد زبان اقلیتها، بلکه با تأسیس انجمنهای ایالتی نیز مخالف بودند. مشکل دیگر ضرورت متقاعد کردن شوروی در این خصوص بود که منافعش در قالب انجمنهای ایالتی به مراتب بهتر تأمین میشد تا از طریق حکومت خودمختار فعلی؛ و بالاخره آنکه ایالاتمتحده، اتحادشوروی و ایران میبایست متقاعد میشدند که پیشنهادهای کمیسیون مزبور، چیزی به مراتب بیش از تلاش صرف بریتانیا، برای تحکیم حوزه نفوذش در ایران است. اگرچه امکان حل و فصل سریع هیچ یک از این دشواریها، محتمل به نظر نمیآمد، ولی بوین در مسکو خوشبین بود! در آغاز پیشنهادهای وی با نوعی کنجکاوی مقرون به احتیاط روبهرو شد، ولی پس از مدت کوتاهی با مانع مشترک مقاومت شوروی و طفره رفتنهای ایران روبهرو شد. طرح به بنبست رسیده بود، ولی حتی پس از آنکه شوروی نیز از این طرح کناره گیرد، هنوز این امید وجود داشت که بتوانند برای یک طرح انگلیسی- امریکایی هم که شده، حمایت ایران را جلب کنند. در واقع حتی حکیمی که در آن زمان نخستوزیر بود، به استانداران و فرمانداران دستور داد برای انتخابات محلی حاضر شوند، ولی بالاخره با تبلیغاتی که بر ضد این موضوع شد و مخالفت فزاینده داخلی، بریتانیا از پیگیری این طرح منصرف شد! آشکار بود که بریتانیا به هیچوجه انتظار نداشت که طرح کمیسیون سهجانبه، با چنین واکنش منفیای روبهرو شود. علاوه براین، به احساس ایرانیان بر ضد هر گونه تلاش خارجیها برای اداره امور کشور نیز کم بها داده بودند. این پیشنهادها سوءظن شدیدی را نسبت به مقاصد انگلیس برانگیخت، سوءظنی که با انتشار خبر مخالفت بریتانیا با طرح دعوای ایران در خصوص مداخلات شوروی در شورای امنیت، تشدید شد. بوین ضمن توصیف این تلاش ایران به طرحی خام، نگرانی خود را از وارد آوردن فشار بیش از حد بر شورای امنیت، از بدو کار ابراز داشت. با این حال چنین به نظر میآید که نگرانی اصلی وزیر امورخارجه بریتانیا، آن بود که این اقدام دولت ایران، شانس موفقیت طرح کمیسیون سهجانبه را به خطر اندازد. این اقدام بریتانیا نه تنها مخالفت ایرانیان، بلکه اعتراض امریکا را نیز در بر داشت. از نظر امریکا این اقدام بریتانیا تأیید مجددی است، بر این اصل که هنوز هم تأمین منافع شخصی، انگیزه سیاستهای انگلیس است.
چرایی مخالفت روسها با طرح بوین
چرایی مخالفت شوروی با طرح بوین، از جمله نکات مهمی است که نباید مورد غفلت واقع شود. همان گونه که محمدرضا پهلوی بعدها در پاسخ به تاریخ اظهار داشت، هدف روسها تصرف کامل ایران بود. روسها که موفقیت ظاهری فرقه دموکرات در آذربایجان را میدیدند، طبق اشاره آشکار احسان طبری تئوریسین حزبتوده، خواب شیرین تسلط بر کل ایران را میدیدند و ایرانی کمونیست و زیر سلطه خود را نظاره میکردند! بنابراین دو هدف اصلی و بلندمدت خود، یعنی دسترسی به منابع نفتی ایران و آبهای آزاد و گرم جنوب را ترجیح دادند. اشتهای شوروی برای اشغال کامل ایران تا آنجا بود که دولت انگلیس از ترس به مخاطره افتادن منافعش در جنوب ایران، طبق آنچه یک دیپلمات انگلیسی عضو هیئت بریتانیایی (به ریاست ارنست بوین) شرکتکننده در کنفرانس مسکو گفته است، پیشنهادی آشکار جهت تجزیه خاک ایران و ضمیمه کردن قسمت اعظم آن به شوروی داده بود، به گونهای که منافع بریتانیا بهویژه در منطقه جنوب به مخاطره نیفتد. موضوعی که البته بنا به دلایلی که شرح آن آمد، با مخالفت جدی مولوتف و در نهایت استالین مواجه شد.
واکنشهای ایرانی به طرح بوین و پایان آن
به دنبال انتشار طرح بوین در ایران، انتقادات وسیعی علیه این طرح مطرح شد. مصدق به مخالفت شدید با کمیسیون سهجانبه پرداخت و آن را صورت دیگری از قرارداد ۱۹۰۷ خواند و اظهار داشت: این طرح، ایران را زیر سلطه و کنترل کشورهای متفق قرار خواهد داد. حکیمی و وزیرخارجهاش، در مجلس حاضر شده و توضیحاتی درباره طرح بوین به نمایندگان مجلس دادند که مورد قبول نمایندگان قرار نگرفت و مجلس از تصویب طرح بوین، سر باز زده و آن را رد کرد! با مخالفتهای شدید داخلی، طرح بوین با شکست مواجه شد و از آن پس بود که حکیمی، درصدد طرح شکایت ایران در سازمانملل برآمد. اما انگلستان به مخالفت با طرح شکایت ایران، در سازمانملل برخاست. این اقدام بیشتر ناشی از آن بود که دولت بریتانیا، به هیچوجه مایل نبود بیش از حد، در کم و کیف اقدامات روسها در شمال کندوکاو کند، زیرا از آن بیم داشت که موقعیت خودش در جنوب، مشمول توجهی مشابه گردد. انگلیس با انتخاب احمد قوام به نخستوزیری، طرح کمیسیون سهجانبه را که هم در داخل با مخالفتهای گسترده مواجه شده بود و هم استالین آن را نپذیرفت، به فراموشی سپرد. با شکست طرح کمیسیون سه جانبه، تنها خط مشیای که برای امریکاییها و انگلیسیها در ایران بر جای ماند، سیاست صبر و ملاحظه بود. اینک تحولات آتی به تمایل شوروی در رعایت تعهدات معاهدهای و فراخوانی نیروهایش از ایران در ماه مارس ۱۹۴۶/ اسفند ۱۳۲۴، بستگی داشت. البته تضمینی وجود نداشت که صرف فراخوانی نیروها، به رفع بحران آذربایجان منجر شود، ولی لااقل به ایجاد فضایی آرامتر کمک میکرد.
انتهای پیام/