به گزارش «سدید»؛ چندماه پیش گزارشی در همین صفحه نوشتم و درمورد اوضاع نشر افغانستان صحبت کردم. از کاهش بازار نشر ایران و حضور ترکیه گفتم و تاکید کردم که این سالها بازار نشر و کتاب افغانستان از آثار کشورهای دیگر پر شده است. ناشران ایرانی در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ حضور پررنگی در همسایه شرقیمان داشتند، اما این روند در سالهای اخیر رو به کندی گذاشته است، حالا بعد از چندماه یکباره اوضاع تغییر کرده و افغانستان وضعیت دیگری پیدا کرده؛ طالبان بار دیگر بر افغانستان چیره شده و توانسته دوباره همان سلطنت قبلی را پیاده کند. نمیخواهیم از آنها بگوییم که حرف درموردش زیاد است، اما قرارمان این است که در این صفحه از اوضاع نشر در این چندماه بگوییم و اینکه چه کتابهایی الان در آن کشور وجود دارند و ممنوعیتی برای آنها در نظر گرفته شده است یا نه؟
برگشت به عقب
محمد کریمی در ایران به دنیا آمده، اما پنجسالی میشود که دوباره بهخاطر شغل پدرش به افغانستان بازگشته است. میگوید همیشه عاشق ایران است و به آن هم سفر میکند. او بهخاطر دوست داشتن رمانها و داستانهای متنوع، عاشق نویسندگان و داستانهای ایرانی است. در مصاحبه قبلی که با کریمی داشتیم، او گفت: «هر وقت در خیابانهای هرات و کابل قدم میزنم و کتابفروشیها را میبینم، برمیگردم به آن زمانی که حسرت داشتن یک کتاب داستان به دلمان بود و طالبان نمیگذاشت و کتابها را میسوزاند. اما بالاخره آن روزهای سخت گذشت و حالا هرجا که قدم میزنم و در هر کتابفروشی که میروم میتوانم کتابهای ایرانی را ببینم و بخرم و به جهان داستان و تخیلی که همیشه عاشقش بودم، بروم.»
چندماهی از این مصاحبه نگذشته و حالا طالبان در خیابانهای هرات و کابل حضور دارد. دوباره سراغ کریمی رفتم و از او درمورد وضعیت جدید پرسیدم، اما این بار با همه ناراحتیاش گفت: «چقدر آن روز که صحبت کردیم، وضعیت فرق میکرد، اما الان دیگر روزبهروز همهچیز تغییر میکند، مثلا یک کتابفروشی ممکن است باز باشد، اما فردا بسته شود. حالا یا با دستور طالبان یا با ترسهایی که خود کتابفروش دارد.»
او به یک کتابفروشی در هرات اشاره کرد که همیشه کتابهای ایرانی و جدید میآورد و مشتریان زیادی هم داشت و گفت: «همان روزهای اول که طالبان آمد با صاحب کتابفروشی صحبت کردم و او گفت من در همینجا میمانم و جایی نمیروم، طالبان نمیتواند مرا مجبور کند کارم را تعطیل کنم، ۱۵ سال تلاش کردهام تا اینجا را راهاندازی کنم، حالا نمیتوانم تلاشهایم را نادیده بگیرم. حدود دوماه بعد، اما اوضاع جور دیگری شد، دیگر از آن کتابفروشی خبری نیست و کاملا تخلیه شده، از طریق دوستانم پیگیری کردم، متوجه شدم بعد از دوهفته دستگیر میشود و بعد هم مجبورش میکنند مغازهاش را تخلیه کند، حتی نمیدانیم خودش هنوز اینجاست یا از افغانستان خارج شده.»
کریمی اوضاع کتابفروشیها را مناسب ندانست و معتقد بود وضعیت از این بدتر هم خواهد شد و گفت: «من نگران این هستم که مثل همان زمان قبلی که طالبان در افغانستان حضور داشت، همه کتابها جزء کتابهای ممنوعه شوند و دوباره برایشان خط قرمز بگذارند. نگران ادبیات، فرهنگ و هنری هستم که در این سالها برایش زحمت کشیدیم. دوباره قرار است همه آن محدودیتها برگردند و این باعث ناراحتی همه ماست.»
او در ادامه صحبتهایش گفت: «بگذارید از یکی از دوستانم در کابل مثالی بزنم. او میگفت در همان ماه اول بعد از استقرار طالبان هر روز به کتابفروشیها سر میزنند و میخواهند کتابهای غیردینی را جمع کنند، مخصوصا کتابهای داستان و شعر را، حتی میدانم درحال وضع قوانینی هستند که جلوی چاپ این مدل کتابها را بگیرند. یاد حرفهای پدرم میافتم، درمورد اوضاع آن زمان تعریف میکرد که باید کتابها را مخفیانه میخواندیم و حالا دوباره به همان روزها برگشتهایم.»
داستان، شعر و فلسفه ممنوع!
سالهاست که ایران و افغانستان بهدلیل زبان مشترکشان در زمینه نشر بسیار با هم همکاری داشتهاند و سالهاست کتابهای ایرانی در افغانستان وجود دارد، حتی در زمان طالبان باز هم این مراودات از طریق پاکستان انجام میشد. نشر ایران به پیشرفت نشر افغانستان بسیار کمک کرد. علی محمدی که در حوزه نشر بین ایران و افغانستان فعال است و خودش هم سالها در ایران زندگی کرده درمورد بازار مشترک این نشر گفت: «اگر به هشت یا ۹ سال پیش نگاه کنیم، کتابها در بازار نشر افغانستان از سمت ایران تامین میشد و خیلی از کتابهای ایرانی -مخصوصا پرفروشهایی که در ایران وجود دارد- در افغانستان پرفروش هستند. مثالی بین دوستان نشر در افغانستان داریم و میگوییم هر آنچه در ایران منتشر میشود برای ما لازم است و باید در اینجا هم باشد، حتی ما کتابهایمان را با توجه به اوضاع خوب چاپ در ایران آنجا منتشر میکردیم، ولی حالا همهچیز متفاوت شده است.»
او صحبتهایش را ادامه داد و گفت: «بگذارید از اوضاع الان بگویم، شرایط خیلی پیچیده شده است و هنوز قوانینی نیامده که چه کتابی را داشته باشیم و چه کتابی نه. همهچیز در حد حرف است، مثلا اینکه میگویند کتابهای داستان و شعر و حتی فلسفه و اینها نباید در کتابفروشیها باشند و اصلا نباید منتشر شوند یا اینکه فعلا هیچکتابی از ایران وارد افغانستان نمیشود و قبلا بیشتر کتابها از ایران و بعد هم از پاکستان میآمد. اما الان از ایران هیچکتابی نمیآید، مگر اینکه قاچاقی وارد افغانستان شود. ایران مبدأ واردات کتاب به افغانستان است. استفاده دانشجویان از کتابهای سازمان مطالعه و تدوین کتب علومانسانی دانشگاهها از نمونههای موفق ارتباط دو کشور در این زمینه بوده است. کتابهای این نشر از سوی جامعه دانشگاهی افغانستان مورد استقبال قرار گرفته و بهعنوان منبع اصلی از سوی استادان معرفی میشود، اما در حوزههای فنی و مهندسی یا پزشکی طبق مشاهدات من چندان از منابع فارسی تولیدشده در ایران استفاده نمیشود. در حوزه رمان و داستان هم ایران نقطه اصلی است که برای افغانستان معرفی میشود، اما فعلا کاری نمیشود کرد و باید ببینیم در آینده چه چیزی پیش میآید.»
طالبان کتابها را میسوزاند
محمدی به سالهای سلطه طالبان در افغانستان اشاره کرد و گفت: «ما در افغانستان تا سال ۲۰۰۰ در محدودیتهای زیادی قرار داشتیم، ازجمله اینکه تا سال ۱۹۹۵ طالبان در این کشور حکمرانی میکرد و قبل از آن مردم جنگهای داخلی را تجربه کرده بودند، بنابراین با توجه به ناآرامیهای سیاسی و سانسورهای شدید طالبان کتابفروش و ناشر بهمعنای واقعی وجود نداشت. طالبان براساس فهرست کتابهای تولیدشده که از سوی مراکز دولتی دریافت میکرد، کتابهای بهاصطلاح ممنوعه را به آتش میکشید. در این شرایط توان توسعه صنعت چاپ و نشر وجود نداشت و از سوی دیگر ناشران خصوصی هرگز حاضر به سرمایهگذاری در این حوزه نمیشدند. بعد از سال ۲۰۰۰ عواملی ازجمله آزادیبیان، پیوستن به قانون کپیرایت و قوانین دیگر حمایت از مالکیت فکری ناشران موجب شدند ناشران نیاز جوانانی که در فضای باز به دانشگاهها راه پیدا کرده بودند و همچنین مطالعه برای سرگرمی را پاسخ دهند. درمجموع تا قبل از ورود دوباره طالبان با وجود همه مشکلات اقتصادی و ادامه ناآرامیهای سیاسی ناشران خصوصی در افغانستان فعالیت میکردند و اوضاع تازه بهثبات رسیده بود، اما حالا دوباره با طالبان روبهرو شدهایم.»
ممنوعیت صدور شابک
او همچنین با بیان اینکه جدیدا جلوی صدور شابک در افغانستان گرفته شده است، گفت: «در اینجا ناشران بعد از چاپ هر عنوان جدید باید ۱۰ نسخه را به وزارت اطلاعات و فرهنگ تحویل دهند که به کتابخانههای عمومی توزیع و همچنین تعدادی در کتابخانه وزارتخانه نگهداری میشوند. برای هر کتاب، با نظارت وزارت اطلاعات و فرهنگ شابک صادر میشود. درحالحاضر اصلیترین کارکرد شابک، ثبت ناشر و تعداد عنوان کتابهای تولیدشده است، اما جریان صدور شابک از حدود ۱۲ سال پیش در افغانستان شکل گرفته و موضوع جدیدی محسوب میشود که هنوز چندان فراگیر نشده، بنابراین هنوز برخی ناشران بهویژه در مناطق دور از مرکز شابک دریافت نکردهاند، ولی تقریبا این موضوع به یک روال در افغانستان تبدیل شده بود و جدیدا طالبان جلوی صدور شابک را گرفته که نشان میدهد هیچکتابی فعلا منتشر نمیشود.»
چاپ کتابهای مذهبی با شرط
او همچنین به اطلاعاتی که از وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان گرفته است، اشاره کرد و گفت: «یکی از دوستانم در این وزارتخانه مشغول به کار بود و البته اخراج شد، اما با اطلاعاتی که از او گرفتم متوجه شدم که میخواهند تغییرات بسیاری را در حوزه نشر کتاب بدهند؛ مثل زمان قبل فقط باید کتابهای مذهبی منتشر شوند و نمیگذارند کتابهای متنوع منتشر شوند.»
ممنوعیت فعالیت زنان نویسنده
این فعال حوزه نشر همچنین به ممنوع کردن فعالیت زنان اشاره کرد و گفت: «بعد از سال ۲۰۰۰ زنان در افغانستان به یکسری آزادیها دست پیدا کردند که پیش آن بهدلیل حضور طالبان از آن محروم بودند، بهعنوانمثال حق تعلیم و تحصیل، اشتغال، بیشتر دانستن و ارتقای ظرفیتهای خود را نداشتند. طی این سالها تعداد زنان نویسنده و تحصیلکرده بهویژه در حوزه شعر و ادبیات داستانی قابل توجه شده است. نشستهای نقد و بررسی کتاب منظمی در قالب انجمنهای ادبی بدون حمایت دولت و خودجوش برگزار میشد، اما دوباره با آمدن طالبان، زنان نباید فعالیت داشته باشند. شنیدهام تمامی کتابهایی را که زنان نوشتهاند از کتابفروشیها جمع کردهاند و از طرفی هم ممنوع شده که از زنان نویسنده کتابی منتشر شود. خیلی اوضاع بدی شده است و اصلا نمیتوانیم چیزی را پیشبینی کنیم.»
پاکستان تنها صادرکننده کتاب به افغانستان شده است
از محمدی درمورد کتابهایی که الان وارد افغانستان میشود، پرسیدم که گفت: «تا جایی که اطلاع دارم الان پاکستان صادرکننده کتاب به افغانستان است، آن هم کتابهایی که همه در حوزه دین هستند و البته باز هم این کتابهای دینی نمیتوانند از ایران به افغانستان صادر شوند و تنها ورودی این کتابها از پاکستان است و طالبان بر این کتابها نظارت کامل دارد. نکته بعدی که باید به آن توجه شود، این است که یکسری از کتابفروشان در کابل و هرات، توسط طالبان دستگیر شدهاند و هیچخبری از آنها وجود ندارد، کتابفروشیهایشان هم یا کامل تخلیه شدهاند یا کتابهای بهقول خودشان ممنوعهها را جمع کردهاند. اوضاع بدی است و واقعا از دست هیچکداممان کاری برنمیآید.»
دستگیری زنان نویسنده
او همچنین به دستگیری نویسندگان زن در این کشور اشاره کرد و گفت: «همان روزهای اول حضور طالبان زنان اعتراضهای زیادی کردند و نتیجهاش دستگیری آنها شد. چند نویسنده زن هم در بین آنها وجود داشتند و هیچکس از سرنوشتشان خبری ندارد. باید با قاطعیت بگویم تا زمانی که طالبان در افغانستان حضور دارد، اوضاع بر همین منوال خواهد بود و همه تلاشهایی که در این سالها کردیم، نابود میشود. ما در این چندسال بعد از رفتن طالبان فرهنگ و هنر را دوباره در کشورمان ساختیم، اما یکباره انگار همهچیز فروپاشید و هیچکاری نمیشود انجام داد.»
جمع کردن کتابها از کتابفروشیها
او در ادامه صحبتهایش از چیزی گفت که خودش در یکی از کتابفروشیهای هرات دیده بود: «تقریبا چندهفته پیش در هرات کنار یکی از دوستانم بودم که چند نفری وارد کتابفروشی شدند و بعد از نگاه کردن به کتابها شروع کردند به جمعآوری آنها، آنقدر کارشان را با خونسردی انجام میدادند که هیچچیز نمیتوانستیم بگوییم، همه کتابها جمع شدند و فقط چند کتاب مذهبی در کتابفروشی باقی ماند. قبل از اینکه بیرون بروند هم از دوستم خواستند برای پارهای از توضیحات درمورد برخی کتابها پیششان برود، همه اینها نشان میدهد هیچ شناختی از فرهنگ و کتاب ندارند و فقط به همان محدودیتهایی که قرار است اجرا کنند فکر میکنند. شما فکر کنید در جامعهای که این همه جوان و دانشجو داریم باید کتابها با محدودیت منتشر شوند یا باز هم مثل قبل قاچاقی کتابها بیایند و بهسختی بشود آنها را تهیه کرد. همینکه از پاکستان فقط کتاب وارد میشود خودش داستان غمانگیزی است. شما به جوانانی فکر کنید که عاشق کتاب هستند و حالا هیچراهی برایش وجود ندارد؟ در ظاهر ممکن است طالبان بگوید هیچکاری نکردهایم و مثل روال قبل همهچیز ادامه پیدا میکند، اما واقعا اینطور نیست و میبینیم برای همین چند ناشر خصوصی که در افغانستان وجود دارند، چقدر محدودیت ایجاد شده است.»
فرهنگ و هنر رو به انحطاط
احمد مدقق، نویسنده افغانستانی است که با کتاب «آوازهای روسی» توانست در ایران جایزه بگیرد. او در ایران به دنیا آمده و وقتی سراغش رفتیم تا درمورد اوضاع فرهنگی بهویژه بازار نشر امروز افغانستان صحبت کنیم، گفت: «متاسفانه ما در یک سیکل معیوب افتادهایم و مطمئنم دائم به نقطه اول بازمیگردیم. مضمون آوازهای روسی نیز همین است. یک مساله وجود دارد -در یکفصل از آن کتاب به آن پرداختهام- آن هم موضوع حمله افغانستانیها به اصفهان بود. تاریخنویس نیستم، داستاننویسم، اما به این موضوع اشاره کردهام که مشکل ما، یعنی مردم افغانستان، این است که خارج از مرزها بهدنبال علت مشکلاتمان میگردیم و نمیخواهیم مشکل را در داخل برطرف کنیم. ما ۲۰ سال سعی داشتیم تمرین دموکراسی انجام دهیم، اما با شکست بسیار بدی مواجه شد و حالا به سال ۱۹۹۶ بازگشتهایم و فقط میتوانیم امیدوار باشیم اوضاع از این چیزی که هست بدتر نشود.»
او نسبت به وضعیت امروز فرهنگ و هنر در افغانستان نگران بود و در اینباره گفت: «این اتفاقات فرهنگ و هنر را نابود میکنند. بعضیها در این شرایط از من میخواهند موضع قطعی خودم نسبت به طالبان را مشخص کنم. بسیارعجیب است که از یک داستاننویس میخواهند درباره چنین موضوعی با قطعیت نظر دهد، چون اساس داستان تردید است. صحبت با قطعیت کار سیاستمداران است. من نمیتوانم طالبان را صددرصد تایید یا نفی کنم، اما آن چیزی که به نظر میرسد، نابودی احتمالی فرهنگ و هنر است. با آمدن طالبان، فرهنگ و هنر و نیز فعالیت و حقوق زنان به حاشیه میروند، از طرفی هم میگویند قرار است یک امنیت نسبی برقرار شود. این موضوع برای بخشهایی از جامعه که معیشت برایشان اهمیت دارد و آزادیهای مدنی در اولویت چندمشان است، قابلپذیرش است و بهصورت موقت اوضاع را برایشان راحت میکند. بهطورکلی درباره این موضوع نمیتوانیم باقطعیت بگوییم که اوضاع از همه جهات رو به بهبودی یا زوال میرود. این موضوع جنبههای متفاوت دارد که تحلیل آنها کار من نیست، اما به نظر میرسد فرهنگ و هنر رو به انحطاط و زوال میروند.»
انتهای پیام/