به گزارش «سدید»؛ ۶۸ سال پیش در چنین روزهایی، روابط ایران با دولت استعماری انگلستان که از سربند نهضت ملی ایران قطع شده بود، مجدداً توسط دولت فضلالله زاهدی برقرار شد. بسیاری این تجدید رابطه را معادل بر باددادن دستاوردهای نهضت ملی ایران دانستند، چراکه در پی آن از پدیده کنسرسیوم نفت پردهبرداری شد! در مقال پی آمده، پارهای اسناد و نکات درباره این رویداد تاریخی، مورد بازخوانی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
دولت انگلیس در برابر ایران، دست به ارعاب و اخافه زده است!
اهمیت ماجرای تجدید ارتباط ایران با انگلستان، منوط به بازخوانی علل تاریخی این قطع رابطه است. توضیح آنکه: رهبران نهضت ملی ایران از سر بیکاری، عوامفریبی یا هوسرانی، دست به قطع رابطه نزده بودند که تجدید آن، امری مثبت یا ضروری قلمداد شود. سران انگلستان از بدو آغاز جنبش استقلالطلبانه ملت ایران با آن به معارضه پرداختند و راهی برای سازش و مصالحه باز نگذاردند! دکتر محمد مصدق در نامه مورخ ۲۴ مهر ۱۳۳۱ خویش به نمایندگان مجلس شورای ملی از علل تصمیم دولت ایران مبنی بر قطع ارتباط با دولت انگلیس، اینگونه پرده برمیدارد:
«جنبش ملی ایران از روز اول، با کارشکنیها و تحریکات عوامل شرکت سابق و دولت انگلیس، در داخل و خارج کشور روبهرو گردید. این تلاشها و تشبثات، زحمات فوقالعاده برای ما فراهم کرد، ضمناً به آبروی خود آنها نیز لطمه زد، زیرا هریک از این تشبثات، پرده تازهای از روی رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سیاست استعماری آنان را بیشتر نمایان ساخت. با مختصر تأملی آقایان به خاطر خواهند آورد که از روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تا امروز که قریب ۱۹ماه از اولین تصمیم مجلس ایران میگذرد، چه مشکلاتی در راه موفقیت ما به وجود آورده و تا چه حد دامنه تحریک و آشوب و اغتشاش را فقط به خاطر منفعتطلبی و استفادهجویی توسعه دادهاند. پس از آنکه صنعت نفت در مجلسین ملی تصویب شد و ملت ایران به این آرزوی خود رسید. دولت انگلیس برای جلوگیری از اجرای آن، نخست دست به ارعاب و اخافه زد و برخلاف شرایط دوستیای که پیوسته از آن دم میزد، ملت صلحدوست ما را به سزای آنکه از یکی از حقوق اولیه خود استفاده کرده بود، حمله به کشتیهای موریشن، فلامنکو، قوای زمینی و دریایی و هوایی متمرکز در دور و نزدیک مرزهای ایران تهدید کرد. ملت ایران که در راه رسیدن به آمال ملی خویش، برای تحمل هرگونه سختی و مشقت خود را آماده کرده و در این راه تا پای جان ایستاده بود، از این تهدیدات باکی نداشت... اکنون با این توضیحات، آقایان نمایندگان محترم تصدیق میفرمایند که دولت اینجانب تا آنجا که ممکن بوده سعی و مجاهدت خود را برای حل اختلاف بهکار بسته، ولی با کمال تأسف دولت انگلیس تاکنون مانع از حصول توافق شده و ملت ایران را برخلاف موازین بینالمللی، همچنان در فشار اقتصادی قرار داده است و اکنون نیز با ادامه مکاتبات بیحاصل، میخواهد از مرور زمان به نفع خود استفاده کند و ما را از تعقیب رویه اقتصادی دیگری که باعث نجات و فلاح مردم ایران باشد، باز دارد. هرچند درباره روش دولت نسبت به حل موضوع نفت، در گزارش سابق به عرض مجلسین رسیده و در آن تصریح شده است: هرگاه نتیجه آخرین پیشنهاد و گذشتهای دولت اینجانب اثر مطلوب و مترقب را نداشته باشد، ناچار باید رویه دولت انگلستان را مخالف با شرایط دوستی که همیشه از طرف دولت ایران رعایت میشده، بدانیم و روابط سیاسی موجود را بیاثر بشناسیم و آقایان نمایندگان محترم نیز با آن موافقت فرمودهاند.»
بازگشایی سفارت انگلستان، انجام وظیفه دولت کودتا!
بیتردید رخدادی که هم اینک به بررسی آن میپردازیم در زمره اهداف اولیه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به شمار میرود. دولت زاهدی برای آن به صدارت رسید که راه را بر بازگشت انگلستان باز کند و دست تطاول غارتگران نفتی را دوباره بر ثروت خدادادی ایرانیان بگشاید! سیدمحمد موسویزاده پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در اینباره معتقد است:
«برقراری روابط سیاسی با انگلستان، برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا برای تصویب قرارداد کنسرسیوم، اهم اقدامات دولت کودتا بود. سوم آذر ۱۳۳۲ (۲۴ نوامبر ۱۹۵۳)، سه ماه و شش روز پس از براندازی ۲۸ مرداد، دنیس رایت دیپلمات انگلیسی برای بازگشودن سفارت این کشور در تهران با ۱۴ دیپلمات و کارمند وارد تهران شد. در همین روز عبدالله انتظام، وزیر امور خارجه اعلام داشت: ایران مایل به تجدید مناسبات با انگلستان است، به شرط اینکه انگلستان خودش را با نظریات ایران درباره مسئله تطبیق بدهد و این مسئله را با روحیه انصاف و احترام متقابل تلقی کند!... ۱۱ روز بعد، اعلامیه دو دولت مبنی بر تجدید مناسبات سیاسی انتشار یافت. در بیانیهای که از سوی دولت زاهدی انتشار یافت، آمده است: دولتین انگلیس و ایران تصمیم گرفتهاند روابط سیاسی برقرار سازند و هر یک به زودی سفیر به کشور دیگر اعزام دارند، سپس در نزدیکترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد، در باب حل اختلافات مربوط به نفت که اخیراً موجب تیرگی روابط بین آنها شده باشد، شروع به مذاکرات کنند و به این طریق دوستی دیرینه خود را محکم سازند... زاهدی برای اینکه احساسات مردم را تحریک نکند، به لندن پیشنهاد کرد: جملهای در اعلامیه مشترک مربوط به تجدید مناسبات بین دو کشور، به شرح ذیل بگنجانند: با در نظر گرفتن احساسات ملی مردم ایران درباره منابع طبیعی کشورشان، باید به راهحلی دست یافت که براساس عدالت، انصاف و شرافت باشد و منافع هر دو طرف را حفظ نماید!... این اولین ضربهای بود که ملت در سیاست خارجی احساس میکرد و این در شرایطی بود که دولت نفسها را در سینهها حبس کرده بود و دستگاه رادیو در خدمت دولت در آمده و روزنامهها، همه جز تعریف و تمجید از دولت سخنی نداشتند. در همان روز ژنرال زاهدی نخستوزیر دولت کودتا در یک نطق رادیویی، تجدید مناسبات ایران و انگلستان را امری ضروری و لازم اعلام کرد. سرنوشت چنین مقدر کرده بود که ورود دنیس رایت کاردار موقت انگلیس به ایران در ۳۰ آذر ۱۳۳۲، مصادف با محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی تهران باشد. دولت ایران نیز در ۲۴ دیماه، امیر خسرو افشار را به عنوان کاردار به لندن فرستاد. در ۴ بهمنماه نیز اعلام شد: لندن با پذیرش علی سهیلی، به عنوان سفیر در دربار انگلستان موافقت کرده است. سهیلی نخستوزیر زمان جنگ، قبلاً نیز در لندن سفیر بود و در دی ۱۳۳۰، مقارن با تعطیلی کنسولگریهای انگلیس در ایران، احضار شده بود. او همان کسی بود که آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلستان در خاطراتش مینویسد: انگلیسیها از ابتکار امریکاییها در تجدید مذاکرات و دادن کمکهای مالی به ایران راضی نبودند! به همین دلیل هارولد سفیر انگلیس در واشنگتن، در مذاکره با هنری بایرود معاون وزارت خارجه امریکا، نگرانی خود را از ادامه کمکهای مالی به دولت زاهدی ابراز داشت و خاطر نشان کرد: کمکهای زیاد واشنگتن، علاقهمندی دولت ایران را برای حصول توافق درباره نفت، تضعیف خواهد کرد!... با این حال وزارت خارجه بریتانیا عقیده داشت که دیگر نخواهد توانست انحصار خود را بر نفت ایران، تجدید کند و ناگزیر است برای بهرهبرداری از نفت کشورمان، ترتیباتی با کمپانیهای نفتی امریکایی فراهم سازد، اما سرویلیام فریزر مدیرکل شرکت سابق، از این موضوع سخت ابراز نگرانی کرد و عقیده داشت اگر پای امریکاییها به میان کشیده شود، به حیثیت شرکت لطمه وارد خواهد آمد! در ضمن به دستور زاهدی، کمیسیونی از مشاوران مخصوص نخستوزیر و رؤسای سابق اداره نفت وزارت دارایی تشکیل شد. کمیسیون مزبور با همکاری مقامات شرکت ملی نفت ایران، مأموریت داشت تا نظریات خود را درباره شرایط و چگونگی تجدید مذاکرات اطلاع دهد. کارشناسان مزبور نتیجه مطالعات خود را در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۳۲ به نخستوزیر گزارش دادند. در خلاصه گزارش آمده بود که: مذاکرات براساس قانون ملی شدن نفت و در حدود شرایط آخرین پیشنهاد مشترک انگلیس و امریکا، انجام گیرد.»
دوباره میخواهند انگلیسیها را مسلط بر عرض و ناموس مملکت کنند!
اعلام از سرگیری روابط دولت ایران با انگلستان در میان مردم و رهبران سیاسی منتقد، بازتابی گسترده داشت. آنان از حاکمیت سؤال میکردند که دولت انگلستان در مشی سیاسی خویش در قبال کشورمان چه تغییر درخور توجهی داده که باید چنین هدیهای به آنان تقدیم شود؟ دولتیان نیز به این پرسش، پاسخ حلی نمیدادند و صرفاً شرایط اقتصادی وخیم کشور و لزوم تغییر آن از طریق گفتگو با انگلستان را پیش میکشیدند. در این میان، یکی از مهمترین مخالفتها از سوی زنده یاد آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی ابراز شد. وی در مصاحبه مورخ ۲۰ آذر ۱۳۳۲، به صراحت اعلام کرد: روز تجدید رابطه ایران با انگلستان، عزای عمومی است و باید به این مناسبت و در معابر عمومی، پرچم سیاه نصب شود:
«درباره این مسئله، مکرراً نظر خود را اظهار کردهام، در اعلامیهای که ۲۰ روز قبل دادهام هم آنها را باز گفتم، چراکه روابط با انگلستان، روی علل و موجباتی قطع شده و آن علل و موجبات، هنوز موجود است و تا آن علل موجود باشد، تجدید رابطه غلط است. برای اینکه انگلستان برخلاف حق و حقیقت و قانون دنیا که ما را مختار کرده نفت را ملی کنیم، ما را محاصره اقتصادی کرده و غالباً سفارت انگلستان در ایران، دسایس تخریب نهضت را طراحی و فراهم میکرد. به این جهت قنسولهایشان (کنسولگریها) که سمت جاسوس داشتند، اخراج و سفارتشان که تخریب این نهضت حیاتی ملت را میکردند، بسته و قطع روابط شد. حال امریکاییها به دولت فشار آوردهاند که اگر تجدید رابطه صورت نگیرد، این مبلغ جزئی را به ایران نخواهند داد، پس باید تجدید رابطه کنید تا این مبلغ داده شود... میخواهند دوباره انگلیسیها را مسلط بر عرض و ناموس مملکت کنند. البته اینها بیشتر موجبات انحلال نهضت و کامیابی خود را فراهم میکنند و آنچه را که دولت فعلاً موجب تجدید رابطه میداند، به نظر من ارزش ندارد. چون باید درباره نفت بعد از سه سال جان کندن و زحمت و مذلت این ملت و سختی و بدبختی که تحمل کرده، همه آنچه به دست آمده از بین برود و انگلیسیها باز مثل سابق، مالکالرقاب این مملکت بشوند، اما من که از ۲۴ سالگی تا به حال، همیشه در مقابل انگلیسیها، چه در بینالنهرین و چه در ایران فداکاری کردهام، زیربار چنین امری نمیروم و ملت شریف ایران، هرگز تن به این ذلت نخواهد داد! روزی که دولت اعلام تجدید رابطه بدهد، روز عزای ملی است و باید مردم نوار سیاه به سینه خود نصب کنند و به علاوه هر مغازه با خط درشت، اعلام تنفر را بر در خود بنویسند و نصب کند و اظهار نفرت از انگلیسیها و مساعدین آنها، چه عوامل خارجی و چه عمال داخلی بنمایند. حیف که رادیو در اختیار من نیست که از افکار عمومی و احساس پاک این ملت نجیب، استفاده کنم و علی ایحال، ما تا آخرین قطره خون خود در مقابل انگلیسیها و عمال آنها ایستادگی میکنیم. مطلب اساسی دیگر آن است که عموم مردم غیر از معدودی عمال انگلیسیها از تجدید رابطه متنفر است و علی هذا این تجدید رابطه قانونی نیست و با مخالفت شدید ملت روبهرو شده و پشیزی ارزش ندارد و طبعاً مجلس هم اگر خود را نماینده ملت ایران میداند، نباید زیربار چنین رابطهای برود و آن را مورد پذیرش قرار دهد!.»
انتهای پیام/