گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ حامد حسین عسکری: مسئله «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور»، باب جدیدی را پیش روی دغدغهمندان حوزه فرهنگ و اندیشه باز کرده که اساسا مفهوم این انقلاب و بازسازی انقلابی چیست و ضرورت آن از کجا نشأتگرفته است؟
ازآنجاکه یک رسم غلط در فضای مدیریت فرهنگی کشور و حتی در محافل فکری رواج یافته که در اینگونه مواقع، بهسرعت گرفتار کلیشهگویی و کلیشهسازی میشوند، ازاینرو تبیین دقیق مفهوم واژههایی چون «انقلاب، بازسازی و ساختار» و رهیافتهای عملی آن از مسائل مهمی است که اهالی فرهنگ نباید از کنار آن به سادگی عبور کنند.
حجتالاسلام دکتر علی ذوعلم عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و معاون موسسه پژوهشی انقلاب اسلامی، در این گفتگو به تبیین اجمالی مفهوم «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» پرداخته است. آنچه در ادامه از منظر شما میگذرد مشروح این گپوگفت است:
آقای دکتر؛ رهبر انقلاب حدود سه ماه پیش در اولین دیداری که با هیئت دولت داشتند، فرمودند ساختار فرهنگی و رسانهای کشور به معنای واقعی کلمه باید متحول و دچار انقلاب شود. سوال این است که بعد از حدود ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی که معتقدیم اساسا یک انقلاب فرهنگی بوده، چه ضرورتهایی پیش آمده که باید ساختار فرهنگی کشور دچار انقلاب بشود؟ و معنا و مفهوم این تحول و دگرگونی در ساختار فرهنگی کشور چیست؟ذوعلم: مسئله نیاز به تحول اساسی در ساختار فرهنگی کشور، امروز ایجاد نشده است، قبل از این هم به بیانهای مختلف هم حضرت امام (ره) روی انقلاب فرهنگی تاکید داشتند و اینکه تحول فرهنگ مستلزم تحول در ساختارها هم هست و هم خود رهبر انقلاب بارها این مسئله را مطرح کردهاند؛ مثال بیش از ۲۰ سال پیش بحث «مهندسی فرهنگی» کشور را مطرح کردند و درباره نیاز به مهندسی فرهنگ را هشدار دادند.
این بحث به بیانهای مختلفی قبلاً هم مطرح شده است و الان به نظر میرسد این دولت که شعارها و آرمانهای خود را شعارها و آرمانهای اصلی انقلاب قرار داده، انگیزه دارد این کار را انجام دهد و به همین جهت این مطلب توسط رهبر معظم انقلاب با این دولت مطرح شده است.
اما نکته اساسی این است که برای تحول و یا انقلاب در ساختار فرهنگی کشور پیشنیازهایی دارد که جهتگیری این ساختار را بتواند مشخص کند؛ چون همانطور که در مباحث دیگر رهبر انقلاب در باب تحول بوده، تحول نیاز به این دارد که جهت و مبانی آن مشخص باشد، بنابراین پیش نیازهای این تحول را باید فراهم کنیم و باید از این آسیب که کار شتابزدهای در پاسخ به این مطالبه رهبری انجام شود به شدت پرهیز کنیم و مراقبت کنیم که کار شتابزده صوری بعنوان تحول در ساختار فرهنگی کشور انجام نشود.
و اساساً معنا و مفهوم تحول را هم خوب درک کنیم.ذوعلم: بله؛ من درباره این مسئله دو پیشنیاز را مطرح میکنم. قبل از طرح این پیشنیازها، توجه داشته باشیم که معنای تحول در ساختار فرهنگی کشور کاملاً مشخص است؛ یعنی ما از این پراکندگی و آشفتگی ساختارهای فرهنگی که کارهای موازی و کارهای متداخل، کارهای خنثی کننده هم انجام میدهند، به سمت یک نظام هدفمند و همافزا در دستگاههای فرهنگی حرکت کنیم و اگر ساختارهای موازی داریم با هم ادغام کنیم، با شجاعت و البته با مبنای علمی درست و با یک سلسله تاملات کارشناسی عمیق این کار انجام شود. قاعدتاً این کار مهمترین وظیفهای است که شورای انقلاب فرهنگی برعهده دارد.
من درباره این مسئله دو پیشنیاز را مطرح میکنم. پیشنیاز اول این است که ما نظریه فرهنگی خود را باید منقح کرده باشیم و آن فرهنگ مطلوب و آن شاخصهای مورد نظر برای تغییر فرهنگی را تعیین کنیم. پیش نیاز دوم هم این است که بر اساس نظریه فرهنگی که بر مبنای مبانی اسلامی، داشتهها، سابقه و تجربه فرهنگی تدوین شده است به «مهندسی فرهنگ» بپردازیم
اینکه مخاطب رهبر انقلاب دولت بوده است بخاطر این است که بخش مهمی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی دستاندرکاران دولتی هستند و کنترل بر آنها و اعتبارات این دستگاهها و همچنین بودجه آنها و جهتدهی به این دستگاهها توسط دولت تصمیمگیری میشود؛ بنابراین باید دقت شود، اینکه کار شتابزده و عجولانه انجام نشود و همچنین باید پیشنیازهای این تحول در ساختار فرهنگی کشور توجه داشت که این دو پیشنیاز در بیانات حضرت امام و رهبر انقلاب و صاحبنظران فرهنگی بیان شده است.
پیشنیاز اول این است که ما نظریه فرهنگی خود را باید منقح کرده باشیم و آن فرهنگ مطلوب و آن شاخصهای مورد نظر برای تغییر فرهنگی را تعیین کنیم. چون تا زمانی که این شاخصها مشخص نباشد این تغییر ساختار کار هم صوری و اداری است.
پیش نیاز دوم هم این است که بر اساس نظریه فرهنگی که بر مبنای مبانی اسلامی، داشتهها، سابقه و تجربه فرهنگی تدوین شده است به «مهندسی فرهنگ» بپردازیم. بحث مهندسی فرهنگ بحث بسیار حساس و مهمی است، یعنی باید مشخص کنیم خلاهای اساسی ما چیست و نسبت بین این خلاها چیست، اولویتهای فرهنگی و محتوایی ما کدام است و بر اساس آن بتوانیم ساختارهایی را طراحی کنیم که ما را به آن اهداف و پُر کردن خلاها برساند؛ بنابراین بدون توجه به نظریه مختار و قابل قبول در فرهنگ و بدون داشتن یک نقشه راه محتوایی برای جهتگیری فرهنگ کلان کشور، آن اصلاح و تحول در ساختار هم نمیتواند از منطق عمیق و درستی برخوردار باشد.
ضمن اینکه در مباحث فرهنگی به آن بخش اساسی و زیربنایی در ساخت فرهنگی جامعه باید توجه کنیم که بخش تعلیم و تربیت است. یعنی در حقیقت مهمترین بخشی که در جهت دهی فرهنگ جامعه در بلندمدت به صورت ریشهای و نهادی میتواند کمک کند، تعلیم و تربیت و دستگاه آموزش و پرورش است که یک دوره ۱۲ ساله تربیتی نسل نوجوان و جوان است. عملاً شاهد هستیم در این مورد بسیار قصور و تقصیر وجود دارد و اگر چه وعدههای دولت سیزدهم این است که به این مسئله رسیدگی جدی داشته باشد، اما خیلی باید رصد کرد و مراقبت کرد، توجه و رسیدگی باید انجام شود تا در حد شعار نماند.
آنجا نیز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را داریم که بسیار اهمیت دارد و هم نیاز به اصلاح و تکمیل و هم نیاز به طراحی راهکارها و نقشههای عملیاتی برای تحقق آن وجود دارد. مجموعه این نکاتی که عرض کردم، حتماً نیاز دارد که در یک کارگروه اندیشهورزی و طراحی قوی در کنار شورای عالی انقلاب فرهنگی، این کار انجام شود.
هنوز بعد از سه ماه واقعاً خبر نداریم برای این اقدام مهم، چه کاری انجام شده است.
آقای دکتر، حداکثر چیزی که در این مدت دیده شده، این بوده که وزیر ارشاد فراخوانی را به صاحبنظران داده که برداشتها و نظریات خود درباره تحول در ساختار فرهنگی کشور را ارائه دهند؛ غیر از این، کار دیگری انجام نشده است. فراتر از این مسئله و صرف نظر از اقدام عملی، در مرحله فهم ماجرا بین فعالان فرهنگی و مدیران فرهنگی فهم روشنی نسبت به موضوع انقلاب در ساختار فرهنگی کشور وجود دارد یا فقط همان برداشتهای کلیشهای وجود دارد؟
ذوعلم: اظهارنظری در این مورد نشده که بتوان روی آن داوری کرد، ولی اینکه اولین قدم فراخوانی باشد برای اینکه درباره تعریف این مفهوم نظر بدهند، به نظر نمیرسد بهترین نقطه شروع باشد.
به هر حال تعبیر رهبری کاملاً روشن است؛ تحول به معنای تغییر اساسی و بنیادین است. ساختار فرهنگی کشور روشن است و الان ساختار فرهنگی کشور عبارت است از دستگاه سیاستگذار مثل شورای انقلاب فرهنگی و تعدادی دستگاههای مجری. یک حلقه مفقودهای داریم که آن مغز برنامهریزی و رصد و پایش است که نقش قرارگاهی را ایفا کند و بتواند تقسیم کار و مدیریت کند.
یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی این نقش مغز مرکزی و متفکر را ایفا نکرده یا نمیتواند ایفا کند؟
ذوعلم: ایفا نمیکند و نمیتواند ایفا کند! چون ترجیح شورای عالی انقلاب فرهنگی و زمانی که میگذارند در حد سیاستگذاری کلان و جهتدهیهای کلی است.
حتی رهبر انقلاب اخیراً تاکید کردند این شورا باید قرارگاه فرهنگی کشور شود!
در مباحث فرهنگی به آن بخش اساسی و زیربنایی در ساخت فرهنگی جامعه باید توجه کنیم که بخش تعلیم و تربیت است. یعنی در حقیقت مهمترین بخشی که در جهت دهی فرهنگ جامعه در بلندمدت به صورت ریشهای و نهادی میتواند کمک کند، تعلیم و تربیت و دستگاه آموزش و پرورش است
ذوعلم: نشده است! ولی باید بتواند این نقش را ایجاد کند؛ اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی به مثابه قرارگاه فرهنگی کشور است، به این معناست که این قرارگاه به فرمانده نیاز دارد و باید کار تماموقت جدی و حجیم انجام دهد و این از عهده این تعداد از اعضای شورای انقلاب فرهنگی که هر دو هفته یکبار با جلسه دو ساعته بر نمیآید، ولی باید فرماندهی قرارگاه را برعهده داشته باشد و فرماندهی جمعی هم مقدور نیست.
در حقیقت این شورا باید جهتدهیها را انجام دهد، اولویتها را مشخص کند و ترکیبی و سازوکاری که باید این کار را انجام دهد، طراحی و تصویب کند و رصد کند که انجام شود. علی ایحال، اگر این مفهوم در جایی مشخص شود، از این طریق به جایی نمیرسیم. خب ممکن است دهها تعریف ارائه شود، بعد قرار است چه کاری انجام شود.
یعنی باید شورای عالی انقلاب فرهنگی یک جمع اندیشهورز متخصص را مامور کند که در مدت کوتاهی مطالعات این کار را انجام دهد؛ با مصاحبههایی انجام میدهند و با رایزنیها و مشاورهها، بتوانند تعریفی یا تعاریفی را ارائه دهند و این تعاریف در شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث شود و روی آن برداشت درست اقدام شود.
و در نهایت به یک مدل اجرایی برسند.
ذوعلم: بله؛ وقتی مقدمات انجام شود مدل اجرایی هم طراحی میشود. اگر ابهامی هم در معنا وجود دارد، مشکلی ندارد؛ رهبر معظم انقلاب در دسترس هستند و رئیس شورای انقلاب فرهنگی و رئیس جمهور میتواند در مکاتباتی این ابهامات را مطرح کند و از ایشان مشاوره بگیرد و مطلب روشن میشود.
اینکه لقمه را دور سر بگردانیم و فرصتسوزی کنیم و بعد در قالب یک کار کلیشهای مثل فراخوان مقاله، سمینار و همایش دنبال کنیم، خیلی ما را به جایی نمیرساند؛ چون این نیاز به طراحی مدبرانهای دارد که جمعی باید این کار را انجام دهند و در مرجع عالی سیاستگذاری فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی تصویب شود و بعد آن حلقه واسط، یعنی مغز واحد مدیریتی برای کل مجموعه فرهنگی کشور، بتواند آن را عملیاتی کند و پیش ببرد.
آقای دکتر؛ در سالهای بعد از انقلاب اسلامی تاکنون نهادسازیهای فرهنگی زیاد انجام شده و ساختارهای فرهنگی مختلفی ایجاد شده است که بعضاً تداخلها و موازیکاریهایی بین آنها بوده است. شاید اگر بدون تعارف بگوییم، در ۴۳ سال بعد از انقلاب به اندازهای که نهادسازی فرهنگی کردهایم کار محتوایی فرهنگی انجام نشده است! سوال این است که این نهادسازیها چرا این قدر حالت متکثر و افراطگونه داشته و آیا آسیبی هم داشته که الان به مرحله ضرورت برای انقلاب در ساختار فرهنگی رسیده ایم؟
اینکه لقمه را دور سر بگردانیم و فرصتسوزی کنیم و بعد در قالب یک کار کلیشهای مثل فراخوان مقاله، سمینار و همایش دنبال کنیم، خیلی ما را به جایی نمیرساند؛ چون این نیاز به طراحی مدبرانهای دارد که جمعی باید این کار را انجام دهند و در مرجع عالی سیاستگذاری فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی تصویب شود
ذوعلم: ببینید، سالهاست که در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی یک شورایی به عنوان شورای هماهنگی دستگاههای فرهنگی شکل گرفته و جلساتی برگزار میکنند و بحث میکنند و اتفاقی هم رخ نمیدهد! چون همان کسانی که مدیران و مسئولان این دستگاهها هستند خودشان میخواهند تصمیمگیری کنند و بحث ملاحظات تشکیلاتی و ساختاری و بعضاً جانبداری و تعصبات بخشی و یا تعارض منافع اجازه نمیدهد کاری انجام شود.
بیان اخیر مقام معظم رهبری فرصت بسیار خوبی در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار میدهد که یک فکر اساسی انجام دهد. اینکه چه کاری انجام شود و چگونه باید تحول اتفاق افتد حتما نیاز به رایزنی و مشاوره دارد و نیاز به جمع مُمهز دارد که این کار را دنبال کند. این جمع شکل گرفته است؟ آیا اینها روی این امر صبح تا شب بحث و گفتگو میکنند؟ چنین چیزی ما سراغ نداریم که شکل گرفته باشد.
حالا فراخوانی که وزارت ارشاد داده، بعید است کار به جایی ببرد؛ چون آنجا هم نظرات مختلف و بعضا متضادی ارائه میشود که نیاز به دستهبندی و جمعبندی دارد و ممکن است کار فرسایشی انجام شود. این مهمترین سوالی است که در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مطرح شود و افراد به یک اتفاق نظری در شورا برسند و برای اینکه مطمئن باشند این برداشت درست است یا خیر، میتوانند از رهبری مشاوره بگیرند. اگر نکتهای باشد که باید تکمیل شود یا اصلاح شود، رهبری مطرح خواهند کرد تا در یک بازه زمانی معقولی این کار به ثمر برسد تا به سرنوشت مهندسی فرهنگی کشور دچار نشود.
به نظر شما رابطه و نسبتی بین این آشفتگی ساختار فرهنگی و موازی کاریها و تداخلها با وضعیت محتوایی امروز فرهنگ کشور وجود دارد؟ یعنی، مثلا میتوان مشکلات حوزه فرهنگ عمومی، سبک زندگی، حجاب، رفتار اجتماعی و ... را ناشی از همین آشفتگیهای ساختاری دانست؟
ذوعلم: به هر حال، اینها با هم ارتباط متقابل دارند. اینکه در ارزشها، شاخصها، معیارها و اولویتها ابهام وجود داشته باشد، خود به خود موجب میشود هر بخشی از توان فرهنگی کشور خودش را سازمان دهد تا برخی از این خلاءها را پُر کند. همچنین وقتی ساختارها متکثر میشود، خود به خود جهتگیریهای محتوایی متفاوت میشود و زاویه پیدا میکند.
اشکال اصلی این است انجایی که باید حاکمیت سرمایهگذاری کند و تولید محتوا انجام شود و خلق محتوای نوآورانه فرهنگی و تعیین شاخصها و تربیت نیروی انسانی انجام شود، کار رها شده و آنجایی که کار تصدیگری است و فیلمسازی و کار تبلیغ است، آنجا این دستگاهها کار را برعهده گرفته اند.
شاید یکی از جهتگیریها در این تحول و انقلاب در ساختار همین است که بخش هدایتگر و جایی که به نظریه فرهنگی مطلوب و مقبول ما برمیگردد، آن را باید برعهده داشته باشیم و جامعه باید بتواند بر اساس آن وارد شود و بخشهای مختلف فعال فرهنگی، جوانان و غیره، بر اساس آن محتوا و نظریه کار فرهنگی انجام دهند؛ در بخشهای مختلف هنری، تبلیغی، تربیتی و حتی آموزشی انجام شود؛ که البته این کار هم انجام نشده است.
/انتهای پیام/