مفهوم شناسی «تحول انقلابی» ساختار فرهنگی درگفتگو با حجت الاسلام علیرضا پیروزمند؛ بخش اول
بازسازی در اینجا از یک‌سو فراگیر است و از سوی دیگر بنیان‌برکن نیست؛ بنابراین نیازی به تغییرات بنیان‌برکنی نیست، اما نیازی به تغییرات فراگیر و چشمگیر وجود دارد. برای اینکه آسیب‌شناسی داشته باشیم، نخست باید چشم خود را روی این ساختار‌ها و ارتباط آن‌ها به عنوان کارخانه فرهنگ‌سازی بببندیم و داخل این کارخانه نرویم، اما تولیدات آن را مطالبه کنیم.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ اساس مسئله ازآنجا آغاز می‌شود که حاکمیت ملزم است نسبت به عدم کارآیی در بخش‌هایی از کشور نزد افکار عمومی به دوگانه «ساختار یا مدیریت» پاسخ دهد؛ مقوله فرهنگ نیز از این الزام مستثنا نیست. گسترش جوامع و تقسیم‌کارهای پیشرفته و به‌تناسب آن پیچیدگی امر اداره، دولت‌ها را ناچار به ساختار سازی و مدیریت این ساختارها با بهره‌گیری از اراده مردم کرده است. اما بحث «فرهنگ» متفاوت است. فرهنگ مقوله‌ای است که از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شود و نمی‌توان برای آن برنامه سهمیه سنجی شده و نظریه مبتنی بر اعداد را به کاربرد. بر همین اساس نخستین سؤال بنیادی این است که «آیا با تسهیل گری و قانون‌گذاری در امر فرهنگ، می‌توان منافع فرهنگی ملی را صیانت نمود؟»

از دهه هشتاد مسئله ساختار فرهنگی کشور و عملکرد مطلوب آن، موردتوجه برخی صاحب‌نظران قرارگرفته و اخیراً نیز مقام معظم رهبری تأکید کردند که «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»؛ بااین‌وجود به نظر می‌رسد مفهوم بازسازی ساختار فرهنگی کشور هنوز برای سیاست‌گذاران و تصمیم گیران روشن نیست و ابهاماتی دارد. در این پرونده تلاش دارد با توسعه ادبیات مفهومی مرتبط با موضوع و شناخت وضعیت کنونی و ارزیابی نسبی آن، زمینه‌ای را برای تحقق این امر فراهم سازد.

واکسیناسیون و کاهش نگرانی‌ها پیرامون بحران کرونا به ما کمک کرد که در یک روز پاییزی با حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، در دانشگاه دفاع ملی دیدار کنیم. حجت الاسلام پیروزمند عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی و رئیس کمیسیون مدیریت تحول علوم انسانی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی است و در دانشگاه دفاع ملی میهمان به تربیت دانشجو مشغول است. بخش نخست گپ وگفت با حجت الاسلام علیرضا پیروزمند که در ادمه از منظر شما می‌گذرد، تلاش شده است تا مفهوم «تحول انقلابی» ساختار فرهنگی را بررسی شود.

 

رهبر معظم انقلاب در نخستین سخنرانی خود در جمع هیات دولت عنوان فرمودند که ساختار فرهنگی کشور نیاز به بازسازی انقلابی دارد. به نظر می رسد نخست باید عنوان بازسازی انقلابی را بررسی کرد و اینکه چه بازنمایی دارد و کارکرد آن چیست؟ قرار گرفتن واژه انقلاب در کنار بازسازی نیز خود یک مسئله است که آیا مقصود از انقلابی، نیاز به فوریت آن مد نظر است و یا دامنه دربرگیری آن و میزان تحول در این مسئله مطرح است.

اگر در تحول ساختار فرهنگی به‌صورت مشخص ورود کنیم، این تحول به چه معناست و در چه بخشی از ساختار باید روی بدهد؟

پیروزمند: برای پاسخ به این پرسش که تحول ساختاری در چه لایه‌ای روی می‌دهد، باید پیش از آن به این پرسش پاسخ بدهیم که منظور از بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی چیست. در سال‌های اخیر واژه انقلابی‌گری را رهبر معظم انقلاب، بر آن بسیار پافشاری و به طریق مختلف آن را مطرح کرد‌ه‌اند و این موضوع را از گروه‌های مختلف اعم از روحانیون، دولتمردان، مجلسیان و نیروهای امنیتی و... مطالبه کرده‌اند. برای نمونه در بیانشان تعبیر نظم انقلابی را به کار برده‌اند. در این سخنرانی نیز ساختارسازی انقلابی را مطرح کردند و این نشان از یک اهتمامی دارد. قبل از آنکه به‌دنبال ساختار برویم، باید به این موضوع پاسخ بدهیم، به این دلیل که ایشان نسبت به تضعیف انقلابی‌گری احساس نگرانی می‌کند و در نقطه مقابل، علاج و دستیابی به آرمان‌های انقلاب را در حفظ، استمرار و تقویت آن می‌داند.

وابستگان تمدن غربی هم دانسته و بعضا ندانسته و گاهی به باور مصحلت توسعه کشور، صریح یا غیرصریح، توسعه انقلابی‌گری را مانع پیشرفت کشور قلمداد کرده‌اند، چراکه تصور می‌کنند انقلابی گری به معنای بهم‌ریختگی دائم است و توسعه در آرامش رخ می‌دهد

این نگرانی به چه دلیل اتفاق افتاده است؛ باید اذعان کرد که انقلاب اسلامی یک تحول بزرگ بوده و تحولات بزرگ‌تری را نیز به همراه دارد و به بزرگی انقلاب و آرمان‌هایش، شعاع درگیری آن با محیط معارض نیز گسترده است و در مقابل تمدن مادی غرب که ادعای جهانشمولی داشته است، در عرصه جهانی، مدعی جدیدی به‌شمار می‌رود. از سوی دیگر، تهدید جدی برای بقا، گسترش و مشروعیت تمدن غربی است. به همین دلیل تمدن غرب به‌دلیل‌ روحیه استیلای‌اش، طبیعی است درصدد باشد که از «پیش‌روندگی» و «پیش‌برندگی» انقلاب پیشگیری به عمل آورد. این زمانی اتفاق می‌افتد که موتور متحرک این کارخانه را مختل کند و آن موتور محرک چیزی جز انقلابی‌گری نیست. پس به این‌ دلیل مهم است که باید به آن پرداخته شود. وابستگان تمدن غربی هم دانسته و بعضا ندانسته و متاسفانه گاهی به باور مصحلت توسعه کشور، صریح یا غیرصریح، توسعه انقلابی‌گری را مانع پیشرفت کشور قلمداد کرده‌اند، چراکه تصور می‌کنند انقلابی گری به معنای بهم‌ریختگی دائم است و توسعه در آرامش و امنیت رخ می‌دهد، نه درهم‌ریختگی پی‌در‌پی. پس یک بار انقلاب کرده‌ایم و پس ‌از این‌ باید جامعه را به آرامش دعوت کرد؛ با این منطق به این موضوع که انقلاب، یک شورش کور نیست، بی‌توجهی شده است؛ انقلاب دگرگونی ‌برای‌ رسیدن به یک مقصد است که این دگرگونی از یک نقطه‌ای آغاز می‌شود، اما تمام نمی‌شود، چرا تمام‌ نمی‌شود؟ زیرا اولا برای رسیدن به آن‌ نقطه مقصد، مسیر تدریجی است و ثانیا الزامات تغییر برای رسیدن‌ به مقصد نیز تدریجی است. پس این گام نخست که مطرح می‌کند چرا انقلابی‌گری مهم‌ است.

در گام دوم، حالا انقلابی‌گری به چه معناست؟ آیا به معنای انجام عملی با دستپاچگی و بی‌محاسبه‌گری است، یعنی مدام ساختاری را به‌هم بریزیم و دعوا راه‌ بیندازیم؟ یا انقلابی‌گری یک حرکت تحول‌آفرین و کمال‌زا با تکیه بر ایمان، توکل و باور به کارآمدی و جامعیت فرهنگ اسلام و در تبعیت از ولی خداست. تا زمانی که این مفهوم باشد قهرا، عقلانیت از آن جدایی‌ناپذیر است، چه اینکه رکود و رخوت هم به هیچ‌وجه از آن پذیرفته‌شده نیست. یک رکن مهم و دائمی انقلابی‌گری دشمن‌شناسی است. فرد و جامعه انقلابی این توجه را دارد که در محیط معارض باید اهداف خود را پیش ببرد، بنابراین این محیط معارض را باید شناخت، کنش‌های او را رصد کرد و ابزارهای تهاجم و نفوذ آن را شناسایی کرد، حتی مزیت‌های قابل استفاده را نیز باید شناخت، این معنای انقلاب‌گری است.

آیا وقتی می گوییم ساختار انقلابی، ساختاری در خدمت انقلاب است؛ آیا به این معنی است که مراکز فرهنگی ما اذان پخش کنند، نماز جمعه را پوشش بدهند؟ البته این موضوعات هم مهم است، اما مهم‌تر این است که در کنار این موضوعات، این ‌پرسش مطرح باشد که محصول ساختار فرهنگی کشور چیست و چه باید باشد؟

گام سوم، ساختار انقلابی یا بازسازی ساختاری انقلاب‌هاست که می‌توان از آن دو معنا یا ویژگی استنباط کرد، یک ویژگی برای خود ساختار و ویژگی دیگری برای ساختارسازان یا طراحان ساختار است که هر دوی آن وصف انقلابی لازم دارند. هم ساختار انقلابی می‌خواهیم و هم‌ ایجاد انقلابی ساختار می‌خواهیم. ساختار انقلابی، یعنی ساختاری که در خدمت و متناسب با انقلاب است و متناسب سرعت، حرکت، اهداف و مراحل تکامل انقلاب است. اگر ساختار انقلاب و ساختار فرهنگ کشور، متناسب با گام دوم خودش را بازسازی نکند، طبیعی است که نمی‌تواند این بار را بردارد، باید خودش را مهیا کند. آیا وقتی می گوییم ساختار انقلابی، ساختاری در خدمت انقلاب است؛ آیا به این معنی است که مراکز فرهنگی ما اذان پخش کنند، نماز جمعه را پوشش بدهند؟ البته این موضوعات هم مهم است، اما مهم‌تر این است که در کنار این موضوعات، این ‌پرسش مطرح باشد که محصول ساختار فرهنگی کشور چیست و چه باید باشد؟ در یک نگاه و در یک جهت ساختار فرهنگی کشور، دو گونه محصول دارد و باید داشته باشد، نخست، آدم‌ها هستند که چه افراد با چه خصوصیاتی از دل این ساختار فرهنگی بیرون می‌آید؟ دوم محصول و خدمات و صنایع است که آیا خدمات آموزشی و پژوهشی تناسبی با انقلاب دارد یا ندارد؟ محصولات فرهنگی تولیدی که مصرف می‌شود، تناسبی با انقلاب دارد یا ندارد؟

صنعت فرهنگ و آن فناوری تولیدات محصولات فرهنگی، تناسبی با حرکت انقلاب دارد یا ندارد؟ پس انقلاب‌گری، مسئله بسیار گسترده است و زمانی عنوان می‌کنیم انقلاب‌گری در ساختار فرهنگی یعنی در همه موارد تناسب وجود داشته باشد.

 

آیا فرهنگی که شما آن را تعریف می‌کنید، فرهنگ دینی است یا فرهنگی عمومی؟ برای نمونه رهبری موضوع اشرافی‌گری را مطرح می‌کنند، این مسئله را هم می‌توان از باب دینی و هم از باب سبک زندگی جامعه به آن نگاه کرد، آیا می‌توان این دو را تفکیک کرد؟

پیروزمند: این تفکیک هم صحیح است و هم‌ نیست، از این جهت صحیح نیست که ما همواره یک فرهنگ مطلوب و یک فرهنگ محقق داریم؛ فرهنگ مطلوب ما را اسلام و شریعت مشخص می‌کند که چه باورها، ارزش‌ها و رفتارهای مطلوبی را داشته باشیم تا به کمال برسیم. در فرهنگ محقق ممکن است که ۳۰ تا ۶۰ درصد فرهنگ مطلوب را محقق کرده باشیم. همواره بین فرهنگ محقق و مطلوب یک فاصله‌ای وجود دارد، اما مهم آن است که معیارهای ما در شناسایی فرهنگ موجود و فرهنگ محقق‌مان، باید فرهنگ مطلوب و آرمانی باشد. بدون آن ملاک قرار نیست به جایی برویم و ارزیابی خاصی داشته باشیم.

همواره بین فرهنگ محقق و مطلوب یک فاصله‌ای وجود دارد، اما مهم آن است که معیارهای ما در شناسایی فرهنگ موجود و فرهنگ محقق‌مان، باید فرهنگ مطلوب و آرمانی باشد

زمانی می‌گوییم ساختار فرهنگی باید انقلابی و در خدمت انقلاب و فرهنگ اسلام باشد، بدین معناست که بتواند ظرفیت خودش را در جریان‌بخشی به فرهنگ مطلوب افزایش بدهد، باید تاب‌آوری فرهنگ جامعه را در مواجهه با فرهنگ مسموم افزایش دهد، باید قدرت تغذیه مناسب و به‌هنگام نسبت به مصرف‌کنندگان فرهنگی در حال تغییر داشته باشد. برای نمونه باید به فکر اوقات فراغت جوانان باشد تا آنها بتواند آن را سالم سپری کنند. دستگاه‌های فرهنگی ما باید تغذیه مناسبی انجام بدهد، جاذبه، تنوع و به‌روز باشند، در غیر این صورت سایر دستگاه‌های فرهنگی در این میدان مسابقه از ما پیشی می‌گیرند و در نتیجه ذهن و جان‌ نسل جوان ما توسط محصولات و خدمات فرهنگی رقیب، تسخیر می‌شود. پس کلمه سوم را بیشتر توضیح می‌دهم که ساختار فرهنگی باید انقلابی شود، به این معناست که انقلابی‌گری وصف ساختار شود، یعنی این ساختار فرهنگی نه‌تنها نسبت به فرهنگ انقلاب دافعه نداشته باشد و آن را مانع حرکت و طراوات خودش نبیند، بلکه آن را عامل پویایی و نفوذ و تاثیر خودش ببیند و بعد بداند که آن را به لایه‌های مختلف محصولات، صنایع و خدمات برای ایجاد ساختار انقلابی جریان بدهد. از همین‌رو نیاز به افراد انقلابی در تحول ساختاری داریم. در جریان ساختار نیاز به افرادی داریم که عمق فرهنگ و محیط معارض فرهنگی را بشناسند و باور عمیق به فرهنگ اسلامی داشته باشند و البته آنها در حفظ ساختار موجود ذی‌نفع هم نیستند، به عبارتی منفعت خود را در حفظ ساختار موجود نمی‌بینند. یا ممکن است ذی‌نفع نباشند، اما این ذی‌نفع نبودن مانع حرکت و پویایی، خلاقیت، نوآوری و حصارشکنی آنها نخواهد شد. آنهایی که توان جوان انقلابی را باور دارند، خودشان را وا نداده‌اند اما اگر فکر کنند همه چیز از دست رفته و جوانان ما همه، قافیه را باخته‌اند و سرمایه‌ای برای ایجاد یک حرکت رو به جلو به اندازه کافی نداریم، طبیعی است که از چنین افرادی، انتظار طرحی برای ساختار انقلابی و تحول ساختاری نداریم.

همواره بین فرهنگ محقق و مطلوب یک فاصله‌ای وجود دارد، اما مهم آن است که معیارهای ما در شناسایی فرهنگ موجود و فرهنگ محقق‌مان، باید فرهنگ مطلوب و آرمانی باشد

کلمه چهارم، درباره فراگیری این تحول ساختاری بود، البته بدون شک همه‌جا این فراگیری به یک اندازه نیست، به این دلیل که اجزای مختلف ساختار فرهنگی ما به یکدیگر وابسته هستند. اگر نظام تبلیغی از سوی نظام آموزشی و نظام آموزشی با نظام پژوهشی پشتیبانی نشود، این روند مختل خواهد شد. فرهنگ عمومی ما از فرهنگ تخصصی و حرفه‌ای ما جدا نیست. نمی‌توان فرهنگ دانشگاه و علوم تخصصی، فرهنگ سکولار باشد، اما فرهنگ عمومی مردم انقلابی و اسلامی باشد و بعد برای اصلاح فرهنگی، تنها روی فرهنگ عمومی کار کنیم و به تاثیر نخبگان جامعه که بسیار  بر افکار عمومی تاثیرگذارند، توجهی نداشته باشیم. تاثیر سلبریتی‌ها، نه‌تنها در کشور ما بلکه در تمام کشورها، داستان خودش را دارد. چرا یک هنرمند، ورزشکار و یک مدیر باید از فرهنگ انقلاب فاصله بگیرد و نبض‌اش با انقلاب نزند. شرایط عمومی کشور به گونه‌ای است که نفوذ و تربیون پیدا می‌کند، اگر این افراد مشهور خوب باشند که تاثیر مثبت به جا می‌گذارند، آنهایی که خوب نیستند، نیز تاثیر منفی خواهند داشت. بنابراین باید تلقی خود را از فرهنگ به فرهنگ عمومی تقلیل ندهیم، به تبع ساختارهای فرهنگی کشور را به ساختارهایی که متولی فرهنگ عمومی هستند، تقلیل ندهیم. دوما اجزای فرهنگ و ساختار آن را پیوسته و وابسته به یکدیگر بدانیم. در دوگانه‌های مختلف مانند دوگانه ارتباط ساختار دولتی و غیردولتی که البته غیردولتی نیز دو بخش دارد، بخشی که زیرمجموعه مقام معظم رهبری هستند، یک بخش دیگر نیز مجموعه‌هایی که ممکن است در راستای منویات رهبری فعالیت داشته باشند و ممکن است در این راستا نباشند، ولی مرد‌م‌نهاد هستند و وابستگی ساختاری و نهادی به رهبری یا دفتر مقام معظم رهبری ندارد. دوگانه دیگر، دوگانه فرهنگ عمومی و تخصصی است و سایر دوگانه‌های دیگر که به یکدیگر پیوسته هستند. اتفاقا در تحول ساختاری این موضوع اهمیت دارد که ما هم صحنه را کامل تصویر کنیم و هم اینکه آن را یک چرخه و سیستم بپنداریم و داده و ستاده‌های آن را بتوانیم بشناسیم و البته کلام آخر در این بخش، زمانی است که عنوان می‌کنیم، تحول در ساختار فرهنگی، به معنای اینکه در همه اجزای این پیوستار یک گونه یا یک اندازه تغییر باید اتفاق بیفتد، نیست.

 

مهمترین موضوع برای ما آن است که چگونه می‌توان بازسازی کرد، یا به عبارتی چگونه می‌توان بازسازی ساختار فرهنگی به صورتی انقلابی و مطلوب انجام داد. بدون شک طی بیش از ۴۰ سال گذشته ساختار فرهنگی ما با مشکلات و کمبودهایی همراه بوده است که رهبر انقلاب عنوان بازسازی را برای آن مطرح کرده‌اند؛ بنابراین یک اتفاقی نیاز دارد تا فرهنگ در مسیر درست خود قرار بگیرد، درباره این بازسازی بیشتر صحبت کنید.

پیروزمند: بازسازی دو لبه دارد، نخست لازم به نوعی تغییر فراگیر است که موضوعی اساسی و کلان‌نگر است؛ البته این یک لبه بحث است، لبه دیگر، بازسازی صرفا به معنای خراب کردن و دوباره از پی ساختن است و البته یک مفهوم دیگر آن تعمیرات است تا بتوان متناسب با بهره‌وری تغییراتی را ایجاد کرد. بازسازی در اینجا از یک‌سو فراگیر است و از سوی دیگر بنیان‌برکن نیست. بنابراین نیازی به تغییرات بنیان‌برکنی نیست، اما نیازی به تغییرات فراگیر و چشمگیر وجود دارد. در گام نخست انقلاب، در بخش ساختارهای فرهنگی، اتفاق‌هایی روی داده و به این معنا نبوده که هیچ تغییری در وضعیت ساختار فرهنگی کشور شکل نگرفته است. مهمترین تغییرات، تقویت بخش مردمی ساختارهای فرهنگی کشور نسبت به قبل از انقلاب است که تکثر پیدا کرده است، برای نمونه تعداد هیات‌های فعال در کشور را نسبت به قبل از انقلاب بررسی کنید. خود بسیج به عنوان یک نهاد فرهنگی –البته یکی از کارکردهای آنها فرهنگی است، اگر ادعا نکنیم که ذات بسیج یک پدیده فرهنگی است- به نوعی رویش انقلاب محسوب می‌شود.

ما برای اینکه بفهمیم که ساختار فرهنگی در کجا و به چه اندازه نیاز به تحول دارد، باید دستاورد و محصول آن را مورد سنجش قرار دهیم. محصول این ساختار فرهنگی چیست؟

بخش دوم نهادهای حاکمیتی بودند که در عرصه فرهنگ شکل گرفتند و هم‌اکنون زیرمجموعه حاکمیت ایفای نقش می‌کنند که پیش از این فعالیتی نداشتند، اما هم‌اکنون بسیار تاثیرگذارند. یا برای نمونه شبکه ائمه جمعه که در راس آن سیاست‌گذاری ائمه جمعه قرار دارند. ستاد امر به معروف و نهی از منکر جزو همین نهادهاست، البته ممکن است که نقاط ضعف و قوت این نهادها یکسان نباشد. یا برخی مراکز مانند سازمان تبلیغات در سطح کشور، فراگیر است و حتی نسبت به وزارت ارشاد اسلامی، گستردگی بیشتری در سراسر کشور دارد. دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم نیز به همین ترتیب است، یا اوقاف و امور خیریه که هرچند قبلا نیز وجود داشته، اما هم‌اکنون به‌عنوان بازوی رهبر قلمداد می‌شود و متناسب با این موضوع، بهره‌وری آن تغییر کرده است. یا شورای عالی انقلاب فرهنگی که مجموعه فرهیخته روحانی و غیرروحانی بر آن نظارت دارند و اتفاقا یک از مراکزی که باید تحول پیدا کند، همین‌جاست. صرف نظر از سرعت و میزان عملکرد این نهاد، بدون شک آثار مثبتی نیز داشته است. در گام نخست انقلاب چنین جایگاهی تعریف شده و فعالیت‌هایی داشته است. این موارد را بیان کردم تا موضوع بازسازی مشخص شود، ما این موارد را داشته و پیشرفت‌هایی نیز حاصل شده و خود انقلاب مطالبات خودش را در ساختار فرهنگی کشور وارد کرده است، ولی در عین حال هم‌اکنون با آسیب‌هایی همراه است، برای اینکه آسیب‌شناسی داشته باشیم، نخست باید چشم خود را روی این ساختارها و ارتباط آنها به عنوان کارخانه فرهنگ‌سازی بببندیم و داخل این کارخانه نرویم، اما تولیدات آن را مطالبه ‌کنیم، چراکه هر کارخانه‌ای در نهایت یک تولیداتی دارد که با تولیدات و محصولاتش می‌توان آن کارخانه را ارزیابی کرد. ما برای اینکه بفهمیم که ساختار فرهنگی در کجا و به چه اندازه نیاز به تحول دارد، باید دستاورد و محصول آن را مورد سنجش قرار دهیم. محصول این ساختار فرهنگی چیست؟

یک کودک و یک آینه پاک و شکل‌نیافته را تحویل نظام آموزشی می‌دهیم و بیش از آنکه در خانواده باشد، در مدرسه است، از این نظام آموزش و پرورش چه تحویل می‌گیریم؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما، محصولات فرهنگی مانند فیلم و موسیقی تولید می‌کند، به فرض اینکه مخاطب جوان مصرف‌کننده این محصولات است و سراغ سایر رسانه‌ها نیز نمی‌رود، اما موضوع آن است که چه نصیب من می‌شود. میانگین افرادی که تحت‌تاثیر این تولیدات هستند، چگونه افرادی می‌شوند؟ بی‌حالی یا باحال، بی‌انگیزه یا باانگیزه یا کند یا پرکار؟ بینش بالایی یا بینش ضعیفی دارند، پرخاشگرند یا اهل تعامل هستند، سست ایمان هستند یا صلابت دارند؟ باید این موضوع‌ها را ارزیابی کرد. بنابراین اگر محصول مشکل دارد، باید دید که اشکال کارخانه در کجاست؟ یا مواد اولیه بد خریداری شده یا مشکل فنی وجود داشته است.

 

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha