بررسی مهارت‌های سیاسی مردم عادی به قلم مایکل زونیس؛
مهارت‌های مردمان قدیم در تنظیم سیاست، آنگونه که موردنظر و دلخواهشان بوده است باعث شده تا امروز برخی مورخان با استناد به نمونه‌های تاریخی منکر این باور شوند که مردم در گذشته و در دوران امپراطوری‌های سرکوب گر و مستبد نقش فعالی در سیاست نداشته‌اند.
گروه راهبرد «سدید»؛ سیاست همیشه برای ما چهره‌ای تعریف شده داشته است. ما مفاهیم سیاسی را خلاصه در نمود‌های بیرونی و کنش و واکنش‌های عیان سیاسی می‌دانیم. مایکل زونیس (Michael Szonyi)، استاد تاریخ چین و مدیر مرکز مطالعات چینی در دانشگاه هاروارد است. او در کتاب هنر اداره شدن: سیاست روزمره در چین (۲۰۱۷) با تحلیل ماجرای سربازی اجباری در امپراطوری چین به ما نشان می‌دهد که چگونه مردم عادی حتی در یک دولت سرکوبگر، از مهارت‌های سیاسی تأثیرگذاری برخوردار هستند.

عموما بسیاری از ما فکر می‌کنیم مردمانی که در زمان‌های دور در امپراطوری‌های بزرگ زندگی می‌کردند میانه خوبی با سیاست نداشته اند. این گمان بیشتر به دلیل این است که در آن زمان‌ها دموکراسی به معنای امروز وجود نداشته است. ما تصور می‌کنیم که انسان‌ها در آن جوامع انتخاب‌های سیاسی محدود تری داشته اند. اما اگر سیاست را در معنایی وسیع‌تر از آنچه در ذهنمان است بازتعریف کنیم یعنی آن را شامل همه انواع تعاملات متنوع بین یک دولت و قدرت برتر با عوامل و جمعیت موجود در محدوده‌ای خاص بدانیم، خواهیم دید که مردم عادی در گذشته در عرصه‌های پیچیده سیاست دخالت می‌کرده و تاثیرات شگرفی نیز می‌گذاشته اند. مهارت‌های مردمان قدیم در تنظیم سیاست، آنگونه که مورد نظر و دلخواهشان بوده است باعث شده تا امروز برخی مورخان با استناد به نمونه‌های تاریخی منکر این باور شوند که مردم در گذشته و در دوران امپراطوری‌های سرکوب گر و مستبد نقش فعالی در سیاست نداشته اند.

در همین خصوص مورخان به بررسی یک نمونه تاریخی جالب پرداخته اند. خانواده ژنگ در اواخر قرن ۱۴ در سواحل جنوب شرقی چین زندگی می‌کردند. در دوران امپراطوری مینگ در چین قانون سربازی اجباری وجود داشت که در آن هر خانواده متعهد می‌شد یک عضو مذکر خود را به سربازی اجباری بفرستد. این تعهد به صورت نسل به نسل مانند ارث به نفرات بعدی خانواده می‌رسید. در چنین موقعیتی دو برادر خانواده ژنگ در خصوص اینکه کدام یک به سربازی اجباری بروند با هم گفتگو کردند.

آن‌ها راه حل جالبی به فکرشان رسید و با هم توافق کردند که به جای تقسیم ارث پدرشان به صورت مساوی، برادر کوچکتر ۷۵ درصد دارایی از میراث پدری را به ازای رفتن به سربازی اجباری دریافت کند. همچنین تعهد کردند که این رویه در نسل دو برادر باقی بماند یعنی در آینده نیز فرزندان این برادر همیشه میزان بیشتری از ارثیه خانوادگی بهره‌مند شوند و در ازای آن یک نفرشان به سربازی برود.

یک نسل بعد، سه فرزند برادر کوچکتر دور دیگری از مذاکره را برای نحوه تقسیم وظایف شروع کردند. این بار آن‌ها از وضعیت نسبی درون خانواده به عنوان ابزار اصلی مذاکره استفاده کردند. در ازای موافقت با خدمت در ارتش، دومین برادر از سه برادر این حق را برای خود و فرزندانش تثبیت می‌کرد که تا زمانی که خانواده آن‌ها در آینده این مسیر را ادامه می‌دهند در همه امور نیست به دیگر اعضای خانواده اولویت داشته باشند.

درست است که در نگاه اول تدبیر و تنظیم روابط در درون خانواده ژنگ ربطی به نگاه متعارف به سیاست ندارد. اما واقعیت این است که خانواده ژنگ در خصوص نحوه تعاملشان با دولت در حال مذاکره فعال بودند. زیرا چیزی که آن‌ها واقعاً در مورد مذاکره می‌کردند این بود که خانواده در مورد روابط خود با دولت به چه تصمیمی برسد. در سنتی‌ترین و محدودترین دیدگاه، سیاست عمدتاً مربوط به دولت‌ها و حاکمان آن‌ها و در حوزه روابط بین‌الملل، روابط بین دولت‌ها تعریف می‌شود. از سوی دیگر، بسیاری از انسان شناسان مدرن، سیاست را در هر تعامل انسانی قابل تصور می‌بینند. اما در اکثر جوامع بشری در بیشتر زمان‌ها - گذشته و حال - یک منطقه میانی نیز وجود دارد که در آن دولت و مردم عادی در تعامل با یکدیگر هستند.

این تصور و رهیافت که روابط مردم با دولت و کارگزاران آن نوعی از روابط درون حوزه سیاست را تشکیل می‌دهد، امر جدیدی نیست. مطالعات برجسته‌ای که توسط‌ای پی تامپسون و جیمز اسکات انجام شده است نشان می‌دهد - دهقانان انگلیسی قرن ۱۸ و همتایان برمه‌ای و ویتنامی آنان در اوایل قرن بیستم - که مردم عادی به صورت کاملا حساب شده، قادر به سازماندهی و هماهنگی برای اقدامات جمعی و کنش سیاسی هستند. خصوصا در هنگامی که احساس کنند نخبگان در حال نقض هنجار‌های عرفی و قانونی و ضایع کردن حقوق آن‌ها هستند. مجموعه عظیمی از تحقیقات تاریخی و مردم‌شناختی در همین زمینه راه‌های بی‌شماری را بررسی کرده‌اند که از طریق آن‌ها مردم عادی می‌توانند در برابر کسانی که قدرتمندتر از آن‌ها بودند (دولت و قدرت برتر) مقاومت کنند.

اما علیرغم همه این آثار که درک و فهم ما را از سیاست بیشتر و بهتر می‌کند، دوگانه اطاعت و مقاومت، همچنان یک مفهوم غالب در این تحلیل‌ها می‌باشد که در حقیقت فهم محدودی از سیاست است.

در زمان‌های گذشته، درست مانند زندگی خود ما، بیشتر تعاملات با دولت، در محدوده‌ای مابین اطاعت و مقاومت، شکل می‌گرفت و حد وسط وسیعی را بین این دوگانه شکل می‌داد. اصطلاح «سیاست روزمره» مفهومی مفید برای توصیف استراتژی‌های سیاسی، درگیری‌ها و مذاکرات در این محدوده است.

«سیاست روزمره»، همانطور که دانشمند علوم سیاسی بن کرکویلیت Ben Kerkvliet)) در سال ۲۰۰۹ تعریف کرده است، شامل پذیرش، پیروی، تنظیم و مخالفت با هنجار‌ها و قوانین مربوط به اختیار، تولید، یا تخصیص منابع دولتی و انجام این فرآیند با عبارات آرام، روزمره و ظریف است. دقیقا آنچه خانواده ژنگ در حال انجام آن بودند نمونه کاملی از «سیاست روزمره» است.

«سیاست‌های روزمره» را می‌توان در همه جا یافت، اما خدمت سربازی اجباری موقعیت مناسبی برای کشف بهتر آن است. از آنجایی که اکثر کشور‌ها و سرزمین‌ها در تاریخ بشریت دارای ارتش بوده اند، بررسی این که مردم در هر دوره و در هر نقطه از جهان چه تعاملی با دولت در خصوص سربازگیری اجباری داشته اند می‌تواند برای شناخت بهتر سیاست‌های روزمره مفید باشد.

مارگارت لوی، دانشمند علوم سیاسی، از تاریخچه بسیج نظامی در اروپای قرن نوزدهم برای ساختن گونه شناسی رژیم‌های خدمت سربازی اجباری استفاده می‌کند. او استدلال می‌کند که دولت‌ها در آن زمان چهار گزینه اساسی برای کارکنان ارتش خود داشتند: یک ارتش حرفه‌ای (معمولاً با افسران برگرفته از نخبگان سنتی، و مردانی که داوطلب وارد ارتش می‌شوند. خدمت اجباری فراگیر؛ خدمت اجباری با احکام امکان معافیت با یافتن جایگزین؛ و یک سیستم اجباری با مقرراتی برای خرید خدمت توسط مشمولان.

در طول ۲۰۰ سال گذشته، سیستم‌های سوم و چهارم تا حد زیادی در کشور‌هایی که نظام سیاسی بر مبنای دموکراسی دارند، از بین رفته است - نه به دلایل کارآمدی نظامی یا ترجیحات دموکراتیک، بلکه به این دلیل که شهروندان کمتر مایل به پیروی از سیستمی هستند که آن را ناعادلانه می‌دانند. زمانی که شهروندان تمایلی به خدمت ندارند، هزینه‌های ارتش بسیار بالا می‌رود - در وهله اول، نگه داشتن سرباز‌ها در خدمت و جلوگیری از فرار آن‌ها گران‌تر می‌شود و هزینه‌های جدیدی بر ارتش‌ها حمل می‌کند. بنابراین، کشور‌های اروپایی قرن نوزدهمی دریافتند که مؤثرترین راه برای سربازگیری در ارتش این است که از طریق سیستمی این کار را انجام دهند که بر رضایت احتمالی شهروندان متکی باشد، به همین دلیل برخی از گزینه‌هایی را که برای دولت‌های قبلی کارآمد بود، کنار گذاشتند.

اما این پرسش که چگونه یک دولت می‌تواند به بهترین نحو جمعیت خود را برای خدمت سربازی بسیج کند، و واکنش مردم در غالب «سیاست‌های روزمره» به این تصمیم، امری نیست که مخصوص و منحصر به دموکراسی‌های مدرن باشد.

مورد سلسله مینگ در چین برای کاوش در چگونگی‌های «سیاست روزمره» بسیار جالب است – هم به دلیل بزرگی و پیچیدگی ارتش چین، و هم به دلیل بایگانی و آرشیوی که از اسناد فعالیت‌های بوروکراتیک آن دوران باقی مانده، و هم منابع غنی دیگری که برای تحقیق در مورد دیدگاه مردم عادی آن زمان در اختیار محققان است-.

اندازه دقیق ارتش مینگ برای ما ناشناخته است، اما کارشناسان افراد مشغول در ارتش را حدود دو میلیون نفر تخمین می‌زنند. این ارتش در آن زمان با اختلاف زیادی بزرگترین ارتش دائمی جهان بوده است. هسته اصلی ارتش دائمی چین و گروه اول تشکیل دهندگان این ارتش، از گروه خاص و خانواده‌های مشخصی از جمعیت به نام خانوار‌های نظامی یا جونهو تشکیل می‌شده است. جونهو‌ها شاید ۱۰ درصد از کل جمعیت مینگ چین را تشکیل می‌دادند. این خانواده‌ها را می‌توان به عنوان خانواده‌های نظامی ثبت کرد. اولین پیروان زو یوانژانگ، امپراتور موسس مینگ، و رقبای شکست‌خورده‌اش اولین خانواده‌های نظامی در چین بودند. گروه دوم در اواخر قرن چهاردهم در پی یک سری سیاست‌های سربازگیری اجباری وارد ارتش شدند. ثبت نام در ارتش نیز بعد‌ها به عنوان مجازات برخی جرایم مطرح شده و راهی برای سربازگیری شناخته شد.

همه اعضای یک خانواده جنهو، به عنوان سرباز در ارتش خدمت نمی‌کردند. بلکه، هر خانوار نظامی یک تعهد دائمی و ارثی داشت که یک مرد توانمند را برای خدمت در ارتش آماده کند و به خدمت بفرستد. بنابراین، نظامی بودن یک خانواده مستلزم آماده سازی یک سرباز در نسل‌های مختلف برای خدمت در ارتش بوده است. هنگامی که یک خانواده به عنوان یک خانواده نظامی ثبت و شناخته می‌شد، این تعهد بدون توجه به شرایط اجتماعی خانواده در نسل آن‌ها ادامه می‌یافت.

سنت طولانی بوروکراسی و ثبت سوابق چین به این معنی است که اطلاعات زیادی در مورد نحوه عملکرد سیستم خانواده‌های نظامی ارثی شناخته شده است. این سلسله چندین توصیف دقیق از نهاد‌های خود ارائه کرده است؛ که مورخان برای فهم سیستم و قواعد خانوار نظامی بر آن‌ها تکیه کرده اند.

سنت چینی در گردآوری شجره نامه‌های مکتوب به این معنی است که می‌توان چیز‌های زیادی در مورد نحوه عملکرد سیستم آن‌ها آموخت و این چیزی است که مورخان به آن توجه زیادی نکرده اند. همانطور که از این اصطلاح پیداست، هدف اصلی شجره نامه‌ها ردیابی اصل و نسب بوده است. اما شجره نامه‌های چینی، که از دست نوشته‌ها تا جلد‌های چاپ شده با صحافی زیبا را در بر می‌گیرد، اغلب شامل مواد متنوعی نیز می‌شود که مربوط به خانواده‌های گسترده است - مکان مقبره اجدادی، زندگی نامه اعضای برجسته، و قوانینی برای مدیریت دارایی مشترک. حتی امروزه، شجره نامه‌های بسیاری را می‌توان در حومه چین یافت که هنوز اطلاعاتی در مورد خدمت سربازی اجداد خاندان مینگ در خود دارند-. در برخی موارد، شجره نامه خانواده‌های جینهو، شامل نسخه‌هایی از قرارداد‌های است که مذاکراتی را که اعضای خانواده برای مدیریت تعهدات خدمت سربازی انجام داده اند، ثبت کرده است.

این بدان معناست که هم یک آرشیو رسمی غنی وجود دارد که قوانین سربازی را مشخص می‌کند و هم یک آرشیو که نشان می‌دهد چگونه مردم تلاش کردند تا تعهدات خود را نسبت به دولت مدیریت کنند.

سیاست اصلی سلسله مینگ بر این بود که در هر خانواده نظامی، فزرند ارشد پسر جایگزین پدر نظامی خود می‌شود. در اصل، این خط مشی یک چرخه ساده و بی پایان خدمت اجباری را آغاز کرد، اما در واقعیت خانواده‌ها به روش‌های مختلفی توسعه یافتند که این توسعه خانوار، الگوریتم انتخاب اولیه را پیچیده کرد. در بسیاری از خانواده‌های نظامی چند پسر وجود داشت و در برخی دیگر اساسا پسری به دنیا نیامده بود. به همین دلیل دولت اختیار اینکه چه کسی به سربازی فرستاده شود را به عهده خود خانواده‌ها گذاشت و این آزادی عمل سرآغاز چالشی برای خانواده‌ها شد.

به مرور زمان خانواده‌های مشمول سربازی اجباری، طیفی از استراتژی‌ها را برای رسیدگی به عدم تناسب بین شرایط خود و خواسته‌های دولت توسعه دادند. یکی از راه حل‌های رایج برای خانواده‌ای که بیش از یک پسر دارد، چینش مسئولیت خدمت در ارتش بر اساس جابجایی بین پسران بر اساس یک برنامه مشخص بود. وقتی چرخه کامل شد و همه یک دور به سربازی رفتند، چرخه از نو شروع می‌شد. چنین سیستمی می‌تواند برای نسل‌ها ادامه یابد. این روشی بود که توسط خانواده کای از کوانژو استفاده می‌شد - که من شجره نامه آن‌ها را در دهکده‌ای که امروز فرزندان آن‌ها زندگی می‌کنند به دست آوردم.

یکی از موارد در همین زمینه مردی بود که، شش پسر داشت. پسران او موافقت کردند که در شش «گروه» سازماندهی شوند، یکی برای هر شش پسر. هر گروه وظیفه تامین یک سرباز برای یک دوره ۱۰ ساله را بر عهده داشت و پس از آن این مسئولیت به شاخه بعدی منتقل میشد و در نهایت به شاخه ارشد باز می‌گشت. آن‌ها این قرارداد را با یک قرارداد کتبی ثبت رسمی کردند که در هر نسخه بعدی از شجره نامه کپی شده است. در سال ۱۴۸۴، فرزندان موافقت کردند که مدت خدمت را از ۱۰ به ۳۰ سال افزایش دهند. احتمالاً آن‌ها به دنبال متعادل کردن اختلال ایجاد شده برای سربازان وظیفه در مقابل عدم اطمینانی بودند که سربازی اجباری به طور جمعی برای فرزندان ایجاد می‌کرد.

خانواده‌های جونهو همچنین می‌توانند با انتقال مسئولیت بر روی یک عضو واحد از تبارشان، به تعهدات خود در تأمین نیروی انسانی ارتش عمل کنند. مثلا فامیل و اقوام یک خانواده متعهد می‌شدند که به جای خانواده جونهو تععد سربازی رفتن را در بین خود تقسیم کنند.

این انتقال تعهد بر روی یک عضو از فامیل به جای اعضای خانواده، یک گام کوتاه تا یافتن جایگزینی بود که در حقیقت از اعضای اصلی خانواده نبود. در یکی از موارد مورد علاقه من، خانواده وانگ از ونژو ترتیبی دادند که مردی که قبلاً به عنوان راهب بودایی شناخته شده بود به عنوان جانشین آن‌ها خدمت کند. در یک برنامه ریزی پیچیده، توافق شد که "نوادگان" راهب نام خانوادگی وانگ را برگزیده و این تعهد را برای همیشه انجام دهند.

در دوران گذشته، خدمت نظامی و عضویت در ارتش امکان تحرک اجتماعی یا تمایز با دیگر اعضای جامعه را فراهم می‌کرد، اما خطرات آن بیشتر از مزایای بالقوه آن بود. در بیشتر شجره نامه‌ها سربازی به عنوان حرفه‌ای مطرح شده است که باید از آن اجتناب کرد.

با این حال سوال اصلی این است که چه چیزی راهب را متقاعد می‌کرد که حاضر شود تا از طرف خانواده وانگ و در واقع به جای آن‌ها به سربازی اجباری برود؟ چرا یکی از اعضای فامیل قبول کرد تا به جای پسران یک خانواده جینهو به سربازی برود؟ بدیهی است که در وهله نخست بحث امور مالی و پول در کار بوده است. همانطور که در شجره نامه گوئو بیان شده است: «تمام فامیل از کار او قدردانی کردند، بنابراین برای تشویق او به او جایزه دادند.»، اما راهب چه؟ او در ازای این انتخاب چه امیتازی به دست آورد؟ شجره نامه وانگ توضیح می‌دهد که یکی از اعضای ثروتمند فامیل، بخشی از دارایی خود را برای منافع عمومی در این زمینه اهدا کرده است. زمین کشاورزی او به اجاره داده شد و درآمد حاصل از اجاره برای جبران خسارت راهب و فرزندانش استفاده شد.

جبران تقریباً همیشه بخشی از استراتژی‌های شامل انتقال یا جایگزینی بود، اما اغلب در سوابق خانواده‌هایی که از استراتژی چرخشی استفاده می‌کردند نیز چنین مسئله‌ای دیده می‌شود. به هر حال، اگر فردی که نوبتش فرا می‌رسید از زیر بار تعهد فرار می‌کرد، ممکن بود کل استراتژی بی نتیجه بماند. در این صورت ممکن بود یک مأمور ارتش برای بازررسی به سراغ خانواده بیاید و هر مرد توانمندی را که دلش خواست دستگیر کند تا به جای شخص فراری خدمت کند. به همین دلیل بقیه اعضای خانواده همیشه می‌خواستند سرباز منصوب شده آن‌ها در پست خودش در ارتش بماند. برای این منظور خانواده‌ها راه‌های مختلفی برای پرداخت غرامت سربازی به فرد و خانواده‌های سرباز‌ها پیدا کردند تا در عوض شخص سرباز از ارتش فرار نکند و یا سر موعد به تعهد خود عمل کند و خودش را به ارتش معرفی کند: آن‌ها با اخذ هزینه‌ای سالانه از همه مردان بالغ، سرمایه‌ای جمع‌آوری کردند و املاکی را خریده به صورت وقف درآوردندکه درآمد حاصل از آن به سربازان حین خدمت و خانواده‌های آن‌ها می‌رسید (مانند مورد بالا).

اعضای جنهو در مینگ علاوه بر راهبرد‌هایی برای حل این سوال که کدام یک از اعضای خانواده باید در ارتش خدمت کند، راهبرد‌های سیاسی دیگری نیز داشتند که با هدف بهینه سازی روابط با دولت و کسب منافع بیشتر از این ارتباط بود. برای مثال، افسران نیروی دریایی در سواحل جنوب شرقی اغلب از این روابط برای قاچاق و حتی دزدی دریایی استفاده می‌کردند. آن‌ها از ارتباط فامیلی و یا دوستی خود با گارد ساحلی، در راستای منافع شخصی و قاچاق و دزدی دریایی استفاده می‌کردند.

به طور کلی، این استراتژی‌ها به دنبال این بودند که تعهد به تأمین نیروی کار نظامی را قابل پیش‌بینی‌تر کنند، تا احتمال فراخواندن ناگهانی به جنگ را کاهش پیدا کند. جونهو همچنین اغلب خدمات نظامی را پولی می‌کرد و تعهد نامحدود برای تأمین نیروی کار را به یک توافق واضح و مشخص‌تر برای تأمین پول تبدیل می‌کرد. چنین استراتژی‌هایی شبیه تکنیک‌هایی است که مردم در زمینه‌های بسیار متفاوت استفاده می‌کنند: نیاز به مقابله با عدم اطمینان و ریسک در بازار و پوشش ریسک در بازار‌های مالی.

این مسئله یک سوال جالب در مورد تاریخ امپراطوری مینگ به وجود می‌آورد. چین در اواسط قرن شانزدهم یکی از قطب‌های بزرگ تجارت بود. انواع نهاد‌های اقتصادی و مالی – آنچه دانشمندان مارکسیست چینی آن را «جوانه‌های سرمایه داری» می‌نامند – در همین سال‌ها تولد یافته اند. آیا مردم عادی چین مهارت‌ها و تجربیات خود را که در بازار تجربه کرده بودند در سیاست‌های روزمره خود به کار گرفتند؟ یا جالب‌تر اینکه، استراتژی‌هایی که در برخورد با دولت ابداع کردند، با رشد اقتصاد بازار و برای زندگی‌شان مفید بود؟
باید بگویم چیزی که امروز ما متوجه می‌شویم این است که هدف همه این استراتژی‌ها بهینه‌سازی روابط خانواده با دولت، به حداکثر رساندن منافع و به حداقل رساندن هزینه‌های عضویت در سیستم دولتی، در حالی که قوانین دولتی را زیر پا نمی‌گذارند است.

بسیاری از آن استراتژی‌ها را می‌توان با اصطلاح مالی مدرن «آربیتراژ تنظیمی» توصیف کرد. ایده اصلی پشت آربیتراژ، ساده است. آربیتراژ به معنای بهره بردن از تفاوت قیمت بین دو یا چند بازار است. یک دارایی – همان چیز – می‌تواند ارزش متفاوتی در بازار‌های مختلف داشته باشد. خرید دارایی در بازاری که قیمت کمتری دارد و فروش آن در بازاری که گرانتر است، به عبارت دیگر «ارزان خریدن و گرانفروشی»، شکل ابتدایی آربیتراژ است. آربیتراژ تنظیمی یکی از ویژگی‌های برجسته سیاست روزمره خانواده‌های نظامی مینگ بود. یعنی آن‌ها به خوبی منافع خود را در بین فرصت‌هایی که قدرت به صورت قانونی در اختیارشان می‌گذاشت تامین می‌کردند.

«سیاست‌های روزمره» – تلاش‌های آرام، پیش پا افتاده و ظریف- مردم عادی برای به دست آوردن مزیت سیاسی در سیستمی که به نظر می‌رسید در آن عاملیت کمی دارند – می‌تواند پیامد‌های بزرگی داشته باشد. شورش‌ها - موضوع سنتی تاریخ نظامیان - قطعاً در ارتش مینگ رخ داده است. اما چیزی که مهم‌تر از آن شورش‌ها در سرنوشت نهایی این سلسله تاثیر گذار بود، کاهش تعداد و کیفیت سربازان بود، این کاهش سربازان پیامد انواع سیاست‌های روزمره‌ای بود که در بالا توضیح داده شد. بین قرن‌های ۱۴ و ۱۷، موفقیت جونهو در محدود کردن تعهدات خدمات نظامی خود، سرانجام امپراطور را مجبور کرد تا برای تعداد بیشتری از ارتش خود به مزدوران تکیه کند. به خدمت گرفتن مزدوران بار مالی زیادی برای امپراطوری ایجاد کرد و این هزینه‌ها در نهایت منجر به فروپاشی این سلسله شد.

مورخان هنوز درباره علل پایان سلسله مینگ - و ظهور جانشین آن، مانچو چینگ، بحث می‌کنند. اما در این میان یک چیز به صورت قطعی مشخص شده است. گرچه مردم تحت حاکمیت سلسله مینگ در یک دموکراسی مدرن زندگی نمی‌کردند، اما منابع سازمانی و فرهنگی قابل توجهی را برای روابط خود با دولت ایجاد کردند و نوع پیچیده‌ای از سیاست را در قبال سیاست‌های حاکم اعمال کردند. با انجام این کار، آن‌ها جهان اجتماعی خود و تاریخ را تغییر دادند. خانواده‌های نظامی سلسله مینگ آموزش مهمی به نسل ما ارائه می‌دهند. آن‌ها به ما می‌گویند که سیاست می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، استراتژی‌های سیاسی آن‌ها می‌تواند الهام بخش مهمی برای ما در جهان مدرن باشد. آن‌ها به ما یاد می‌دهند که در مواجه با یک قدرت برتر و تمامیت خواه چگونه می‌توانیم سیاست روزمره را بکار برده و در طولانی مدت معادلات را به نفع خود تغییر دهیم بدون اینکه نیازی به شورش و آشوب و خونریزی باشد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha