چگونگی شناخت حقیقت ملت ایران در گفت‌وگو با حامد حاجی‌حیدری تبیین شد؛
تشییع شهدای گمنام، تشییع شهدای غواص، تشییع شهید حججی و بالاخره در اوج، تشییع شهید سلیمانی برای امت ما یک «تجربه قدسی» است؛ به این معنا که انسان‌ها در متن چنین تجربیاتی، از موقعیت دنیوی خود منقطع می‌شوند و به حقایق متعالی نظر می‌کنند. توسعه‌طلبی‌های مادی در خود و جامعه را کوچک می‌بینند و به چیزی نظر می‌کنند که فراسوی توانمندی‌های مادی انسانی نقش‌آفرینی می‌کند و برای یک امت، خاطره جمعی تابناکی خلق می‌نماید که عمیقاً رضایت‌بخش است و موجب بهزیستی می‌شود. این، یک نحو تجدید ایمان به غیب و عظمت تاریخ‌ساز روح است.

به گزارش «سدید»؛ رهبر انقلاب در دیدار ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۰ که به‌صورت ارتباط زنده تصویری با مردم قم برگزار شد مجدداً با اشاره به مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی از آن به‌عنوان واقعه‌ای یاد کردند که منعکس‌کننده حقیقت و هویت ملت ایران است: «ما از این قبیل [حوادث] در تاریخ گذشته‌مان داریم؛ حادثه نهم دی هم از همین قبیل است. حادثه نهم دی سال ۸۸ هم همین‌‌جور است؛ آنجا هم یک تهدید بزرگی راه افتاد، چند ماه هم طول کشید امّا غیرت مردم روز نهم دی به میدان آمد و آن حادثه را از بین برد، بلکه آثار سوء را هم از بین برد، آن تهدید را تبدیل کرد به فرصت ... حقیقت این است که بایستی این غیرت دینی در مردم محفوظ بماند و به توفیق الهی محفوظ خواهد ماند.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به همین مناسبت برای بررسی تفصیلی و جامعه‌شناختی این موضوع گفت‌وگویی با آقای دکتر حامد حاجی‌حیدری، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران داشته است.

 

 جایگاه حقیقت و هویت ملی به‌خصوص در مورد جوامعی مانند ایران که در دو قرن اخیر به‌شدت تحت هجوم تجدد و قدرت‌های استعماری قرار داشته، اهمیت ویژه‌ای یافته است. خصوصیات این هویت و حقیقت چیست و اگر بخواهیم آن را تعریف کنیم، چگونه می‌توان آن را به قید تعریف کشید؟

 

 در سال‌های اخیر هویت ملی در بسیاری از کشورهای جهان روبه تضعیف است و رفته‌رفته و بیش از پیش، هویت در یک مقیاس تمدنی معنا می‌یابد.

ملیت‌های مرسوم، یک محصول مدرن هستند که با مرزبندی‌های تصنعی پیوند دارند، ولی با تضعیف این مرزبندی‌ها در جریان روابط تجاری و رسانه‌ای و ارتباطات اینترنتی و ... عموماً دو حالت پیش می‌آید: یا با یک فرآیند هویت‌زدایی در نتیجه افراط در بی‌ریشگی تجربه مدرنیت مواجه می‌شویم که این نحوی بیماری اپیدمی روانی-اجتماعی است، یا در متن آن دسته از منابع عقیدتی که توانسته‌اند معنویت را تا حدودی از ویرانگری مدرنیت محفوظ بدارند، هویت به یک مقیاس تمدنی گسترش پیدا می‌کند. در واقع، در دوگانه ملت و امت، امروز با تضعیف مرزهای دولت-ملت‌های مدرن، این «امت» است که تنها شانس انسان‌ها برای دست‌وپاکردن هویت به‌شمار می‌رود.

 

هویت، پاسخی است که عاملان در جواب به پرسش کیستی می‌دهند و کمک می‌کند تا در طول حیات، از استمرار وجودی بهره‌مند باشند و بتوانند برای زندگی خود برنامه باثبات یا بالنسبه باثبات داشته باشند. تضعیف هویت‌های معنوی در غرب و تعلیق هویت ملی در نتیجه تضعیف دولت-ملت‌های مدرن، شرایط دشواری برای جوانان غربی پدید آورده است؛ چنان‌که رهبر انقلاب در خطبه خردادماه سال ۸۸ فرمودند: «امروز جوان‌ها در دنیایی که مادیگری بر آن حاکم است، غرق در حیرت و آشفتگی‌اند؛ دوری از معنویت آن‌ها را دچار آشفتگی کرده است؛ نمی‌دانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم مانده‌اند و بعضی از آن‌ها فهمیده‌اند که راه اصلاح کارهایشان مراجعه به معنویت است؛ ولی چه جور می‌توانند معنویت از دست‌رفته را، معنویتی را که دو قرن است در کشورهای غربی دائماً با وسایل گوناگون کوبیده شده است، می‌خواهند برگردانند؛ کار آسانی نیست، اما ملت ما این‌جور نیست. ملت ما در این مجرای عظیم معنویت حرکت کرد؛ با معنویت توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزی برساند؛ با معنویت توانست در این دنیای مادی یک نظام اسلامی را که متکی به معنویت است، برافرازد؛ پایه‌های آن را محکم کند و آن را در مقابل تهاجم‌ها و طوفان‌های گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشت‌ساله تحمیلی را با تکیه به همین معنویت توانست با سرافرازی و پیروزی طی کند.

امروز هم جوان‌های ما اکثراً جوان‌های مؤمن و معنوی هستند؛ حتی آن کسانی که به‌ظاهر گرایش معنوی در سیمای آن‌ها نیست، انسان در مواقع حساس می‌بیند دل‌هایشان متوجه خداست. بارها من عرض کرده‌ام که در این شب‌های قدر، در این روزهای اعتکاف، در این مراسم نماز عید فطر، چه افرادی، چه اشخاصی که انسان گمان نمی‌کند، دل‌هایشان را متوجه خدا می‌کنند.»

 

مع‌الوصف، در هیچ رویداد اجتماعی در تاریخ معاصر کشور به‌اندازه تشییع گسترده سپهبد سلیمانی نمی‌توان این «هویت معنوی» را نزد مردمی که مدام توسط رسانه‌های خارجی و برخی روشنفکران داخلی، به فاصله‌گیری از انقلاب و ارزش‌هایش متهم و متصف می‌شوند ملاحظه کرد؛ درحالی‌که از ابتدای ظهور داعش دفاع فرامرزی ایران در عراق و سوریه توسط رسانه‌های خارجی و متأسفانه دنباله‌های داخلی نکوهش می‌شد، مردم هم در تشییع شهید حججی و هم در تشیع باعظمت شهید سلیمانی، نشان دادند که از یک هویت با هسته سخت معنوی برخوردارند که با همه تهاجم‌های رسانه‌ای و فرهنگی همچنان کم‌آسیب باقی مانده است؛ مردمی که شاید پس از فقدان پدر یا برادر خود، تصویر او بر شیشه اتومبیل را چهل روز یا قدری کمتر و بیشتر نگه می‌دارند، تصویر حاج قاسم را تا مدت‌ها و تا همین الآن که دو سال گذشته، بر سردر مغازه و شیشه اتومبیل خود حفظ کرده‌اند.

پایداری چنین تعهدی، نشان داد که ارادت به سردار، بیش از یک حس ناگهانی و تأثر عمیق از نحوه تاریخی و تأثربرانگیز شهادت سردار به دست شرورترین سیاست‌باز زمانه است؛ قضیه از یک نیروی عمیق فرهنگی ریشه می‌گیرد.

 

 به‌طور کلی، فارغ از ابزارهای روش تحقیق، خود علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی (به مفهوم آنچه در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود) نسبت به این هویت و حقیقت چه نگاهی دارند؟ آیا آن را به رسمیت می‌شناسند یا تلاشی برای شناخت آن به شکلی که در واقعیت بیرونی خود دیده می‌شود، داشته‌اند یا نه؟ آیا با این نگاه علوم و ابزارهای آن‌ها می‌توان چنین هویتی را مورد سنجش قرار داد؟

 

 بی‌گمان بله؛ نظریه‌پردازی‌های گوناگونی که در دامنه وسیعی از علوم انسانی، با موضوع نسبت با مدرنیت صورت‌گرفته، نشان می‌دهند که مدرنیت بدهی معنوی و فرامادی به توسعه دارد که باید بپردازد. شواهد این دیدگاه، در فلسفه و علوم اجتماعی اروپا، از پایان سده نوزدهم آشکار شد و تا هم‌اکنون هم گسترش یافته است.

در ایران نیز چهره‌های مطرح و عمده‌ای در زمینه علوم انسانی، این مضمون هویت معنوی را در کار خود محوریت بخشیده‌اند. از این دیدگاه، توسعه مدرن امر معنوی را مغفول داشته و تا این غفلت را جبران نکند، توسعه‌اش نامتوازن و ناتمام خواهد بود و آسیب‌پذیری برنامه‌های توسعه از جهات مختلفی مانند محیط زیست، جنگ‌ها و منازعات، اقلیت‌های قومی و نژادی، زنان، استفاده انسانی از ماشین‌ها و ... برمی‌گردد به همین ضعف و خلأ. توسعه مدرن تا بدهی خود را به معنویت نپردازد همچنان نامتوازن خواهد ماند و برای انسان‌ها راضی‌کننده نخواهد بود.

 

بحران‌های موجاموجی که مشخصاً از سال ۱۹۹۷، بعد در سال ۲۰۰۸ و سپس، در سال ۲۰۱۶ در اقتصاد جهانی دامن‌گیر شد و همچنان فروننشسته است، بیش از آنکه ماهیتاً اقتصادی باشند، حاصل ناتوانی توسعه مدرنیستی در تعیین نسبت معنوی با محیط زیست و اخلاق همکاری‌های بین‌المللی و استفاده انسانی از ماشین‌هاست و تا زمانی که نتوانیم از موانع معرفتی عبور کنیم، جهان در متن بحران خواهد ماند و چاره‌جویی‌های اقتصادی و فنی ثمر چشمگیری نخواهد داشت.

 

 این هویت و حقیقت چه نسبتی با یک آیین مانند تشییع پیکر شهید سلیمانی دارد؟ اصولاً چرا این هویت در چنین آیینی خود را متجلی می‌کند؟ این حادثه چه خصوصیات و ویژگی‌هایی دارد که تبدیل به «عینیتِ بیرونی» آن هویت و حقیقت نظری می‌شود؟

 

 تشییع شهدای گمنام، تشییع شهدای غواص، تشییع شهید حججی و بالاخره در اوج، تشییع شهید سلیمانی برای امت ما یک «تجربه قدسی» است؛ به این معنا که انسان‌ها در متن چنین تجربیاتی، از موقعیت دنیوی خود منقطع می‌شوند و به حقایق متعالی نظر می‌کنند. توسعه‌طلبی‌های مادی در خود و جامعه را کوچک می‌بینند و به چیزی نظر می‌کنند که فراسوی توانمندی‌های مادی انسانی نقش‌آفرینی می‌کند و برای یک امت، خاطره جمعی تابناکی خلق می‌نماید که عمیقاً رضایت‌بخش است و موجب بهزیستی می‌شود. این، یک نحو تجدید ایمان به غیب و عظمت تاریخ‌ساز روح است.

 

در تجربه انقلاب اسلامی و همچنین رویدادهای خلاق پس از آن مانند دفاع مقدس و دفاع از حرم، مدام با این حقیقت قدرت‌آفرین مواجه بوده‌ایم و عینیت راهگشا و کارساز آن را درک کرده‌ایم. از این نیروی معنوی، گشایش‌های عینی بسیار دیده‌ایم و هر گاه به آن اتکاء کرده‌ایم، پیش رفته‌ایم و هر گاه گروه‌ها و فعالان سیاسی، آن را نادیده گرفته‌اند، به همان میزان غفلت، آسیب هم دیده‌ایم.

 

 چگونه می‌توان این هویت و حقیقت را تقویت و آن را در لایه‌های زیرین جامعه عمق بخشید؟

 

 کلید تقویت «هویت معنوی» در تجربه قدسی است. یکی از تحولات مهم در این زمینه طی سال‌های اخیر، آیین اربعین است که در استمرار محرم و صفر و ماه مبارک که اسلام را زنده نگه داشته بودند، به بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی سالانه در مقیاس تمدنی ما تبدیل شد. توجه امت به زیارت و نهادهایی که در اطراف آن شکل می‌گیرد، به یک هسته مولد نیرومند بدل شده است که برنامه مقاومت هویت معنوی ما را در مقابل قدرت‌هایی که به این منطقه هجوم آوردند به پیش می‌برد. همین نیروست که قدرت متکبر آمریکا را از منطقه ما دور می‌کند. این، آشکارا یک مؤلفه عینی قدرت است.

 

برداشت من این است که این روند پیشروی فرهنگی، معجزه‌گون عمل می‌کند. درحالی‌که به نظر می‌رسد عمده‌ای از دامنه‌های فرهنگی باسابقه جهان در اروپا و آسیا و افریقا، در مقابل مادی‌گری آمریکایی، توش و توان خود را تحلیل رفته می‌بینند، در این نقطه تاریخی معنویت از جغرافیای جهان، امپراطوری ایمان در اربعین به پیش می‌رود و هرساله به‌رغم عوامل نامساعدی مانند کوید۱۹، نام خود را به‌عنوان شاخص‌ترین و گسترده‌ترین رویداد فرهنگی سال ثبت می‌کند. در همین سال اخیر، به‌رغم شرایط همه‌گیری بیماری، باز هم رویداد اربعین، بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی سالانه جهان بود و این، به گمان من، وجه معجزه‌گون این واقعه است که به هر تقدیر، نیرویی را در این منطقه آزاد کرده است که شهید سلیمانی، ابومهدی المهندس، شهید حججی و سایر شهیدان «گام دوم انقلاب»، تنها رشحاتی از آن نیروی عظیم هستند که پیوسته توش و توان تازه‌ای را نمایان می‌کنند. انقلاب اسلامی، از همان آغاز مبارزات، قدرت خود را بر مبنای چنین توانی بنا کرد و روح دنیای بی‌روح شد.

 

/انتهای پیام/

منبع: khamenei.ir

ارسال نظر
captcha
پرونده ها