به گزارش «سدید»؛ یاد آن روزها بخیر! ایامی که وقتی میخواستیم با کسی که راه دور بود و فرسنگها با ما فاصله داشت، ارتباط بگیریم، مجبور بودیم سری به اداره پست بزنیم و برایش نامه پست کنیم. تلفنهای سکهای و کارتی را یادتان است؟ زمانهایی که در هر شهر تنها یک مخابرات بود و بیشتر از چند دقیقه صحبت کردن با تلفن برایمان مقدور نبود، امروز شده نوستالژی. آن موقعها میرفتیم مخابرات و در صف تلفن میایستادیم تا نوبتمان شود.
با شهرستان تماس میگرفتیم و منتظر میماندیم تا طرف پشت خط حاضر شود. مسئول مخابرات از طریق بلندگو اقواممان را صدا میکرد: آقای فلانی! تلفن! خانم فلانی! تلفن! تازه کل اهالی هم خبردار میشدند از این تماس گرفته شده از شهر دور و ما این سمت خط چقدر کیف میکردیم. بچه که بودیم از این زنگ زدنها ذوق میکردیم.
اوج تکنولوژی آن زمان تماس با روستا و حال و احوال کردن با فامیلهای روستاییمان بود. حتی گاهی حیرت میکردیم از اینکه چطور صدایمان تا روستایمان میرسد! سالها از آن زمانها گذشت و اوج لاکچری بودنمان شد استفاده از تلفن بیسیم خانگی. وقتی مهمان میآمد خانهمان، جلوی آنها گوشی بیسیم را برمیداشتیم و در خانه راه میرفتیم و صحبت میکردیم و مدام آنتن دهی آن را تا حیاط هم چک میکردیم و کیفور میشدیم و کلی پز میدادیم! آن روزها گذشت و حالا...
پایان دورهمیهای صمیمی
اکنون وجود گوشیهای تلفن همراه لمسی و هوشمند جایگزین تمام آنها شده و یکجورهایی به آن همه سادگی و ذوق و دلخوشی پایان داده است. پایان داده به آن روزهای خوش و آن همه یکرنگی. به آن دورهمیهای صمیمی خانوادگی. به قول بزرگی که میگفت: خدا نبخشد آن کسی را که موبایل را اختراع کرد و نگذرد از آن کسی که روی تلفنهای همراه دوربین گذاشت! چون قدیم خبری از سلفی نبود و همه اعضای خانواده و اقوام دور هم جمع میشدند و برنامههای شاد و طنز تلویزیونی تماشا میکردند، اما امروز از آنجایی که پیشرفت در تکنولوژی رابطهای معکوس دارد با بیشتر شدن ارتباطات و صمیمیتها در بین خانواده و اقوام، همه سرها درون گوشیهاست و هیچ کس خبر از دیگری ندارد.
لعنت بر مخترع موبایل!
امروز به قدری گوشیها جوانان را سر به زیر کردهاند که بزرگان خانوادهها شب و روز بر مخترع و سازندگان تلفن همراه لعنت میفرستند! در صورتی که مشکل از فناوری و پیشرفت و توسعه ارتباطات نیست، بلکه ایراد و مشکل اصلی از خود ماست. از خیلی از ما که فرهنگ و جنبه استفاده از خیلی چیزها را نداریم و به جای استفاده درست و اصولی از وسایل ارتباط جمعی، خودمان را معتادش کرده و روز و شب، آرامش و آسایش خود و دیگران را تباه میکنیم.
تعادل زندگیمان به هم خورده است؟
آیا تا به حال به این موضوع اندیشیدهاید که چرا رفت و آمدها و احوال پرسیدنها و محبت و صمیمیتها بین اعضای خانوادهها و اقوام دور و نزدیک کم شده؟ آیا تنها به خاطر شیوع ویروس کروناست؟ یا به خاطر مشکلات و اوضاع اقتصادی و گرانیها؟ یا چیزهای دیگر؟ همه این عوامل و موارد اثرگذار هستند و با وجود اینکه هیچ چیز بیتأثیر نیست، اما دلیل اصلی را در بروز و ظهور اینترنت و فضای مجازی و تنوع شبکههای اجتماعی باید جست.
نتایج تحقیقات و مطالعات محققان و پژوهشگران این حوزه کاربردی حکایت از این امر دارد که فضای مجازی امروزه عامل اساسی و اصلی جدایی بسیاری از آدمها از یکدیگر است. فضایی که این روزها به نوعی فرصت با هم بودن کنار اعضای خانواده را از همه ما گرفته است. شبکههای گوناگون اجتماعی، تعادل در زندگیمان را بر هم زده و سبک و سیاق زندگی و تعاملات اجتماعیمان را با مشکلات عدیدهای روبهرو ساخته است.
اینستاگرام شده همه چیزمان!
با گستردگی شبکهها و فضای ناامن و مسموم مجازی، امروزه دیگر خبری از آن همه شور و نشاط برای ارتباطگیری با دیگران نیست. خبری نیست از آن نشستنهای شبانه دستهجمعی دور حوض حیاط و عطر چای سماور ذغالی و شیطنت و بازی! از آن همه شبنشینی و درددل کردنها و بگو و بخند و اسم فامیل بازی! این روزها با پیدا شدن سر و کله اینستاگرام، تلگرام، واتساپ، وایبر، وی چت و دیگر شبکههای مجازی و برنامههای جورواجور و نفوذ آنها به بطن زندگیها، دورهمیهای خانوادگیمان رنگ باخته و آن همه صفا و صمیمیت، سادگی و محبت بینمان از بین رفته است. چرا؟ چون همه چیزمان شده صفحه اینستاگرام و پستها و استوریهایمان و لایک و کامنتهای دیگران.
گوشی شده همه کس و کارمان!
به جای دور و بریها، آدمها و عزیزانمان گوشیهای همراهمان شدهاند یار و همراه و همه کس و کارمان! همه ما به نوعی درگیر دنیای مجازی و معتاد گوشیهایمان هستیم. واقعاً آدمهای عجیبی شدهایم. موقع خواب اگر گوشی موبایل پیشمان نباشد و از بودنش کنار بالشت و سرمان مطمئن نشویم، کلافه و بیقرار میشویم و خوابمان نمیبرد. آنقدر در دریای بیکران مجازی غرق شدهایم که دیگر شب و روز نمیشناسیم و زندگی برایمان بیمعنا شده و نمیتوانیم از بودن و زندگی در دنیای حقیقی لذت ببریم.
گرفتار مجازی شدهایم
جان کلام اینکه اگر بخواهیم با خود کمی روراست باشیم، باید بپذیریم آنقدر گرفتار مجازی شدهایم که همیشه و در همه حال از تمام کارهای روزمرهمان عقب میمانیم و از عزیزانمان بیخبر و غافل هستیم. به محض اینکه از خواب بیدار میشویم، قبل از هر چیز با چشمان نیمه باز ابتدا دنبال موبایل خود میگردیم تا پیامها و کامنتهای زیر پستهایمان را چک کنیم.
امروزه با وجود همراه بودن گوشیهای همراه، خیل عظیمی از انسانها به نوعی افسرده و تنها هستند و باید هر چه سریعتر برای این مهم تدبیری اندیشید. به لطف ظهور مجازستان هر کسی در سلول انفرادی خود به سر میبرد، طوری که گوشیهایمان، تبدیل به زندانی مجهز شدهاند و سقف آرزوهایمان شده نصب برنامههای مختلف جدید و ارتقای سرعت اینترنت این زندان!
/انتهای پیام/