به گزارش «سدید»؛ حجتالاسلام والمسلمین رضا برنجکار، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران در پیش نشست کنفرانس الهیات عملی و با موضوع کلام کاربردی و الهیات رنج، با اشاره به تفاوت الهیات عملی و نظری، گفت: در الهیات نظری شبهه افراد مثلا در مسئله شر حل میشود، ولی در الهیات عملی قصد داریم رنجی را که نسبت به فرد وارد شده کنترل کرده و به او کمک کنیم تا بتواند با رنج کنار بیاید و آن را مدیریت کند. الهیات عملی از یک جهت از آموزههای نظری استفاده میکند و از طرف دیگر برای حل و پاسخ به شبهه نیست، شرکت در تشییع و مراسم ختم و عرض تسلیت هم در این راستا مطرح است.
وی اضافه کرد: الهیات نظری مانند پزشکی است یعنی پزشک درد بیمار را شناسایی میکند و متناسب با آن دارو میدهد و دارو به مثابه الهیات عملی است؛ در مسیحیت الهیات شبانی داریم که خیلی نزدیک به تلقی ما از الهیات عملی است. در قضیه کرونا، طلاب جهادی وارد بیمارستانها شدند و کارهایی مانند نظافت اتاق، کمک به بیماران برای خواندن نماز و دعا و صحبت با بیماران انجام دادند و به سؤالاتشان پاسخ دادند که تقریبا همان الهیات شبانی است.
برنجکار تصریح کرد: گابریل مارسل معتقد است مقولاتی مانند اختیار، امید، عشق، وفا و ... از مقوله رازها و نه مسائل است، ما مسائل را با تفکر اولیه حل میکنیم، ولی رازها را با تفکر ثانویه حل میکنیم و از این منظر، ما با رازهایی مانند اختیار، شر، رنج و ... مواجه میشویم. نکته دیگر اینکه ما در الهیات عملی، رنج را به رسمیت میشناسیم نه اینکه بگوییم شر، عدمی و ناشی از توهم فرد است. فرد مبتلا به شر و رنج، واقعا گرفتار رنج است و آن را با همه وجود حس میکند و اینکه به او بگوییم، شر و رنج، عدم خیر و سلامتی است، دردی از او دوا نمیکند بلکه باید به رسمیت بشناسیمش تا بتواند آن را مدیریت کند.
نمونه برجسته الهیات عملی
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه زندگی انسان آمیخته با رنج و لذت است، تصریح کرد: حضرت ایوب (ع) امکانات و فرزندان و وضعیت زندگی خیلی خوبی داشت، شیطان به خدا گفت که این فرد، چون امکانات و زندگی خوبی دارد مطیع توست و اگر اینها را از او بگیری از تو دل خواهد کند، خداوند هم همه دارایی و مال و فرزندان او را گرفت، دوستان ایوب به او گفتند که تو، چون گناه کردی مبتلا به این عذاب شدی، ایوب گفت من مطمئن هستم که این سختی ناشی از گناه نیست و ایمان به خدای حکیم و علیم دارم و باید با این رنج کنار بیایم؛ ایوب سؤال کرد که چرا مبتلا به این سختی شد، ولی اعتراض نکرد و به کفر کشیده نشد. البته او از این که سؤال هم کرد توبه کرد. وقتی او از این آزمایش سربلند بیرون آمد خداوند چندین برابر قبل دارایی به او داد و فرزندان و همسرش را بازگرداند و سلامتی او را احیاء کرد و با تحمل رنج، ارتقاء مادی و معنوی پیدا کرد.
برنجکار با بیان اینکه برخی اشکالات نظری به ماجرای ایوب مطرح کردهاند مانند اینکه چرا خدا به حرف شیطان گوش کرد و این سختی بر ایوب وارد شد، گفت: اینها ایرادات نظری است که به نظر من وجهی ندارد، ماجرای ایوب نمونهای از الهیات عملی است. بوئتیوس از فلاسفه قرن ۵ که سمت حکومتی گرفت، ولی بعدا متهم به خیانت شد و به زندان افتاد و کشته شد، در زندان کتاب تسلای فلسفی را نوشت و از دو نوع دارو و درمان نام برد، اول اینکه اگر هدف ما مشخص باشد درد و رنج نمیتواند جلوی سعادت انسان را بگیرد و باید آن را تحمل کنیم و داروی دوم این بود که پای خدا را به میان میکشد و اینکه این درد و رنج کار خداست و من ایمان دارم هرچه از موجود حکیم و عادل به من برسد نیکوست. چون خدا جهان را آفریده پس همه مقدرات هم از ناحیه اوست و من باید این سختی را تحمل کنم.
نمونه الهیات عملی در مسیحیت
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: آگوستین هم نمونه دیگری در الهیات مسیحی است، آگوستین در توجیه درد و رنج زندگی خود به مانویت پناه برد و بهانه آورد که گرفتاریهایی که او برای خود درست کرده از خداست؛ (مانویها معتقدند که ما رنج را لذت و خیرات را شرور میبینیم پس دو مبدا لازم داریم، اگر ما مشکلاتی داریم به خاطر خدای شر است) او به تدریج به این فهم رسید که ریشه برخی رنجها از خود اوست یعنی انسان وقتی گناه کرد نظم تشریعی خدا را بر هم میزند و این برهم خوردن نظم باعث برهم خوردن نظم تکوین شده و رنج به انسان میرسد. او متوجه شد که نیازی به خدای دوگانه نیست و خود انسان عامل مشکلات خود است.
برنجکار با اشاره به سرنوشت بودا، اظهار کرد: وی وضع و زندگی خوبی داشت و در طبقه بالای جامعه قرار داشت، برای او این پرسش مطرح شد که ما سه رنج داریم، بیماری، پیری و مرگ (چون به تناسخ باور دارند مرگ را بازگشت دوباره به رنج دوم میدانند). او برای رهایی از این رنجها رو به ریاضت آورد و معتقد بود رنجها به دنیاخواهی و زیادهطلبی بر میگردد؛ برای رهایی از آن هم دستورات هشتگانه میدهد (پندار، کردار، گفتار نیک، نیت نیک، تلاش نیک، شغل نیک و تمرکز و ...) او معتقد است با رعایت این دستورات میتوان از رنج در دنیا خلاص شد و وقتی مردیم تا ابد از رنج خلاص میشویم و با تناسخ هم زنگی بعدی ما بدون رنج است.
باور افلاطون و ارسطو به تناسخ
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه افلاطون و ارسطو هم به تناسخ باور داشتند، تصریح کرد: اینها معتقدند اگر انسان از عالم محسوس به معقول برود، چون از این عالم فراتر رفته بعد از مرگ هم به خاطر تعقلی که داشته روح او میتواند وارد عالم مثل شود. ما گاهی در مواجهه با کسانی که به قیامت، بهشت و جهنم معتقد نیستند این موضع را داریم که شما وقتی با درد و رنجی روبرو هستید، دو راه برای برخورد است؛ اول اینکه با آن کنار بیایید و عصبانی نشوید و دیگری اینکه عصبانی شده و رنج دیگری بیفزایید، کدام عاقلانهتر است؟
برنجکار با بیان اینکه ما در الهیات اسلامی اصولی داریم، تصریح کرد: اول باور به خدای حکیم و عادل و قادر. دوم اعتقاد به معاد و دنیای بعد از مرگ، اصل سوم اینکه دنیا موقت و محل گذر و جایی برای مشخص شدن زندگی ابدی است لذا هدف از زندگی رسیدن به کمال است و کمال بدون اختیار و اراده و آزمایش و ابتلاء و سختی و درد و رنج نیست. وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ. اصل دیگر اینکه خیر و شر دنیوی قابلیت تبدیل شدن به ضد خود را دارد و ممکن است در نهایت به نفع و یا ضرر انسان تمام شود لذا قرآن فرموده است: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ. (۲۱۶ بقره). اصل دیگر اینکه انسانها با اراده و اختیار با درد و رنج و خیر و شر مواجه میشوند.
فلسفه مجازات الهی
برنجکار همچنین با بیان اینکه فلسفه مجازاتهای الهی، مجازات برای مجازات نیست، تصریح کرد: مجازاتهای الهی تنبه و بیداری انسان و بازگشت او به سمت خداست. در برخی آیات قرآن، از جمله آیه ۴۱ سوره روم «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» فلسفه برخی مجازات فساد خود انسانها است و البته باز در نهایت هدف، بازگشت انسان به سمت خداست. البته رنجهایی که برای مجازات نیست هم حکمتهایی دارد، از جمله حکمت عام یا آزمایش؛ یعنی شرور برای همه انسانها، آزمایش است، حکمت دیگر حکمت خاص برای اولیاء الهی است که هیچ گناهی ندارند و حکمت دیگر ارتقاء روحی و معنوی انسان است.
وی اضافه کرد: در روایات بیان شده که خدا وقتی ارواح انسانها را آفرید اگر آنها را وارد اجساد نمیکرد ادعای ربوبیت و خدایی میکردند، تازه الان که وارد بدن شده و محتاج و فقیر و مریض میشوند، بدبخت و ضعیف میشوند باز ندای انا ربکم الاعلی، سر میدهد و اگر دچار این جسم نبودند به مراتب مدعی خدایی بودند. درد و رنجها خیلی از افراد را به سمت خدا میکشاند.
پاسخ به فردی که نه رنج دنیا و نه بهشت را میخواهد
برنجکار در پاسخ به این پرسش که ما نه رنجهای دنیا را میخواهیم و نه بهشت را پس تکلیف ما چیست، بیان کرد: اولا به دست آوردن بهشت سهل است، ولی اگر بهشتی هم نباشد ما زندگی توام با رنج و لذت را بر نبودن ترجیح میدهیم، این پرسش صرفا یک ادعاست و بنده به هیچ وجه قبول ندارم و آن دنیا وارد بهشت که شدید قطعا خواهید گفت کاش رنجهای من بیشتر بود؛ بالاتر اینکه اگر بهشت هم نباشد انسان لذت بودن را دوست دارد و حتی کسی که خودکشی هم میکند با این تصور است که از رنج و دردها رها میشود. همه بشر حتی ملحدین با رنج و درد زندگی میکنند، ولی همان ملحدین هم، جز افراد معدودی خودکشی نمیکنند.
وی تاکید کرد: بنده براساس تجربه در مواجهه با فردی که میگوید من نه بهشت را میخواهم و نه رنج را، تاکید میکنم که تو به فضای وجود پرتاب شدهای، دو راه پیش روی شماست (فرضا خدا و بهشت و جهنم و ... را هم کنار بگذاریم) یکی اینکه سعی کنی لذات را بیشتر و عذاب را کم کنی و راه دیگر اینکه وقتی عذاب و رنجی آمد اعتراض کرده و مشکلات خود را بیشتر کنی. حال اگر خدا را وارد معادله کنیم نوید زندگی بهتر در دنیای دیگر هم اضافه میشود.
انتهای پیام/
منبع:ایکنا