به گزارش «سدید»؛ چههای دیروز مجله را خوب میشناسند. دل به روایت هایش سپرده اند و خودشان را جای شخصیتهایی گذاشته اند که شبیه خودشان بوده اند و انگار کنار آنها زندگی کرده اند و همان روزها را سپری کرده و همان خاطرات را از سر گذرانده اند. با مجله قد کشیدهاند و بزرگ شدهاند، اما آن را از یاد نبردهاند.
«یادم میآید که وقتی مجله در مدرسه میرسید دستمان خیلی ذوق داشتیم. همانجا شروع میکردیم به خواندن. تا برسیم خانه نصفش را توی راه خوانده بودیم. بارها میخواندیم. آنقدر میخواندیم که همه را از حفظ میشدیم. همین الان هم در استان ما امکانات کم است. بچههای مناطق محروم تر، خیلی کم به کتاب و مجله دسترسی پیدا میکنند، اما عاشق خواندن هستند.»
این را یکی از همان بچههای دیروز میگوید که حالا خودش معلم است و امروز شوق بچهها را برای خواندن میبیند؛ بچههایی که چیز زیادی نمیخواهند، اما گاهی همان کم هم نصیبشان نمیشود.
«کودک مسلمان بلوچ» تنها مجله کودک و نوجوان سیستان و بلوچستان از سال ۵۹ همدم بچههای استان است؛ همدمی که آنها را رها نکرده و با وجود تمام مشکلات همچنان سرپا ایستاده است.
مرضیهنژاد بندانی، مدیر مسئول مجله از سال ۸۷ بهعنوان دبیر تحریریه همکاری خود را با مجله آغاز کرده و از سال ۹۱ نیز مدیر مسئول مجله است. به گفته او، در حال حاضر تیراژ مجله ۲۶ هزار نسخه است که ۱۶ هزار مشترک کودک و ۱۰ هزار مشترک نوجوان دارد. مجله در کل استان سیستان و بلوچستان پخش میشود و فقط مخصوص منطقه بلوچستان نیست.
نژاد بندانی در رابطه با پخش مجله در میان دانشآموزان میگوید: «ما در مدارس رابط داریم که معاون پرورشی آموزش و پرورش شهرستانها هستند و درخواستها را منعکس میکنند. دانشآموزان خودشان پیش مدیر میروند و سفارش مجله میدهند. گاهی در برخی شهرها ما فقط ۲ یا ۳ دانشآموز داریم که مشترک مجله هستند، اما مسلماً تعداد بیشتری از بچهها مجله را میخوانند. اشتراک مجله سالی ۵ هزار تومان است، اما همین مبلغ هم برای بعضیها زیاد است برای همین گاهی میبینیم ۵ دانشآموز با هم شریک میشوند و یک اشتراک میگیرند و همگی با هم به نوبت مجله را میخوانند. این نشان میدهد بچهها در استان چقدر به مطالعه مجله علاقه دارند. به هرحال ما هم تنها مجله کودک و نوجوان در استان هستیم که توانسته ایم به عشق همین بچهها و به خاطر علاقه آنها این همه سال دوام بیاریم و خودمان را سرپا نگه داریم. پخش مجله ما در دبستان و راهنمایی صورت میگیرد، اما میبینیم که بچههای دبیرستانی هم خواهان آن هستند. به نظر من مهمترین دلیل ماندگاری مجله خود دانشآموزان هستند که خودجوش برای مشترک شدن ثبت نام میکنند و بدون اینکه هیچ اجباری باشد علاقه دارند بیشتر بخوانند و بیشتر بدانند.
جالب است بدانید که ما مسابقهای برگزار کرده بودیم که روزی ۲۰ تا ۳۰ نفر برای شرکت در آن تماس میگرفتند. روزهای پنجشنبه که تلفن مجله روی پیام گیر است، کل ظرفیت پیام گیر که ۴۲ پیام است پر میشود و این نشان میدهد که بچهها چقدر به برنامههای فرهنگی علاقه دارند.»
«نکته دیگر این است که بچهها نسبت به مجله احساس مالکیت و تعلق خاطر دارند.» نژاد بندانی این را میگوید و ادامه میدهد: «عکسها و مطالب در مجله چاپ میشود و مسائلی که آنها را درگیر میکند در آن منعکس میشود. ما همیشه قبل از تهیه مطالب توسط رابطهایی که داریم در مناطق آسیب شناسی انجام میدهیم و میفهمیم در هر شهرستان و منطقه کودکان و نوجوانان درگیر چه مسائل و مشکلاتی هستند. بعد آسیبها را جمع میکنیم و مطالبی متناسب با آنها تهیه میکنیم. به این شکل کودک و نوجوان آن منطقه میبیند که مشکلاتش در مجله منعکس شده است. ما خانوادههایی داریم که وقتی میبینند فرزندشان استعدادی دارد و دست به قلم است یا خوب نقاشی میکند، اولین جایی که به ذهنشان میرسد، مجله است برای همین به ما مراجعه میکنند و از ما میخواهند کتاب معرفی کنیم یا از استعداد کودک در مجله استفاده کنیم. ما هم کودک را با نویسنده و صفحه آرا مرتبط میکنیم و از آنها میخواهیم به او کمک کنند تا بتواند مطلب یا طرحش را برای چاپ آماده کند. کودک و نوجوان وقتی میبیند اثر او در مجله چاپ شده انگیزه میگیرد و دلگرم میشود. در واقع ما به این شکل استعدادیابی هم انجام میدهیم. حتی بارها شده معلمان و مدیران مدارس به ما میگویند فلان کودک دارای استعداد زیادی در نویسندگی و سرودن شعر یا نقاشی است و ما سعی میکنیم به آن کودک کمک کنیم تا استعدادش شکوفا شود.
شعار ما در مجله این است: «از بچه ها، با بچهها و برای بچه ها. تداوم مجله هم برای همین شعار است. ما مطالب خود بچهها را چاپ میکنیم و آنها را برای خود بچهها چاپ میکنیم و با بچهها هستیم و میمانیم. برای بچهها الگوسازی میکنیم و زمانی که نیاز به کمک داشته باشند، در حد توان کمک رسان آنها هستیم. مثلاً مواردی پیش آمده که برخی دانشآموزان مشکلات خانوادگی دارند و تماس میگیرند و آن را با ما مطرح میکنند. دانشآموزانی هستند که میگویند پدرمان دیگر اجازه نمیدهد به تحصیل ادامه دهیم و ما میرویم و با پدرش صحبت میکنیم و راضی اش میکنیم که کودک به تحصیل ادامه دهد.»
او از صفحه «یاران قدیم مجله» میگوید که دانشآموزان قدیمی هستند که سالها مشترک مجله بوده اند و خیلی هایشان در حال حاضر سمتهای مهمی در استان دارند مثلاً فرماندار و مسئول فرهنگی شهرستانها هستند و همچنین شاعر و نویسنده اند. «آنها با افتخار میگویند من بزرگ شده مجله هستم. میگویند ما با این مجله تمرین نوشتن کرده ایم. وقتی سال ۹۴ صفحه یاران قدیم را راه اندازی کردیم، فکر میکردم نهایتاً ۱۰ شماه میتوانیم آن را پر کنیم، اما تا به امروز این صفحه در جریان است و این نشان میدهد مجله در این سالها چه همراهان زیادی داشته است.
ما کسانی را داریم مثل سعید محمد شه بخش که پدر گرافیک استان سیستان و بلوچستان است. او برای اولین بار طراحی مجله را انجام داده است. همچنین علی بلوچ که الان رئیس اداره ارشاد نیکشهر است اولین لوگوی مجله را طراحی کرده است. ما افراد زیادی را در استان داریم که برای این مجله زحمت کشیده اند و کسانی را داریم که از بچگی با آن رشد کرده و بزرگ شدهاند و هرگز خودشان را از مجله جدا نمیدانند. حالا هم دانش آموزانی داریم که مجله را دوست دارند و آن را رها نمیکنند، چون ما حرف دل بچهها را میزنیم.
روزی شخصی از کردستان با دفتر مجله تماس گرفت و گفت من بچه که بودم وقتی پدرم به جبهه میرفت، از او میخواستم برایم از جبهه سوغاتی بیاورد. کودک بودم و نمیدانستم جبهه جای سوغاتی آوردن نیست، اما پدرم یک بار با مجله به خانه آمد و من با ذوق آن را خواندم و هنوز مجله را دارم. آن فرد عکسهای مجله قدیمی را فرستاد و این حس بسیار خوبی برای ما ایجاد کرد. آن زمان بچههای جهاد مجله را به جبهه میبردند.»
یک بار در مجله از بچهها میخواهند برای رهبری نامه بنویسند. بچهها نامه مینویسند و احساساتشان را میگویند و مشکلاتشان را مطرح میکنند. «مثلاً یکی کفش خواسته بود که ما خودمان کفش خریدیم و برایش فرستادیم. یکی از مدارس از ایده ما استفاده کرد و از بچهها خواست به رهبری نامه بنویسند. بعد نامهها را فرستاده بودند برای رهبری و برای همه دانشآموزان جواب به همراه هدایایی فرستاده شده بود که بچهها را خیلی خوشحال کرده بود.»
مجله سایت هم دارد، اما هنوز مجله چاپی حرف اول را در استان میزند. «سایت ما مدت زیادی نیست که راهاندازی شده، اما مسأله این است که بیشتر بچهها در استان به گوشی هوشمند دسترسی ندارند و در دوران کرونا هم که مدارس مجازی بود بچهها مجبور بودند به همین دلیل حداقل دو روز در هفته سر کلاس بروند. در این شرایط مجلات چاپی اهمیت بیشتری دارند، چون به دست بچهها میرسند و حتی کودکان مناطق حاشیهای و مناطق محروم که توانایی خرید مجله را ندارند میتوانند آن را بهصورت رایگان دریافت کنند، چون در کنار اشتراک، برای این کودکان تعدادی مجله را بهصورت هدیه در نظر میگیریم. حتی در برخی شهرستانهای استان مثل نیمروز و سیب و سوران با وجود اینکه شهر هستند، اما دانشآموزان امکانات خاصی ندارند. ما مشاهده میکنیم که بچهها بارها و بارها مجله را میخوانند و آن را به دیگران هم قرض میدهند. همیشه دو تا سه برابر بیشتر از مشترکان مجله در مسابقات ما شرکت میکنند و این نشان میدهد که مجله بین بچهها دست به دست میشود. حتی خانوادهها هم مجله را میخوانند و آن را دوست دارند. با این احوال ما در سالهای اخیر دچار مشکل کمبود و گرانی کاغذ هستیم و مجبور شده ایم تیراژ را کم کنیم. من فکر میکنم در کنار بستههای معیشتی که برای روستاها فرستاده میشود، بستههای فرهنگی هم باید فرستاده شود و هزینهای برای امور فرهنگی کودکان در نظر گرفته شود. الان ۱۰ سال است که ارشاد هیچ کمکی به ما نکرده و سهمیه کاغذ به ما نداده است. اگر مشکل کاغذ نداشته باشیم میتوانیم با خیال راحت مجله را چاپ کنیم و به دست بچهها برسانیم و خستگی مان به این شکل در میرود.
ما یک پژوهش انجام دادیم و تعدادی از بچهها را بهصورت نمونه انتخاب کردیم که یک گروه مجله را میخواندند و گروه دیگر نه. از آنها سؤالاتی پرسیده شد و دیدیم بچههایی که مجله میخواندند چقدر اطلاعات فرهنگی بیشتری داشتند. امیدواریم مسئولان هم به این مسأله توجه داشته باشند که استان سیستان و بلوچستان مشکلات زیادی دارد و دارای اقتضائات بیشتری نسبت به سایر استان هاست.»
یادم میآید در سفری به سیستان و بلوچستان در روستایی مرزی کودکی را دیدم که کتاب داستانی را با ذوق نشانم داد. کتاب آنقدر خوانده شده بود که برگ هایش پاره بود و جلد هم نداشت. بچههای روستا عاشق داستان بودند و کتاب پاره را با ذوق بین هم دست به دست میکردند. این بچهها شیفته خواندن هستند.
انتهای پیام/
منبع:روزنامه ایران