گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ سرزمین ایران از دیرباز و طی تاریخ کهن خود، زادگاه و گذرگاه فرهنگهای گوناگون بوده است و طی این هزارهها در این مهد کهن آنچنان عقاید و رسوم و آداب متنوعی به وجود آمده که کمتر کشوری را میتوان نظیر آن سراغ داشت. یکی از همین آداب و اعتقادات، «نوروز» است. نوروز، آیین کهن ایرانیان، قدمتی چند هزار ساله دارد. نوروز پیش از هر چیز نشان درک زمان است و تعلق به وقت معینی دارد. فهم زمان، خود معلول تکاملی است که در فرهنگها و تمدنهای بشری رخ میدهد و آدمیان را به جهانی که در آن هستند و گذران عمری که دارند، واقف میسازد. عظمت نوروز را از نقشهای تخت جمشید گرفته تا آثار ادبی و هنری گوناگون عربی و فارسی در همه جا میتوان یافت.
سال جلالی
ایرانیان روز اول فروردین را نوروز مینامند. در زمانهای قدیم نوروز در اول بهار نبود و گاه بهار و گاه به تابستان میافتاد. ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» مینویسد: «سال نزد فارسیان چهارفصل بود. بر حسب این فصول عیدهایی داشتند که به علت اهمال در کبیسه گیری، روز این عیدها جابجا میشد. از جمله این اعیاد، یکی روز اول فروردین ماه یعنی نوروز بود که روزی بس بزرگ است و آن را به علت زنده شدن طبیعت، نوروز گویند.»
در سال ۴۷۱ هجری قمری به فرمان سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی، حکیم عمر خیام و چند منجم دیگر تقویم جلالی را تنظیم کردند و نوروز را در روز اول بهار یا نخستین روز برجحمل قرار دادند. بدین منظور مقرر شد که هر چهار سال یک روز بر تعداد روزهای سال بیفزایند و سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب کنند. بدین ترتیب «سال جلالی» نزدیکترین سالهای جهان به «سال شمسی» شد. سال شمسی حقیقی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۲۴ ثانیه میباشد.
پیشینه نوروز
در پیشینه تاریخی و اسطورهای نوروز، اقوال و نظرهای متفاوتی وجود دارد که شاید بتوان نقطه اشتراک بیشتر تاریخ پژوهان را در انتصاب این روز خجسته به «جمشید» پادشاه پیشدادی ایرانیان دانست. دوران جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی، دورانی طلایی به شمار میرفت. دورانی سرشار از ناز و نعمت و آسایش که در حدود ۳۰۰ سال، حکم و فرمان او بر پهنه وسیع ایران جاری و نافذ بود.
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگار
(شاهنامه فردوسی)
حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز میگوید: «سبب نام نهادن نوروز از آن بوده است که آفتاب در هر ۳۶۵ شبانهروز و ربعی (یک چهارم روز) به اول دقیقه هم باز آید و، چون جمشید از آن آگاهی یافت، آن را نوروز نام نهاده. پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند و بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و مراسم ملوک را به جای دارند از بهر مبارکه و خرمی کردن در اول سال. هر کسی در نوروز جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذرانند.»
اقوال افسانهای
عدهای از مورخان بر این باورند که در روزگاران کهن ابلیس برکت و خوشی را از میان مردم برد. درختان خشک شدند و سرسبزی و طراوت و نشاط از عالم هستی رخت بر بست. در این هنگام جمشید که در اساطیر ایران از جایگاه والایی برخوردار است، به گریزگاه ابلیس رفت و، چون بازگشت؛ چهرهی او همچون خورشید نورانی و روشن بود و مردمان از دیدن دو خورشید در آسمان شگفت زده شدند و گفتند روز نو آمد. از آن پس درختان خشک، سبز شدند. باغها خرم گشتند. دشتها پر از گل و گیاه شدند و مردم در آن روز به جشن و سرور پرداختند.
عدهای نیز میگویند وقتی که جمشید برای خود تخت ساخت، در چنین روزی بر آن سوار شد. جن و شیطان آن تخت را حمل کردند و جمشید را در ظرف یک روز از کوه دماوند به بابِل آوردند. مردم از دیدن این صحنه تعجب کردند؛ زیرا فاصله کوه دماوند تا بابِل بسیار زیاد است. پس این روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند؛ و باز در این راستا برخی دیگر از مورخان معتقدند که جمشید در این روز نیشکر را پیدا کرد و فرمان داد که از آن شهد و شکر بسازند.
برخی نیز قائلند که روز اول فروردین، فروهرِ گذشتگان به زمین فرود میآمد و یکی از مهمترین فلسفههای پیدایش جشن نوروز، فرود آمدن این فروهران بود که روز اول فروردین به زمین میآمدند و از خانه و کاشانه صاحبخانه دیدن میکردند. (فروهر یکی از نیروهای مقدس و معنوی انسان است که پیش از آفرینش، در عالم بالا وجود داشته و هنگام آفرینش انسان در هیکل او داخل شده، او را رشد و ترقی داده و نگهداری میکند و پس از مرگ انسان نیز دیگر باره با همان پاکی و تقدس اولی به جای خود باز میگردد.)
اقوال مذهبی
برخی نوروز را جشن مذهبی میدانند؛ چون به عقیده آنان نوروز، روز برگزیده شدن زرتشت، پیامبر ایران باستان بود. عدهای نیز نوروز را روز تولد زرتشت دانستند. بنابر اساطیر زرتشتیان، خداوند آفرینش را در ۳۶۵ روز سال به پایان رسانید و اول فروردین استراحت کرد. پس از نظر مذهبی، پایان آفرینش خدا، روز نوروز است که تا آن روز همه چیز به وجود آمده است. شماری از محققین نیز سعی در ایجاد ارتباط بین نوروز با مفاهیم و تعالیم آسمانی کردند و با استناد به آیه ۵۴ سوره اعراف، میگویند اهورامزدا جهان مادی را در ۶ دوره آفرید که به آن ۶ گاهنبار میگویند. در گاهنبار نخست که ۴۵ روز پس از آغاز سال است، آسمانها آفریده شدند. در گاهنبار دوم، آب آفریده شد. در گاهنبار سوم، زمین آفریده شد. در گاهنبار چهارم، روییدنیها آفریده شد. درگاهنبار پنجم، جانداران و حیوانات آفریده شدند و بالاخره در آخرین گاهنبار یعنی گاهنبار «همسپدم» که از ۲۶ اسفند تا نوروز ادامه دارد، انسان آفریده شد و با پایان آفرینش انسان، اعتدال ربیعی به وجود آمد. آن روز را نوروز نامیدند که به نام «اهورامزدا» معروف است.
پیشینه نوروز از منظر امام صادق (ع)
نوروز تنها جشنی است که از دوران باستان با عظمت تمام و همراه با انبوهی از افسانه و آیین تا به امروز ادامه یافته است. علامه مجلسی در کتاب «زادالمعاد» از قول معلی بن خنیس نقل کرده که امام جعفر صادق علیه السلام در فضیلت نوروز به حق خانه کعبه سوگند یاد کرده و پیشینه عید نوروز را تفسیر و اهمیت آن را چنین بیان داشته اند: در نوروز حق تعالی از بندگان پیمان گرفته است که او را به یگانگی بپرستند و برای او شریکی قرار ندهند. به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان بیاورد. نوروز روزی است که خورشید طلوع کرد. بادها وزیدن گرفت و گلهای زمین روییدند. نوروز روزی است که کشتی نوح برساحل جودی قرار گرفت و روزی است که خداوند گروه چند هزار نفره را که از بیم مرگ از خانهها بیرون رفته بودند، زنده ساخت؛ پس از آنکه آنها را میرانده بود. روزی است که جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و روزی است که پیامبر امام علی را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را در مسجدالحرام شکست و در همین روز ابراهیم بتها را شکست. نوروز روزی است که پیامبر به یارانش دستور داد که با علی بیعت کنند و در همین روز علی را برای بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز دومین بیعت (خلیفه شدن) با علی انجام شد. در همین روز علی بر نهروانیان پیروز شد. در نوروز قائم ما و صاحبان حکومت قیام میکنند و در این روز قائم ما بر دجال پیروز شود و او را در زبالهدان کوفه به دار آویزد.
نوروز، جشنی ملی یا دینی؟
نوروز گرچه در اعصار بعد از اسلام در نزد مسلمانان و خاصه شیعیان جهان، به صورت عیدی مذهبی رسوخ کرده است، ولی تا آنجا که معلوم است، در ادوار پیش از اسلام از منشهای مذهبی سرچشمه نگرفته است. توضیح اینکه ما نشانی از نوروز در هیچ یک از کتابهای دینی ایرانیان همچون اوستا نمیبینیم. با اینکه این کتاب به جشنهای مذهبی دیگر اشاره کرده؛ این نکته نشان میدهد که نه تنها به مذهب معینی وابستگی ندارد، بلکه اساسا نوروز، جشنی دینی نیست.
در ثانی از آنجا که در منابع ودایی (کهنترین منابع هندوآریاییان) هم اشارهای به آن نشده، در مییابیم که این مراسم ریشه هندی و ایرانی هم ندارد و اساسا به قوم معلومی نیز همبسته نیست. عید نوروز پیش از عصر اوستایی در فلات ایران رایج بوده است. زرتشت در شمال شرقی ایران ظهور کرده و احتمالاً اعیاد نخستین زرتشتی باید مربوط به آسیای میانه باشد. شاید همان زمان در شرق ایران اصلاً عید نوروز رواج نداشته است تا در «اوستا» از آن یاد کنند. اما از دوره ادبیات پهلوی و مانوی از نوروز بسیار سخن رفته است. پس درمییابیم که نوروز جشنی ملی و مربوط به اقوام بومی ساکن در نجد ایران است که قبل از مهاجرت اقوام آریایی به این دیار، در آن میزیسته اند.
وجود رسوم و عادات محلی و آداب محیطی متعدد، مبین این حقیقت است که مردم هر عصر و زمان و ساکنان هر ناحیه و اقلیم، به میل خود اعمالی را برگزیده اند و بر اثر کثرت تکرار، آنها را به صورت سنن مخصوص قومی و قبیلهای و منطقهای عرضه کردهاند و به آن اعتباری جهانی بخشیدهاند.
اندیشه وحدت گرایی جشن نوروز
کندوکاو در متون کهن و آثاری که در قلمرو وسیع فرهنگ ایرانی در سرتاسر آسیای میانه و غرب باقی مانده است، بیانگر آن است که اندیشه وحدت گرایی ایرانی، جشن بزرگ نوروز را در سراسر ایران زمین گسترش میداد؛ اما آن را ویژه خود و در انحصار خود نمیدانست. چنانکه تقویم سال و ماه «سغدیها و خوارزمیها» در شرق و «کاپادوکیها و ارمنیها» در مغرب ایران که به دست ما رسیده است، عیناً و بدون کم و زیاد، همان سال و ماه ایرانی است که نوروز در آغاز آن قرار دارد و امروز هم در عراق و ترکیه و در میان کردان خارج از ایران، معمول است. از سوی دیگر در جمهوریهای مسلماننشین اتحاد شوروی سابق، مخصوصاً در آذربایجان و ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان هنوز نوروز جشن واقعی است و هر سال با همان آداب و سنن مخصوص به خود، در خانهها و میان خانوادهها برگزار میشود. ملل مزبور نوروز را جشن آفرینش انسان می دانند و چه فلسفهای برتر از اینکه در فرهنگ عظیم و اصیل و جاودان منطقه، پدیده ابدیِ آفرینش انسان به عنوان صنع صانع کبیر جهان جشن گرفته شود.
در نهایت اینکه...
نوروز ماندنی است؛ چون به سود همگان یا همه کسانی است که در این جشن بزرگ شرکت میجویند و به زیان هیچکس نیست. آنچه هست خیر است و برکت است. افزون خواهی، تندرستی و کامیابی است برای همه. این سنت فرخنده از زیادت تکرار به صورت عادت در آمده و در شمار اموری است که سالهاست اجرا میشود. نوروز ماندنی است؛ چون هماهنگیهای طبیعی در میان مردمی به وجود میآورد که از دیرباز تاکنون فهم و درک آن را داشته اند که باید وجوه مشترک و حقایق آشکارایی را در محیط اجتماعی خود جستجو کنند و بر آنها تکیه نمایند.
نوروز جشنی طبیعی است که بی اعمال نظر خاص و یا تحمیل شرایط معین از سوی یک گروه و جامعه و ملت بر دیگران تحقق مییابد. هیچ غایت سیاسی، اقتصادی و یا نظامی ویژهای را دنبال نمیکند. نه مزیتی برای یک طبقه مخصوص اجتماعی می آفریند و نه اعتباری از یک نژاد مشخص را تهدید میکند. در خانه اغنیا همان سان متوقف است که در آستان فقرا. رنگین پوستها را به همان طرزی پذیر است که سفید پوستان را. بشارتهایش عام است و نویدهایش علنی. واقعیتهایش حقیقی است و حقایقش واقعی. از روز و حال سخن میگوید و در همان زمان گذشتهها را با آینده پیوند میزند؛ به نحوی که بشریت اصلیترین تصویر خود را در آن بیند و با هویتی واحد آشنا شود.
/انتهای پیام/