گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ جشنها و آیینهای نوروزی از آن دسته از جشنهای ملی و عمومی است که بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم گذشتگان ما بوده و بر اساس داستانهای فراوانی در دوران مختلف شکل گرفته است و هر کدام از آنها دارای مبدأ و فلسفه است. خوشبختانه علیرغم گذشت هزاران سال و آمد و شد انواع حکومتها و فرهنگها بر این کشور، بسیاری از این جشنها و رسوم نوروزی همچنان بر قوت خود باقیاند و مردم همه ساله آنها را گرامی میدارند. اما برخی از این آیین و رسوم باستانی طی سالیان به مرور به محاق فراموشی رفته و یا بسیار کم رنگ و کم رمق گشته و یا اینکه با تغییرات فراوان، از اصل و فلسفه وجودی و ایجادی خویش فاصله گرفته است. آیینها و رسوماتی که اگرچه برخی از آنها همراه با خرافهها و افسانههاست، اما بسیاریشان، از منظر اجتماعی دارای جنبههای مثبت، تأثیر گذار و به معنای واقعی کلمه، جامعهساز و انسانساز است. در ادامه به تعدادی از مهمترین این آیینها میپردازیم و در این میان به نقاط مثبت و منفی آنها از منظر فر هنگی، محیطی و اجتماعی نیز اشاره میکنیم.
جشن انهار و اشجار (نوزدهم اسفند) این جشن را در نوزدهم ماه اسفند برگزار میکردند و در آن به تکریم رودها و درختان میپرداختند. ابوریحان بیرونی میگوید: «روز نوزدهم که آن را نوروز انهار گویند، در آبهای جاری عطر و گلاب میریزند.» البته به نظر میرسد گذشته از تکریم رودها و آبهای جاری، مردم در این روز دست به حفر قناتها، تعمیر کانالهای آبرسانی و کاشت درختان میزدند. این روز در واقع روزی برای تکریم کشت و کار و توجه به امور کشاورزی بود.
اگرچه اکنون این جشن به این اسم و به این رسم در بین ما نیست، اما روز درختکاری ما (۱۵ اسفند) شباهت بسیار زیادی به این جشن دارد و اینکه برگرفته از همین جشن باستانی باشد، دور از ذهن نیست.
جشن فروردگان (جشن پنجه کوچک و پنجه بزرگ)در آیین زرتشتی دو پنجه وجود داشت که هرکدام پنج روز است. پنجه کوچک از ۲۵ تا ۳۰ اسفندماه و مربوط به روان درگذشتگان بود. ایرانیان باستان خود را در جهت استقبال از آمدن روان درگذشتگان آماده میکردند و نماز میخواندند. در این جشن اقدام به خانه تکانی و نظافت خود و محیط اطراف میکردند و مهیای سال نو و نوروز میشدند. پنجه بزرگ نیز ۵ روز بود و در ایام کبیسه آخر سال یعنی در هر چهار سال یکبار برگزار میگشت. هر دوی آنها به فروهر در گذشتگان اختصاص داشت و در این ایام به یاد گذشتگان نماز میخواندند و احسان و اطعام میکردند.
این آیین نیز بسیار مشابه مراسمی است که ما اکنون در پنجشنبه آخر سال برای اموات و سفرکردههایمان انجام میدهیم و به زیارت قبور آنها رفته و به نیت آنها احسان و اطعام کرده و برای در گذشتگان خویش مغفرت و آمرزش آرزو میکنیم.
ایرانیان باستان در این روز همچنین به خانه افرادی که در طول سال گذشته سفرکرده و از دنیا رفته داشتهاند، سر میزدند و برای خوشنودی روانشان دست به دعا بر میداشتند. آیین پسندیدهای که اکنون نیز در برخی شهرهای ایران کم و بیش انجام میشود.
چهارشنبهسورییکی از آیینها و جشنهای ما که به شدت دستخوش تغییر و انحرافات گشته، مراسم چهارشنبه سوری است. این مراسم اگرچه پیشینه باستانی مشخص و متقنی ندارد، اما از همان ابتدا تا همین اواخر نیز همراه با مراسمات بسیار زیبا و مفرحی بوده که متأسفانه امروز به بدترین شکل منحرف گشته است. در ایران رسم بود که هر خانواده بوتههای خشک و خار و خاشاک را به تعداد فرد بر روی هم انباشته میکردند و با رسیدن شب آخرین چهارشنبه سال، بوتهها را آتش میزدند و به نشانه عبور از غم و اندوه، سه بار از روی آتش میپریدند و در هر مرتبه آرزو میکردند که آتش زردی و ضعف چهره آنها را بگیرد و در مقابل سرخی و نشاط را به آنها هدیه دهد.
مراسم کوزه شکنیمردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، مقداری نمک به نشانه شور چشمی و یک سکه دهشاهی به علامت تنگدستی در کوزهای سفالین میانداختند. سپس هر یک از افراد خانه یک بار کوزه را به گرد سر خود میچرخاند و آخرین نفر کوزه را بر سر بام خانه میبرد و آن را به داخل کوچه پرتاب میکرد. ایرانیان بر این باور بودند که با دور انداختن کوزه در شب چهارشنبه سوری، درد، بلا، نکبت و تیره بختی از خانه رخت برمی بندد و شادی، مهر و صفا به خانه سرازیر میشود.
این رسم اگرچه همراه با خرافه و عقاید بی اصل بوده؛ اما از نظر روحی و روانی دارای مزایایی میباشد و آن هم دور کردن هر آنچه که بار منفی و به اصطلاح امروزی، انرژی منفی به همراه خود دارد، از کانون خانه و خانواده و تزریق امید و انگیزه به اعضای آن است.
مراسم فالگوش نشینی
یکی دیگر از مراسمات چهارشنبه سوری، فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی در دل داشتند؛ مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهارراهی که نماد گذار از غم و اندوه بود، میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود زیر پا میگذاشتند، نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفتگوی اولین رهگذر را پاسخ خواسته خود میدانستند. اگر کلماتی که رهگذران در گفتگو از آنها استفاده میکردند، متین، خوب و سرور آفرین بود، آن را به فال نیک میگرفتند و جواب نیت خود میپنداشتند و اگر جملاتی که عابران بر زبان میآوردند، حاکی از ناامیدی و غم بود، انجام دادن نیت خود را بدشگون میدانستند.
فال کوزه
خانمهای ایرانی کوزه کوچکی را در میان خود میگذاشتند و هر یک چیزی را به نام خود نشان کرده و در داخل کوزه میانداخت. در این هنگام زنی هم چند قطعه کاغذ که غزلی از حافظ بر آن نوشته شده بود در کوزه میانداخت و دختری نابالغ که نشانه پاکی و صداقت بود، دست در کوزه میکرد و برای هر نشانه، یک فال حافظ بیرون میآورد و از این طریق فال هر فرد معلوم میشد.
در اسلام اگرچه فال نیک زدن، امری مباح و بیاشکال است، اما در مقابل فال بد زدن تقبیح و نکوهش شده است. چه بسا به فراموشی رفتن این آیین در میان ایرانیان مسلمان امروز، نشئت از همین امر شگون بد زدن دارد.
بختگشایی
این رسم ویژه زنان بود که در شب چهارشنبه سوری انجام میشد. فرد به نیت حل مشکلاتش و گره گشادن از کار فروبستهاش یا باز شدن بخت دختر بخت بستهاش قفل یا بندی به کمر یا گردن میانداخت و سر راه مردم قرار میگرفت و از یکی میخواست که آن را باز کند.
این سنت نیز اگرچه توام با خرافات و حاجت خواهی از غیر بود، اما به نحوی همراه با ایجاد انگیزه و امید در دل فرد نیازمند بود و همین امید به حل مشکل و رفع نیاز، پسندیدهتر از یاس و ناامیدی بوده است.
شال اندازی و قاشقزنی
در شب چهارشنبهسوری کودکان و نوجوانان با شال انداختن و یا قاشق زنی در خانه همسایه یا دوست، هدایایی را دریافت میکردند. قاشق زن با یک قاشق و کاسه که مدام به هم میزد، به در منازل دوست و آشنا میرفت و با زدن و ایجاد صدا، صاحبخانه را متوجه میساخت و مقداری آجیل یا شیرینی دریافت میکرد. در رسم شال اندازی نیز شالانداز، شالی را به دستمال بزرگی میبست و آن را از پشت بام صاحبخانه به حیات میانداخت و با خبر کردن اهل خانه، درخواست هدیه و شیرینی میکرد. در این شب پسران و دختران که نامزد یکدیگر بودند نیز، هدایای خود را رد و بدل مینمودند.
علاوه بر سرور و فرح حاصل از چنین رسمی، میتوان به ترویج فرهنگ اطعام، انفاق و هدیه و همچنین بها دادن به کودکان و نوجوانان و عنایت به آنها به عنوان جنبههای مثبت این جشن و این آیین فراموش شده اشاره نمود.
آجیل و آش مخصوص چهارشنبهسوری
پس از پایان مراسم کوزه شکستن، اهل خانه دور هم جمع میشدند و شادی میکردند و آجیل و شیرینی مخصوص چهارشنبه سوری میخوردند. این آجیل معمولاً از هفت قلم تهیه شده بود. انجیر، کشمش، خرما، توت خشک، فندق، پسته و بادام. آجیل چهارشنبه سوری در واقع مجموعه خوردنیهایی بود که از هدایا و نعمتهای خاک است که بشر از هزاران سال پیش از طبیعت و زمین گرفته و در اصل رابطه انسان و طبیعت را تأیید میکرد. یکی دیگر از برنامههای خوب و مثبت این شب که به فراموشی سپرده شده، پختن آش نذری بود. مردمی که بیمار یا حاجتی داشتند، برای شفا یافتن بیمار و برآمدن حاجت نذر میکردند و در شب چهارشنبه سوری آش «ابودردا» یا آش بیمار میپختند و اندکی از آن را به بیمار میخوراندند و بقیه را در میان فقرا تقسیم میکردند.
همانگونه که مشاهده کردید مراسم چهارشنبهسوری بهانهای است برای برپایی جشن نوروز و حلقه اتصال تمام مراسمات چهارشنبه سوری را میتوان در برآورده شدن آرزوها خلاصه کرد که این بخت گشایی و حاجت طلبی یا به صورت فال زدن و متوسل شدن به روشهای خرافی انجام میپذیرفت و یا آنکه برای این مهم به خیرات، نذر کردن و گستراندن سفرههای اطعام رو میآوردند.
کوسه برنشین
ایرانیان چند روز قبل از نوروز برای نشان دادن مرگ تمثیلی فصل زمستان و آمدن بهار، فردی را روی الاغی مینشاندند که این شخص از نظر شکل ظاهری بسیار زشت بود. یک چشم بودن و بی ریش بودن او یا به تعبیری کوسه بودنش نیز مزید بر علت گشته تا چهرهای طنزگونه از او به وجود بیاورد و در یک دست کلاغی سیاه رنگ و باد زنی در دست دیگر داشت. در کوچه و بازار میگشت و به هنگام باد زدن خود شکلک در میآورد و شیرین کاری از خود نشان میداد و هر چند لحظه یک بار فریاد میکشید و میگفت: «گرم است... گرم است..» مردم نیز گلولههای برف را به سمت او نشانه میرفتند و سر و پایش را آکنده از برف میکردند. شخص بیریش، مضحکه مردم بود و مردم با دیدن او به شادی و سرور میپرداختند و آماده جشن نوروز میشدند.
از منظر نشانه شناسی، زشت روی بودن، یک چشم بودن و کوسه بودن، همه اسبابی هستند که مردم را به خنده وا میداشت. همچنین در باور عامه ایرانیان استفاده از تصویر یا مجسمه درازگوش نمادی است برای نشان دادن جایگاه بی ارزش چیزی که غالباً با تمسخر همراه است. اما وسیله دیگری که شخص کوسه از آن استفاده میکند کلاغی سیاه رنگ است که این پرنده نیز در اذهان عامه مردم نمادی است برای خبررسانی به عبارت دیگر به همراه داشتن، کلاغ نوعی اعلان همگانی جشن نوروز بود.
در مراسم کوسه برنشین دو رفتار توجه انسان را به خود جلب میکند: یکی گرداندن شخص کوسه در کوچه و بازار است که معنای مردمی بودن و اجتماعی بودن این مراسم را تاکید میکند و دیگری هدایایی است که مردم به شخص کوسه میدادند و او نیز هدایای صبح تا نیمروز را به خدمتکاران شاه و هدایای نیمروز تا مغرب را به خود و اطرافیانش اختصاص میداد که جای تأمل و تفکر بسیار دارد.
میر نوروزی
از دیگر پیکهای نوروزی که در آستانه جشن نوروز انجام میشد، رسم میر نوروزی بود که پادشاهان برای تفرج و خنده در پنج روز آخر سال اداره کشور و صدور احکام حکومتی، قضایی و ... را به شخصی سفیه و کم خرد (و بنا به روایتی به جوانی پاکطینت و نیکو سرشت) میسپردند. در این ایام هر حکمی که این شخص صادر میکرد قابل اجرا بود و پادشاه برای مدت چند روز از سلطنت خلع میگردید. در واقع میشود گفت میرنوروزی یک نوع انتقاد و تمسخر بر حاکمیت بود که آرمانگرایی از شاخصههای اصلی این انتقاد به شمار میرفت. این آیین اشارهای به درهم ریختن نظم اجتماعی نیز داشت. مردم میخواستند کسی از میان خودشان زمام امور را به دست بگیرد و حکمرانی کند.
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ
در این زمان اندک صدور احکام حکومتی خصوصاً احکام قضایی از ویژگیهای مراسم میرنوروزی است. تحقق و برپایی عدالت حتی در سادهترین شیوههای آن ستودنی است. برخی از پادشاهان ایرانی اگرچه فرسنگها با نظام عدالت و دموکراسی فاصله داشتند، اما در این ایام هرچند محدود مزه دموکراسی را میچشیدند.
غسل یا آبریزگان
از دیگر آدابی که در ایام نوروز انجام میشود و سابقهای بس طولانی دارد، آب پاشی مردم به یکدیگر است که از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده است. ایرانیان معتقدند دیر زمانی بود که در ایران باران نبارید. ناگهان باران سختی باریدن گرفت و مردم به جهت سرور و شادی بر سر و روی یکدیگر آب ریختند و برخی نیز معتقدند که هدف از برپایی این مراسم درخواست باران بود و نخستین بار این مراسم در نوروزی انجام شد که مقارن با تیرماه گردید و مردم از گرما و کم آبی به ستوه آمدند و بالاخره دوری از آلودگیهای ظاهری که در بدن انسان قرار دارد نیز از اهداف برگزاری این جشن ذکر شده است.
آنچه که از قدر مطلق همه این علتها به دست میآید، تبرک جستن مردم به آب و شکرگزاری از داشتن آن است که چنین انگیزهای برای این سنت قابل ستایش و تمجید است. کما اینکه امروز نیز این رسم با عنوان غسل روز اول نوروز نیز میان ما ایرانیان مسلمان همچنان برپاست.
حکومت زنان
در دهکده «بیمرغ» نزدیک گناباد از توابع خراسان از روز نهم فروردین تا روز سیزدهم، حکومت و اختیارات به دست زنان میافتد. هیچ مردی حق ندارد از خانه خارج شود و اگر خارج شود، زنان او را تنبیه میکنند. خود زنان وسایل و مایحتاج را تهیه و زندگی را اداره مینمایند. علاوه بر آن به بازیها و ورزشهای گوناگون نیز، میپردازند. زنان اغلب روز را در خارج از خانه میگذرانند؛ اسب سوار میشوند و میتازند و از روز سیزده به خانه برمیگردند. در این سه چهار روز زنان این رسم را آنقدر جدی میگیرند که واقعاً بیشتر اوقات مردان جرأت نمیکنند که از خانه خارج شوند.
این رسم نیز به نوبه خود علاوه بر جذابیت و جنبهای طنزگونه و مسرت بخشی که دارد، حاوی پیامها و نکات قابل توجه و مهمی نیز در عرصه نقش و جایگاه زن و مرد و تقابل و تبادل این دو با یکدیگر نیز دارد که در نوع خودش بسیار جالب است.
همانطور که دیدیم، علاوه بر آیینها و رسومات برجای مانده از نوروز در میان ایرانیان، هستند سنن و رسمهایی که علاوه بر جذابیتهای ظاهری و فرح گونه و شادیبخش خود، دارای ارزشها و جنبهای مثبت اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی بوده که متاسفانه در گذر زمان به محاق رفته و امروز دیگر اثری از آن در مراسمات نوروزی ما دیده نمیشود. اما ما سعی کردیم تا در این نوشتار نگاهی گذرا به آنها و جنبههای مثبت و منفی مهمترین آنها داشته باشیم.
/انتهای پیام/