گروه راهبرد «سدید»؛ تحزب را میتوان یکی از پدیده یا نشانههای دموکراسی غرب دانست که فعالیتهای حزب میتواند فضا را برای کنشگری فراهم کند. البته به نظر میرسد جامعه ایرانی با فعالیت حزبی نتوانستهاند ارتباط مستمری برقرار کنند. اما در این شرایط حزب برای جامعه لازم است یا خیر؟
در همین راستا و برای بررسی دقیق اهمیت حزب و آگاهی از تبعات منفی حاشیهنشینی احزاب با محمد سلامتی، فعال سیاسی و عضو کابینه دولت شهید رجایی به گفتگو نشستهایم که مشروح آن در زیر میآید:
اساسا نسبت انقلاب اسلامی با تحزب را چگونه تحلیل میکنید؟ به هرحال برخی قائل به تحزب هستند و برخی دیگر معتقدند حکومت دینی نسبتی با فعالیت حزبی ندارد.
سلامتی: لازمهِ حرکت هدفمند جوامع در عصر حاضر، وجود احزاب سیاسی است و مردم معمولا در قالب احزاب در سرنوشت اجتماعی خود مشارکت میکنند. پس بدون وجود احزاب نظم اجتماعی مختل و یا با ابهام مواجه میشود. اما نقش احزاب در پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا ناچیز بود. این واقعیت ارزش تحزب و کارایی آن را میتوانست زیر سوال ببرد. لیکن بعد از انقلاب به دلیل وجود شرایط مساعد به لحاظ وجود آزادی، انواع و اقسام حزب و سازمان و جمعیت ظاهر شده و شروع به فعالیت کردند. به نظر من این حضور احزاب موجب شد در قانون اساسی ولو کم رنگ، وجود آنها به رسمیت شناخته شود. چنانکه دراصل بیستوششم آمده است که «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شدهِ آزادند.»
اکثریت احزاب و جمعیتهای مؤثر تقریبا تا سال ۱۳۶۵ به دلایل مختلف از مسیر کارایی خارج و یا منحل شدند. بهطوری که از این سال به بعد تا سالها به دلیل حاکم شدن جو ضد تحزب، تحزب به عنوان یک عامل منفی تلقی میشد و جامعه بدون وجود احزاب طی مسیر میکرد. با این توضیح که چنین پیشآمدی در کمتر کشوری اتفاق افتاده است، همانطورکه شبیه انقلاب اسلامی درجایی رخ نداده است. این وضع موجب شده است عدهای گمان کنند که حکومت نسبتی با فعالیت حزبی ندارد. البته وجود ساختاری تشکیلاتی خاص در روحانیت که توانسته تا حدودی خلاء تحزب را پُر کند، بیشتر به این گمان کمک کرده است. بیرمقی قانون احزاب و جمعیتها که بر اساس اصل بیست و ششم قانون اساسی تنظیم و در شهریور سال ۱۳۶۰ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، نیز مزید برعلت است. باید تاکید کرد، ساختارسیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف بسیاری از کشورها براساس تحزب نیست، بلکه صرفا آزادی تحزب به رسمیت شناخته شده است.
تحزب را نهادهای واسط میان حاکمیت و جامعه تعریف میکنند، از نظر شما احزاب ایرانی در این بین چه نوع کارکردی میتوانند داشته باشد؟
سلامتی: در ایران احزاب و گروههای سیاسی، انجمنهای اسلامی، انجمنهای صنفی، شوراهای مختلف و سازمانهای مردم نهاد ظرفیت بالقوه مناسبی برای انتقال مطالبات اقشار گوناگون جامعه به حاکمیت دارند. اما این یک طرف قضیه است. طرف حاکمیت که دستگاههای مختلف و متنوعی را تشکیل میدهند، باید به نظرات این تشکلها که درواقع نظرات و مطالبات اقشارمختلف جامعه هستند، بها بدهد که باید اذعان داشت، تضمینی برای این کار وجود ندارد! این ضعف باید ازطریق تصویب مکانیسمی قانونمند شود.
با نگاه آسیبشناسانه به تاریخ فعالیت احزاب در ایران با چه چالشها، کاستیها، کارکردها، نتایج و نقاط قوتی در کار حزبی مواجه میشویم؟
سلامتی: قبل از انقلاب اسلامی به دلیل وجود دیکتاتوری و شراط عقبماندگی اجتماعی، احزاب مردمی و مؤثر در ایران شکل نگرفتند. معدود احزابی هم که وجود داشت یا مثل حزب توده به شوروی وابسته بودند و یا مثل حزب ایران نوین و رستاخیز شه ساخته بودند. نتیجه عملکرد چنین احزابی، بیاعتمادی به تحزب و دور شدن مردم از مؤثر بودن در سرنوشت خود بود.
بازخوانی تجربه حزب جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب چه نکاتی را برجسته خواهد ساخت؟
سلامتی: "حزب جمهوری اسلامی" درشرایطی تأسیس شد که هنوز تضاد فکری بین طرفداران نظام، بهخصوص درمورد مسائل اقتصادی، ظاهر نشده بود. این حزب طیف وسیعی از افرادی را جذب کرد که صرفا نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول داشتند. این حزب ابتدا درمقابل لیبرالها قرارگرفت اما با حذف لیبرالها چیزی نگذشت که تضاد فکری بین اعضای حزب جمهوریاسلامی هویدا شد. زمانی که موضوع قانونگذاری پیش آمد، مخصوصا وقتی ضرورت تصویب قوانینی مثل قانون اصلاحات ارزضی، قانون تعاونیها و بعدها قانون کار، قانون بیمه بیکاری، قانون شوراهای اسلامی کار، موضوع قیمتگذاری کالاهای اساسی وغیره مطرح شد، اختلاف سلیقهها خودنمایی کردند. دراین زمان افرادی که برای کلیت نظام با هم متحد بودند، برای حمایت از کشاورزان و کارگران و طبقه محروم باهم اختلاف مبنایی داشتند. این اختلاف درنهایت به تعطیلی حزب جمهوری اسلامی انجامید. تجربه این حزب بار دیگر نشان داد، حزب همانطور که دراکثر کشورها نشان داده است، باید سخنگوی منافع قشر خاصی از جامعه باشد تا بتواند پایدار بوده و بهخوبی رسالت خود را تعقیب کند.
کارکردهای مثبت و منفی احزاب سیاسی چیست و کدامیک بر دیگری غلبه دارد؟
سلامتی: معمولا حزب متشکل از افرادی همعقیده و همنظر است که اهدافی مشترک را پی میگیرند. این اهداف عمدتا با مطالبات یک طبقه و یا قشری از جامعه منطبق است. به عبارت دیگر احزاب سخنگوی طبقات و یا اقشار مختلف جامعهاند. از این زاویه وجود احزاب یک ضرورت اجتماعی است. اما گاهی شرایط طوری پیش میرود که حزب از اهداف خود دور میشود. درچنین شرایطی وجود حزب، به معنی دورشدن قشر وسیعی ازجامعه ازاهداف خود و معطل ماندن مطالبات آنها است.
شکلگیری احزاب سیاسی در ایران با چه چالشها و موانعی روبرو بوده است؟
سلامتی: حزب به مفهوم امروزی آن پدیدهای جدید است که ابتدا به دلیل تغییرات اجتماعی درغرب به وجود آمد. در قرن هفدهم زمینداران و طرفداران کلیسا و سلطنت برای محافظت ازمنافع خود دارای تشکیلات حزبی بودند. ظهور بورژوازی در اروپا موجب شد آنها نیز برای تأمین منافع خود در مقابل زمینداران تشکیلاتی رسمی به نام حزب برای پیگیری آن و حضور در قدرت راهاندازی کنند. حزب در مراحل بعدی درجهت کمک به منافع کارفرمایان و سرمایهداران درنظام سرمایهداری مورد استفاده قرارگرفت. بعدها احزاب طرفدار طبقه کارگر شکل گرفتند. این روند متناسب با تغییر و تکامل جوامع غربی شکل گرفته است. جامعه ایران چنین روندی را طی نکرده است اما به تقلید ازغرب، بعضی احزاب در ایران تشکیل شدند. از آن جا که این احزاب عمدتا توسط روشنفکران شکل گرفتند و براساس تغییرات اجتماعی نبوده و لذا فاقد پشتوانه اجتماعی مشخص بودند، قابل دوام نبوده و از بین میرفتند.
دیکتاتوری شاهنشاهی نیز به تشکل روشنفکران حساس بود و آنها را در جهت براندازی نظام تلقی میکرد. ضمنا برای کسب وجهه بینالمللی احزاب فرمایشی تأسیس کرد. این احزاب و وابستگی بعضی احزاب تشکیل شده توسط روشنفکران به خارج، ذهنیت منفی برای مردم نسبت به تحزب ایجاد کرد.
بعد از انقلاب اسلامی در بازهای از زمان که آزادیهای زیادی وجود داشت، انواع و اقسام حزب و تشکیلات سیاسی و صنفی ظهور پیدا کردند. اما به تدریج بسیاری از آنها با تغییرجهت از فعالیت سیاسی به فعالیت مسلحانه علیه نظام و بعضی نیز با گرایش به وابستگی به خارج، موجب غیر قانونی شدن و بعضا انحلال ازیک سو و بدبین شدن مردم نسبت به تحزب از سوی دیگر شوند. «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «حزب جمهوری اسلامی» هم که تا مدتی در خدمت نظام بودند، تقریبا از سال ۱۳۶۱ تغییر رویه داده و به جای کمک به دولت و نظام، تضعیف کننده آنها شدند. این وقایع ذهنیت منفیای را برای روشنفکران، خواص و توده مردم نسبت به تحزب ایجاد کرد که سالها دوام داشت، بهطوری که تقریبا ۷-۶ سال یک خلاء حزبی کامل حاکم بود. جوِ مأیوس نسبت به تحزب خیلی شدید بود به شکلی که در سال ۱۳۷۰ که ما میخواستیم «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» را تشکیل دهیم، برای بسیاری فعالیت مثمرثمر آن قابل تردید بود. اما سازمان موفق شد جایگاه ثمربخشی خود را تثبیت کند. به دنبال تشکیل سازمان، گروهها و احزاب دیگر به تدریج شکل گرفته و یا فعال شدند.
درزمان دولت اصلاحات به دلیل حمایت از تحزب، جهشی درجهت توسعه کار حزبی و تحزب صورت گرفت. اما به همان نسبت حساسیتهای منفی علیه احزاب اصلاحطلب نیز شکل گرفت. به تدریج مشکلاتی فراهم شد که کارحزبی را نسبت به استانداردهای بینالمللی و حتی کشورهای کمتر توسعه یافته محدودتر کرد.
درصورتیکه به هر دلیل «تحزب» بهعنوان نهاد واسط، نامناسب دانسته شود چه راهکارهایی را میتوان به عنوان جایگزین برای پر کردن خلاء میان حاکمیت و مردم انتخاب کرد؟
سلامتی: این مهم را باید جدی گرفت و به آن توجه کرد که بیشک تا سالهای سالِ دیگر مناسبترین نهاد به عنوان "نهاد" واسطِ بین مردم و حاکمیت پدیدهای به غیر از حزب نمیتواند باشد. در واقع حزب سالمترین و بهترین نقش را میتواند در جا به جایی قدرت ایفا کند. یعنی اینکه اکنون موقعیت تحزب برای ایفای این نقش مخدوش شده است عیب از تحزب نیست، بلکه مشکل از بینشهای عقبافتادهای است که اعمال قدرت میکنند. اما به هرحال به تدریج با تکامل جوامع و تغییرات در ساختار اجتماع، فلسفه وجودی تحزب نیز از بین میرود و آنچه که جای آن را خواهد گرفت، سازمانهای مردم نهادی (NGO) خواهد بود که شمولیت پوششی بیشتر از یک طبقه یا یک قشر از جامعه را خواهند داشت. البته مدتهاست این سازمانها تشکیل شدهاند. اما هنوز از قدرت کافی برخوردار نیستند. اما به تدریج میتوانند به عنوان بهترین واسط بین مردم و حاکمیت باشند. در شرایط کنونی نیز شوراها، اتحادیهها و انجمنها میتوانند نقش مؤثری دراین زمینه ایفا کنند.
شکلگیری و فعالیت احزاب سیاسی در ایران با چه فراز و فرودهایی مواجه بوده است؟
سلامتی: با توجه به شرایط میتوان چنین نتیجه گرفت که درقبل ازانقلاب، احزابی که تشکیل شدند و شه ساخته نبودند، توسط روشنفکران ساخته میشدند و به دلیل منطبق نبودن با نیازهای ملموس اجتماعی، از پشتوانه مردمی برخوردار نبودند. علاوه بر این آنها عمدتا وابسته به بیگانه بودند و باعث ایجاد ذهنیت منفی نسبت به تحزب دربین مردم شدند. البته همین احزاب را دیکتاتوری حاکم محدود میکرد که نتیجه آن عدم رشد تحزب بود. احزاب شه ساخته نیز بیشتر جنبه نمایشی داشتند. این موضوع هم به تشدید بینش منفی نسبت به تحزب کمک کرد. بعد انقلاب در مقطعی از زمان وجود فضای بسیار باز سیاسی موجب شد تا نه فقط روشنفکران، بلکه توده مردم با توجه به نیازهای اجتماعی و با اعتماد به شرایط حاکم امید وارانه به دنبال تحزب بروند. اما این مقطع مناسب تاریخی دیری نپایید و به دلیل سوءاستفاده زود سپری شد و جایش را به بیاعتمادی به تحزب داد. چندین سال حالت بیانگیزگی در کار تحزب ادامه داشت تا اینکه دوباره انگیزهها اوج گرفت. اما پس ازمدتی شیوه برخورد حاکمیت باعث تضعیف تحزب شد که هنوز ادامه دارد.
در شرایط کنونی چرا هیچکدام از احزاب کارایی لازم را ندارند و اینکه چه الزاماتی برای تحقق نظام حزبی وجود دارد؟
سلامتی: برای اینکه یک حزب بتواند به وظیفه خود بخوبی عمل کند و مورد اعتماد مردم واقع شود، نیازمند سالها کار و تجربه است. حتی اگر حزبی مثل "حزب جمهوری اسلامی" که با حضور شخصیتهای موجهی تشکیل میشود نیز برای کسب وجهه حزبی بین مردم باید سالها درجهت منافع قشر یا طبقهای که از آن حمایت میکند، بیلان مثبت نشان دهد و نیز در کوران رقابتهای سیاسی و بهخصوص انتخاباتی تلاش وافر کند تا سرافرازی خود را به اثبات برساند. سابقه حزب میتواند پشتوانه محکمی برای آن محسوب شود. با این توضیح که شرایط مناسب اجتماعی تضمینکننده تداوم و استمرار این پشتوانه است.
بعضی از احزاب مثل احزاب کشورهای پیشرفته، چون آمریکا و انگلیس سابقه بیش از ۱۵۰ ساله دارند. در ایران احزابی که طبق قانون جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده و فراگیر و نسبتا فعال بودهاند، عمدتا زیر ۲۵ سال از عمر آنها میگذرد. این مقدار سن و تجربه برای جا افتادن یک حزب در میان مردمی که ذهنیت مناسبی درمورد تحزب ندارند، کافی نیست. بهخصوص که به طرق مختلف با سنگ اندازی درمقابلش فعالیت آن نیز محدود شود. البته ایجاد مشکل و محدودیت برای طیفی است که به کار حزبی معتقد بوده و تلاش میکنند در جهت تقویت تحزب حرکت کنند. اما جبههای که به تحزب اعتقادی ندارد و فقط به آن به عنوان یک ابزار برای خارج کردن حریف از دور رقابتها نگاه میکند، خودِ تحزب را تخریب میکند.
آیا در قانون اساسی زیر ساختهای لازم برای تحقق نظام حزبی وجود دارد؟
سلامتی: درقانون اساسی در مورد حزب به شکلی که ساختارسیاسی نظام را مبتنی بر تحزب معرفی کند، مطلبی نیامده است. بلکه صرفا در اصل بیست وششم به آزادی تشکیل حزب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و... اشاره شده است. در این اصل حزب و جمعیتها و انجمنها دریک ردیف قرارگرفتهاند. با این وصف در قانون اساسی عملا بهای چندانی به تحزب داده نشده است. به نظر من نظام حزبی میتواند با توجه به شرایط و ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران به شکل بومی پیاده شود.
میتوان گفت، احزاب سیاسی موجب از بین بردن انسجام و باعث تفرقه میشوند؟
سلامتی: این گزاره درست نیست. در واقع در همه جوامع بشری اختلاف نظر در همه زمینهها بین آحاد مختلف جامعه وجود دارد. در چنین حالتی نقش حزب این است که افرادی را که نظرات نزدیک به هم دارند، نظرات آنها را بیشتر به هم نزدیک کرده و برایند نظرهای آنها را برای تأمین منافعشان پیگیری کند. ملاحظه میشود که ازاین زاویه نقش حزب انسجام بخشیدن به مناسبات اجتماعی است.
شخصیتمحوری در سیاست چه آسیبهایی را به همراه خواهد داشت و اساساً تحزب چگونه میتواند از این آسیبها پیشگیری کند؟
سلامتی: شخصیتها معمولا از ظرفیتی درجامعه برخوردارند که حتما ازآن ظرفیت باید در راه اصلاح امور بهره گرفت. اما شخصیتها و به تبع آن بهرهگیری از ظرفیت سیاسی و اجتماعی آنها دائمی نیستند. اتکای صرف به اعتبار شخصیتها موجب غفلت از اهمیت تحزب میگردد. اما باید توجه کرد که در فرایند کادرسازی توسط احزاب، احتمال ظهور شخصیتهای تأثیرگذار و حتی کاریزما وجود دارد. به شکلی که ممکن است حتی وزن حزب را بسیار بالا ببَرد به همین دلیل ازاین پدیده باید استقبال کرد. اما به هرحال تقدم حزب را نباید نادیده گرفت.
با توجه به فضای سیاسی و همچنین نگاه افکار عمومی به شرایط، کدامیک از الگوهای مُعین نظام حزبی برای پیادهسازی در ایران مناسبتر است؟
سلامتی: از آنجا که در جامعه دیدگاههای مختلفی وجود دارد، بیتردید تکحزبی که سعی میکند یک دیدگاه را حاکم کند، دیکتاتوری را به ارمغان خواهد آورد. دموکراسی حکم میکند باید به همه دیدگاهها میدان داده شود تا برای خود حزب و تشکیلاتی راهاندازی کنند. به نظر من مجموعه دیدگاهها را میتوان در چهار یا پنج مجموعه بزرگ قرار داد؛ لذا با این تعداد حزب میتوان کار اجتماعی را به خوبی پیش برد. بسیاری از کشورها هم از این تعداد حزب تجربه خوبی دارند.
نهادهای بومی نظیر نهادهای دینی (مرجعیت، هیئت و...) چه فرصتها و چالشهایی برای نظام حزبی خواهند داشت و چگونه میتوان ظرفیت تمام این نهادها را در تأسیس نهادهای واسط میان مردم و حاکمیت در نظر گرفت؟
سلامتی: میتوان بین تحزب و نهادهای بومی و دینی روابط همزیستی مسالمت آمیز برقرار کرد. آنها تضاد آشتی ناپذیر باهم ندارند. حدود وظایف هرکدام تعریف شده است. اگر واقعبینانه به مسئولیت یکدیگر نگاه کنند، میتوانند مکمل هم درعرصه خدمت رسانی به جامعه باشند. هم حزب و هم نهادهای دینی نقش واسط بین مردم و حاکمیت را ایفا میکنند.
/انتهای پیام/