به گزارش «سدید»؛ شاید اگر به سالهای گذشته بازگردیم، مراسم روضهخوانی هفتگی زنانه را میتوان سهم بزرگی از نوستالژی مذهبی جامعه ایرانی عنوان کرد؛ زنانی که عموما گرد یک سفره متبرک و رنگارنگ مینشستند و اساسا این نوع از مناسک مذهبی را به یک «گعده زنانه محلی» تبدیل میکردند؛ امروز نیز اگر چه از حجم و تعدد این موضوع کاسته شدهاست اما هویت این نوع از همنشینیهای مذهبی کم نشدهاست. البته دیگر ابزار ایجاد ارتباط میان گروههای اجتماعی کوچک تغییر کردهاست، فرزندان سابق زنان حاضر در این گعدهها، این بار با حضور در برخی صفحات مذهبی، سبک زندگی جدیدی را به نمایش گذاشتهاند.
در میان تمام اتفاقات و پیشرفتهای بشریت، همانگونه که از نقش و نگارهای به جامانده از دوران هخامنشی مشخص است، زنان ایرانی همواره حجاب ظاهری خود را داشتهاند تا امروز که حجاب، نقشی اساسی در روابط و تعاملات پیدا کردهاست و بود یا نبود آن، دغدغه گروههای مختلف شدهاست. وقتی بلاگرهای مذهبی به جای اینکه اعتقاد خود را وسیله جذب مخاطب کنند، صورت و اندام خود با لباسهای شاید پوشیده اما جذاب را وسیله رشد اکانت و دنبالکننده خود کنند، یعنی هیچگاه درک عمیقی از مفاهیم مذهبی خود نداشتهاند.
پرچمداری مصنوعی از حجاب
این شغل نوظهور هنوز نیامده، به شاخههای مختلقی تقسیم شدهاست. برخی بلاگر آرایشی میشوند، برخی بلاگر رستورانی، برخی بلاگر کودک و برخی بلاگر عاشقانههای لاکچری اما ناگهان سر وکله بلاگرهای حجاب هم سبز میشود.
آنها با هدف ترویج حجاب اسلامی مطابق با مد روز، به آموزش بستن شالها و روسریها روی میآورند. این کار در نگاه اول، نه تنها مذموم نیست، بلکه تشویق حضار را هم به همراه خواهدداشت؛ ولی رفته رفته نشانههای تزویر در هدف اصلی این افراد، نخنما میشود و گوش فلک را کر میکند.
هدف آنها از همان قدم اول هم ترویج حجاب نبوده و نیست؛ چرا که حجاب اصیل با تبرج، تفاوتهای بسیاری دارد.
غایت اصلی حجاب، جلوگیری از خودنمایی برای دوری از آسیبهای جامعه است ولی هدف این افراد، خودنمایی دوچندان و چادرهایی با هزاران زرق و برق و مدلهای خاص بستن روسری است که بیشتر مناسب مانکنهای بیتحرک ویترینهاست؛ با این تفاوت که برگ تردد آنها، این است که گیسوان خود را زیر انبوهی از آرایش شهرآشوب پنهان میکنند تا پرچمداری حجاب و اعتماد مخاطبان را از دست ندهند.
سادگی کاریکاتوری
اما در ابعاد ظاهری این افراد در ابتدای راه، برای جلب اعتماد مخاطبان، تصویری معصوم با خانه و کاشانهای ساده از خود به نمایش میگذارند. معصومیت استوریهای عقیدتی آنها سینه چاک میکند و صورت میخراشد تاجایی که دل همه را میسوزاند.
آنان طوری ایمان مردم را تسخیر میکنند که دنبالکنندگان ساده دل آنها، حتی برای برخی سوالات شرعی خود به جای مراجعه به افراد موثق، دست به دامانشان میشوند و از آنها اجازه میگیرند.
در نهایت، سوال اساسی اینجاست که مخاطبان بلاگرهای به ظاهر مذهبی امروز چقدر آنان را بابت محتوا دنبال میکنند و چقدر به خاطر زیبایی صورت و اندام و عشوههای خاص؟ چند درصد استوری و پستهای سالانه بلاگرها مذهبی و چند درصد عشقبازی و رونمایی از دنیای صورتی خود است؟
مخاطب، چند روز و چند هفته انتظار میکشد تا بلاگر دوستداشتنیاش داستان کتاب را بازگو کند ولی ماهها میگذرد و جز روزمرگیهای دل خوشکن، هیچ خبری از معرفی کتاب نمیشود که نمیشود. ماهها میگذرد و به جای معرفی کتاب، ناگهان پیج پر از معرفی کالاهای مختلف آرایشی میشود.
آری، درست حدس زدهاید! دنبالکنندهها به چند دههزار رسیدهاند و درآمد تبلیغات خانم بلاگر از پارو بالا میرود. پول که باشد دیگر نیازی به کاری نیست، چون هدف محقق شده و وسیلهای به نام حجاب از فهرست خط خورده و اینجاست که سوت پایان بازی به صدا درمیآید. ریزش شدید اعتماد جامعه مذهبی به فضای مجازی، درست در همین نقطه آغاز شده و در یک بازه بیانتها ادامه مییابد.
کیسه دوزی برای جامعه مذهبی
مساله درآمدزایی بلاگرهای مذهبی بدونشک یکی از اساسیترین انگیزهها بودهاست،؛ انگیزهای که با هدف قراردادن جامعه مذهبی، سعی داشته اتصالات قوی مذهبی را عامل ایجاد بستری برای درآمدزایی بیشتر، گرفتن تبلیغات زنجیرهای برندهای مرتبط با نیازهای جامعه مذهبی کند.
با ارسال پیامی به این افراد جویای هزینه تبلیغات شدیم که با فهرست بلندی از خدمات و شرایط مواجه شدیم، یکی از این بلاگرها که حدود ۲۰ هزار دنبالکننده داشت، برای انتشار یک استوری (داستان) در صفحه خود مبلغ ۵۰۰ هزار تومان خواسته و برای انتشار یک پست نیز مبلغ یک میلیون تومان نرخ داد، البته اگر مطلبی در مورد محصولاتمان همراه عکسی از خود که آن محصول را استفاده کرده منتشر میکرد، پنج میلیون تومان هزینه داشت. برای تبلیغ در تمامی شرایط اعلام شده حداقل یک نمونه از محصول را نیز باید برای آن بلاگر ارسال میکردیم.
/انتهای پیام/