در گفتگو با آتوسا زرنگارزاده نویسنده، مطرح شد؛
رزنگار زاده گفت: مردم از طریق رسانه، صداوسیما، خبرگزاری‌ها و مطبوعات نویسنده‌ها را می‌شناسند و این موضوع کم‌کاری این ارگان‌ها را نشان می‌دهد. اگر ادبیات ما در کشور خودمان مورد توجه قرار گیرد، کم‌کم به‌سوی جهانی شدن نیز قدم برمی‌دارد.

به گزارش «سدید»؛ «آتوسا زرنگارزاده» یکی از نویسنده‌های ایرانی است که در فضاهای مختلف رمان و داستان نوشته است. کتاب «سربازهای پیاده به انتها نمی‌رسند» جدیدترین اثر اوست که به‌زودی روانه بازار خواهد شد. در ایام نمایشگاه کتاب با این نویسنده گفت‌وگو کرده‌ایم و او از جایگاه ادبیات تالیفی و اهمیت شناساندن آن به مخاطب چنین می‌گوید:

 

امسال چه کتاب‎هایی را از شما در نمایشگاه کتاب دیدیم؟

کتاب «گراد عاشقانه» یک مجموعه داستان است که در سال99 چاپ شده و الان کاندیدای جایزه مهرگان شده است. چهارمین یا پنجمین چاپ رمان «حالم قرن چندم تو است» نیز در نمایشگاه حضور داشت. کتاب دیگری را سال‌ها پیش به چاپ رساندم به نام «هیچ چیز اتفاقی نیست» که در نمایشگاه امسال در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

 

کمی بیشتر مجموعه داستان «گراد عاشقانه» را برای مخاطبان «صبح‌نو» معرفی می‌کنید؟

مجموعه داستان «گراد عاشقانه» شامل 19داستان است که به شیوه پست‌مدرن و متفاوتی نوشته شده است. در هر داستان موضوع متفاوتی سوژه اثر شده و سرنخی که همه این داستان‌ها را به هم ربط داده شیوه ارائه متفاوت و خلاف عرفی است که در این مجموعه به کار رفته است. در این کتاب، از زوایه‌های دید مختلف و نامتعارف و تداخل این زاویه‌ها استفاده شده است. موضوع اصلی این مجموعه اجتماعی است. در این کتاب سعی کردم فرم جدیدی را در داستان کوتاه‌نویسی تجربه کنم.

 

رمان «حالم قرن چندم تو است» در رابطه با چه موضوعی داستان می‌گوید؟

رمان «حالم قرن چندم تو است» یک رمان کاملا پست‌مدرن است که جایزه رمان متفاوت سال92 (واو) را به دست آورد. در این رمان هیچ‌کدام از شخصیت‌ها اسم ندارند و با تغییر زاویه دید، شخصیت‌ها به مخاطب شناسانده می‌شوند. در این رمان نویسنده نشان می‌دهد که شخصیت‌ها چطور زندگی خود را پیش می‌برند. در این میان گاهی روند داستان از دست نویسنده درمی‌رود و دوباره به او بازمی‌گردد.

 

و مجموعه داستان «هیچ چیز اتفاقی نیست»؟

این مجموعه هم یک مجموعه داستان فرمیک کلاسیک است که از 16داستان کوتاه تشکیل شده است. موضوع داستان‌ها بیشتر اجتماعی است و در آن به معضلات زنان پرداخته‌ام.

 

آخرین کتاب‌تان، «سربازهای پیاده به انتها نمی‌رسند» در رابطه با چه موضوعی است؟

این رمان در فضای دیستوپیایی نوشته شده و اتفاقات در یک پادآرمانشهر می‌افتد. با اینکه فضا دیستوپیایی است اما این رمان در گونه ژانر قرار نمی‌گیرد؛ زیرا رمان‌های ژانر مانند علمی و تخیلی بیشتر حادثه‌محور هستند اما این رمان با اینکه در ناکجاآباد می‌گذرد، براساس روند یک حادثه شکل نمی‌گیرد، بلکه بیشتر شخصیت‌محور است. احساسات، عواطف و روابط انسان‌ها در این فضای دیستوپیایی شکل می‌گیرد؛ البته هر داستانی باید درامایی داشته باشد، حادثه‌ای هر چند جزئی که داستان را پیش ببرد اما در بیشتر داستان‌های من اتفاقات درون شخصیت‌ها می‌افتد و تغییرات درون آن‌ها صورت می‌گیرد.

 

شما در رشته شیمی تحصیل کرده‌اید. چه شد که وارد حیطه داستان‌نویسی شدید؟

از بچگی به کتاب خواندن علاقه داشتم و بزرگ‌تر که شدم خواننده حرفه‌ای کتاب بودم. از دوران راهنمایی به صورت جدی ادبیات ایران و ادبیات ترجمه را دنبال می‌کردم و بعد از اتمام کارشناسی‌ارشد تصمیم گرفتم خودم هم بنویسم. در نتیجه کارگاه داستان‌نویسی استاد جمال میرصادقی را شروع کردم. پس از هفت سال شاگردی ایشان، به صورت حرفه‌ای وارد حیطه نوشتن داستان و رمان شدم.

 

پس رشته تحصیلی‌تان را به‌صورت کامل کنار گذاشتید؟

در دوره‌ای هر دو را همزمان پیش می‌بردم اما از سال91 رشته تحصیلی‌ام را به‌طور کامل کنار گذاشتم و فقط داستان‌نویسی را دنبال کردم.

 

شما رمان و داستان کوتاه را در گونه ‎های مختلف و متفاوت، زاویه‌های دید جدید و فضاهای عجیب و غریب می‌نویسید. چرا دوست دارید چنین فضاهای متفاوتی را تجربه کنید؟

یکی از دلایل این امر به رشته تحصیلی‌ام برمی‌گردد. من لیسانس و فوق‌لیسانس شیمی دارم. در رشته تحصیلی‌ام ما برای رسیدن به نتیجه، روش‌های مختلفی را در آزمایش‌های‌مان استفاده می‌کردیم تا به نتیجه مطلوب برسیم؛ چه در آزمایشگاه و چه در تحقیقات دوره ارشد. ما مدام راه‌های مختلفی را برای یک موضوع امتحان می‌کردیم. شاید ذهن من از همان موقع شرطی شده است. وقتی موضوعی را برای نوشتن انتخاب می‌کنم سعی می‌کنم آن را طوری بنویسم که تا‌به‌حال نوشته نشده یا اگر نوشته شده، کم بوده است. یا اینکه سعی می‌کنم از یک زاویه دید دیگر به آن نگاه کنم. شخصیت‌های داستانی‌ام را مانند موادشیمیایی می‌بینم و می‌خواهم به روش‌های مختلفی آن‌ها را قاطی کنم و ارائه دهم تا ببینم چه اتفاقی می‌افتد. آن وقت است که داستان برایم شکل می‌گیرد. این موضوع به نظرم برگرفته از اتفاقاتی است که در رشته تحصیلی‌ام افتاده و به نوعی ذهن مرا وادار کرده است که برای هر مساله‌ای راه‌ها و روش‌های مختلفی را پیدا کنم.

 

در نوشتن چه چیزی برای‌تان بسیار مهم است و حتما آن را در نوشته‌تان لحاظ می‌کنید؟

همه‌چیز برایم مهم است. گاهی موضوعی به دغدغه ذهنی‌ام تبدیل می‌شود و فکر می‌کنم باید حتما آن را بنویسم. پس از اینکه به دغدغه ذهنی‌ام تبدیل شد روی جزئیاتش تحقیق می‌کنم. مثلا در رمان «سربازهای پیاده به انتها نمی‌رسند» به شطرنج زیاد پرداخته‌ام، به همین خاطر مجبور شدم شطرنج را یاد بگیرم. با دوستانی که در حد ملی شطرنج کار می‌کنند کار کردم و از آن‌ها اصول شطرنج را یاد گرفتم. بعد از پیدا کردن همه این مواد و مصالح نوبت به زبان می‌رسد. اینکه زبانی پاکیزه استفاده کنم که درعین‌حال مختص فضایی باشد که می‌خواهم در آن بنویسم. این پروسه کامل را برای نوشتن هر متنی طی می‌کنم.

 

برای خریداران کتاب در نمایشگاه امسال، چه کتاب‌هایی را از نویسندگان ایرانی پیشنهاد می‌کردید؟

ترجیح می‌دهم اسمی از نویسنده‌ای نیاورم اما روی خرید رمان‌ها و داستان‌های ایرانی و فارسی تاکید کردم. به خواننده‌ای که حرفه‌ای نیست توصیه می‌کنم از ادبیات ایرانی شروع کند، زیرا نویسنده‌های ایرانی در مورد جامعه ما، فرهنگ و سنت‌های ما می‌نویسند. این موضوع را که ادبیات ترجمه بیشتر از ادبیات تالیفی مورد توجه قرار می‌گیرد به چشم یک معضل می‌بینم. منظورم این نیست که ادبیات ترجمه خوب یا بد است، بلکه منظورم این است که ادبیات تالیفی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. مخاطب از طریق رسانه، انتشارات و مطبوعات است که می‌تواند ادبیات تالیفی را بشناسد. مخاطب باید نشر خوب را پیدا کند و کتاب تالیفی خوب تهیه کند. حتی به نظرم ادبیات تالیفی بد هم بهتر از ادبیات ترجمه است. اگر مخاطب یک کتاب ترجمه می‌خرد در کنارش یک کتاب تالیفی نیز تهیه کند.

 

در این میان، نویسنده‌های جاافتاده‌تر اقبال بیشتری دارند. متاسفانه نویسنده‌های جوان ایرانی خیلی مهجور واقع شده و کمتر مخاطب سراغ کتاب‌های آن‌ها می‌رود!

این یک مشکل کلی است. مردم از طریق رسانه، صداوسیما، خبرگزاری‌ها و مطبوعات نویسنده‌ها را می‌شناسند و این موضوع کم‌کاری این ارگان‌ها را نشان می‌دهد. اگر ادبیات ما در کشور خودمان مورد توجه قرار گیرد، کم‌کم به‌سوی جهانی شدن نیز قدم برمی‌دارد. سال گذشته در وبیناری با دپارتمان فارسی دانشگاه دهلی هند حضور داشتم. پیش از وبینار، یکی از داستان‌های من برای آن‌ها فرستاده شده بود. 50پروفسور فارسی‌زبان هندی از نقاط مختلف دنیا در این وبینار حضور داشتند و همه آن‌ها از ادبیات داستانی ایران تعجب کرده بودند. آن‌ها نویسنده‌های زن ایرانی را نمی‌شناختند و آخرین نویسنده‌های ایرانی که می شناختند به دهه‌های 1320 تا 1340 بازمی‌گشت. این اتفاق در حالی است که ادبیات داستانی ما در 30سال گذشته به‌شدت رشد داشته است. فکر می‌کنم شناساندن این ادبیات به یک همت کلی نیاز دارد تا اول مردم خودمان ادبیات داستانی ایران را بشناسند و بعد مردم دنیا.

 

 درحال‌حاضر روی چه اثری مشغول کار هستید؟

روی یک رمان جنایی کار می‌کنم. این یک سبک جدید است و تا امروز آن را تجربه نکرده‌ام.

 

پس ادبیات ژانر را هم شروع کرده‌اید؟

نمی‌خواهم رمان جنایی‌ام در حوزه ژانر جنایی قرار گیرد. شاید جنایی باشد اما بیشتر از منظر روانشناختی به آن می‌پردازم. می‌خواهم تجربه کنم که آیا در رمان جنایی هم می‌توان به شخصیت‌ها دقت کرد. شخصیت قاتل داستان، چرا قاتل شده است؟ من بیشتر نویسنده شخصیت‌پرداز هستم و به درون شخصیت‌ها می‌پردازم تا پرداختن به حادثه‌های بیرونی.

/انتهای پیام/

منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha
پرونده ها