حال و هوای شعر در ایام جنگ در گفتگو با بیگی حبیب‌آبادی؛
بیگی می‌گوید: سرودن و نوشتن «غریبانه» کلاً نیم ساعت طول کشید؛ گویی واژه‌ها به ذهن من فشار می‌آوردند. اما زمانی که برای سرودن این غزل گذاشته شده، از حرکت از تهران و رفتن به اهواز. اهواز هم خالی از سکنه بود، دیدن اجساد در کامیون‌های ارتشی، دیدن رزمندگان و زخمی‌ها در خرمشهر و آبادان همگی در سرودن این قطعه اثرگذار بود.

به گزارش «سدید»؛ هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانه‌ای برای انتقال مفاهیم و اندیشه‌های ناب معرفتی است و در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزرگترین رسالت را در این زمینه بر دوش داشته است. گواه آن هم می‌تواند ابیاتی باشد که واقعه‌ای را در دل تاریخ زنده نگاه می‌دارند و به ترسیم حقیقت بپردازند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کرده‌اند، همواره می‌کوشند از قریحه‌ خود در حساس‌ترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد. نمونه‌ای از این دست از شاعران در خیل کاروان شعر و ادب این سرزمین کم نبوده و نیستند؛ شاعرانی که صداقت و حقیقت را به ثمن بخس معاوضه نکردند. 

پس از انقلاب اسلامی نیز کم نبودند شاعرانی که با چنین هدفی در میدان حاضر شدند و با هنرشان از دین و میهن خود دفاع کردند. بخش قابل توجهی از هنر به ویژه شعر پس از دوران انقلاب اسلامی به موضوع دفاع مقدس اختصاص دارد که در این میان، خرمشهر واسطةالعِقد است؛ گوهری که سقوط و فتح آن اشک‌ها و لبخندهای یک ملت را به همراه داشت. 

خرمشهر که از آن با عنوان «ایرانشهر» یاد می‌کنند، نمادی است از هم‌بستگی یک ملت در مواجهه با یک بحران ملی. تاکنون آثار متعددی درباره ماجرای این شهر در جنگ تحمیلی خلق شده است که از آن جمله می‌توان به شعر «غریبانه»، اثر پرویز بیگی حبیب‌آبادی اشاره کرد. شعری که با چنین ابیاتی آغاز می‌شود:

 

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمعِ ما، هم سوخته پروانه

 

بشکسته سبوهامان، خون‌ است به دل هامان

فریاد و فغان دارد؛ دُردی کش مِیخانه ...

 

اجرای این شعر بعدها توسط غلام کویتی‌پور، مداح مشهور دوران جنگ، بر زبان‌ها جاری و به حافظه جمعی ایرانی‌ها پیوست. همزمان با سالروز فتح خرمشهر با بیگی حبیب‌آبادی درباره حال و هوایی که این شعر در آن خلق شد، به گفت‌وگو پرداختیم. او که چندین سال در شهر آبادان زندگی کرده و با فضای خرمشهر و آبادان آشنا بود، پس از جنگ تحمیلی در سفری به همراه جمعی از شاعران و با دیدن تصاویر تکان‌دهنده در خرمشهر، این شعر را سرود. مشروح گفت‌وگوی ما با این شاعر را می‌توانید در ادامه بخوانید:

 

 آقای بیگی، هرگاه نام خرمشهر بر زبان می‌آید، موضوعاتی حول آن شکل می‌گیرد که قطعه ماندگار «غریبانه» از جمله آنهاست؛ قطعه‌ای که بخشی از حافظه جمعی ایرانی‌ها را در مسئله سقوط و فتح خرمشهر تشکیل می‌دهد. این سروده چگونه و در چه شرایطی متولد شد؟

 قطعه «غریبانه» در همان فضای خرمشهر سروده شد. شعر در یک فضایی در ذهن شاعر متولد می‌شود. گاه سرودن و فضا با هم همخوانی دارد، اما اصولاً این اتفاق کمتر می‌افتد. شاعران از یک فضا حس می‌گیرند و براساس آن حس، شعر در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه آنها متولد و بعداً بر زبان جاری می‌شود. غزل «غریبانه» در فضای خرمشهر بعد از حمله دشمن سروده شد. 

 

من به همراه جمعی از دوستان شاعر، نویسنده، خواننده و موسیقی‌دان در روز 25 آذرماه 1360 از تهران با قطار به اهواز و از اهواز به آبادان رفتیم. در مسیر مورد حملات توپخانه‌ای دشمن قرار گرفتیم که خوشبختانه گلوله توپ به مینی‌بوس ما اصابت نکرد. با توجه به شرایطی که وجود داشت، مجبور شدیم مسیر را عوض کنیم و از جاده خاکی که به موازات اهواز به آبادان وجود داشت، حرکت کنیم. از قضا مناطقی از این جاده نیز مین‌گذاری شده بود و ما باز هم به لطف خدا به سلامت از این جاده عبور کردیم. 

وقتی به آبادان رسیدیم به یک شهری که مورد هدف و حمله دشمن بود، روبرو شدیم. فقط رزمندگان در آنجا بودند و هر لحظه گلوله‌های خمپاره، شهر آبادان را می‌لرزاند. بعد از آن به خرمشهر رفتیم. به ما گفتند شهر اشغال است و امکان ورود به شهر دشوار است؛ بنابراین از کانال‌هایی که رزمندگان کنده بودند، برای ورود به شهر استفاده کردیم. چقدر برای ساختن این کانال‌ها شهید داده بودیم! بعد از طی مسیری در کانال‌ها، وارد خانه‌ای می‌شدیم که پشت آن مغازه و پس از آن زمین ورزشی قرار داشت. از داخل کانال‌هایی که حفر شده بود و خانه‌ها به منطقه کوت شیخ رسیدیم و از فراز یک ساختمان دو طبقه که بخشی از آن نیز فروریخته بود، بالاخره موفق شدیم خرمشهر عزیز را ببینیم. 

 

از فراز آن ساختمان دو طبقه، خرمشهری را دیدیم که به صورت کامل فروریخته بود. بر فراز یک ساختمان که می‌گفتند ساختمان بانک ملی است، پرچم دشمن به اهتزاز درآمده بود. با دیدن این صحنه‌ها، تلخ‌ترین لحظات برای ما رقم خورد. 

پس از مدتی مقر دیده‌بانی ما لو رفت و با تهاجم دشمن مواجه شد؛ در نتیجه ما مجبور به عقب‌نشینی شدیم و تغییر موضع دادیم. در آن زمان خمپاره‌ای، یکی از نیروهای ارتشی را به شدت زخمی کرده بود. او از درد فریاد می‌کشید. کوچک‌ترین حرکات ما در آن زمان زیر نظر تک‌تیراندازهای عراقی بود. می‌دیدیم که گلوله از کنار ما رد می‌شد و به دیوار مقابل می‌خورد. ما با چنین صحنه‌های عجیب و غریبی در خرمشهر مواجه بودیم. من با حسی که از آنجا دریافت کردم، «غریبانه» را سرودم.

 

سفر هنرمندان به جبهه‌ها از جمله سفر شما به خرمشهر و آبادان، خودجوش بود یا از سوی سازمان خاصی صورت می‌گرفت؟

بله، به صورت خودجوش بود. سرودن و نوشتن «غریبانه» کلاً نیم ساعت طول کشید؛ گویی واژه‌ها به ذهن من فشار می‌آوردند. اما زمانی که برای سرودن این غزل گذاشته شده، از حرکت از تهران و رفتن به اهواز. اهواز هم خالی از سکنه بود، دیدن اجساد در کامیون‌های ارتشی، دیدن رزمندگان و زخمی‌ها در خرمشهر و آبادان همگی در سرودن این قطعه اثرگذار بود. 

بعد از آنکه از خرمشهر برگشتیم، فکر می‌کنم در هتل پرشین آبادان مستقر بودیم. این هتل سنگربندی شده بود و تا صبح مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. ما آن شب یک زندگی گهواره‌ای را تجربه کردیم، ساختمان هتل تا صبح بر اثر اصابت گلوله‌ها دائماً می‌لرزید. ما در زیر زمین این هتل بودیم و تا صبح برای هشتاد و چند نفر از رزمندگانی که در هتل بودند، شعرخوانی کردیم. بعدها شنیدم که همه این رزمندگان در هفته بعد از حضور ما در هتل به شهادت رسیدند.

 

 از دوستان شاعر چه کسانی همراه با شما بودند؟

خاطرم هست که در آن سفر ناصر پلنگی نقاش، محسن نفر که تار می‌نواخت، سراج‌الدین سراج خواننده، خانم مرحوم سپیده کاشانی، خانم سیمین‌دخت وحیدی، زنده‌یاد مهرداد اوستا، زنده‌یاد قیصر امین‌پور، مرحوم سیدحسن حسینی و زنده‌یاد سلمان هراتی که در آن سفر عکس‌های متعددی گرفت با من در این سفر حضور داشتند. آقای شاهنگیان نیز در این سفر همراه ما بود که یک گروه سرود را هدایت می‌کرد. از دیگر افرادی که در این جمع حضور داشت، زنده‌یاد نصرالله مردانی بود. حدوداً 23 نفر بودیم. 

این گروه هم به شعرخوانی و هم به اجرای برنامه‌های هنری پرداخت. البته من 20 سال قبل از آن در خرمشهر و آبادان زندگی کرده بودم. قرار گرفتن تصاویر قدیمی از این دو شهر در کنار تصاویر جدیدی که پس از حمله دشمن با آن در خاطرم شکل گرفته بود، من را بسیار متأثر کرده بود. 

 

خانم‌ها هم در آن شرایط حضور داشتند؟

بله، آنها جلوتر از ما حرکت می‌کردند.

 

 آقای بیگی شما هم شاعرید و هم از ناشران شناخته شده که به صورت تخصصی در حوزه شعر کار می‌کند. به نظر شما چرا در سال‌های گذشته به خصوص در یک دهه گذشته، ما با اثر هنری همچون «غریبانه» که ذهن و عواطف مخاطب را درگیر کند و بر زبان‌ها زمزمه شود، کمتر مواجه شده‌ایم؟

در اینجا دو بحث مطرح است؛ نخست آنکه شعر با رمان فرق می‌کند. شعر در صحنه رخ می‌دهد و متولد می‌شود، حالا ما چگونه می‌خواهیم این تصاویر را برای شاعر امروز به تصویر بکشیم؟ بیشتر شعرها در لحظه و حواشی لحظه خلق می‌شود، اما رمان بعدش متولد می‌شود. هرچقدر از آن لحظه دور می‌شویم، شعر سیر قهقرایی پیدا می‌کند.

از سوی دیگر، باید بگویم که سرمایه‌گذاری لازم برای خلق یک اثر هنری انجام نشده است؛ می‌توان گفت هرچه بوده تا الآن بر مبنای بیلان کاری بوده است. آیا یک المان از جنگ در شهر می‌توان دید؟ این در حالی است که تهران چندین‌بار مورد هدف موشک قرار گرفته و چندین نفر در این موشک‌باران‌ها به شهادت رسیده‌اند. ما باید برای این حوادث المان داشته باشیم. بدانیم چه کسانی شهید شده‌اند، هر هفته طی مراسمی گلی به یاد آنها نثارشان شود. وقتی این المان‌ها را تبدیل به ساختمان تجاری می‌کنیم، معلوم است که بین این نسل و نسل گذشته فاصله می‌افتد. 

 

جای شکرش باقی است که یک موزه دفاع مقدس درست کرده‌اند. من خودم شاهد بودم که در خیابان 20 متری کوکاکولا که امروز به آن نبرد می‌گویند، مورد هدف موشک قرار گرفت و چهار نفر به شهادت رسیدند. در منطقه باغچه بیدی در حوالی میدان بروجردی نیز اتفاقی مشابه رخ داد. در خیابان توانیر، خیابان هدایت و ... نیز این اتفاق رخ داد. حالا پرسش اینجاست که شهرداری و بنیاد حفظ آثار برای ماندگار ماندن این حوادث در ذهن شهروندان چه کرده است؟! سال‌ها پیش مکانی مورد موشک قرار گرفته و الآن تبدیل به یک باغچه شده است؛ یعنی ساختمانش هم برای کسی نبوده است. 

در دنیا اینطور نیست. همه آثار حتی خرابه‌ها را حفظ می‌کنند و این باعث ارتباط نسل جوان با گذشته می‌شود. این همه تهران مورد اصابت موشک قرار گرفته، اما هیچ نشانی برای آن نیست.

 

از سوی دیگر، ما در این زمینه با پیوستگی مواجه هستیم، ما سینما، داستان، شعر، آثار تجسمی و ... در حوزه جنگ داریم. وقتی به این حوزه‌ها توجه نمی‌شود، این زنجیره از هم گسسته می‌شود. 

هنوز هم دیر نشده است. شهرداری با کمک بنیاد حفظ آثار می‌تواند به سراغ مناطقی که از حملات آسیب دیده است، بروند و با آثار هنری یاد آن افرادی که شهید شدند، گرامی بدارند و نشانی برای این رویداد در شهر خلق کنند. 

 

/انتهای پیام/  

ارسال نظر
captcha