به گزارش «سدید»؛ قرآن تاکید میکند که انسان باید مراقب افکار و رفتار خویش باشد؛ زیرا هرچه کند به خود میکند؛ چرا که آثار و تبعات افکار و رفتار خویش را در دنیا و آخرت میبیند. نویسنده دراین مطلب بر آن است تا این قانون قرآنی که سنت جاری در هستی است را تبیین کند.
هدیه به دشمن هنگام ستم
از نظر آموزههای قرآن، انسان چیزی جز افکار و رفتار خودش نیست؛ زیرا این افکار و رفتار است که شاکله شخصیتی و هویت ابدی او را میسازد و در معاد و قیامت همان چیز را به شکل تجسمی میبیند؛ چنان که در عالم برزخ به شکل تمثلی با آن مواجه میشود.
انسان اگر ظلم و بدی به دیگران کند، در باطن امر به او بدی نکرده، بلکه به خود بدی و ظلم کرده است؛ زیرا در باطن آثار عمل صالح ظالم به مظلوم میرسد. از این رو اعمال ظالمانه در حق دیگری، همانند آن است که انسان اعمال صالح خویش را به مظلوم هدیه کند. آیتالله بهاءالدینی (ره) میفرمود: «روز قیامت نیکیهایت را به محبوبترین فرد زندگی ات نخواهی داد. اما مجبور میشوی آنها را به کسیدهی که از او متنفر بودی، چون غیبتش را کردی. گناه، مخصوصا حقالناس اوج حماقت است نه زرنگی، زرنگی بندگی خداست.»
در حقیقت کسی که از دیگری غیبت میکند، او را دشمن میدارد و با این غیبت خویش نه تنها چیزی از دشمن نکاسته بلکه محبوبهای خویش را به دشمن خویش پیشکش کرده است. براساس تعالیم قرآن، هر کسی ظلم و بدی در حق دیگری کند، نخست به خویش ستم کرده بعد به دیگری که البته باطن آن نیز چنانکه گفته شد، خیررسانی به مظلوم و دشمن است نه ضرررسانی.
خدا به صراحت در آیه ۷ سوره اسراء میفرماید: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید و اگر بدى کنید به خود بد کردهاید. باید توجه داشت که «لام» در هر دو بخش از آیه لام ملکیت حقیقی است که به عنوان دارایی برای ما همراه ما برای ابد میشود؛ هر چند که خدا در آیه ۴۶ سوره فصلت در بخش دوم از «علیه» بهره برده تا به این نکته توجه دهد که این ملکیت دوم به ضرر و زیان ما است، از همین رو خدا میفرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا؛ هر که کار شایسته کند به سود خود اوست و هر که بدى کند به زیان خود اوست. بر اساس همین آموزههای قرآن، مولوی به زبان شیرین پارسی میسراید: «هرچه کنی به خودکنی، گر همه نیک و بد کنی.»
تمثل اعمال در برزخ و قیامت
کسی که محبت یا نیکی میکند، پیش از آنکه دیگری از آن بهرهمند شود، خود شخص است که از آثار آن بهره مند میشود؛ و اگر بغض و بدی کند، پیش از آنکه به دیگری برسد، به خودش میرسد؛ زیرا اینها همه در ملکیت اوست؛ خواه این ملکیت حقیقی، نیکی باشد یا بدی. پس اگر مشتی به کسی میزنیم، درد آن پیش از آنکه به دیگری منتقل شود، به خودمان منتقل شده است. بنابراین، بر اساس یک قاعده طلایی که در نهجالبلاغه آمده، کوشش کنیم تا «هر چه برای خود میپسندیم برای دیگران بپسندیم و هر چه بر خود نمیپسندیم برای دیگران نیز مپسندیم»؛ (نهجالبلاغه، نامه ۳۱)، زیرا قانون الهی میگوید بدی و خوبی که به عنوان عمل از ما سر میزند، پیش از آنکه آثارش در دیگران ظهور و بروز کند در خود ما ظهور وبروز میکند، هر چند که متوجه آن نباشیم؛ زیرا اینگونه، شاکله خویش را شکل میدهیم و ملکات و مقومات هویتی خود را میسازیم که تا ابد با ما همراه است.
جالب است که تجربه گرانی که حالت احتضار داشتهاند و در حالت احتضار کشف غطایی نسبت به قلب ایشان شده و حقیقت را مشاهده بلکه زندگی کرده و در آن حضور یافتهاند میگویند: در مرور زندگی که، چون فیلم آن را دیدم، تمام یک صحنه زندگیام را دوباره تجربه کردم؛ ولی همزمان از دو زاویه دید مختلف: یکی از دید شخص سوم و شاهدی بیطرف و دیگری از دید مردی که مثلا از دست من کتک خورده بود. پس هر یک از ضربات مشتی را که من به آن مرد وارد کرده بودم، همان را خود حس کردم؛ یعنی تکتک ۳۲ ضربهای را که زده بودم تا وقتی که آن مرد از پا درآمد و بیهوش در پیادهرو افتاد، خودم آن را با تمام وجود حس کردم و بیهوش شدم.
به علم حضوری و شهودی دیدم وقتی به کسی یا چیزی خدمت و نیکی بیچشم داشت میکنی، هیچ وقت تمام نخواهد شد و بالاخره به سوی خود من باز خواهد گشت. همچنین وقتی که انرژی منفی و بدی از خود صادر میکنم، این بر روی همه چیز اثر منفی میگذارد و در نهایت به سوی خود من باز میگردد. دیدم که در حقیقت من هیچ کار خوب و بدی در حق کسی نمیکنم، بلکه تمام آنچه انجام میدهم، در حق خودم و برای خودم است.
من دیدم که هرگاه آزاری به کسی وارد کرده ام، در حقیقت به خودم آسیب زده ام؛ و در حقیقت خدمتی به او کرده ام، زیرا او در برابر این آزار من خیر و رحمتی بیشتر در جائی دریافت کرده است. (نگاه کنید: تجربه نزدیک به مرگ محمد زمانی:
https://neardeath.org/iranian-nde/تجربه-نزدیک-به-مرگ-محمد-زمانی-قلعه)
ملکیت اعمال خوب و بد
از نظر قرآن، هر کسی هر کاری را انجام میدهد خواه خوب یا بد، عین آن را در آخرت میبیند و مییابد؛ از همین رو در آیات قرآن بر «حضور» اعمال در آخرت و قیامت تاکید میشود؛ البته این حضور تنها در بیرون نیست که تجلی و ظهور میکند، بلکه در حقیقت و شاکله شخص نمایان میشود.
به سخن دیگر، هر نیت و عملی در قیامت تجسم مییابد و وقتی گفته میشود که انسان نسبت به آن، علم حضوری دارد به معنای حق الیقین است؛ یعنی خودش همان چیز را به عینه دارا میشود و آن نیات و اعمال، عین هویتی او میشود؛ پس همانطوری که علم انسان به درد و شادی خویش از مصادیق حقالیقین و علم حضوری است، نسبت به افکار و رفتار خویش نیز اینگونه است. از همین رو وقتی خدا در قرآن میفرماید: وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا؛ هر چه کردند را حاضر مییابند. (کهف، آیه ۴۹) یا میفرماید: روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده حاضر شده مىیابد و آرزو مىکند کاش میان او و آن کارهاى بد فاصلهاى دور بود. (آل عمران، آیه ۳۰) منظور خدا در این آیات این است که آن چیز را با خود به عنوان دارایی دارد و نسبت او به این امور فراتر از علمالیقین و عینالیقین (تکاثر، آیات ۵ و ۷)، نسبت حقالیقین (واقعه، آیه ۹۵؛ حاقه، آیه ۵۱) است. پس اگر در مقام مقربان دارای مکارم اخلاقی در عالیترین سطح بود؛ حقیقت آن افکار و رفتار اینگونه تجلی میکند: فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ؛ پس خودش روح و ریحان و بهشت نعیم است. (واقعه، آیه ۸۹) در مقابل، کسی که در «درک اسفل من النار» است، خود، سوخت دوزخ میشود و آتش از درونش شعله میکشد. (همزه، آیات ۶ و ۷)
بنابراین انسان باید از خودش و اعمال خود بترسد که برخاسته از شاکله شخصیتی است که ملکات و مقومات او هستند. (اسراء، آیه ۸۴) آیتالله جوادی آملی در تفسیر آیه ۷ سوره اسراء (تفسیر موضوعی قرآن، ج ۱) مینویسد: انسان باید تنها از تبهکاریهای خودش بترسد؛ زیرا آن تبهکاریهاست که زمینه شعله افروخته غیرقابل افسردگی را فراهم میکند و آن آتشی که هرگز خاموش نمیشود و نمیتوان از آن اجتناب کرد «نارالله» است که در دل سرمیکشد و از جان شعله ایجاد میکند: «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهًُْ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهًِْ» (همزه، آیات ۶ و ۷) و انسان تبهکار، خودش، هیزم جهنم است. هیزم جهنم هرجا باشد شعله و افروختن با اوست.
فرمود: قاسطین؛ یعنی آنهایی که اهل قسط (بفتح قاف) و جورند و قسط (بکسر قاف) و سهم دیگران را میبرند، خود هیزم جهنمند: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» (جن، آیه ۱۵) و بیدادگران نه تنها هیزمند، بلکه آتشگیره جهنماند که هم خودشان میسوزند و هم دیگران را میسوزانند: «أُولَئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»
(آل عمران، آیات ۱۰ و ۱۱) عدهای آتشگیره جهنمند، هم خود در عذابند، هم دیگران را به کام عذاب فرو میبرند.
عمل خیری که انسان انجام میدهد مثل آن است که در باغ منزلش درختی غرس کند که رهگذر فقط از سایهاش نفع میبرد. اگر انسان به دیگری خیری رساند، این خیر، مال جان خودش است. سایه این کار خیر به دیگری میرسد. عمل ممکن نیست از عامل جدا بشود. در سوره اسراء فرمود: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء، آیه ۷) این «لام» لام اختصاص است. به تعبیر استاد علامه طباطبائی (رض) در تفسیر قیمالمیزان، فرمود: عمل مخصوص عامل است و کار مخصوص صاحب کار است که خود کارگر باشد.
هر کاری که ما کردیم، هر خاطرهای که در سر پروراندیم، هر امیدی که در دل پرورش دادیم، هر سخنی که بر لب راندیم، هر جملهای که با قلم نوشتیم، هرجایی را که با پا پیمودیم، هر چیزی را که با دست امضاء کردیم، هر سخنی که از زبان برآمد، یا هر غذایی که به دهان فرو رفت همه و همه کار ماست و با ما ارتباط دارد. اگر زشت است مخصوص ماست و اگر زیباست باز مخصوص ماست.
این «لام» لام انتفاع نیست تا درباره معصیت بفرماید «فعلیها» یا به عنوان مشاکله گفته شود «فلها» یعنی، چون در جمله اول لام بود در جمله دوم هم لام است، بلکه «لام» بمعنی اختصاص است.
در دعای صحیفه سجادیه، درباره اینکه عمل مخصوص عامل است، امام سجاد (ع) که مظهر دعا و مفسر «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» است، چنین میفرماید: هنگام مرگ که فرا میرسد: «تجلّی مَلَکُ الموتِ لَقَبضِهَا مِن حُجُبِ الغُیوب»؛ فرشته مرگ از پشت پردههای عالم غیب برای محتضر تجلی میکند تا جانش را قبض کند. آنگاه «وَصَارتِ الأعمَالُ قَلائدَ فِی أعناقِهِم» در قیامت عمل هر انسانی زنجیر و غلی است بر گردنش که انسان را رها نمیکند. (صحیفه سجادیه، دعای ۴۲)
هرگز چنین نیست که عمل، انسان را رها کند، لذا فرمود: هر عمل خیری که انجام میدهید، مال خود شماست: «مَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللهِ»؛ (بقره، آیه ۱۱۰) هر کار خیری را عیناً در پیشگاه الله مییابید. هم نشانهی حفظ عمل است؛ و هم نشانه ارتباط عمل با عامل. هم نشانه تجسم عمل است؛ و هم نشانه پاداش عمل.
انتهای پیام/