به گزارش «سدید»؛ اهل بیت (ع) با مخالف نظر خود چگونه رفتار میکردند و ما چگونه برخورد میکنیم؟ زندگی به رسم مسلمانی و از نوع حقیقی آن، آداب و ادب خاص خود را میطلبد. فهم این آداب نیازمند مطالعه، تدقیق و بررسی سیره و سلوک عملی ائمه معصومین (ع) است. در صورت این بررسیها جامعه مسلمان با اسلام حقیقی آشنا میشود و در سایه این آشنایی نورانی، خلق، سبک و مشیمان نیز به مسلمانی نزدیک و نزدیکتر خواهد شد. به منظور بررسی موانع وحدت در جامعه اسلامی، راههای پیشنهادی برای تحقق آن، زندگی به شیوه مسلمانی حقیقی و ... به گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین مرتضی کربلایی، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب و عرفانپژوه پرداختیم. بخش نخست این گفتگو با عنوان «عرفان برای وحدت اسلامی چه راهی را پیشنهاد میکند؟» تقدیم شما خوبان شد.
اینک بخش دوم این گفتگو از نظرتان میگذرد.
آن موضوعی که اکنون به لحاظ اجتماعی به آن نیازمندیم موضوع وحدت میان شیعه و سنی است. به نظر شما برای رسیدن به این شاهراه باید چه کنیم؟
یگانه راه وحدت، بازگشت به سیره و راه و روش اهل بیت (ع) است. اهل بیت (ع) تنگنظر نبودند. وسعت مشرب داشتند و این وسعت مشرب نتیجه دانش، عقلانیت و منطق صحیح ایشان بود. ارزشی که امامان معصوم (ع) برای علم قائل هستند، بسیار قابل توجه است. دانش برای اهل بیت (ع) مهم بود، حامل این علم کسی باشد که مثلا مسلمان یا شیعه نیست اصلا برایشان محل بحث نبود. «علم بما هو علم» در اسلام فراوان مورد تأکید است و برای خاندان پیامبر اکرم (ص) اهمیت داشت. یکی از عوامل مهم افول فرهنگ و انحطاط اجتماعی امروز ما به خاطر عدم توجه به دانش، معرفت و نیز به دلیل تنگنظریهای صاحبان مناصب حاکمیتی است. اهل بیت (ع) به علم و دانش اهمیت و بهای فراوان میدادند. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «اُطْلُبُوا اَلْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ؛ دانش را فرا گیرید، گرچه در چین باشد».
متن مناظرههای امام رضا (ع) با بزرگان ادیان دیگر را مطالعه بفرمایید. گفتوگوی ایشان با مخالفان منطقی و عقلانی (برهانی) بود. با کسانی که خدا را رد میکردند، ابتدا حضرت رضا (ع) خوب گوش میفرمودند و سپس با دلیل و منطق پاسخ میدادند. امروز ما با کسی که خلافنظر و باورمان حرفی بزند چه برخوردی میکنیم؟ آیا بحث منطقی و عقلانی میکنیم؟ ما شیعه هستیم؟! ادعای تشیع داریم، ولی پیرو واقعی نیستیم! عالمان برجسته شیعه اینگونه نبودند. نقل شده است سیدرضی در مواجهه با دانشمندان مذاهب و ادیان دیگر برخوردهای تأثیرگذاری داشته است. به طور مثال ابواسحاق صابی از صاحبان علم و دانش آن دوران که جز مذاهب اسلامی هم نبوده است، وقتی از دنیا میرود سیدرضی از کنار قبرش که عبور میکند میایستد و به او ادای احترام میکند. ابواسحاق صابی که مسلمان هم نبوده است! به او میگویندای فرزند رسول خدا چرا به این آدم غیرمسلمان تا این حد احترام میگذاری؟ پاسخ میدهد من به علم و فضیلت او احترام میگذارم. کاری به دین و مذهب او ندارم. باید از خود بپرسیم آیا ما اینگونه هستیم؟
شریف رضی این کار را کرده بود و برادرش سیدمرتضی هم اینگونه مسلکی داشته است.
ابواسحاق صابی مقام علمی و دانش سرشار شریف رضی را احترام میکرد با آنکه مسلمان نبود به احترام او ماه مبارک رمضان روزه میگرفت و قرآن را حفظ کرده بود. سیدرضی هم متقابلاً او را به عنوان دانشمندی برجسته احترام و ادب میکرد. پس از رحلت ابواسحاق، سیدرضی در رثای او اشعار مفصلی و خواندنی میسراید. برخی افراد کوتهبین و تنگنظر بر این کار سیدرضی ایراد گرفتند، او در پاسخ به این جماعت گفت: «من این اشعار را به پاس علم و فضل او سرودهام و در حقیقت من ارزش علم را ستودهام.»
سیدرضی در این اشعار خطاب به ابواسحاق گفته است:
«آیا دیدی چه شخصیتی را روی چوبهای تابوت حرکت دادند؟
آیا دیدی چگونه شمع محفل خاموش شد
کوهی فرو ریخت که اگر این کوه به دریا ریخته بود، دریا را به هیجان میآورد و سطح آن را کف آلود میساخت
من پیش از آنکه خاک تو را دربرگیرد، باور نمیکردم خاک میتواند روی کوههای عظیم را بپوشاند.
برخورد سیدرضی با یک دانشمند غیرمسلمان اینچنین بوده است.
امام رضا (ع) و اهل بیت (ع) تعاملشان با اهل خِرد و دانایی چگونه بود؟ روشن است که تحمل شنیدن نظر مخالف را داشتند. اصل و اساس ولایت همین است. سعه مشرب به، ولی خدا میدهد. یک اشکالی که به عرفا میگیرند «صلح کل» بودن عرفاست. اینکه عارفان میگویند همه خلق را دوست میداریم. سخنان عارفان ریشههای دینی دارد، برخی گمان میکنند از خود ساختهاند! ما فکر میکنیم عرفا امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند و حال اینکه اگر در شریعت میگویند «گناه نکن» در عرفان و طریقت میگویند «حتی فکر گناه هم نکن!» مسایل در عرفان تا این اندازه دقیق بیان شده است. در اصول کافی از اهل بیت (ع) روایت داریم که ایمان دارای ۱۰ سهم است. مؤمنی که در پله دهم است پله اول و دوم را رد نمیکند. بلکه کمکش میکند بالا بیاید. ما امروز غیر از نظر خودمان همه آرا و نظرات را رد میکنیم! میگوییم اسلام همین است و بقیه باطل هستند و فهم ما از اسلام صحیح است. جریانهای سلفی و ظاهری همینگونه فکر و عمل میکند. برداشت ظاهری و قشری خود از اسلام را میگویند. متأسفانه در جامعه امروز ما به خاطر عملکرد ناصواب و ناقص و گاهی اشتباه عالمان و زمامداران جوانها خیلی با دین حقیقی بیگانه شدهاند و در خیلی از مواقع تصویری که از دین سراغ دارند تصویری خشن و سطحی است. در حالی که دین حقیقی اصلا اینگونه نیست. آنچه به آنان معرفی شده است یک شریعت سطحی و فهم نادرست از دین است. درخصوص ابعاد وسیع مهربانی، رحمانیت، رأفت و انسانیت اسلام محمدی و سیره امامان معصوم (ع) کمتر سخن گفته شده است. ما پیروان دینی هستیم که پیامبر آن حتی بر اشیایی که از آنها استفاده میفرموده اسم میگذاشته است.
اینقدر نگاه لطیف بوده است..
بله. نگاه جاندار به اشیاء داشتهاند.
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم، با شما نامحرمان ما ناخوشیم، چون شما سوی جمادی میشوید، محرم جان جمادان کی شوید؟
نطق خاک و نطق آب و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
هر جمادی با تو میگوید سخن کو تو را آن گوش و چشم؟
این اشعار را مولوی، عارفی که معصوم نیست و پیرو رسول خداست میگوید، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) که در قله معرفت و ایمان و یقین هستند. نوع مهربانی که حضرت به چهارپایش دارد تا آخر عمر از آن موجود نگهداری میکند. روایت است کشتن مرغ و حیوانی که در خانه داری مکروه شرعی است. دلیلش چیست؟ آن انسی که این موجود زنده با تو دارد، این اطمینان و احساس امنیتی که از تو داشته را از بین مبر. به تو پناه آورده است. پیامبر (ص) چقدر کنیز و بنده آزاد کرده است؟ انسانیت و کرامت انسانی برای حضرت مهم بوده است، متأسفانه برای ما اینگونه نیست. برای ما گرایشهای سیاسی، سهم من از دین، فهم من از دین و. مهم است. ما در مسیر غدیر و ولایت و اهل بیت (ع) نایستادهایم و حرکت نکردهایم.
همانطور که اشاره کردید برای بازگشت به این مسیر در آغاز باید تابآوری فرهنگی و تحمل شنیدن نظر مخالف را در خود تقویت کنیم. برای این کار چه پیشنهادی دارید؟
مادامی که اسلام حقیقی و شیعه حقیقی معرفی نشود و فقط فقه (احکام شرعی) متکفل حاکمیت و بیان تمامی فضاهای دینی و فرهنگی باشد این مسیر اصلاح نخواهد شد. باید تمام شریعت بیان شود. همانطور که اشاره شد در فقه به ما میگویند گناه نکنید. در طریقت و عرفان میگویند فکرِ گناه هم نکنید. ریشه دینی این توصیه اخلاقی کجاست؟ آیه قرآن است. ما قرآن نمیدانیم، قرآن نمیخوانیم، قرآن کریم مهجور است و در نتیجه راهی به حقیقت نمیجوییم.
خداوند متعال در آیه ۲۸۴ سوره بقره میفرماید: «وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ؛ اگر آنچه در دل دارید آشکار و یا مخفی کنید همه را خدا در محاسبه شما خواهد آورد.»
حسادت و کینه حتی در محل کار شما نسبت به همکارتان هم به شما ضربه میزند، فضا را سنگین میکند؛ حسادت «عمل» است. عمل فقط بُعد ظاهری ندارد؛ عمل قلبی و باطنی هم داریم «نیت» عمل است. نیت عمل قلبی است؛ توکل، توسل، عشق، نفاق، کینه، درویی و.. همه عمل قلبی و باطنی است. دو گونه اعمال داریم؛ جوارحی و جوانحی. اعمال جوارحی با اعضا و جوارح ظاهری انجام میشود و اعمال جوانحی با اعضا و جوارح قلبی و باطنی واقع میشود. اگر آن چیزی که در درونتان هست آشکار کنید یا پنهان کنید باید حساب پس دهید، پیش خدا باید جواب بدهید. من چرا کینهورزی کردم، چرا نفاق داشتم و... همه اینها معصیت است. «حَسَنَاتُ اَلْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ اَلْمُقَرَّبِینَ؛ کارهاى نیک ابرار سیئه (کارهاى غیرنیک) مقربین است». یعنى مقربین به چنان مقامى رسیدهاند که اگر اعمال نیک ابرار را انجام دهند، گویی سیئهاى مرتکب شده و باید استغفار کنند، یعنى اعمال آنها خالصتر از اعمال ابرار باید باشد.
ما باید به سمت معارف اصیل قرآن و سنت برگردیم. امروز خیلی از اسلام حقیقی و از سیره پیامبر و اهل بیت (ع)، از سعه مشرب صاحبان ولایت فاصله گرفتهایم. شیعه مشرب تحمل نظر مخالف دارد شیعه ابن الدلیل است، امام علی (ع) با کسی مجامله نداشت؛ حقیقت را بیان میکرد. به خاطر مصالح دنیایی خود شریعت پیامبر اکرم (ص) و طریقت علی مرتضی (ع) را مصالحه کنیم؟ و از آن چشم بپوشانیم؟! ما باید در مقابل صاحب کار پاسخگو باشیم. وقتی بنده طلبه هستم باید به امام صادق (ع) و امام علی (ع) پاسخگو باشم. فقیه، استاد عرفان، مسئول و مدیر و... فرقی نمیکند. همه ما در برابر حقیقت باید پاسخگو باشیم. در این صورت یعنی در حالی که ما معاد و خداباور باشیم و رضایت خدا برایمان اصل باشد و این باور در قلب ما رسوخ کرده باشد همه چیز در عالم به صلح، صفا و خوبی میرسد. مشکلات به این دلیل است که ما از خدا غافلیم. امروز میبینیم که جوانها به خیلی از مسایل باور ندارند. دلیلش هم روشن است. چون اعمال ما درست نیست. رفتار ما با رفتار بزرگان دین مطابق ندارد. چیزی میخوانند و میشنوند که در رفتار منِ طلبه نمیبینند. گفتارمان با رفتارمان مطابقت نمیکند. امروز ما اسلام را در حجاب و پوشش ظاهری خلاصه میکنیم. تکلیف دزدی، خیانت، عدم پایبندی به تعهد و خیلی از مسائل دیگر را چه میشود؟ در روایت آمده است اگر برادر مؤمنی هفتاد مرتبه گناه میکند تو توجیه کن و بگو چیزی هست که من نمیدانم. امروز همه به جای اینکه ستار و پردهپوش باشیم، پردهدر شدهایم! خدا ستار است، اهل بیت (ع) ستار بودند. نقل شده است امام صادق (ع) از بازار عبور میکردند یکی از یارانشان شرب خمر کرده بود، تا متوجه حضرت میشود از روی خجالت رو به دیوار و پشت به حضرت میشود که او را نبیند، حضرت که میرسد دست روی شانه او میگذارد و میفرماید: در حال مستی هم از ما روی برنگردان! این رفتار امام صادق (ع) با آن مرد شرابخوار است. این نوع رفتار برای ما الگو باید باشد. ما الان میگوییم مگر چنین رفتاری میشود؟ برای امیرالمؤمنین (ع) فتوت، مروت و جوانمردی مهم است. اینها ویژگیهایی که ما به آنها تحقق نداریم. در عوض ما روزه، نماز ظاهری، خمس و زکات داریم. برای امام انسانیت و صداقت و پاکبازی مهم است. فتوت، مروت، جوانمردی، ایثار، عشق به همه مهم است. او خود در قله همه این صفات الهی و انسانی است. اگر الگوی عملی ما ائمه (ع) باشند رفتارهایمان هم نوع دیگری است. مؤمن واقعی شئونات و آداب شریعت را کاملا باید رعایت کند، اما مسلمانی فقط در شریعت ظاهری و دستورات ظاهری منحصر نمیشود. سیره اهل بیت (ع) و رفتار بزرگان و اولیای حق در ظواهر خلاصه نمیشود.
صورتسازیهای دینی در جوامع دیگر چگونه است؟
طبیعتا در همه جوامع این دست اختلافات و ظاهرگراییها مطرح است. نه فقط مختص مسلمانان بلکه سایر ادیان و مذاهب هم به طور طبیعی مسایل اینها را دارند. دلیل آن هم روشن است؛ اول خاصیت قدرت این است و دوم آنکه انسانی که مهذب و خودساخته نباشد دچار کجفهمی و برداشت سطحی از دین میشود. این دو نکته را باید در بررسی و آسیبشناسی در نظر داشت. کسی که خودساخته نباشد سریع فریب دنیا، پست و مقام را میخورد. طبق روایات آخرین چیزی که از دل مؤمن بیرون میرود حب مقام است و جالب است روایت دیگری است، کسی که حب مقام داشته باشد بوی بهشت را استشمام نمیکند. چون استکبار نفس دارد. شیطان استکبار نفس نشان داد و مطرود درگاه الهی قرار گرفت. تکبر و کبریایی از آن خداست. متکبر خداست، جبار خداست. ما خودمان را با خدا اشتباه گرفتهایم. میخواهیم خدایی کنیم. فراموش کردیم ما بنده هستیم و او خداست. استکبار نکتهای است که باعث رانده شدن شیطان از درگاه الهی میشود و تا زمانی که شخص در مسیر صلاح و کمال حرکت نکرده باشد (چه مسلمان و چه غیرمسلمان) فرقی نمیکند مشکلات و آسیبهای دینی هم وجود دارد.
فضای جامعه اسلامی و شیعی که ما امروز در آن زندگی میکنیم و لطمهای که به اسم دین وارد میشود به آن دلیل است که دین به تمامه پیاده نمیشود و همچنین افرادی که در رأس هستند به آن چیزی که در شریعت آمده تحقق ندارند، مردم در عمل به جای وحدت رویه شاهد نفاق و دورویی هستند. یعنی در کلام سخنی و در عمل حرف دیگری است. انعکاس این نفاق هم اسلامگریزی است. ما به جای اینکه خودمان را اصلاح کنیم با جوان ناآشنا به دین برخورد تند میکنیم.
انتهای پیام/
منبع:ایکنا