به گزارش «سدید»؛ در مطلب پیشرو یکی از اهداف مهم قیام امام حسین(ع) یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته شده و درباره مبارزه امام با زمامداری پیشوای فاسدی چون یزید که علناً درصدد حذف نمادهای اسلام راستین و بیمحتوا کردن آن بود سخن گفته است.
عملکرد حذفی منافقان به عنوان دشمنان داخلی امت اسلام
از نظر آموزههای قرآن، بزرگترین و خطرناکترین دشمنان اسلام منافقان داخلی هستند که با پوسته اسلام به دنبال حذف محتوای آن بودهاند. فتنهای بزرگ که جز با هوشیاری و بصیرت امت و امام نمیتوان از آن عبور کرد؛ زیرا هدف منافقان حذف اشخاص و مومنان با قتل نبود، بلکه هدف اصلی آنان، حذف اسلام و بازگشت به نظام مشرکانه و کافرانه جاهلی بود تا حکومت جاهلی به جای حکومت اسلامی بنشیند و سبک زندگی جاهلی جایگزین سبک زندگی اسلامیشود تا اینگونه بتوانند همان پوشش جاهلی و رفتار جاهلی را در زندگی داشته باشند و از محدودیتهای شریعت، خود را برهانند.(توبه، آیه 49؛ مائده، آیه 50؛ احزاب، آیه 33؛ فتح، آیه 26)
شکی نیست که نظام جاهلی که منافقان دنبال احیای آن بودند، با حذف اسلام واقعی و پوشیدن پوستین به شکل وارونه اتفاق میافتد که در آن اسلام تنها اسم و رسمی بیش نیست، اما در نظام اجتماعی و سیاسی هیچ جایگاهی ندارد. نظام جاهلی بر آن بود تا به جای حکومت اسلامی، حکومتی جایگزین شود که فلسفه و سبک زندگی دنیوی را تبلیغ و اقامه کند و فلسفه و سبک زندگی اسلام ازاندیشه و افکار و رفتار مردم حذف شود.(همان)
قرآن از همان زمان آغاز تشکیل دولت مدنی اسلام به مومنان و رهبران هشدار میدهد که مراقب توطئههای منافقان و فتنهگریهای آنان باشند. براساس گزارشهای قرآنی مهمترین هدف آنان حذف پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از جایگاه رهبری و تقلیل آنان به ساحت اخروی و ابعاد شخصی زندگی است. از این رو مخالفتهای آنان با پیامبر(ص) به ساحت اجتماعی و سیاسی باز میگشت و انواع کارشکنی را داشتند تا این بخش از اسلام از ساحت نظام ولایی مدنی حذف شود.
خدا در قرآن بیان میکند که اتمام نعمت اسلام و اکمال دین تنها در سایه پذیرش و بقای ولایت الهی است که مسئولیت الهی رهبری امت را به عهدهدارد.(مائده، آیات 3 و 55 و 67) بنابراین، دشمنان بهویژه منافقان بر آن بودند تا با حذف امر مهم ولایت از نظام دینی اسلام، در عمل اسلام را از حضور واقعی در زندگی مردمان حذف کنند و اینگونه اسلامی بیمحتوا و ظاهری را در میان مردمان ترویج دهند.
بر اساس گزارشهای تفسیری چنین امری پس از پیامبر(ص) اتفاق افتاد و در سقیفه بنی ساعده همان اسلام نفاق قدرت یافت. اینگونه است که امیرمومنان علی(ع) که به نصوص متواتر الهی – قرآنی و روایی برای ولایت امرالمسلمین نصب شده بود، کنار گذاشته میشود و اسلام ولایی جای خود را به اسلام غیرولایی میدهد و دین از تمامیت و کمال میافتد؛ زیرا اگر با ولایت امام علی(ع) اتمام نعمت و اکمال دین اتفاق میافتد، با حذف آن دین گرفتار عیب و نقص میشود و از تمامیت و کمالیت ساقط میشود.
اینگونه است که مهمترین و بزرگترین انحراف در اسلام رخ میدهد و اسلامی ناقص و معیوب جایگزین اسلام تمام و کامل میشود؛ زیرا اسلام بیولایت مولی الموحدین، اسلام ناقص و معیوب به نص قرآنی است.(مائده، آیه 3) بنابراین، میتوان گفت که خطرناکترین دشمنان توانستند به هدف خویش برسند و «فساد» را با تحریف مفهوم ولایت و حذف مولی الموحدین(ع) در اسلام ایجاد کنند. این فساد در شکل عملی به افساد به ساحات گوناگون کشیده میشود و مفسدان متکبر بر اریکه قدرت تکیه میزنند و فلسفه و سبک زندگی اسلامی را تغییر میدهند تا جایی که امت اسلام نیز به فساد کشیده میشوند و در یک دوره چند ساله،اسلامی دیگر جایگزین اسلام قرآنی ولایی میشود که منافقان آن را تعریف کرده بودند.
منافقان دنبال آن بودند که اسلام ظاهری را جایگزین اسلام حقیقی کنند. آنان چون به وحی اعتقادی نداشته و رسالت و نبوت را منکر بودند، هیچ اعتقادی به توحید و نبوت پیامبر(ص) نداشتند و در عمل مخالف «شهادتین» بودند. پس اگر شهادتین را به زبان جاری میکردند، در عمل و فلسفه و سبک زندگی خویش آن را انکار میکردند.
نمود تفکرات جاهلی امویان در لباس اسلامی
شاید در شرایط عصر نخست سخت بود که بصراحت به آن جامه عمل بپوشانند، اما پس از گذر زمانی اندک، شرایط در دوره معاویه و یزید به گونهای شد که یزید به صراحت میگوید: لا خبر جاء و لا وحی نزل؛ نه خبری آمد و نه وحی نازل شد. از نظر یزید، همه این حوادث صدر نخست چیزی جز جنگ قدرت در میان قبائل قریش نبود که در نهایت اینهاشمیها بودند که به لطائف الحیل به نام وحی، حکومت را از آن خود کردند؛ و امروز دوباره بنی امیه توانست به حق خویش برسد و حکومت را در اختیار گیرد.
این نگرش که یزید به صراحت از آن یاد میکند، در میان منافقان صدر اسلام وجود داشته ولی قدرت ابراز صریح آن را نداشتند؛ اما در شرایطی که یزید در آن میزیست انکار صریح وحی و نفی شهادتین دیگر هزینهای نداشت؛ زیرا امت اسلامی در طول این سالیان به گونهای پرورش یافتهاند که در قالب جبر فکری و علمی و اکراه عملی پذیرای هر گونه فکر و اندیشه و رفتاری برخلاف فلسفه و سبک زندگی قرآنی بودند.
با نگاهی به استدلالها در مجالس یزیدی در کوفه و شام میتوان این نوع تفکر غالب را یافت که به عنوان گفتمان حاکم بر جامعه، فلسفه و سبک زندگی مردمان را تشکیل میداد.
به هر حال، آنچه در عصر اموی غلبه کرده و به عنوان فلسفه و سبک زندگی اسلامی مطرح میشود، همان تفکرات و فلسفه و سبک زندگی جاهلی است که لباس اسلامی پوشیده است. ظلم و فساد در این جامعه نهادینه شده و به عنوان یک مشیت الهی در قالب جبر تعریف و پذیرفته شده است. بنابراین، مشکلی نیست که حتی با نفی شهادتین، امتی تحت امامت پیشوایی ظالم و منافق قرار گیرد که در اصطلاح قرآنی از آنان به «ائمه الکفر» یاد میشود. در این عصر اسلامی، این ائمه الکفر هستند که امت را مهار و مدیریت و رهبری میکنند. بنابراین، امت اسلامی، گرفتار انواع فساد میشود که بر خلاف اهداف امت اسلامی الهی ولایی است. منافقان با عملکرد حذفی خویش توانستند امت اسلام را از درون تهی کرده و امتی با امامتی فاسد شکل دهند.
شیعیان علوی در برابر شیعیان سفیانی
از نظر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) امتی که پس از سقیفه بنی ساعده شکل گرفته، امتی مبتلا شده به امامت جور امویان است بنابراین، نیاز است تا با امر به معروف و نهی از منکر و حرکت بر اساس سنت و سیره پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) اقدام اصلاحی انجام شود.
از نظر آن حضرت(ع) در گام نخست باید با حذف امام فاسد و کافر به نام یزید، شرایطی را فراهم آورد تا امت اسلام بیدار شده و از فساد و تباهی پرهیز کند و به اصلاح امر خویش بپردازد. پس تا زمانی که زمامدار فاسد و کافری در راس امور امت است، امکان اصلاح امت وجود ندارد؛ زیرا مردمان تابع زمامداران خویش هستند و این ملوک هستند که فلسفه و سبک مملوک را ساماندهی میکنند. بنابراین، اصلاح میبایست از راس آغاز شده و به بدنه ختم شود. اصلاحات از بیرون هم هزینهبر و هم زمانبر است؛ افزون بر اینکه نتیجه مطلوب را نمیتوان به دست آورد؛ زیرا تا زمانی زمامدار اصلاح نشود، امکان اصلاح امت نیست. از همینرو دشمنان اسلام برای مهار و مدیریت امت، به تغییر امام اقدام کردند و با حذف مولی الموحدین(ع) شرایط را به گونهای رقم زدند تا امت تابع و مطیع زمامدارانی باشند که از سوی خدا نصب ولایت نشده بودند.
امروز برای تغییر بنیادین لازم است تا با حذف ائمه الکفر و جایگزین کردن امامان عدل، شرایط تغییر یابد و اصلاح در میان امت تحقق پیدا کند. بنابراین، نوک حمله اباعبدالله(ع) در قیام خویش، دستگاه باطل و کفر اموی به امامت یزید بود. یزید در این دوره برخلاف دیگران، نفاق را کنار میگذارد و بهصراحت از حذف شهادتین سخن میگوید تا امتی را ایجاد کند که موافق حکومت جاهلیت عربی باشند. دیگر امام الکفر نفاق را کنار گذاشته و با ظاهر اسلام سخن نمیگوید، بلکه در فکر و عمل به نفی آن چیزی میپردازد که خدا و پیامبر(ص) به نام اسلام معرفی کردهاند. او نه تنها به صراحت از نفی وحی و نبوت و رسالت سخن میگوید و آن را دروغ حکومت طلبان از بنیهاشم میداند، بلکه در مقام عمل نیز کاری میکند تا سبک زندگی جاهلی احیا شود. برگزاری مجالس رقص و شراب و مانند آنها تنها بخشی از اقدامات عملی برای هنجارشکنی و ارزش زدایی از هنجارها و ارزشهای اسلامی است. در بسیاری از مراکز قدرت، نه تنها اسلام و نبوت و رسالت نفی میشود، بلکه سنتهای جاهلی احیا میشود و بسیاری از مردم در شهرها با سبک زندگی جاهلی رفتارهایی را از خود بروز میدهند که بیان آن نیز شرمآور است.
پیروان سفیانی گام به گام همان افکار و فلسفه و سبک زندگی را در میان امت اسلام جایگزین میکنند که امام کفر یعنی یزید برای آن برنامه داشته است. در همه جا فساد در اجزای امت رخنه میکند و اسلام حقیقی گام به گام مواضع خود را از دست میدهد. دشمن سنگر به سنگر پیش میآید و امت مومن گام به گام عقبنشینی میکند. شرایط بهگونهای رقم میخورد که یزید بر آن میشود تا آخرین میخ را به تابوت اسلام بزند؛ همان تابوتی که در سقیقه اولین میخ بر آن کوبیده شده بود تا چیزی از اسلام باقی نماند؛ زیرا منافقان براساس برنامه از پیش تعیین شده خود، بر آن بودند تا پس از رحلت رسولالله(ص) نه تنها خود به صراحت به جاهلیت بازگردند، بلکه امت را نیز به سوی جاهلیت ببرند.(آلعمران، آیه 144) اگر دیروز به علت قوت اسلام و مخالفت شدید امیرمومنان علی(ع) دشمنان نتوانسته بودند تا احکام جاهلی را در همه ابعاد جایگزین احکام و حکومت اسلامیکنند، اما امروز پس از یک دوره تکتازیهای معاویه این شرایط فراهم بود تا احکام جاهلی بهعنوان گفتمان حاکم جایگزین اسلام الهی و احکام آن شود. اینگونه است که یزید صریحا از نفی شهادتین سخن میگوید و بر آن است تا امت اسلامی را به امت جاهلی تبدیل کند. شیعیان سفیانی در همه نقاط جهان اسلام به شدت با تابعیت از یزید در حال فرهنگسازی بودند تا چنین اتفاقی رخ دهد.
در این زمانه است که اباعبدالله الحسین(ع) برای صیانت از شهادتین قیام میکند تا اینگونه امت اسلام را صیانت کند و از فسادی که در میان آنان رخ داده نجات دهد. مهمترین فساد در میان امت اسلام آن است که در قبال تهدیدات مستقیم به اسلام و مهمترین مولفه آن یعنی شهادتین، امت سکوت کرده و هیچ امر و نهی ندارد. اگر این امر به همین منوال ادامه مییافت بهزودی حذف شهادتین بهطور رسمی از منابر انجام میشد؛ یعنی همان طوری که حذف ولایت بهعنوان تمام نعمت و کمال دین اتفاق افتاد و در منابر آن عصر امام علی(ع) لعن میشد، این امکان وجود داشت که شهادتین بهویژه شهادت بر نبوت و رسالت محمدالمصطفی(ص) از منابر حذف شود و در ماذنههای مساجد دیگر کسی زبان به شهادت رسالت نگشاید.
امام حسین(ع) در این زمان با بسیج شیعیان علوی خویش در قالب حرکت در سیره رسولالله(ص) و امیرمومنان علی(ع) اقداماتی را در چارچوب سنت و فریضه امر به معروف و نهی از منکر انجام میدهد تا جلوی فساد در امت اسلام گرفته شود و امت به مسیر درست بازگردد.
اگر اقدامات امام حسین(ع) نبود، دیگر کسی نمیتوانست جلوی حذف شهادتین را بگیرد و یزید و یزیدیان میتوانستند به مقاصد شوم و پلید خویش برسند و امت جاهلی را جایگزین امت اسلامیکنند؛ زیرا هیچ کس دیگر نمیتوانست در برابر یزیدیان بایستد و آنان را از عمل به حذف شهادتین بازدارد. حذف شهادتین به معنای حذف اسلام و جایگزینی جاهلیت عربی بود که هدف منافقان از صدر اسلام تا کنون بوده است.
براساس گزارشهای روایی بسیار از جمله زیارت نامه معتبر عاشورا، شیعیان سفیانی علیه شیعیان علوی صفبندی میکنند. این صفبندی هر چند که در عاشورا بیشتر به شکل واضح تری خودنمایی میکند، اما این صفبندی از همان آغاز اسلام وجود داشته است تا جایی که پیامبر(ص) از شیعه علی(ع) سخن میگوید. پس اگر حضرت ابراهیم(ع) شیعه نوح است(صافات، آیه 83)، سلمانها از شیعیان امیرمومنان علی(ع) هستند که در تقابل با شیعیانی قرار میگیرند که بعدها بهعنوان شیعیان سفیانی خوانده میشوند. شیعیان سفیانی حکومت ولایی را حذف میکنند تا شرایط برای معاویه و یزید فراهم آید و حکومت جاهلی جایگزین حکومت اسلامیشود.
از نظر آموزههای اسلام این تقابل از گذشته تا آینده وجود داشته و وجود خواهد داشت. بنابراین، همان مجاهدان، تابعان، شیعیان سفیانی علیه مجاهدان، تابعان، شیعیان علوی خواهند ایستاد؛ زیرا این دو گروه از شیعیان یکی تابع امامان معصوم(ع) الهی هستند و آن دیگری تابع امامان کفر شیطانی. یکی براساس ولایت الله و آن دیگری براساس ولایت طاغوت و شیطان. بنابراین، این مسئله دیروز نیست، بلکه مسئله امروز و فردای امت اسلام نیز است.
پس اگر امام حسین(ع) برای اصلاح امت قیام نکرده بود و دنبال حذف امام کفر یعنی یزید نمیرفت، امروز دیگر خبری از امت اسلام نبود؛ زیرا با حذف شهادتین دیگری خبری از اسلام باقی نمیماند. چنانکه حضرت میفرماید: و علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامهْ براع مثل یزید(لهوف، ص۹۹) یعنی هنگامی که امت اسلام به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، فاتحه اسلام را باید خواند.
اما قیام اباعبدالله و شهادت آن حضرت(ع) و اصحاب و یارانش موجب شد تا یزید نتواند به هدف خویش برسد و شهادت امام امت را متوجه کرد که خطر عظیمی اسلام را تهدید میکند؛ زیرا سید شباب اهلالجنه به شهادت میرسد و کسی که او را به شهادت رسانیده است، دولت یزیدی است که دنبال حذف اسلام بهطور کامل است. از همین رو قیامهای دیگر رخ میدهد تا اجازه داده نشود شهادتین حذف و اسلام بهطور کامل از جهان حذف شود.
در حقیقت زمامدار کفر یعنی یزید دنبال حذف کامل اسلام با حذف شهادتین بود و امام حسین بهعنوان امامالهدی دنبال صیانت از آن. این صیانت با شهادت ایشان تحقق مییابد و کسی دیگر هوس حذف اسلام و شهادتین نمیکند. از این رو امام سجاد(ع) بهطور رسمی پیروزی و موفقیت قیام را در مجلس یزید اعلام و اعلان میکند و میگوید که امروز همچنان شهادتین بر منابر و ماذنهها گفته میشود. پس این امام حسین(ع) است که در قیام خویش موفق بوده و توانست به هدف عالی خویش که حفظ اسلام و صیانت از شهادتین بود دست یابد و اجازه ندهد تا یزید و شیعیان سفیانی با حذف شهادتین اسلام را حذف و حکم و حکومت جاهلی را جایگزین آن کنند.
/انتهای پیام/