به گزارش «سدید»؛ این روزها، ما بهعنوان روزنامهنگار، هر حوزهای را مورد آسیبشناسی قرار میدهیم، در نهایت با این اظهارنظر اهالی اندیشه مواجه میشویم که ریشه بسیاری از مسائل ما به «فقدان نظریه» بازمیگردد. به این اعتبار، به نظر میرسد نظریهپردازی و داشتن نظریه بومی از جدیترین پارامترها در حل مسائل جامعه ما است. بهدلیل اهمیت این ماجرا و البته تأکیدات رهبر معظم انقلاب مبنی بر گسترش نظریهپردازی و برپایی کرسیهای نقد و مناظره در حوزههای علمیه و دانشگاهها، در نهایت در هفدهم بهمن سال 1382 نهاد «هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، آزاداندیشی، نقد و مناظره» زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی با ریاست آیتالله علیاکبر رشاد تأسیس شد و حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور به تازگی قائممقامی و دبیری این مجموعه را عهدهدار شده است که به این مناسبت با ایشان به گفتوگو نشستیم. تاکنون (که حدود دو دهه از فعالیت این مجموعه میگذرد) 65 نظریه در این کرسیها به تصویب رسیده است. با توجه به اینکه هدف اصلی از راهاندازی این هیأت، حمایت از گسترش کمی و کیفی برگزاری کرسیها در حوزه علومانسانی، معارفدینی، مساعدت مؤثر به بسط آزاداندیشی و شکلگیری جنبش ملی نقد و نظریهپردازی در ایران است محور بحث ما در این گفتوگو بر این اساس قرار گرفت که اثرگذاری عینی این نهاد را کجا باید دید؟ از نظریههای به تصویب رسیده در این نهاد، چه خروجی را باید انتظار داشت؟ این نظریهها چقدر در سیاستگذاریها و حل مسائل امروز جامعه ما محل رجوع و استناد قرار میگیرند؟ نظریههای تصویب شده چه کاربستی در جامعه ایرانی پیدا کردهاند؟ و اساساً چقدر رویههای حکمرانی ما بر اساس نظریهها شکل میگیرد؟ بهجتپور پاسخهای قابل تأملی به این پرسشها میدهد و از پروژههای بر زمینمانده این نهاد میگوید و معتقد است با گذشت دو دهه از فعالیت این مجموعه، هنوز در اول راه هستیم!
جناب بهجتپور! چرا داشتن نظریه و رسیدن به نظریهپردازی در یک جامعه ضرورت دارد؟ «عمل بر اساس نظریه» اساساً دغدغه جامعه علمی و رویه حکمرانی ما هست؟
یکی از مباحث مهم در ساخت جامعه و رویههای حکمرانی «تولید نظریه» است. نظریهپردازی، مستلزم تفکر و تمرکز تعدادی از دانشمندان یک حوزه تخصصی بر یک موضوع مشخص است تا طی آن به همه ابعاد آن موضوع پرداخته شود. اغلب در نتیجه این اجتماع فکری، نظریات مختلفی طرح و ارائه شده و از میان آنها بهترین و استوارترین نظریه انتخاب میشود تا بهعنوان مبنای عمل در حوزههای مختلف اداره کشور، مورد بهرهبرداری قرارگیرد.
وقتی ما برای آسیبشناسی مسائل مختلف جامعه با اهالی دانشگاه و صاحبنظران صحبت میکنیم اغلب با این اظهارنظر مواجه میشویم که برای حل مسائلمان نظریه نداریم. آیا شما هم با این اظهارنظر همدل هستید؟
همانطور که اشاره کردید، ما با فقدان نظریه مواجه هستیم و دلیل آن هم این است که در ایران صاحبان اندیشه و اندیشهورزان، جمعیت زیادی هستند و باید بتوانند در بین این نظریات، نظریهای را بهعنوان نظریه استوار و مبنا در کشور تثبیت کنند. این کار سنگین و سختی است و دبیرخانه کرسیهای نظریهپردازی باید به آن اهتمام داشته باشد و در میان نظریههای مربوط به حوزههای مختلف، مثل فرهنگ و اقتصاد و... محکمترین، متقنترین و جامعترین را انتخاب کند.
بنابراین، نخست اینکه، در بحث از نظریهپردازی ما هنوز به نظریه استوار و پایدار نرسیدهایم. دوم اینکه، این نظریهها را امتداد ندادهایم؛ یعنی برای «گفتمانسازی» و «حاکم کردن آن نظریه» در بخشهای مختلف کشور، اقدام لازم صورت نگرفته است.
گاهی «رویهها» در کشور به شبهنظریهها و گفتمان حاکم تبدیل میشوند. بدون اینکه این رویهها محل نقد قرار گرفته باشند یا پیرامون آنها یکسری مناظرات علمی جدی صورت گرفته باشد. به نظر میرسد یکی از آسیبهایی که امروز در کشور با آن مواجه هستیم «غیبت نقد و مناظره» در اجتماعات علمی و فکری است. این در حالی است که گفتمان حاکم نیاز دارد که به وسیله نقدها و مناظرهها، فرسایش یا تعالی پیدا کند. اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است مدتی به یک نظریه و رویه عمل کرده و آن را بهعنوان گفتمان حاکم اجرا کنیم اما پس از آن، سالها با اشکالاتی که آن گفتمان در پی داشته است، مواجه شویم. مثل نظریههای جمعیتی اشتباهی که در سالهای گذشته عملیاتی کردیم و باعث شد تا با وجود اینکه از سرعت رشد جمعیتی مناسبی برخوردار بودیم امروز با چالش جمعیت مواجه شویم.
بنابراین، عدم اجماع نخبگانی و اجتماع علمی دو مشکلی است که عرصه نظریهپردازی ما از آن رنج میبرد. موانع این اجماع نخبگانی و اجتماع علمی را چه میدانید؟
به نظر میرسد ما گرفتار یک درک با ابهت از گفتمان و نظریه حاکم شدهایم. همین باعث میشود صاحبان نظریه احساس کنند گفتوگو درباره آن نظریهها و نقد آنها یا طرح گفتمان رقیب هزینههای اجتماعی و امنیتی دارد و هر چه چنین حسی در جامعه علمی و نخبگانی بالا رود، زمینه برای گفتوگو و تولید نظریه کمتر خواهد شد.
اشاره کردید که ما هنوز به نظریه استوار و پایدار نرسیدهایم. مقصود شما از نظریه استوار و پایدار چیست؟ آیا ما به یک کلاننظریه نیاز داریم؟
مقام معظم رهبری که مسأله کرسیهای نظریهپردازی، آزاد اندیشی و نقد و مناظره را مطرح کردند، معتقد بودند که جامعه نخبگانی ما با حمایتی که دستگاههای کلان فرهنگی بخصوص شورای عالی انقلاب فرهنگی از آنها میکند و وجاهتی که این شورا دارد، باید ابتدا زمینه اقبال به نظریه و دوم، گفتوگو در مورد رویهها را در کشور ایجاد کنند و سوم امنیت لازم را به مخاطبان منتقل کنند.
گاهی فضای اجتماعی، فضایی است که به گفتوگوی جدید مجال نمیدهد و شورای عالی انقلاب فرهنگی، بر اساس رهنمود رهبر معظم انقلاب قاعدتاً باید این فضا و فرصت را ایجاد کند که طرح نظریه نه هزینهای داشته باشد و نه ترجیحاً در کشور هرج و مرج ایجاد کند. در این مهم باید «مصلحتعمومی» محل نظر باشد. این چیزی است که رهبر معظم انقلاب از طرح مسأله کرسیها و راهاندازی دبیرخانه نظریهپردازی مدنظر داشتند.
ایشان شخصاً گفتوگو در باب ولایتفقیه و مسائل مهم کشور و آسیبها را توصیه میکردند اما به نظر میرسد باید یک دستگاه فعال و شاداب در حوزه علوم انسانی، اجتماعی و دین، جریان را بهدست بگیرد تا زمینه برای طرح نظریههای مختلف را فراهم کند. واقعیت این است که آنچنان که باید در میدان عمل، دستاوردی در حد انتظار رهبر معظم انقلاب شکل نگرفته است.
حدود دو دهه از فعالیت کرسیهای نظریهپردازی میگذرد و طی این مدت، 65 نظریه به تصویب رسیده است. میخواهیم بدانیم این نظریهها چه سرنوشتی پیدا کردهاند؟ چقدر رد پای آنها را در عرصههای اجرایی و روند سیاستگذاریها و رویههای حکمرانی میتوان دید؟
ما باید نظریهها را امتداد دهیم؛ یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه حمایت از کرسیهای نظریهپردازی و نقد و مناظره باید آن چیزی را که در جمع نخبگانی به نتیجه میرسد و بهعنوان نظریه و نوآوری طرح میشود امتداد دهند. اگر این مهم را امتداد ندهیم و پیوند بین «دانش» و «فضای اجتماعی» را فراهم نکنیم، قطعاً این نظریهها تنها در کتابها و درسها باقی خواهند ماند. دبیرخانه کرسیهای نظریهپردازی نباید خود را نسبت به امتداد نظریه در بستر اجتماع و در گفتمان علمی، تربیتی و قانونگذاری غیرمتعهد بداند و باید تلاش کند تا آن را تبدیل به روش و عمل نماید.
متولی این امر شورای عالی انقلاب فرهنگی است یا خود دبیرخانه کرسیهای نظریهپردازی؟
کرسیهای نظریهپردازی از زیرمجموعههای شورای عالی انقلاب فرهنگی است و با تشکیل دبیرخانه کرسیهای نظریهپردازی، به مدیریت نظریات در کشور اقدام کرده است. بنابراین، مسئولیت دبیرخانه کرسیهای نظریهپردازی انجام یکی از مسئولیتهای ذاتی شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
بعد از دو دهه، اکنون پروژههای بر زمین مانده کرسیهای نظریهپردازی چیست؟
ما هنوز ابتدای راه هستیم و باید بیشتر مشورت بگیریم و گفتوگو کنیم. اما با این حال، در گام نخست مهمترین مسأله ما باید تمرکز بر مسائل فعلی کشور باشد.
دوم، باید کرسیهای نظریهپردازی و بحث و مناظره را از فضای دانشگاه خارج کرده و به سمت نخبگان استانها ببریم. بدین معنا که پرداخت به مسائل استانی را بهعنوان جزئی از تعهد و مسئولیت آنها تعریف کنیم.
گام سوم، همانطور که پیشتر طرح شد، امتداد نظریهها است. ما باید نظریهها را امتداد دهیم و تلاش کنیم که جای مناسب خود را پیدا کنند.
چهارمین گام، گسترش امنیت گفتوگو درباره نظریات حاکم یا تولید نظریههای غیرمأنوس با فضای گفتمانی حال حاضر است تا اهالی فکر و صاحبنظران، هزینه بالایی برای طرح دیدگاههای خود نپردازند.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه ایران