به گزارش «سدید»؛ «گلوله باران» که نشان فیروزه بهترین فیلم، تندیس بهترین کارگردانی مستند بلند و جایزه بهترین تدوین را از سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت از آن خود کرد، مستندی است که بر مبنای فیلمهای آرشیوی ساخته شده است. گروه فیلمبرداری (حسین مؤمن و سعید منفرد خنده رو) همراه با رزمندگان درمسیر اعزام به خط مقدم جنگ با داعش در حال روایت این اعزام هستند که از طرف تک تیرانداز داعشی مورد هدف قرار گرفته و زخمی میشوند، اما دوربین آنها خاموش نمیشود و این بار خود فیلمبرداران سوژه مستند میشوند. مرتضی پایه شناس که علاوهبر کارگردانی در کنار حسین مؤمن، با تدوین مناسب خود روایت و زاویه دیدی تازه ایجاد کرده به بهانه اکران آنلاین «گلوله باران» از پروسه تولید آن گفته است.
در مستند «گلولهباران» بر اثر یک اتفاق جای سوژه (جنگ با داعش) به خود گروه فیلمبرداری تغییر میکند. در وهله اول تصمیم با فیلمبردار است که دوربین مثل خودشان در میدان زمینگیر نشود و روایت و مسیر تازهای در پیش بگیرد و در وهله دوم با کارگردان که از راشهای ضبط شده داستان این تغییر سوژه را روایت کند. هدف سؤال من تشخیص سهم هر کدام از عوامل نیست بلکه کنجکاوی برای آشنایی با چگونگی رسیدن به طرح و ایده است. از روند ساخت فیلم بگویید؟
آن روزها مشغول تدوین کار دیگری بودم که تصاویر خام مستند «گلوله باران»، توسط تهیه کننده یعنی آقای مرتضی شعبانی به من داده شد. یکی از تصویربرداران مرکز مستند حقیقت مجروح شده بود و تهیهکننده کار کوتاهی میخواست که زحمات آن دوستان را منتقل کند. وقتی که من تصاویر را دیدم، احساس کردم که کار میتواند چیزی فراتر از یک گزارش ساده اتفاقات باشد. تقاضا کردم که تصاویر دوربینهای دیگر، قبل و بعد از آن حادثه مرکزی را هم در اختیارم بگذارند. خروجی کار، فیلمی شصت دقیقهای شد که به گمانم نسبت به تصور اولیهای که از آن وجود داشت، بسیار متفاوت از آب درآمد. من زمانی تدوین این کار را شروع کردم که آقای مؤمن در بیمارستان بستری بود. ایشان را پیش از آن نمیشناختم. ما عملاً بعد از تدوین نهایی فیلم با هم ملاقات کردیم. اما من نیازی به دیدار حضوری با آقای مؤمن برای شناختنشان نداشتم. آنها تصاویر را زندگی کرده بودند و من از خلال آن تصاویر بخوبی با روحیاتشان آشنا شده بودم. آنها کارشان را به بهترین شکل سر صحنه انجام داده بودند. اینکه نام من در تیتراژ با عنوان کارگردان ثبت شود، پیشنهاد تهیهکننده بود و من پذیرفتم. پیشنهادی که به گمان من، از نگاه درست تهیهکننده به سینمای مستند نشأت میگیرد. به گمانم ما باید در یک فرصت مناسب خیلی بیشتر راجع به تعاریفمان از سینمای مستند حرف بزنیم. راجع به جهان سینمای مستند، نقش عوامل سازنده و روند ساخته شدن آن. به گمانم تداخل بیموردی با سینمای داستانی پیدا کرده است.
نکتهسنجی کارگردان بخوبی مشهود است که از دل تصاویر آرشیوی جنگ با داعش توانسته برشی دیدنی را بیرون بکشد برایمان بیشتر توضیح دهید که جایگاه کارگردانی در فیلمهای آرشیوی کجاست؟
به گمان من متأسفانه در بین بسیاری، تعاریف سینمای مستند یک برداشت سطحی از سینمای داستانی است. از نقش و عنوان عوامل تا شیوه ساختن یک فیلم مستند. برای پیدا کردن نقش کارگردان، میان دکوپاژ و حرکت دوربین و میزانسن جستوجو میکنند و هر کاری که شباهت بیشتری به سینمای داستانی داشته باشد، متأسفانه از نظر آنها کار ارزشمندتری است. از دید من مهمترین کاری که یک کارگردان انجام میدهد، این است که جهان یک فیلم را شکل میدهد. جهانی که بدون وجود او، وجود خارجی پیدا نمیکرد. برای همین من شخصاً ترجیح میدهم از لغت «پدیدآورنده» یا چیزی شبیه به آن به جای کارگردان در فیلم مستند استفاده کنم. بهعنوان مثال در همین فیلم گلوله باران، تصویربرداران حدود یک ماه بود که در آن منطقه بودند. به سادگی متریال این فیلم میتوانست تنها یک سکانس از یک فیلم فرضی دیگر شود. این تصمیم من بود که آن لحظات را به گستره یک فیلم شصت دقیقهای بسط دهم و تمرکز را تنها روی آن شرایط نگه دارم.
چیزی که در فیلم شما برای بیننده در نخستین لحظات تماشای فیلم مهم است، بیزمانی و بیمکانی است. این ویژگی، روحی جهانی به فیلم داده است. چرا از آغاز درباره اینکه شخصیتها کجا هستند صحبت نمیشود؟
به گمان من، خودتان پاسخ سؤال را دادید! رسیدن به یک روح جهانی. طبیعی است که من بهدنبال عبور از صورت واقعه برای دستیابی به زبانی عمیقتربودهام. تمام تلاشم را کردم که بهعنوان یکی از پدید آورندگان این فیلم، در مرحله تدوین کمترین خودنمایی و بروز بیرونی را در اثر داشته باشم. اما این به معنی انفعال نیست. چندین ماه درگیر تدوین این کار بودهام و بارها و بارها تصاویر را دیدهام و به لحظه لحظه آن فکر کردهام. این شیوه همیشگی کار من است. من در تصاویر و دنیای آنها غرق میشوم و به دنیای عمیقتر از ظاهر تصاویر و کاراکترهای داخل آن سفر میکنم. گلوله باران در شکل نهایی، فرمی شبیه به تصاویر خام دوربین را دارد، اما در اجرای این کار هم جزئیات فراوانی را در نظر گرفتهام و پلان به پلان و فریم به فریم تصاویر را کنار هم چیدهام. سعی کردهام جهان فیلم تا جایی که میشود از زمان و مکان مشخص خالی شود تا بیشتر به یک کلیت جهانشمول برسیم، جایی پشت هیاهوی ظاهری جنگ.
«گلوله باران» نامی کنایی دارد و بیننده زمانی که آن را میبیند، متوجه میشود. این نام از کجا آمد؟
راستش روزهای زیادی از انتخاب این نام میگذرد. جزئیات بحثها و فکرها را دیگر از خاطر بردهام. اما خب چیزی که مشخص است، این نام از دل خود فیلم در آمد و البته جمله در ادامهاش. «داستان یک انتخاب؛ دیدن گلوله یا باران». برایم مهم بود که در دل یک موقعیت اولیه، موقعیت ثانویهای را خلق کنم و توجه بیننده را به آن زاویه هم جلب کنم. به گمانم برای کاراکترهای داخل فیلم هم این اتفاق میافتد. امیدوار بودم که بتوانم برای مخاطبان هم این موقعیت را فراهم کنم. امروز خوشحالم که بسیاری از بینندگان این فیلم، با پیشزمینهای منفی به تماشای این فیلم نشستند، اما خوشحال و راضی از پای آن بلند شدند. این برای من بهعنوان یکی از پدیدآورندگان بسیار دستاورد بزرگی است.
مستندی که در «گلوله باران» با آن مواجهیم، خالی از روایتگری و قصهپردازی است. ما در این فیلم با واقعیت محض مواجهیم. در تماشای هر مستند، اما همیشه این سؤال پیش میآید که ما با واقعیت رو به رو هستیم یا بازسازی واقعیت. چقدر در واقعیت دستکاری شده؟ یا فیلمساز واقعاً به آنچه رخ داده وفادار بوده؟
البته که با آن جمله شما که «گلوله باران» خالی از روایتگری است موافق نیستم. گلوله باران از میان تصاویر واقعی، داستان خودش را روایت میکند. اما اگر منظورتان بازسازی داستان به آن شکل که در سینمای داستانی مرسوم است، بله، چیزی ساخته نشده است. من این شانس را داشتم که با تصاویر تصویربرداری شده مواجه شدم که با وسواس زیاد، حتی در سختترین شرایط که پای جانش در میان بود، دست از ثبت وقایع نکشید و با تمام وجود کارش را ادامه داد. ما در سینمای مستند چه انتظاری بیشتر از این از یک تصویربردار داریم؟ برای من خود تصویربرداران و شخصیتشان بخشی از کار است. میتوانم بگویم از دید من، گلوله باران فیلمی درباره خود سینمای مستند است.
مستندهایی که در سالهای اخیر درباره جنگ، سوریه و مسائلی از این دست ساخته شده تحت عنوان مستند بحران هویت پیدا کرده است. «گلوله باران» از این جنس است یا حرکتی تازه در این فضاست؟ به نظر میرسد فیلمساز بهدنبال حرکتی تازه بوده است چرا که تأکیدی روی جغرافیا یا عقاید و اعتقادات نداشته و بیشتر، ناظر بوده؛ ناظر مردانی که جانشان در خطر است و بارانی که میبارد. خودتان «گلوله باران» را در ادامه همان مستند بحران میدانید یا یک حرکت تازه است؟
به گمانم اکثر مستندسازان بهدنبال خلق اثری تازه هستند. اما قضاوت آنکه این تلاش به نتیجه رسیده یا خیر، با مخاطب است. شما چنین نظری دارید و اکثر بازخوردهایی که به من رسیده، مؤید سخن شماست که گلوله باران رویکرد تازهای به این فضا داشته است. خب شما فیلم را دیدهاید. ما الان با یک معمای حل شده طرفیم، اما به گمانم ریسک بزرگی است فیلمی در این فرم ساختن.
«گلوله باران» هم در جشنواره حقیقت ستایش شد، هم منتقدان آن را دوست داشتند، واکنشها به اکران آنلاین فیلم چه بوده است؟
ساخت این فیلم برای خود من هم تجربه تازهای بود. تجربهای که بسیار دوستش داشتم. قبل از جشنواره حقیقت این فیلم نمایش بسیار محدودی داشت و میتوان گفت اولین نمایش آن در جشنواره حقیقت بود. دوستان و همکارانم معمولاً به من محبت دارند و فکر میکنم آنها که فیلم را نپسندیدن چندان به رویم نیاوردند. در نتیجه فقط بازخوردهای مثبت به من رسید. با این حال حجم این بازخوردهای مثبت بسیار بیشتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتم.
فضای اکران آنلاین این روزها رقابتی شده، به نظرتان این فضا به دیده شدن فیلمها چقدر کمک میکند؟
حتماً که در دسترس بودن فیلم در فضای آنلاین بیفایده نیست. اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که به نظر من فیلمهای سینمای مستند در اغلب موارد به قصد گیشه ساخته نمیشود و نباید هم ساخته شود. یعنی هدف، فروش بیشتر نیست. پس به گمانم وارد کردن سینمای مستند به این بازی میزان فروش که از سینمای داستانی میآید کار درستی نباشد و باعث آسیبهای جدی به این سینما در آینده شود. میزان توجه به یک فیلم مستند، به عوامل بسیاری برمیگردد که فرصت طرح این مسأله در یک گفتوگوی کوتاه نمیگنجد.
انتهای پیام/
منبع: روزنامه ایران