به گزارش «سدید»؛ نشست «مقام قرآنی امام حسن مجتبی (ع) و فلسفه صلح ایشان با معاویه» شب گذشته ۱۱ مهرماه، با سخنرانی مجید معارف، استاد دانشگاه تهران در انجمن علمی تاریخ و تمدن دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید.
همانطور که از عنوان سخنرانی پیداست قرار است در دو محور گفتههایی داشته باشیم. ابتدا در قسمت نخست، راجع به مقام قرآنی امام حسن مجتبی (ع) توضیحاتی عرض میکنم. به عنوان کسی که تاملاتی در آیات مربوط به فضائل اهل بیت (ع) در قرآن کریم دارم و کتاب مختصری در این زمینه تالیف کردم عرض میکنم چندین آیه وجود دارد که ناظر به مقام قرآنی امام حسن (ع) است. البته این آیاتی که ما الآن ذکر میکنیم مقام قرآنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به شکل توامان نشان میدهد.
اگر بخواهم در خصوص آیههایی که مقام قرآنی حسنین را در برمیگیرد و بعضی از این آیات میتواند شامل حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) شود اشاره کنم اقلا میتوانم به پنج آیه اشاره کنم. ما در قرآن کریم سورهای به نام سوره انسان داریم که در آیه پنجم به بعد خداوند از ابراری سخن میگوید که وقتی عهدی ببندند به عهد و نذر خودشان وفا خواهند کرد، مخصوصا اگر قرار باشد در مسیر این نذر، اطعام مساکین اتفاق بیفتد.
بر اساس روایات معتبر تاریخی، این آیات سوره انسان ارتباط مستقیمی با فضائل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) ندارد گرچه نزول این آیات به بیماری این دو برمیگردد. امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و فضه با ارشاد پیامبر (ص) نذر میکنند اگر خدا حسنین را شفا دهد سه روز را روزه بگیرند. زمانی که خداوند امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را شفا داد آنها سه روز روزه گرفتند. در روز اول موقع افطار مسکینی آمد و ایشان افطاری خودشان را به آن مسکین دادند. روز بعد یتیمی آمد، روز بعد اسیری آمد و آنها افطاری خودشان را ایثار کردند. آن قسمت از این سوره که مربوط به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است این است که این دو طفل چنین جایگاهی دارند که علی (ع) و فاطمه (س) نگرانی بیماری آنها هستند و برای آنها نذر میکنند.
آیه تطهیر و حدیث کسا
آیه دیگر، آیه ۳۲ سوره احزاب است. در آیه تطهیر خداوند میفرماید: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا»، یعنی خداوند اراده کرده هرگونه رجس و ناپاکی را از شما اهل بیت (ع) بزداید و از هر جهت شما را پاک سازد. این آیه متضمن چند تاکید است. اولین تاکیدش «انما» است که افاده حصر میکند. نکته دوم بیان اراده الهی است که فرموده «یرید الله». نکته دیگر فعل مضارع «یرید» است که بر استمرار دلالت میکند یعنی تا پایان دنیا اگر مصداقی از اهل بیت وجود داشته باشد اراده الهی در مورد او جاری خواهد بود. نکته دیگر مفعول مطلق «تطهیرا» است که مبین تاکید است.
در تاریخ آمده است پیامبر (ص) در خانه فاطمه زهرا (س) بود. به فاطمه (س) گفتند عبای مرا بیاور. ایشان عبا را آورد. پیامبر زیر عبا قرار گرفت. لحظاتی گذشت علی (ع) آمد، ایشان علی (ع) را دعوت کردند زیر عبا قرار بگیرد. لحظاتی بعد حسن (ع) و حسین (ع) و فاطمه (س) آمدند و آنها هم زیر عبا قرار گرفتند. بعد پیامبر (ص) برایشان دعا کرد و آیه نازل شد. در سایه طهارت روحی و مقام عصمت دستیابی به حقایق قرآن نیز میسر میشود؛ چنانکه قرآن میفرماید: «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». پس ما با این دو آیه عصمت و علم لدنی او به حقایق قرآن را اثبات کردیم.
فضیلت امام حسن (ع) در آیه مباهله
سومین آیهای که بر اساس آن گوشهای از مقامات قرآنی امام حسن (ع) به دست میآید آیه مباهله است. آیه مباهله از دو جهت مقاماتی را برای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اثبات میکند. جهت اولش این است که حسن و حسین (ع) مصداق پسران رسول الله (ص) میشوند. این خودش یک مقام و فضیلت است. فضیلت دومی که از آیه مباهله اخذ میشود این است؛ کسانی که با پیامبر اسلام وارد مباهله شدند انسانهای مقدسی بودند که مستجاب الدعوه بودند.
اولوالامر چه کسانی هستند؟
آخرین آیهای که به عنوان فضیلتی برای امام حسن (ع) تلاوت میکنم آیه ۵۹ سوره نساء است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ». اولوالامر چه کسانی هستند؟ مفسرین اهل سنت حدسهایی در این رابطه زدند. مثلا گفتند منظور خلفا، علما یا قاضیان هستند. همه این حدسها خطاست، چون این افراد در معرض خطا و اشتباه هستند و نمیشود به شکل مطلق از آنها اطاعت کرد. به این دلیل که اطاعت از اولوالامر همسنگ اطاعت از رسول (ص) است، مراد از آن کسانی هستند که در معرض خطا و اشتباه نیستند. به همین جهت پیامبر (ص) فرمودند مقصود از اولوالامر امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هستند. اولاد آنها نیز مصادیق بعدی اولوالامر هستند. از مجموع این حرفها میتوانیم مقام قرآنی امام حسن (ع) را به دست بیاوریم. ایشان یک انسان معصوم، مشرف بر حقایق قرآن و امام سیاسی مردم بودند.
بی وفایی شیعیان
بخش بعدی سخنان من ناظر به فلسفه صلح امام حسن (ع) با معاویه است. امام مجتبی (ع) در دوران پدرشان از ایشان پیروی میکردند و در جنگهای صفین و جمل و نهروان حضور داشتند. پس از شهادت حضرت علی (ع)، امام حسن (ع) به حکومت رسیدند. بر اساس منطق و ادبیات سیاسی اهل سنت، امام حسن (ع) در شرایطی خلیفه پنجم مسلمین شدند که قبل از ایشان پدرشان خلیفه چهارم بودند. ایشان در آخرین سالهای عمرشان گرفتار یک نفاق و دودلی و بیوفایی از ناحیه شیعیان خودشان خصوصا در کوفه شده بودند. بعضی از خطبههای امام علی (ع) در نهج البلاغه از درد دل ایشان پرده برمیدارد.
امام حسن (ع) در این شرایط خلیفه شدند؛ شرایطی که مردم از جنگ خسته شده بودند و دنبال زندگی راحت بودند. امام حسن مجتبی (ع) در ادامه سنت پدرشان مردم را برای جنگ با معاویه بسیج کردند، ولی فقط دوازده هزار نفر آماده جنگ شدند. این در شرایطی بود که معاویه لشکری با جمعیت شصت هزار نفر آماده کرده بود و به سمت کوفه میآمد. امام حسن (ع) آن دوازده هزار نفر را به پسر عمویش، عبیدالله بن عباس سپرد و برای تقویت سپاه به مدائن رفتند. در همین شرایط معاویه شروع به کارهای تبلیغاتی کرد. در سپاه عبیدالله شایعهپردازی کردند که مردم به حسن بن علی پشت کردند و میخواهند حسن بن علی را بگیرند تسلیم معاویه کنند. این موجب تضعیف روحیه عبیدالله شد. از آن طرف در بین اهل مدائن شایعه کردند سپاهیان امام حسن (ع) به طرف معاویه رفتند. وقتی این شایعهها تاثیر خودش را گذاشت عدهای از منافقان به امام حسن (ع) حمله کردند و با ضربهای ایشان مجروح شد.
چرا معاویه پیشنهاد صلح داد؟
در نتیجه القائات معاویه، عبیدالله بن عباس با دو سوم لشکرش به سمت معاویه رفت. در آن شرایط معاویه قادر بود بر سپاه امام حسن (ع) بتازد و او و یارانش را در یک جنگ شکست بدهد و فاتحانه وارد کوفه شود، ولی این کار را نکرد، چون امام حسن (ع) خلیفه قانونی بود و در این صورت، معاویه نسبت به امام حسن (ع) خارجی و متجاوز محسوب میشد و این برای مشروعیت خلافت معاویه جالب نبود؛ لذا برای اینکه این اتفاق برایش نیفتد به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح داد. طبق برخی روایات کاغذی سفید نزد امام حسن (ع) فرستاد و گفت بیا با هم صلح کنیم.
وقتی امام حسن (ع) صلح کردند این اقدام برای دوستان ایشان غیر قابل انتظار بود. مثلا حجربن عدی به امام حسن (ع) گفت: تو وجوه مومنین را سیاه کردی! امام حسن (ع) در روایتی درباره علت صلح به یکی از دوستان خودشان فرمودند: آیا من بعد از پدرم امام بر مردم نیستم؟ آیا من و برادرم طبق فرمایش پیامبر (ص) دو امام نیستیم، اعم از اینکه قیام کنیم یا قعود کنیم؟ من امامم اگر قیام کنم و من امامم اگر بنشینم و صلح کنم. من به این دلیل با معاویه صلح کردم که رسول الله (ص) با برخی طوایف در زمان خودش صلح کرد یا با مکیان در حدیبیه صلح کرد. همچنین ایشان تصریح کردند که اگر با معاویه صلح نمیکردند تمام شیعیان کشته میشدند.
نتیجه اینکه امام یک چیزهایی را میبیند که ممکن است آینده آن را اثبات کند. ایشان میدانست اگر وارد جنگ شود شیعیان کشته میشوند و نسل اهل بیت (ع) از بین میرود و کسی باقی نمیماند این قضایا را تبیین کند، لذا یک امام برای حفظ خون مسلمانان و علیالخصوص حفظ خون شیعیان از یک مقام و اختیاراتی صرفنظر میکند. آنچه امام از آن صرفنظر کرد خلافت ظاهری و شأن سیاسی بود و الا مقام امامت ایشان ثابت بود.
انتهای پیام/
منبع:ایکنا