به گزارش «سدید»؛ هفته ملی کودک در سال جاری با شعار «حال خوش کودکی، رنگ خوش زندگی» از امروز ۱۶ مهر آغاز میشود و تا روز جمعه ۲۲ مهر ادامه دارد. در این هفته برآنیم تا نگاهی ویژه به موضوع کودکان و نیازهای آنان داشته باشیم و از این فرصت برای آشنایی بیشتر خانوادهها با زمینهسازی برای شاد و سلامت زیستن کودکان بهره گیریم.
فاطمه سادات رازقی، روانشناس و مدرس دانشگاه به تشریح راهکارهای پرورش کودکان شاد پرداخت و گفت: اگر بخواهیم در مورد شادی کودکان و حال خوش کودکی صحبت کنیم اول باید بپرسیم شادی چیست؟ شادی امری ذاتی یا اکتسابی است و یا عوامل محیطی در دریافت و احساس شادی نقش دارد؟
وی در پاسخ به سؤالهایی که مطرح کرد، گفت: شادی یکی از هیجانات اساسی است که انسان در طول زندگی به همراه خود دارد. از لحاظ زیستی فرد دارای فاکتورها و ژنهایی است که مسئول تجربه شادی هستند ولی این ژنها بالقوه هستند و با عوامل محیطی بالفعل میشوند یعنی یک انسان برای شاد شدن هم احتیاج به پایه زیستی و هم احتیاج به عوامل محیطی دارد.
شادی تربیتپذیر است
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: تجربه شادی مثل تمام احساسهای انسانی در افراد مختلف متفاوت است؛ برخی از افراد با محرکهای سادهتر و برخی دیگر از افراد با محرکهای پیچیدهتر و غنیتری برانگیخته میشوند. علاوه بر این تفاوتها مسئله شادی تربیتپذیر است یعنی، اینکه ما چگونه محرکی را ادراک کنیم قابل تربیت است و اینطور نیست که فقط سطح زیستی ما تعیین کننده سطح شادی ما باشد. وقتی عوامل محیطی را به گونهای دریافت میکنیم که فاکتورهای زیستی را تحریک میکند، این برهم کنش بیرون و درون منجربه احساس شادی میشود البته در مورد همه احساسها همین مسئله صدق میکند.
تفاوت شادی کودکانه با شادی بزرگسالان
رازقی با اشاره به اینکه کودکان هم از این قاعده مستثنی نیستند و برای شاد شدن هم احتیاج به عوامل زیسته و هم به عوامل محیطی دارند، گفت: فرقی که در کودکان وجود دارد این است که در آنها عوامل محیطی قابل مدیریتتر و قابل کنترلتر است به علت اینکه محیطی که کودک درک، تجربه و در آن رشد میکند شاید خیلی محیط بزرگ و غیر قابل کنترلی نباشد.
وی تشریح کرد: مهمترین عوامل محیطی کودکان اول خانواده و پدر و مادر هستند و بعد خانواده گسترده مثل پدربزرگ و مادر بزرگ و عمه و عمو و بعد محیطهای آموزشی و ... . یعنی به تدریج این محیطها دچار پیچیدگی میشود. نکته دیگری که در مورد کودکان وجود دارد این است که معمولاً کودکان اگر دچار اختلالهای روانشناختی و زیستی پایهای، مثل اختلالهای عصبی و رشدی که به نوعی ادراکات هیجانی را دچار مشکل میکند، نباشند به صورت بالقوه پتانسیل شاد شدن و شاد زیستن را دارند.
چرا کودکان میتوانند شادتر باشند؟
این روانشناس در پاسخ به اینکه چرا کودکان بیش از بزرگسالان توان شاد بودن را دارند، گفت: چون تجربیات منفی محیطی آنها کمتر است لذا درک، تحلیل و تجزیه محرکهای شاد در آنها بیشتر رخ میدهد و به عبارتی سنسورهای آنها هنوز آلودگی پیدا نکرده و بدبینیها، ناکامیها و تجربیات منفی روی ادراکات آنها تأثیر ندارد.
رازقی با اشاره به اینکه اگر کودکی شاد نیست والدین اول باید وجود اختلاهایی مثل بیش فعالی، اختلالهای سلوک و اختلالهای مربوط به تنظیم هیجان را در کودک بررسی کنند، گفت: کودک همانطور که همه ادراکات خود را مدیون خانواده است، شادی را نیز مرهون خانواده و ارتباط با والدین است. یک کودک در خلأ دچار اضطراب، ترس، غم و شادی و ... نمیشود. همانطور که همه هیجانات وابسته به روابط والدین و کودک است شادی نیز به همین صورت است. برای اینکه کودک شادی داشته باشیم اولین و مهمترین تکنیک این است که خود والدین بلد باشند شادی کنند و لذت ببرند.
والدینی که بلد نیستند شاد باشند
وی ضمن هشدار نسبت به تأثیر بزرگسالانی که توان داشتن حال خوش را ندارند، گفت:گاهی با بزرگسالانی مواجه هستیم که حتی از لحاظ داشتهها و توانمندیها سرآمد هستند اما حال خوشی ندارند. وجود چنین افرادی در جامعه به حدی مشهود است که نیاز به آمار و ارقام هم ندارد.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: خیلیها توانایی و ظرفیت شاد زیستن را ندارند و بلد نیستند از داشتههایشان لذت ببرند. من از کلمه «بلد نیستند» استفاده میکنم چراکه شاد زیستن و حال خوب، یادگرفتنی است. پس اولین عامل در حال خوب کودک، حال خوب والدین است؛ والدینی که بلد باشند در بین همه اتفاقهای تلخ، ناکامیها، اضطرابها و ... حال خود را خوب نگه دارند، میتوان امیدوار بود که حال خوبی را تجربه کنند و این موضوع را به کودکان نیز بیاموزند.
والدین خوشحال؛ فرزندان ناخوش
وی به نقش مهم شیوههای تربیتی و شیوههای انتقال مهارتها در شاد زیستن و حال خوب کودکان نیز اشاره و اظهار کرد: در برخی موارد خود والدین احساس شادی و لذت از زندگی دارند ولی والدین غُرغُرویی هستند، مدام نق میزنند و از کوچکترین ناملایماتی در زندگی لب به شکایت باز میکنند. خود این والدین متوجه دلیل نارضایتیهای خودشان هستند و مشکلات را حل میکنند اما آنچه بچه میبیند یک نق زدن دائمی از سوی والدین است و این ویژگی رفتاری که برخی مواقع جزو خلق و خوی آنان است و برخی موارد به شیوههای اکتسابی والدین مربوط است، باعث لذت نبردن و حال ناخوش کودک میشود.
رازقی هشدار داد: کودکان سیستم هیجاناتی خود را بر اساس مشاهدات و یادگیری مشاهدهای تنظیم میکنند و وقتی در والدین خود این نق دائمی را میبینند، نسبت به محرکهای خوشایند لذتی را تجربه نمیکنند و لذا حال خوب ندارند.
امکانات زیاد مساوی با حال خوب نیست
وی در ادامه به این مسئله اشاره کرد که کودکان این دوره نسبت به دورههای قبل از امکانات بیشتری برخوردار هستند اما آیا همین مسئله موجب شادتر شدن آنها شده است؟ گفت: در تحقیقات علمی هیچ ارتباط مستقیم و قوی بین داشتن امکانات و شاد بودن اثبات نشده است و من تاکنون ندیدهام در تحقیقات علمی به صراحت اعلام شود که داشتن امکانات بیشتر مساوی با حال خوب و شادی بیشتر است؛ چراکه ممکن است از محیط امکانات غنی را دریافت کنیم اما برهم کنش بیرون و درون ما یک حال خوب نباشد.
والدین با احساس گناه فرزندپروری میکنند
رازقی اضافه کرد: والدین امروزه معمولاً با احساس گناه فرزندپروری میکنند چون اغلب والدین زمانی صاحب فرزند میشوند که زندگی فردی و اجتماعی شکل گرفتهای دارند و در درون این زندگی اجتماعی شکل گرفته، از لحاظ اشتغال در جایگاه نسبتاً با ثباتی قرار گرفتهاند؛ وقتی فرزند به این زندگی شکل گرفته اضافه میشود، گویا این کار نیست که باید با فرزند هماهنگ شود بلکه این فرزند است که باید با کار والدین تنظیم شود. والدین این را متوجه میشوند لذا در فرزندپروری به خاطر این نقیصه که به حق هم یک نقیصه است، احساس گناه میکنند.
وی به این مسئله مهم اشاره کرد که ما در عالم بزرگسالی استدلالهایی مطرح میکنیم مثل اجبار والدین به داشتن شغل، شرایط اقتصادی و ... اما برای بچهها این مسائل قابل ادراک نیست. آنها پدر و مادر خود را میخواهند چون دنیا با وجود پدر و مادر امن، لذت بخش و قابل اعتماد میشود.
یک روز محبت افراطی یک ماه بیتوجهی
این روانشناس هشدار داد: والدی که احساس گناه میکند، در پروسه فرزندپروری نمیتواند توزیع متقارنی را بین توجه و محبت برقرار کند و در زمانهایی که در کنار کودک است، محبت افراطی به کودک میکند و در زمانی که نیست خلأ پررنگ نبودن والد برای کودک به وجود میآید. ما نمیتوانیم به یک فرد بگوییم که من شما را یک وعده به یک رستوران خیلی عالی میبرم و میتوانی هر چیزی خواستی آنجا بخوری ولی به من قول بده که تا یک هفته دیگر غذایی از من نخواهی و با یاد اینکه آن روز در رستوران غذا خوردی خودت را سیر کن. والدین امروز در مناسبتهایی مثل تولد کودک بیشترین توجه و محبت را به او میکنند ولی کودک در طول یک هفته و یا یک ماه آینده حتی یک مهمانی یا دورهمی ساده را تجربه نمیکند و روزهای تنهایی زیادی را میگذارند. نمیشود به کودک گفت که یک روز من زیاد به تو محبت میکنم اما تو درک کن که روزهای دیگر فرصت محبت کردن به تو را ندارم.
رازقی با تأکید بر اینکه همین عدم تعادل والدین یکی از عوامل نبود حال خوب در فرزندان است، گفت: وقتی برنامه معمول کودک این است که یک زمان مشخصی را پیش والدین باشد ولی ما زمانی را به صورت افراطی در اختیار کودک قرار میدهیم و محبت افراطی به او میکنیم، ذائقه کودک را عوض میکنیم و این کودک در زمانهایی که شکل روتین زندگی اوست چون ذائقه او عوض شده دیگر از شرایط معمول زندگی خود لذت نمیبرد و نیاز دارد برای لذت بردن حتماً درجه زیادتری از محبت و توجه را داشته باشد و این از عواملی است که حال خوب را در کودک ما مخدوش میکند.
افراط در برآورده کردن نیازهای کودکان
وی نکته دیگری که باعث میشود کودکان ما این روزها شادی کمتری تجربه کنند را افراط در برآورده کردن نیازهای کودکان دانست و گفت: وقتی که کودک نیازی را از درون احساس میکند و از بیرون پاسخ میگیرد این تقدم و تأخر در نیاز و برآورده شدن منجر به حال خوب او میشود ولی وقتی ما برای کودک پیش از آنکه نیازی را احساس کند، بر اساس زندگی نزیسته خودمان و بر اساس علاقه کودکی خودمان، نیازی را در کودک احساس و آن را برآمده میکنیم، عملاً فرصت لذت بردن را از کودک میگیریم یعنی وقتی پیش از احساس نیاز کودک امکاناتی را فراهم میکنیم او احساس لذت نمیکند.
رازقی در پایان تصریح کرد: امکانات زمانی حال خوب به ارمغان میآورد که نیازی را برآورده کند و کودکان ما از این قاعده مستثنی نیستند؛ پس در فرزندپروری یادمان باشد چه جلوتر و چه عقبتر از نیاز کودک، نیازش را تأمین کنیم، لذت کافی را به کودک هدیه نمیدهیم.
/انتهای پیام/
منبع: ایکنا