کتاب «قبیله برمودا» داستان سفر مسلمانانی است که ۲۰۰ سال قبل از کشف امریکا توسط کلمب به این قاره سفر و آن را شناسایی کردند.

به گزارش «سدید»؛  کتاب قبیله برمودا نتیجه دو سال تحقیق و مطالعه نویسنده درباره سرخپوستان آمریکای شمالی (داکوتا) است. این قبیله که هنوز هم در آمریکای شمالی زندگی می‌کنند، آداب‌ورسومی شبیه مسلمانان دارند. بر اساس دیدگاه نویسنده این کتاب قاره آمریکا قبل از سفر اکتشافی کریستف کلمب توسط مسلمانان کشف شده است.

دانشمندانی، چون خوارزمی در کتاب صوره الارض و خواجه‌نصیرالدین طوسی در حاشیه کتاب نجومی خود، مطالب مهمی درباره وجود یک خشکی در آن‌سوی دریای تاریک (اقیانوس اطلس) اشاره کردند. تا ۲۰۰ سال قبل از کشف امریکا توسط کلمب کسی از وجود قاره امریکا خبر نداشت. اما با نقشه خوارزمی و مختصات خواجه‌نصیرالدین طوسی معلوم شد در کره زمین خشکی‌های دیگری هم وجود دارد و بر همین اساس مسلمانان به کمک دریاداران چینی توانستند اقیانوس اطلس را درنوردند و به آنجا یعنی آمریکای کنونی برسند.

این کتاب داستان قبیله‌ای را بازگو می‌کند که در تاریخ کمتر به آن‌ها پرداخته شده‌است. البته برخی از شخصیت‌ها حقیقی نیستند و زاده خیال نویسنده هستند و برخی از شخصیت‌ها از افرادی که در تاریخ حضور دارند الهام گرفته شده‌است. داستان این کتاب از زمانی شروع می‌شود که شخصیتی به اسم سیدعلی که شخصی دانشمند و از شیعیان دربار تیموری است، بعد از خواندن کتاب‌های خوارزمی و خواجه نصیر، به جست‌وجوی سرزمین‌های آن سوی دریای تاریک می‌رود. بعد از پشت‌سر گذاشتن ماجرا‌های زیادی که طی سفر برایش پیش می‌آید به قبیله داکوتا می‌رسد. سیدعلی با جادوگر بزرگ قبیله مخالفت می‌کند و مردم قبیله را به دین اسلام دعوت می‌کند؛ اما این ابتدای راه اوست.

قسمتی از متن کتاب

نقشه‌ها را دوباره بررسی می‌کنم. انگار این جوان راست می‌گوید، آن‌سوی دریای تاریک، خشکی است. احتمالا زندگی در آنجا جریان دارد. باید هرطور شده با وزرا صحبت کنم و اجازه رفتن به این سفر را بگیرم. معلوم نیست این سفر چقدر طول می‌کشد؛ آن‌طور که سیدعلی می‌گفت اگر با طوفان از بین نرویم و در دریا گم نشویم، حدود شش تا هفت ماه در دریا خواهیم بود تا به مقصد برسیم.

نمی‌دانم این جوان چه در سر دارد، اما دعا‌های شبانه و صوت حزین قرآن خواندنش معلوم است که انسان بزرگی است. در مکه هم کسی شبیه به او را دیده‌ام. علی شب‌ها به نماز می‌ایستد و در روز به همه کمک می‌کند.

او مرا یاد قصه‌های پدرم می‌اندازد، پدر می‌نشست کنار آتش تنور و برایمان از کسانی می‌گفت که جانشان را برای رستگاری بشر از دست داده‌اند. در این میان یکی را از همه بیشتر دوست داشتم و دلم می‌خواست پدر درباره‌اش بیشتر بگوید؛ او مسلم نام داشت. سیدعلی من را یاد مسلم می‌اندازد، مخصوصا وقتی نگاهم می‌کند، احساس می‌کنم می‌تواند تمام افکارم را بخواند. آنچه مرا بسیار نگران کرده، این است که می‌خواهد امپراتور را مداوا کند. می‌دانم که در طبابت مهارت زیادی دارد؛ اما اینجا چین است. اگر موفق نشود، در دم جانش را می‌گیرند. متعجبم که او چطور بیماری امپراتور را تشخیص داد.

 

انتهای پیام/

منبع:ایرنا

ارسال نظر
captcha

کتاب‌های فست‌فودی زود کنار می‌رود!

روایت‌هایی که بذرِ امید می‌نشاند

«روایت پیشرفت» بدونِ فرم به ضد خودش تبدیل می‌شود

پیشرفت به موازات تحول باید موجب تکامل شود

نباید مقوله کتاب را با نگاه سیاسی همراه کنیم

زبان فارسی، ظرف اندیشه‌های اقبال است

اگر علامه طباطبایی را ندیده بودم، عمرم تضییع شده بود

شریعتی بالاترین آزادی و عدالت را در سیره حضرت امیر متبلور می‌داند

امور جاری مملکت نظام نمایندگی و وکالت نیاز دارند

«گدار» تا آخر در کنار فلسطین و آرمان‌هایش ماند

رقابت جشنواره‌های مد و لباس با لباس قاچاق باکیفیت و قیمت پایین!

خدمت را باید در عمل نشان داد نه رتوریک!

عدالت‌گستری مهم‌ترین هدف قیام «مهدی موعود» است

ایده حکمرانی امام خمینی علاوه بر فقه مبتنی بر فلسفه، کلام و عرفان بود

«جنگ داخلی» نمایش خون‌بازی در کاخ سفید

از زمان مواجهه ایرانیان با مدرنیته،جامعه ما پیچیده تر شده است

معمار‌ ایران مستقل و آزاد

نفوذ به عمق دستگاه تئوری‌پرداز و تمدن غرب!

تغییر نگرش انسان به عالَم و آدم، مبتنی بر چیست؟

می‌توان از ابزار‌های جدید در آئین‌های مذهبی استفاده کرد