میزگردی پیرامون علوم انسانی با حضور عادل پیغامی، محمد تقی چاوشی، مهدی معین زاده و محمدحسن نیلی؛
عادل پیغامی ضمن بازشناسی موانع نقد در جامعه ایران تصریح کرد: ما سال‌ها است گفت‌وگو را از دست داده‌ایم و علوم انسانی از ابتدا با گفت‌وگو شکل نگرفته است و هرچه پیش آمدیم گفت‌وگوها ضعیف‌تر شده است.

به گزارش «سدید»؛ نشست هفته پژوهش با عنوان «بحران علم در دوگانه علوم انسانی آکادمیک و عامه‌پسند» با حضور عادل پیغامی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، سیدمحمدتقی چاوشی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهدی معین‌زاده مدیر پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و محمدحسن نیلی دبیر شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در این نشست عادل پیغامی با موضوع «الزامات علمی ساخت زیست بوم نقد» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

یک مطلبی که در عمل مغفول واقع می‌شود این است؛ علم را همگن فرض کردیم. علوم طبیعی را با علوم انسانی همگن فرض کردیم. فیزیک بین نخبگانش در حال پویایی است و بعد از چند مرحله به فناوری می‌رسد و وارد سبک زندگی مردم می‌شود ولی علوم انسانی باید از بدو بحث در زیست‌بوم واقعی انسان‌ها خودش را جایابی کند. ممکن است مقاله علمی در اقتصاد نوشته شود، مقاله سطح بالایی باشد ولی اگر ترجمانش در زیست‌بوم عمومی مردم جایابی نشود فایده ندارد. این یعنی تبدیل شدن علم به مرداب. در فیزیک زمانی که علم بین نخبگان می‌گردد مرداب شکل نمی‌گیرد ولی در علوم انسانی مرداب شکل می‌گیرد.

جریان نقد، می‌تواند به علم از جهت اتصالش به مردم پویایی بدهد تا به مرداب تبدیل نشود. در همین ابتدا این نکته به ذهن می‌رسد که اگر جریان نقد این نقش را دارد چرا هیچ‌وقت کرسی نقد نداریم که مثلا یک تاجر و بازرگان پایان‌نامه علمی ما را از نظر اقتصادی نقد کنند. چرا یک کارگر، فضایی برای نقد پایان‌نامه من ندارد. یک بخش آن به این مشکل برمی‌گردد که اساسا تا ترجمان اتفاق نیفتد طرف نمی‌تواند پایان‌نامه مرا بفهمد. در چرخه تولید علم این حلقه مفقود است که اگر کتاب تخصصی نوشته شده کسانی آن را انتخاب کند و به زبان عمومی ترجمه کند. وقتی ما این ظرفیت را نداریم ورود ما به زیست بوم مردم دچار اشکال است.

فقدان آمایش موضوعات علوم انسانی

زیست بوم نقد به چه نیازمند است؟ ما در زیست بوم نقد اولین مشکلمان رصد و پایش است. اغلب نخبگان علوم انسانی رابطه‌شان با حوزه علم‌سنجی قطع است. همین باعث شده در حوزه رصد و پایش علوم انسانی دچار مشکل شویم. حرف در این زمینه زیاد است. در حوزه مربوط به پایش یکی از مشکلاتمان این است که آمایش خوبی از عرصه‌های علوم شکل نگرفته لذا یک بخش از علم فربگی دارد ولی یک بخش دیگر آن لاغر است. مثلا حوزه علوم اقتصادی هزار و هشتصد شاخه دارد ولی یکسری شاخه‌ها صفر است، یکسری شاخه‌ها چاق است. این باعث شده توازن لازم را در حوزه علم نداشته باشیم.

ما هنوز متوجه نشدیم کتب درسی چه ماهیتی دارد. به نظر من کتب درسی یک ماهیت حکمرانانه دارد. کتب درسی مهمترین رسانه علوم انسانی محسوب می‌شوند. کتب درسی مهندسی زبان می‌کنند. چون ما این نکته را در نظر نداریم در نقد کتب درسی کم‌کار هستیم. مشکل دیگر این است چون جریان‌شناسی در کشور ما ضعیف است معمولا نقد می‌کنیم ولی نقد‌های نقطه‌‌ای و موردی می‌کنیم. چه بسا ده‌ها مقاله مشابه، یک جریان می‌سازند که ما باید آن جریان و روند را نقد کنیم.

ما در نقدها چندگانه‎‌هایی را مطرح کنیم، ما نقدهای همسو داریم، نقدهای حامی داریم، نقدهای مکمل داریم، نقدهای زمینه‌ساز رشد داریم و نقدهای زمینه‌ساز برای رقابت هم‌افزا. متاسفانه گونه‌شناسی نقد در کشور ما دچار عیب است و ما نقد نقد نداریم. به همین دلیل ناقد حرفه‌ای هم نداریم. در سینما ناقد حرفه‌ای داریم و طرف خودش را به عنوان ناقد معرفی می‌کند ولی در علوم انسانی ناقد حرفه‌ای نداریم. به جهت رهیافتی نقدهای ما خیلی تک‌ساحتی است. نقدهای چندرشته‌ای بسیار کم‌رنگ است. در همین رابطه ۹ روش تلفیقی وجود دارد ولی نقدهای ما تک‌ساحتی است. عرض کردم ما ناقد حرفه‌ای نداریم و به نحو حرفه‌ای جریان تربیت ناقد نداریم. روش‌شناسی نقد در کشور ما نیازمند تامل است و باید در حوزه توانمندسازی جامعه نخبگانی برای نقد کار کنیم. نقد حرفه‌ای مبتنی بر ابزاها و روش‌شناسی‌هایی است که به آن توجه نمی‌شود. اغلب مطالعاتی که در حوزه مطالعات تطبیقی می‌بینم اولا بسیار کم هستند، ثانیا طرف دو خط موازی را دنبال کرده است. من در رشته خودم به سختی مطالعه تطبیقی و مقارنه‌ای می‌بینم.

نقد برای تبدیل یک محصول به محصول دیگری است، فرآوری است. ما در نقد دنبال این هستیم خدمتی جدید برای مصرف‌کننده و مشتریان پیدا کنیم. در واقع نقد نوعی بازاریابی محتوایی است نه مچ‌گیری و غر زدن. اگر قبول کردیم نقد بازاریابی محتوایی جدید برای مخاطب جدید است انتظار جامعه هدف و خدمتی که نیاز دارند مورد توجه قرار می‌گیرد.

ما در بحث اخلاق و فرهنگ نقد دچار مشکلیم. هر کس را نقد می‌کنیم ناراحت می‌شود. نقد نظر مساوی با نقد شخص است. هرچقدر توضیح می‌دهیم، هر چقدر احترام می‌گذاریم ولی باز طرف ناراحت می‌شود. افراد برای شنیدن نقد خیلی کم‌ظرفیت هستند، خیلی باید تمرین کنیم. جانب انصاف و مدارا و تحمل باید به عنوان فرهنگ نقد مورد لحاظ قرار گیرد. گویایی علم به تکثر است منتها تکثر باید همگرا باشد. یکی از دلایل ناراحتی از نقد این است که دچار عدسی‌های واگرا در جامعه هستیم. مثلا استاد می‌ترسد جایگاه خودش را از دست بدهد. عدسی‌های واگرا منجر شده تکثرهایی که داریم همگرا نکنیم. برای همین، این مشکل جریان نقد را به واگرایی منجر می‌کند و نهایتا ستاد برگزارکننده نقد توصیه می‌کند همدیگر را نقد نکنید چون به سمت واگرایی بیشتر می‌رویم.

مسئله بعدی گفت‌وگو است. ما سال‌هاست گفت‌وگو را از دست داده‌ایم و علوم انسانی از ابتدا با گفت‌وگو شکل نگرفته است و هرچه پیش آمدیم گفت‌وگوها ضعیف‌تر شده است. نتیجه این است که ما با دنیای بیرون از خودمان ارتباط نداریم و ازدواج‌‌هایمان درون‌خانوادگی شده که این امر، معلولیت به وجود می‌آورد.

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha