نشریه بلومبرگ گزارش می‌دهد؛
در غرب وقت خرج کردن پول زیاد برای هدایای گران قیمت و عمدتاً بی‌فایده فرا رسیده است. حداقل این چیزی است که آخرین ارقام انجمن ملی خرده فروشی در آمریکا نشان می دهد. در نوامبر و دسامبر امسال، خریداران در ایالات متحده احتمالاً بیش از یک تریلیون دلار هزینه خواهند کرد که بخش عمده ای از این پول صرف هدایای کریسمس خواهد شد.

به گزارش «سدید»؛ تعطیلات کریسمس اما همیشه اینگونه که الان شاهد آن هستیم نبوده است. قبل از قرن نوزدهم، کریسمس یک تعطیلات نسبتاً کوچک بود که ریشه در آیین های پاگانیسم داشت. اما با صنعتی شدن ایالات متحده و تبدیل شدن به بزرگترین اقتصاد جهان، کریسمس به جشن تجارت و مصرف گرایی تبدیل شد و بابانوئل نیز بزرگترین فروشنده آن بود.

کریسمس در تجسم اولیه خود در دوران باستان و قرون وسطی، اسماً جشن تولد عیسی مسیح بود. در آغاز قرن چهارم، کلیسای روم شروع به جشن گرفتن میلاد مسیح کرد که به طور تصادفی در انقلاب زمستانی رخ داد، روزی که ریشه های عمیقی در آیین پاگانیسم داشت. در تقویم ژولینی، انقلاب زمستانی در ۲۵ دسامبر رخ داد و از همان زمان این روز ثبت شد.

با گذشت قرن‌ها، این تعطیلات به این ریشه‌های متفاوت خود وفادار ماند و لهو و لعب‌هایی که با دین مسیحیت سنخیت نداشت را با تولد مسیح ترکیب کرد. در انگلستان، اما پیوریتن ها این مراسمات را نامناسب در نظر گرفتند، و بسیاری از طرفداران رادیکال‌تر آنها، بعد از مدتی این تعطیلات را کاملاً ممنوع کردند. تنوع مذهبی مستعمرات غرب، و بعداً، ملت جدیدی که به وجود آمده بود نشان می داد که یک روش واحد برای جشن گرفتن کریسمس وجود ندارد، اگرچه به نظر می‌رسد نوشیدن بیش از حد مشروبات الکلی یک عمل تقریباً مشترک میان آن ها بوده است. اما به غیر از آن این تعطیلات به صورت پدیده ای کوچک باقی ماند.

اعتبار ظهور کریسمس به عنوان یک تعطیلات ملی به «واشنگتن ایروینگ» رمان نویس و حلقه او می رسد. این نویسندگان به میراث هلندی شهر نیویورک احترام می‌گذاشتند و سنت نیکلاس را که یک چهره محبوب در هلند بود را به عنوان قدیس حامی برای این شهر پذیرفتند. یکی از این افراد، کلمنت کلارک مور بود که شعر معروف خود با عنوان «دیدار سنت نیکلاس» را در سال ۱۸۲۲ نوشت. مور با تکیه بر برخی از سنت های عامیانه و کاملاً متفاوت و ساختن چند سنت جدید از طرف خود نماد شهر نیویورک را به فردی هدیه دهنده و چاق تغییر داد که در آسمان با سورتمه ای که توسط گوزن شمالی کشیده می شد پرواز می کرد.

با افزایش محبوبیت شعر مور، والدین به طور فزاینده ای مجبور به ایفای نقش بابانوئل برای فرزندانشان شدند و هدیه دادن به طور فزاینده ای در کریسمس مرکزیت پیدا کرد.

در ابتدا، این نوع هدیه دادن، مادی گرایانه یا اسراف گرایانه نبود. همانطور که مورخی به نام «پنه رستاد» در تاریخ آشکار کریسمس خود استدلال کرده، آمریکایی ها در ابتدا این تعطیلات را فرصتی برای تقویت مجدد پیوندهای خانوادگی و دلسوزی نسبت به کودکان با با دادن هدایایی مانند آب نبات و زیورآلات ساده می دانستند نه نوعی ولخرجی مصرف گرایانه!

خرده فروشان زیرک اما فرصت طلایی را در این میان یافتند. نمونه ای از آن ها فردی به نام فرانک وولورث بود که شروع به فروش زیور آلات مخصوص کریسمس کرد و خیلی زود فروشگاه های زنجیره ای خود را به ویترینی برای کالاهای کریسمس تبدیل کرد. او به مدیران فروشگاه ها توصیه کرد که درخت کریسمس بگذارند و بر روی آن زیور آلات آویزان کنند و تعطیلات را فرصتی برای فروش خود بدانند. او نوشته است: «این زمان برداشت محصول ما است.»

در دهه ۱۸۸۰، خرده فروشان به گونه ای شروع به آماده سازی برای کریسمس کردند که گویی یک کارزار جنگی است. و جای تعجب ندارد که فروشگاه‌های اسباب‌بازی‌ و کتاب برای سود بیشتر به طور فزاینده‌ای به این تعطیلات وابسته شدند. این امر منجر به استفاده از نمادهای چشم نواز برای کریسمس و دیگر وسایل جذابی شد که برای جلب نظر خریداران طراحی شده بودند. دگرگونی این تعطیلات با تغییر نام تجاری چشمگیر در آن یعنی بابانوئل دست به دست هم داد. در نیمه اول قرن نوزدهم، بازنمایی‌های بصری در خصوص بابانوئل او را شبیه به مردی بزرگ جثه و در مواقعی کاملاً ترسناک نشان می داد، فردی که حتی چیزهایی برای تنبیه کودکان بداخلاق به همراه داشت.

کاریکاتوریست و هنرمند معروف یعنی «توماس نَست» که نقاشی های زیبای او در شماره های قدیم هفته نامه هارپر دیده می شود، از سال ۱۸۶۶ به بعد، طراح بابانوئل مدرن بود. او بر اساس دیدگاه مور تصمیم داشت تا داستانی مفصل برای بابانوئل بسازد، یعنی جایی که او در قطب شمال زندگی می کرد و زندگی عاشقانه ای در ازدواج خود داشته و شخصیت هایی با نام الف که هدایای او برای دادن به کودکان را ساخته بودند.

در زمانی که ناآرامی‌های کارگری در آمریکا به خشونت کشیده شد، بابانوئل، فانتزی جذاب جدیدی را ارائه کرد و طرح معروف نست از بابانوئل مربوط به سال ۱۸۷۰، که او را با یک ساعت جیبی از جنس طلا نشان می‌داد، بزرگان صنعت از عصر طلایی ایالات متحده در اواخر قرن نوزدهم را به خاطر می آورد.

درهم‌تنیدگی کریسمس و سرمایه‌داری بسیاری از آمریکایی‌ها را ناراحت کرده بود و منتقدان را وادار کرد تا در مورد تجاری‌سازی بی‌سابقه این تعطیلات، انتقادات تندی را ارائه کنند. که این جرقه یک جنبش متقابل را زد که بر اهمیت خیریه تأکید می کرد. اما در اینجا نیز بابانوئل یک مدل بود و با اینکه خود موفق‌ترین کارخانه‌دار جهان بود، اما ثروتش را بخشید.

همانطور که مورخی به نام استفان نیسنباوم می گوید، بابانوئل اواخر قرن نوزدهم همه نوع تناقضات را با هم آشتی داد. او نماد این بود که با اینکه بزرگترین تولید کننده و توزیع کننده در جهان است اما به ابزارهای قدیمی و نیروی کاری صنعتگر برای ساخت هدایا و سیستمی قدیمی و غیرقابل اعتماد برای رساندن هدایا متکی است.

اینکه بابانوئل می‌تواند هم تجاری باشد و هم ضدتجاری، هم مدرن و هم ضد مدرن، کاملا قابل درک نشان می داد. نیسنباوم در این باره می گوید: «این دو نقش کاملاً با یکدیگر سازگار بوده و در واقع دو روی یک سکه بودند.» بابانوئل به توجیه اقتصاد مصرفی جدید کمک کرد در حالی که به طور همزمان در خارج از محدوده آن قرار داشت. او تجسم پارادوکس ها بود، یک جن پیر راستگو و شاد که جامعه مصرفی مدرن را به صورت قاچاقی به داخل دودکش های خانه های آمریکایی ها وارد می کرد.

در قرن بیستم نیز بابانوئل تجاری سازی شده به وضوح در حال رشد بود و به طور فزاینده ای در تبلیغات چاپی در همه جا حاضر شد. در این سال ها، بابانوئل طیف قابل توجهی از محصولات از بلیط قطار گرفته تا صابون و خمیر دندان، از نوشیدنی تا بیمه عمر را عرضه کرده است.

او همچنین در تبلیغات مشهور شرکت کوکاکولا بار دیگر به عنوان فردی چاق، مطرح شد. با اینکه پیش از این نیز بابانوئل به شکل فردی چاق طراحی شده بود اما کوکاکولا دانسته از او برای ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین و چاقی استفاده کرد. کسب‌وکارهای دیگر نیز از اسطوره بابانوئل برای ایجاد پدیده‌های کاملاً جدید فرهنگی استفاده کرده اند

در دوران پس از جنگ جنگ جهانی دوم، کریسمس و بابانوئل در مرکز اقتصاد مبتنی بر مصرف‌ گرایی در آمریکا حضور داشته است. هر نوع گلایه‌ ای در خصوص تجاری‌سازی تعطیلات کریسمس عموماً با گوش های ناشنوا مواجه شده است، اگرچه برخی از آثار مانند «گرینچ که کریسمس را دزدید» استدلال قانع‌کننده‌تری ارائه کرد که خیریه، نه مصرف گرایی، روح واقعی کریسمس است.

جمله معروفی از این اثر وجود دارد که پیامی واضح را می رساند: «شاید کریسمس از یک فروشگاه نمی‌آید؛ شاید کریسمس معنای بیشتری داشته باشد».

منبع: قدس آنلاین

ارسال نظر
captcha
پرونده ها