به بهانه جشنواره عمار و اکران‌های مردمی آن؛
سینمای پیش از انقلاب ایران یک دروغ بزرگ بود، چون اولا نه به لحاظ ساختاری و فرمیک سینما بود و نه از جهت محتوایی نسبتی با ایران و ایرانیمف داشت. سینمای فوق در واقع توسط برخی عناصر فراماسون و درباری و وابسته به کانون‌های جهان وطن به این سرزمین وارد شده بود تا هویت اسلامی و ایرانی آن را هدف قرار دهد و البته طی حدود ۸۰ سال در دوران پیش از انقلاب تا حدودی در میان طبقه متوسط تازه‌به دوران رسیده نیز در انجام آن موفق شد.

به گزارش «سدید»؛ عدم اقبال مردم مسلمان ایران به سینما از همان روز‌های نخست ورود این پدیده به سرزمین ما بارز و هویدا بود، چه آن زمان که از اولین سالن سینمای میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی استقبال نکرده تا این که وی را وادار به مهاجرت کردند و چه زمانی که به فتوای علمایی مانند شهید شیخ فضل‌ا... نوری و به دلیل همراهی سینماچی‌ها با امثال لیاخوف و فراماسون‌ها در نهضت مشروطه، فیلم‌ها و سینما‌ها را به آتش کشیدند.

ورشکستگی سینمای پیش از انقلاب
اساس گریز مردم از سینما و سالن‌های آن در دوران پهلوی، فساد و فحشایی بود که از طریق این فیلم‌ها (چه ایرانی و چه خارجی) در جامعه رواج داده می‌شد و این فساد و نمایش صحنه‌های مستهجن در آن سینما، آنقدر افزایش یافت و به قول معروف آش آنقدر شور شد که صدای خان هم درآمد و کار در همان زمان به مجلس شاهی و خطابه‌های اعتراضی و هشدار برخی نمایندگان آن مجلس کشید. از همین روی، علی‌رغم تلاش ۸۰ ساله دست‌اندرکاران سینمای پیش از انقلاب، اما نتوانستند بخش عظیمی از جامعه و اقشار مذهبی و مومن را به خود جلب کنند. این عدم توفیق تا آن حد بود که این سینما در سال ۱۳۵۶- یعنی حدود یک سال و نیم پیش از انقلاب- از سوی متولیانش اعلام ورشکستگی کرد. در سال‌های پس از انقلاب، با تغییر اوضاع سیاسی و بعضا فرهنگی، تلاش وسیعی شکل گرفت تا سینما در کنار سایر هنر‌ها بتواند ارزش‌های انقلاب و باور‌های مردم را بازتاب داده و مانند خود انقلاب اسلامی، وجهه‌ای مردمی بیابد. اما بقای تفکرات ماسونی و سکولار سال‌ها و دهه‌های پیشین، کم‌اطلاعی مدیران و متولیان جدید سینما، نبود یک الگوی عملی برای سینمای تراز انقلاب و نظام اسلامی و القای تفکرات کهنه و تاریخ مصرف گذشته و نخ‌نما شده «هنر برای هنر» و «هنر برای سرگرمی» و ... باعث شد که آن سینمای مردمی و انقلابی مورد نظر، علی‌رغم تمامی همت و تلاش برخی مدیران و فیلمسازان متعهد و ساخت و تولید بعضا آثار انقلابی و اسلامی نتواند شکل بگیرد.

سینمای پس از انقلاب، اسیر تفکرات پیشین
سینمای پس از انقلاب اگرچه قرار بود شکل، رنگ و بوی انقلاب اسلامی و وجه مردمی‌بودن آن را اخذ نماید، اما به دلیل نگاه سطحی به مقوله «تغییر و تحول» (که فقط در تعویض مدیریت‌ها دیده می‌شد) و بقای تفکرات ۲۰۰ساله سکولار و جدایی دین از عرصه زندگی و علم و هنر، مجددا پس از مدتی به همان ریل پیش از انقلاب بازگشت و تولید آثار مردمی و اسلامی و انقلابی، هر سال از تعداد انگشتان دست فراتر نرفت. بر همین اساس، جشنواره‌های پس از انقلاب نیز به خصوص اصلی‌ترین آن‌ها یعنی جشنواره فیلم فجر با وجود تمامی نیات مثبت و انقلابی و مردمی و تلاش‌های مختلف در این جهت، اما به همان سبک و سیاق جشنواره‌های غربی مانند فستیوال‌های کن و ونیز و برلین و... با ملغمه‌ای از مراسم اسکار و گلدن گلوب و بافتا و... اجرا شد. اگرچه سعی شد با گسترش نمایش‌های آن در سطح شهر‌های دیگر به جز تهران، وجه مردمی جشنواره فیلم فجر تقویت شده و طیف گسترده‌تری از مخاطبان در سراسر ایران به تماشای فیلم‌های آن بروند؛ اما باز هم این تلاش‌ها و طرح و برنامه‌ها به جز درصد اندکی نتوانست به طور محسوسی بر تعداد شرکت‌کنندگان در جشنواره فیلم فجر بیفزاید و آن را به یک جشنواره مردمی تبدیل کند. جشنواره‌هایی مانند جشنواره رشد، کودکان و نوجوانان، دفاع مقدس (بعدا مقاومت)، وارش، شهر و... و حتی جشن خانه سینما و مانند آن نیز در نهایت کپی‌های دست چندمی از همان جشنواره فیلم فجر شدند و افزونه‌ای بر آن نیفزودند.

یک جشنواره و اکران شدیدا مردمی.
اما در میان همه این جشنواره‌های ریز و درشت، قدیمی و جدید، محفلی و آکادمیک و ... جشنواره‌ای از سال ۸۹ مطرح شد به نام "جشنواره عمار" که براساس فرمایشات رهبر معظم انقلاب مبنی بر روشنگری ابعاد و زوایای پنهان و آشکار فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم شکل گرفت. جشنواره‌ای خودجوش و براساس سرمایه‌های کوچک و شخصی، جماعتی که می‌خواستند به خواست رهبرشان، با زبان هنر سینما لبیک بگویند و درباره یکی از پیچیده‌ترین توطئه‌های پس از انقلاب علیه مردم فیلم بسازند. توطئه پیچیده‌ای که فقط با دست خدا و حضور مردم خاتمه یافت. قرار نبود این جشنواره درگیر بروکراسی و الگو‌های جشنواره‌های رایج غربی شود. قرار بود از الگو‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی الهام بگیرد. همان‌گونه که در انقلاب اسلامی برخلاف همه انقلاب‌های رایج جهان، به جای یک حزب و گروه و دسته و مبارزات پیچیده کلاسیک و روش‌های مخفی و علنی مرسوم، یک رهبر دینی و مردم پیرو ایشان حضور داشتند و بار همه مبارزه‌های عظیم علیه دست‌نشانده‌ترین رژیم مزدور امپریالیست‌ها را بر دوش کشیدند. جشنواره عمار را به واقع می‌توان یک جشنواره به تمام معنا مردمی اطلاق کرد. در این جشنواره برخلاف دیگر فستیوال‌ها و روش‌های مرسوم اکران و نمایش که فیلم‌هایی بر پرده سالن‌های سینما نقش می‌بندند و مردم باید بلیت تهیه کرده و به تماشای فیلم‌ها در همان سالن بنشینند، این بار خود فیلم‌ها سراغ مردم می‌روند. در آن سیستم مرسوم اکران و نمایش، به هرحال بایستی با سرمایه‌ها و بودجه‌های قابل توجهی، سالن‌های سینما ساخته شود تا فیلم‌ها در آن سالن‌ها به نمایش درآید و طبیعی است که این سالن‌ها در بسیاری از مناطق و شهر‌های کوچک و روستاها، به خصوص مناطق محروم و با کمبود امکانات یا با آب و هوای نامناسب، امکان دایرشدن ندارند. بالطبع مردم آن مناطق هیچ‌گاه فرصت و توانایی تماشای فیلم‌های جشنواره‌ها یا اکران‌های عمومی را نخواهند یافت مگر با صرف هزینه و وقت و نیرو، به شهر‌های دارای سالن سینما رفته و فیلم‌ها را بر پرده سینما‌ها به تماشا بنشینند.

نمایش فیلم در هر جا که مردم هستند.
اما در جشنواره و اکران مردمی عمار، این فیلم‌ها هستند که سراغ مردم می‌روند و در محروم‌ترین و دورافتاده‌ترین و کوچک‌ترین مناطق و روستا‌ها و شهر‌ها و... که فاقد هر نوع سالن سینما یا امکان نمایشی هستند، اکران شده و مردمی را که در عمرشان اساسا با سینما و فیلم بیگانه بوده‌اند به تماشای فیلم‌های سینمایی دعوت می‌کنند. نمایش فیلم‌ها مقید به در اختیارداشتن دستگاه‌های خاص نمایش و سالن مربوطه نیست، فیلم‌ها در مساجد و هیات‌ها و مدارس و درمانگاه‌ها و فروشگاه‌ها و... اکران می‌شوند و گاهی از طریق یک دستگاه ویدئوی ساده و یک تلویزیون معمولی در خانه‌ای به نمایش درمی‌آیند که هم‌محله‌هایی برای دیدن فیلم به آنجا رفته‌اند. فیلم‌ها در مردمی‌ترین مراسم و آیین‌ها مانند بعد از نماز‌های جمعه و جماعت، در هیات‌های مذهبی و حتی در شب‌های اعتکاف نمایش داده می‌شوند. یعنی سینمایی که زمانی به این سرزمین وارد شده بود تا دین و آیین و مذهب را هدف قرار دهد و آن را در میان مردم نابود سازد، اینک در مذهبی‌ترین و دینی‌ترین آیین‌ها و مکان‌های عبادی حضور دارد. بر همین روش بود که مردم حتی پیرزنان و پیرمردانی که در عمر خود به سینما نرفته بودند، کشاورزان و دامپرورانی که فرصت و توانایی سینما رفتن نداشتند، خانواده‌هایی که نگاهی منفی به سینما داشتند و... در جشنواره و اکران عمار به تماشای فیلم‌ها و اکران‌های سینمایی نشستند. برای نخستین‌بار، توزیع و نمایش و اکران فیلم‌ها، نیازی به لابی‌های گسترده سرمایه و انحصارات مالی نداشت، بلکه افرادی از همان روستا‌ها و مناطق محروم، داوطلبانه برای نمایندگی جشنواره و اکران عمار اعلام آمادگی کردند. اکران‌هایی که نه‌تن‌ها درآمد مالی نداشت بلکه در بسیاری موارد، ایثار مالی و جانی همین نمایندگان داوطلب را می‌طلبید تا با به میدان‌آوردن دارایی‌های مالی و غیرمالی خود و دوستان‌شان مانند اتومبیل، پروژکتور، پرده نمایش، تلویزیون، ویدئو و مکان تجمع و... اکران‌های مردمی را برقرار سازند. اکران‌هایی که جا و مکان خاصی نمی‌طلبید، گاهی در مدرسه بود و گاه در مسجد، اگر مخالفت می‌کردند به سالن شورای شهر و روستا می‌بردند یا در منزلی از منازل اهالی پرده نمایش را برپا می‌کردند یا حتی در اتوبوس‌های شهری مابین مبدا تا رسیدن به مقصد فیلم نمایش می‌دادند.

دغدغه‌ها و د‌لمشغولی‌های مردم بر پرده سینما.
اما آنچه این نمایشات و اکران‌ها را مردمی‌تر ساخت، موضوعات، سوژه‌ها و محتوای آن‌ها بود. همان دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های مردم، همان باور‌ها و اعتقادات و ارزش‌های مردمی که سالیان سال و نسل اندر نسل با آن‌ها همراه بود، همان باور‌هایی که آن‌ها را به انقلاب و پیروی از یک مرجع تقلید کشانید. فیلم‌هایی که برخلاف آثار رایج سینمای ایران، دور از جامعه ایرانی یا مختص به قشر و اقلیت خاصی نبودند بلکه آمال و آرزو‌ها و دل شوره‌های اغلب مردم را به تصویر می‌کشیدند. فیلم‌هایی در فرمت‌های مختلف داستانی بلند و کوتاه و مستند و انیمیشن و کلیپ و ... که آنقدر به درددل مردم نزدیک بودند که همان مردم ساده و صمیمی روستاها، همان کشاورزان سختکوش و زارعین و دامپروران محروم را وادار به همذات‌پنداری کرده تا با فیلم‌ها و آثار یادشده بخندند و گریه کنند و فریاد بزنند و تشویق کنند و هیجان‌زده شوند. چون فیلم‌ها، روایت همان محرومیت‌های آنان بود، حکایت همان باور‌ها و اعتقادات دیرین‌شان، داستان همان داشته‌ها و نداشته‌ها، قصه افتخارات و قهرمان‌های واقعی‌شان، روایت رزم‌های جانانه‌شان با خصم حیله‌گر، حکایت غم و غصه‌های‌شان و قصه سرور و شادی‌های‌شان....
فیلم‌هایی بودند که دیگر به ماجرا‌های به اصطلاح از ما بهتران و پایتخت‌نشینان ونک به بالا و ویلا‌های آنچنانی و عشق‌های ضربدری، مربعی و ذوزنقه‌ای و تحقیر فرهنگ خودی و خودباختگی در برابر فرهنگ بیگانه و... نمی‌پرداختند و به جای آن‌ها حکایت معلم فداکاری را تصویر می‌کردند که ناچار بود برای درس به شاگردانش در کوه و کمر‌های سخت و صعب‌العبور، هر روز ساعت‌ها مسیری خطرناک را طی کند. حکایت روستایی که دانش‌آموزانش برای رسیدن به مدرسه در روستای بالاتر برای عبور از رودخانه خروشانی که پلی بر روی آن احداث نشده بود، ناگزیر خطرات فراوانی را به جان می‌خریدند، حکایت کشاورز نابینایی که با احساس خود زراعت می‌کرد، ماجرای طغیان عده‌ای مزدور بیگانه و به آتش‌کشیدن اموال عمومی، قصه سرداران و سربازان وطن و داستان‌های ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام، حکایت چمران‌ها، همت‌ها، زین‌الدین‌ها و سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی و. می‌توان گفت چنین جشنواره‌ای هیچ مخاطبی را ولو در دورافتاده‌ترین نقاط این سرزمین از قلم نمی‌اندازد و هیچ تماشاگری را در محروم‌ترین و کوچک‌ترین آبادی‌های این کشور نادیده نمی‌گیرد.
جشنواره و اکرانی که اگر مخاطبانش توانایی و فرصت و امکان تماشایش را ندارند و از محل برگزاریش خیلی دور هستند، خودش سراغ آن‌ها می‌رود. مخاطبان بسیاری حتی نمی‌دانند مخاطبان این جشنواره و اکران آن هستند، چون اساسا از وجود آن و هر جشنواره و اکران دیگری بی‌خبر هستند. اما جشنواره و اکران مردمی عمار سراغ آن‌ها رفته و ابتدا نسبت به چنین پدیده‌ای آگاه‌شان ساخته و سپس علاقه‌مندشان کرده است. جشنواره‌ای که برخلاف دیگر فستیوال‌ها و اکران‌ها، اغلب تبلیغش با خودش یکی است و در واقع خودش تبلیغ خودش است. به این مفهوم که برپا و برگزار می‌شود، نمایش می‌دهد و به این طریق تبلیغ می‌کند.

 

انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha
پرونده ها