قناعت در اسلام در چه معنایی تعریف شده است؟!
برخیها تصور بدی از قناعت دارند و چه بسا تصور میکنند قناعت، آسایش و آرامش آنها را برهم بزند. قناعت را زندگی بدون مشکل و بدون پول و سخت میپندارند، اما اسلام چنین موضوعی را نمیپسندد، به خصوص در زمان فعلی چنین موضوعی دور از نظر است. آنچه از آموزههای دینی و روایی و قرآنی بر میآید این است که قناعت برای راحتی و آرامش روحی انسان است.
در واقع آنچه که در تعریف قناعت گفته شده یعنی به آنچه که سهم خدادادی ماست قناعت کنیم. بیشتر مواقع نکاتی که در مورد قناعت گفته میشود، در فضای مدرنیته امروزه فراموش میشود در حالیکه قناعت یک آرامش روحی به دنبال دارد.
خداوند در قرآن برای دعوت پیامبر اکرم (ص) به آرامش روحی در سوره توبه آیه ۵۵ میفرمایند: "فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ- مبادا تو از کثرت اموال و اولاد آنها در شگفت آیی».
یا در سوره طاها آیه ۱۳۱ میفرمایند: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى» و هرگز به متاع ناچیزی که به قومی از آنان (قومی کافر و جاهل) در جلوه حیات دنیای فانی برای امتحان دادهایم چشم آرزو مگشا و رزق خدای تو بسیار بهتر و پایندهتر است».
روایتی از امام صادق (ع) داریم که میفرمایند: «مَن رَضِیَ مِن اللّه ِ بِالیَسیرِ مِن المَعاشِ رَضِیَ اللّه ُ مِنهُ بِالیَسیرِ مِن العَمَلِ. کسى که به معاش (روزى) اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند شود.»
یک جهت این روایت اصلاح امور مادی است چنانچه در روایت دیگری امام علی (ع) فرمودند: «الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا ینْفَدُ. قناعت ثروتی است که از بین نمیرود.»
کسی که قناعت میکند از این وام به آن وام و از این قسط به قسط دیگر نمیرسد. هم خود و هم جسم و روح خود را درگیر نمیکند و به سختی نمیاندازد. در واقع این روایت تأکید دارد قناعت مالی است که پایان ندارد چراکه همان آرامش روحی که به انسان میدهد یک ثروت بیپایان است.
برخی افراد معتقدند چنین حرفها و روایت و نظراتی، بعضاً افراد را تنبل بار میآورد و مانع تلاش برای کسب آسایش مادی میشود. آیا قناعت کردن به معنی تلاش نکردن و دست کشیدن از کسب روزی است؟
تصویرسازی بدی از قناعت وجود دارد، اما یک سؤال مهم، آیا همه کسانی که ثروتمند هستند، آرامش دارند؟! بیسلیقگی سیاسیون و دولتمردان ماست که در مقطعی مردم را در بحث ثروت اندوزی بیشتر تشویق کردند تا مردم به سمت اقتصاد هجوم بیاورند و بعد که استقبال زیاد شد، از آیات و روایات استفاده ابزاری کردند تا بگویند ثروت خوب نیست. در هر دوحالت به مردم بد میکنند و سبک درست زندگی آنان را به بیراهه میکشند. حالا هم که همه مردم وارد بازار مکاره دلار و سکه و خودرو شدهاند نتیجه همان بیاعتدالی است. به کج سلیقگی برخی افراد هم که آیات و روایات را استفاده به منظور در مقطع خاص میکنند انتقاد داریم. اهل بیت (ع) در عین ثروت اهل قناعت بودند. پیامبر (ص) میفرمودند حتی اگر کنار جوی آب بودید در آب اسراف نکنید. اینجا صرفاً بحث اسراف نیست، بحث تربیت نفس است. ما با سلیمان نبی مواجه هستیم که ثروتمندترین بود و در مقابل پیامبری که کمترین داشتهها را از جمله سلامتی به او میدهد مثل ایوب. خدا هر دو را تجلیل میکند.
امام صادق (ع) فرمودند: «من ثروتمندترین مرد مدینه هستم.»
پس آیا ثروت بد است؟ مال و ثروت بالذات بد نیست. مولوی شعر زیبایی در اینباره دارد. «چیست دنیا از خدا غافل بدن/ نه قماش و نقره و میزان و زن/ مال را کز بهر دین باشی حمول/ نعم مال صالح خواندش رسول/ آب در کشتی هلاک کشتی است/ آب اندر زیر کشتی پشتی است.»
همانگونه که آب وقتی در کشتی بیفتد هلاک کشتی است در حالی که اگر زیر آن باشد به جلو میبرد، در مورد مادیات هم همین خواهد بود.
از امام صادق (ع) سؤال شد زهد چیست و زاهد کیست. زهد در دو جمله قرآنی است که با تعریف قرآنی امام صادق (ع) اگر کسی میلیاردر باشد زاهد است و شاید دوچرخهای داشته باشد، اما زاهد نباشد. این آیه قرآن را تلاوت کردند و فرمودند: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ۲۳) و آنچه از دست دادید تأسف نخورید و بر آنچه به شما داده میشود، دلخوش نباشید و کسی که چنین باشد زاهدی جامع الاطراف است.»
پس همان طور که عرض کردم قناعت فصل بندی سیاسی ندارد. قرار است در پرتو تعالیم اسلامی خود را تربیت کنیم. اگر قرار به این تربیت است باید حقیقت مطلب را ببینیم. خداوند از حرص و طمع منع میکند و حرص را پایه کفر میداند. قناعت را در همه حال خداوند برای همه ما یک فضیلت و یکی از شاخصههای مهم ایمان و مؤمن بودن بر میشمارند.
برخی قناعت را با بخل یکی میدانند. مرز این دو چیست؟
برخی در بحث قناعت به جایی میرسند که به بخل میرسند. قناعت و حرص مرز دارد. در روایت میخوانیم که سفارش شده از انسان بخیل دوری کنید و میگویند با فرد بخیل رفاقت نکن و دوری داشته باش. حواسمان باید باشد که از طرف دیگر بام نیفتیم. در تفسیر پایانی سوره فرقان که خصوصیات بندگان خوب خداوند آمده این است که کسانی که انفاق میکنند نه اسراف میکنند و نه بخل میورزند. از امام صادق (ع) در معنای این آیه سؤال کردند و ایشان مقداری ریگ برداشتند و دست خود را شل کردند به گونهای که همه ریگها روی زمین ریخت و حضرت فرمودند این اسراف است، مشت دیگر برداشتند و محکم گرفتند به گونهای که حتی یک دانه نریخت و حضرت فرمودند این بخل است. مشت دیگر برداشتند و مقداری ریخت و مقداری باقی ماند و حضرت فرموند این همان نکته قرآنی است.
ابوسعید ابوالخیر میگوید:، چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش/، چون رنده ز کار خویش بیبهره مباش/ تعلیم ز اره گیر در امر معاش/ نیمی سوی خود میکش و نیمی میپاش. در واقع اصل این است که در زندگی باید طریق اعتدال را در نظر گرفت.