به گزارش «سدید»؛ میگویند جمعیت ایران رو به کاهش است و باید فرزندآوری افزایش پیدا کند. میگویند زنگ خطر بحران پیری جمعیت به صدا درآمده و زوجهای جوان و خانوادههای دارای یک فرزند تا دیرتر از این نشده است، فرزندانی را به دنیا بیاورند و مانع ایجاد چنین بحرانی شوند، در مقابل اما، کمتر کسی خیالش راحت است که اگر فرزندی را به این دنیا دعوت کند، او از شرایط مناسب تحصیلی، بهداشت و حتی تفریحی برخوردار میشود، به همین دلیل مسئله فرزندآوری را به تعویق میاندازند؛ موضوعی که حاتم حسینی، جمعیتشناس در دانشگاه بوعلی سینا نیز آن را تأیید میکند و میگوید: «اگر مسئولان برای جمعیت جوانی که در حال حاضر در کشورمان زندگی میکنند، رفاه فراهم کنند و دغدغه آنها برای مسکن، شغل و آموزش را برطرف سازند، آنها خودبهخود اعتماد میکنند و خانوادهای تشکیل میدهند و فرزندآوری میکنند.»
موضوع جوانی جمعیت در سالهای اخیر به یکی از مباحث مهم تصمیمگیری تبدیل شده است، با این حال، هنوز رغبتی برای فرزندآوری از سوی اغلب زوجین و خانوادهها وجود ندارد. علت چیست؟
کشاندن موضوع جمعیت و باروری زیر سطح جایگزینی به عرصه عمومی و تمرکز سیاستگذاری جمعیتی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به باور من، بیانگر آن است که دولت و دستگاه سیاستگذاری موضوع مهمی مانند سیاستگذاری جمعیتی و کمفرزندآوری را از طرفی به مسئلهای پزشکی تقلیل داده و از سوی دیگر، امکان اظهارنظر، تصمیمگیری و سیاستگذاری را در این زمینه برای افراد غیرمتخصص در مسائل اجتماعی و انسانی نیز فراهم کرده است. در چنین شرایطی نباید انتظار داشت سیاستها به نتیجه موردانتظار یعنی افزایش باروری منتهی شود! فرزندآوری دو وجه بیولوژیک و غیربیولوژیک دارد. جنبه بیولوژیک جمعیت مربوط به مسئله ناباروری میشود که پرداختن به آن در صلاحیت و توان متخصصان علوم پزشکی و بهداشت بارداری است. این جنبه از فرزندآوری درصد بسیار اندکی از مسئله را پوشش میدهد. آنچه در جامعه ایران فرزندآوری و باروری را به مسئله تبدیل کرده، جنبه غیربیولوژیک آن است. دولت از طریق اختلاط این دو وجه از پدیده باروری، مسئله را به یک امر پزشکی تقلیل داد و سیاستگذاری برای فرزندآوری را در مجموعه وزارت بهداشت متمرکز کرد، بنابراین در عمل متخصصان علوم انسانی و اجتماعی مانند جمعیتشناسان، اقتصاددانان، جامعهشناسان، روانشناسان و انسانشناسان را به حاشیه بردند. این روند اثر سوء خودش را بر جای گذاشته است چراکه همه باید منتظر بمانند آقایان وزارت بهداشت چه راهحلهایی ارائه میدهند و چه کاری میخواهند انجام دهند تا طبق آن عمل کنند، آنها هم این کاره نیستند! درست مانند اینکه منِ جمعیتشناس بخواهم در حوزه نازایی مداخله کنم و راهکار ارائه بدهم.
به نظر میرسد دولت و حاکمیت هم هیچ علاقهای ندارند متخصصان جمعیتشناس و اندیشمندان علوم اجتماعی در این زمینه ورود پیدا کنند و راهکار ارائه دهند. نتیجه، برگزاری پیوسته و پیدرپی نشستهای بیسروته و بیحاصل در مجموعه وزارت بهداشت برای مسئله کمفرزندآوری و حیف و میل اموال بیتالمال است. برای نمونه، یکی از پیشنهادهای راهبردی در اینگونه جلسهها و نشستها این است که در هر شهری میدانی به نام میدان مادر ایجاد شود و یک مجسمه مادر هم در آن نصب شود تا مردم با دیدن آن ترغیب شوند و فرزندآوری کنند!
به نظر میرسد دولت و حاکمیت هم هیچ علاقهای ندارند متخصصان جمعیتشناس و اندیشمندان علوم اجتماعی در این زمینه ورود پیدا کنند و راهکار ارائه دهند. نتیجه، برگزاری پیوسته و پیدرپی نشستهای بیسروته و بیحاصل در مجموعه وزارت بهداشت برای مسئله کمفرزندآوری و حیف و میل اموال بیتالمال است. برای نمونه، یکی از پیشنهادهای راهبردی در اینگونه جلسهها و نشستها این است که در هر شهری میدانی به نام میدان مادر ایجاد شود و یک مجسمه مادر هم در آن نصب شود تا مردم با دیدن آن ترغیب شوند و فرزندآوری کنند! یا به طرز عجیب و غیرقابل باوری به دانشگاهها اعلام میشود اگر خانمهای دانشجوی فوقلیسانس و دکترا باردار باشند، به استاد آن دانشجو، اضافه بر ظرفیتش، دانشجوی تحصیلات تکمیلی داده شود، این برنامه مضحک است! چه ربطی دارد که مادری که تحصیلکرده است و میخواهد فرزندی داشته باشد، به جای افزایش کرامت او در جامعه به نادرست تصمیماتی اتخاذ شود که به استادش امتیاز بدهند! بنابراین تا چنین است در بر همین پاشنه میچرخد و جز اتلاف منابع ملی و اموال بیتالمال نتیجهای نخواهد داشت.
پس میتوان از صحبتهای شما اینطور برداشت کرد که فرزندآوری درمانی نیست، روانی است، یعنی مردم باید از جنبه روحی و روانی، آمادگی فرزندآوری داشته باشند.
بله همینطور است. مسئله اصلی در موضوع باروری پایین جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی آن است، اما دولت با تقلیل فرزندآوری به یک مسئلهپزشکی و تمرکز سیاستگذاری برای آن در وزارت بهداشت و درمان، در عمل راه را به خطا میرود. مسئولان وزارت بهداشت دغدغه جمعیت ندارند، اگر داشتند، یک مسئله اجتماعی را به یک امر پزشکی تقلیل نمیدادند و در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهایشان در این زمینه، دستکم جمعیتشناسان را مداخله میدادند. به نظر میرسد آنها تمایلی به ساماندهی این مسئله ندارند، البته برای گرفتن بودجه و اعتبارهای مالی همیشه پیشقدم هستند. من حرفم را به صورت مستند و با ذکر مثالی بیان میکنم، یکی دیگر از آقایان در زمانی که وزیر بهداشت بود، مطبوعات کشور را از یادداشتهای بلندبالایی علیه جمعیتشناسان پر کرد. به باور من ایشان برحسب الزامهای نقشی که داشتند در زمینه جمعیت اظهارنظر میکردند چراکه وقتی از منصب وزارت بهداشت کنار گذاشته شدند، دیگر هیچ صحبتی درباره بحران جمعیت و باروری پایین نکردهاند. ایشان هم مثل من، یک عضو هیئت علمی دانشگاه است. بعد از وزارتشان ایشان دیگر در رسانهها و مطبوعات به بیان دغدغههایش درباره مسائل جمعیتی ایران نپرداخت! به باور من، بسیاری از افرادی که در سالهای اخیر و هماکنون به بحث درباره باروری پایین در ایران میپردازند، در تلاش برای ارتقای سیاسیشان این کار را میکنند، زیرا به فرض محال، اگر الان اعلام شود سیاست جمعیتی دولت کنترل زادوولد است نه افزایش فرزندآوری، همه افرادی که امروز در جایگاه مدیر و سیاستگذار هستند و تا پیش از این فرزندآوری را تشویق میکردند، بلافاصله تغییر موضِع خواهند داد و اعلام خواهند کرد باید زادوولد کنترل شود! چراکه اصلاً تخصصی در این حوزه ندارند و بدتر اینکه برای ارتقای سیاسی خودشان و حفظ جایگاه، مسئولیت و میزی که پشت آن نشستهاند، باید این حرفها را بزنند، اما منِ جمعیتشناس که هیچ مسئولیتی در دولت، دانشگاه و دستگاه سیاستگذاری هم ندارم، همچنان در مورد جمعیت و مسئله باروری پایین و پیامدهای آن در کشور صحبت میکنم و مینویسم، زیرا قائل به این هستم که دانشگاه و به تبع آن عضو هیئت علمی دانشگاه یک مسئولیت اجتماعی هم دارد.
شناخت عواملی که سبب میشود زوجین تمایلی به فرزندآوری نداشته باشند، بسیار مهم است چراکه پس از آن میتوان در ارائه راهکار برای بالا بردن نرخ باروری اظهارنظر کرد. شما چه عواملی را در رابطه با کاهش تمایل زوجین و خانوادهها در فرزندآوری مهم میدانید؟
به باور من، یکی از دلایلش این است که اعتماد نهادی در جامعه ما از بین رفته است. نمیگویم کاهش پیدا کرده، میگویم از بین رفته است. مردم اعتمادی به دولت ندارند. در مقابل دولت متوجه نیست این اتفاق افتاده یا اگر متوجه باشد، نمیخواهد آن را بپذیرد، بنابراین وقتی اعتماد نهادی پایین بیاید، روزبهروز از سرمایه اجتماعی دولت کاسته میشود. دولتی که سرمایه اجتماعی نداشته باشد، چطور میخواهد با مردم و جامعه ارتباط برقرار کند؟ چطور میخواهد دستورالعملهای خودش را به جامعه القا کند و از آنها بخواهد از طریق رعایت دستورالعملها به مجموعه نظام اجتماعی کمک کنند؟ معلوم است که در این زمینه شکست میخورد. دلیل دیگر این است که ما در شرایط کنونی در جامعهمان در یک وضعیت سکون سیاسی به سر میبریم. سکون سیاسی ناظر به شرایطی است که مدیران و دولتمردان میدانند باید تغییراتی ایجاد شود، اما در برابر آن مقاومت میکنند. دولت فقط آن چیزی را که توسط افراد غیرکارشناس درست تشخیص داده است از مردم میخواهد، یعنی سیاستگذاری دولت، متناسب با خواستهها و تمایلات افراد و خانوادهها نیست، به همین دلیل با مقاومت مواجه میشود.
پس از ابتدا مسیر را برای افزایش جمعیت در کشورمان اشتباه رفتهایم. درست است؟
بله، به باور من دولت نمیخواهد مسیر را تغییر بدهد و بعد از این هم نمیخواهد راه را درست برود. دولتها کاری کردهاند افراد متخصص و صاحبنظر که دلشان برای این جامعه میسوزد، امکان اظهارنظر نداشته باشند. وقتی کارشناسان اجتماعی به حاشیه رانده شوند و افرادی که هیچ نسبتی با جمعیت و جمعیتشناسی ندارند، متولی امور جمعیت شوند، نباید انتظار داشته باشیم به نتیجه مطلوب برسیم. در این شرایط خلأ، ناگزیر متخصصان ارتوپدی، مامایی، سرطان، دامپزشکی و مانند اینها به اظهارنظر و ارائه راهبرد درباره فرزندآوری میپردازند، پس نباید انتظار داشت نتیجه بهتر از اینکه هست، شود. از همان ابتدای طرح موضوع بازنگری در سیاستهای جمعیتی، جمعیتشناسان گفتند و هنوز هم میگویند با ادامه این اقدامات نادرست دولت در زمینه جمعیت، سیاستهای تعیینشده، راه به جایی نمیبرد.
تجربه سایر کشورها در مواجهه با کاهش جمعیت چه بوده است؟
مهمترین ویژگی کشورهای پیشرفته صنعتی که مشکل باروری پایین دارند، این است که اعتماد نهادی بالاست. دولتهای این کشورها، سیاستگذاری جمعیتی و باروری پایین را با مشارکت دادن جمعیتشناسان و صاحبنظران اجتماعی در سیاستگذاریها، به صورت واقعبینانه و با اقداماتی هماهنگ و منسجم پیش بردهاند. آنها تلاش کردهاند با اتخاذ سیاستهای دوستدار خانواده، ایجاد رفاه و دادن اطمینان به خانوادهها تا حدودی این مسئله را مدیریت کنند. در کشور ما جمعیتپژوهان و جمعیتشناسان عرصه عمومی نگران کاهش باروری هستند و میگویند ایران در آینده با کاهش نیروی کار و سالخوردگی جمعیت مواجه خواهد شد! این حرف درست است، اما حرف من هم این است که چرا سنگ آیندگان را به سینه میزنند! همین الان بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایران در سنین کار و فعالیت اقتصادی هستند، چرا به اینها نمیرسند؟ چرا بیکاری و اشتغال غیررسمی در جامعه هر روز بیشتر از پیش افزایش مییابد؟ اینها واقعیتهای تلخی است که دولت و سیاستگذاران نمیخواهند آنها را بپذیرند.
میگویند ایران در آینده با کاهش نیروی کار و سالخوردگی جمعیت مواجه خواهد شد! این حرف درست است، اما حرف من هم این است که چرا سنگ آیندگان را به سینه میزنند! همین الان بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایران در سنین کار و فعالیت اقتصادی هستند، چرا به اینها نمیرسند؟ چرا بیکاری و اشتغال غیررسمی در جامعه هر روز بیشتر از پیش افزایش مییابد؟ اینها واقعیتهای تلخی است که دولت و سیاستگذاران نمیخواهند آنها را بپذیرند
علاوه بر توجه به مسئله اشتغال، مهم شمردن کودکان و نوجوانان و در اختیار گذاشتن امکانات برای آنها در فرزندآوری بسیار تأثیرگذار است. کشورهایی هستند که برای مشوقهای فرزندآوری، هزینههای تحصیل و درمان فرزند تا ۱۸ سالگی را رایگان کردهاند. به نظر شما چنین مسائلی در کشور ما میتوانست موفق باشد؟
حتماً رایگان کردن تحصیل و درمان کودک تأثیرگذار خواهد بود. این سیاستهایی که در کشورهای دیگر اشاره کردید اصطلاحاً به آنها سیاستهای دوستدار خانواده گفته میشود. در واقع، کشورهای موفق در مدیریت باروری پایین، سیاستهایی را در راستای خواستهها، منافع و تمایلات زنان، مادران و خانوادهها اتخاذ کردهاند، اما سیاستهایی که ما در حال حاضر برای افزایش جمعیت در کشورمان اتخاذ کردهایم، نه تنها دوستدار خانواده نیستند بلکه دوستدار جمعیت و جامعه هم نیستند. اگر دولتها در ایران در بیش از دو دههای که باروری زیر سطح جایگزینی بوده است، بخش زیادی از هموغمشان را معطوف به مدیریت پنجره جمعیتی و ایجاد فرصتهای شغلی برای جمعیتهای واقع در سنین کار میکردند، آن وقت به تعداد زیادی ازدواج صورت میگرفت و خانواده تشکیل میشد چراکه یکی از ویژگیهای فرهنگی که جامعه ایران را از کشورهای صنعتی که باروری آنها زیر سطح جایگزینی است، متمایز میکند، این است که در ایران عمومیت ازدواج، یعنی درصد افرادی که به بازار ازدواج وارد میشوند و تا ۵۰ سالگی دستکم یک بار ازدواج میکنند، هنوز بالاست. این یعنی ازدواج و تشکیل خانواده در جامعه ایرانی هنوز مقدس است، بنابراین کاهش میزان ازدواج در سالهای اخیر، برخلاف کشورهای پیشرفته صنعتی به این سبب نیست که افراد باوری به تشکیل خانواده و زندگی مشترک ندارند بلکه به دلیل این است که شرایط و الزامات تشکیل زندگی زناشویی برایشان فراهم نیست. این وضعیت سبب خواهد شد جمعیت ایران که به زودی و در طول چند دهه آینده وارد دوره سالخوردگی جمعیت خواهد شد، گذار بسیار سختی به سالخورگی جمعیت داشته باشد؛ و آن موقع چقدر تغییر دادن شرایط سختتر خواهد شد.
قطعاً سختتر خواهد شد. جمعیتی که قرار است سالخورده شود و خواهد شد، همین جمعیت جوان امروز که در سنین کار هستند، آنها به جهت پیشرفتهایی که در زمینههای بهداشتی، بهبود وضعیت سلامت و کاهش مرگومیر داشتهایم، سالهای بیشتری عمر خواهند کرد، اما بخش قابل توجهی از آنها زمانی که در سنین کار و فعالیت اقتصادی هستند، نمیتوانند اشتغال پایدار داشته باشند، در نتیجه امکان پسانداز هم از آنها گرفته میشود و در شرایط بدتری به استقبال سالخوردگی خواهند رفت.
پس اصلیترین کار این است که جوانان امروز را دریابیم که هم ترغیب به فرزندآوری شوند و هم سالخوردگی بهتری را تجربه کنند.
بله. جمعیت ایران یک جمعیت تحصیلکرده است. بخش قابل توجهی از جمعیت در مناطق مختلف کشور تحصیلات دانشگاهی دارند، اما به دلیل مدیریت نامناسب بازار کار، فرصت شغلی لازم برای جذب دانشآموختگان دانشگاهی فراهم نشده است. بدتر اینکه طول دوره انتظار فرزندان در خانواده طولانی شده است، یعنی دورهای که فرزندان به یک سنی میرسند که میخواهند کار کنند و توانایی آن را هم دارند، اما فرصت شغلی برایشان فراهم نیست، در نتیجه نمیتوانند ازدواج کنند و مستقل شوند، بنابراین نزد والدینشان میمانند. ما به این شرایط «اثر انتظار» میگوییم. متأسفانه دولت تا الان نتوانسته است «پنجره جمعیتی» و «دوره انتظار» را مدیریت کند و پیامدهای آن در درجه اول به خودش برمیگردد چراکه در سطح کلان باعث میشود بیاعتمادی به دولت بیشتر شود، سرمایه اجتماعی آن کاهش یابد و نافرمانی مدنی بیشتر شود، در نتیجه دولت در اجرای خیلی از برنامهها و سیاستهایش با مشکل مواجه خواهد شد. در سطح خرد هم باعث میشود انگیزه تشکیل خانواده کاهش پیدا کند. آنهایی که خانواده تشکیل دادهاند، تمایل کمتری به فرزندآوری دارند و آنهایی که میخواهند فرزندآوری را تجربه کنند، فاصله طولانی بین فرزندآوریشان میاندازند و اینها همه باعث تداوم «باروری زیر سطح جایگزینی» میشود، بنابراین دولت در مقام سیاستگذار و کسی که دارد شرایط را مدیریت میکند، ناگزیر است بر مبنای واقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران سیاستهایش را پیش ببرد و هیچ چارهای نیست که به سمت کمک گرفتن از کارشناسان و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی بازگردد و از آنها راهکار بخواهد.
اگر همین الان گروهی از جمعیتشناسان را جمع کنند و بگویند شما بگویید که چه کاری باید انجام شود، مهمترین کارها را چه میدانید؟
من همواره بر این باورم که اگر دولت بخش قابل توجهی از توانش را صرف مدیریت بازار کار کند و همین نیروهای جوان در سنین کار را از طریق ایجاد فرصتهای شغلی جذب کند، آنها نوعی اطمینان نسبی پیدا میکنند که در موقعیتی هستند که میتوانند تشکیل خانواده دهند. مسئله دیگر که باید به آن توجه شود، مهاجرت در مقیاس داخلی و همچنین بینالمللی است. متأسفانه موازنه مهاجرت بینالمللی در کشور ما منفی است و عمدتاً تحصیلکردههای دانشگاه که در سن ازدواج و تشکیل خانواده هستند، مهاجرت میکنند، در صورتی که آنها دوست دارند در کشورشان بمانند و فعالیت کنند، اما نیاز به یک زندگی درخور شأن و منزلتشان دارند. دولت نتوانسته است این شرایط کار و زندگی را برای آنها تدارک ببیند. امروزه رقابت جوانان در ایران بر سر پدیدههای منفی است! دولت هم با تأکید بر جوانی جمعیت و ناتوانی در مدیریت مناسب جمعیت به طور کلی و جمعیت جوان به طور خاص، شرایط را به گونهای رقم میزند که همین جمعیت جوان به عامل اختلال در نظم اجتماعی و سیاسی تبدیل شود!
اگر فرزندی به دنیا بیاید، بخشی وجود دارد که این فرزند در آن رفاه داشته باشد؟
به طور خلاصه باید بگویم «خیر» وجود ندارد. متأسفانه عملکرد دولت تا الان به گونهای نبوده است که درباره فرزندآوری به خانوادهها اطمینان نسبی داده شود. تا زمانیکه افراد جامعه در تأمین نیازهای اولیهزندگیشان مشکل دارند، اصرار بر تشکیل خانواده و فرزندآوری آب در هاون کوبیدن است. متأسفانه دولت میخواهد تمام کموکاستیها را نادیده بگیرد و مدام میگوید که باید جوانان و خانوادهها را امیدوار کرد. امید خیلی خوب است، اما اگر امید ساختگی و تصنعی باشد، نتیجه عکس میدهد.
/انتهای پیام/