به گزارش «سدید»؛ یک دهه است که سریالهای نمایش خانگی بازار خوبی پیدا کردهاند، از همان زمانی که مجموعههایی مانند «قلب یخی» کاری از «محمد حسین لطیفی» یا «قهوه تلخ» ساخته «مهران مدیری» به صورت هفتگی در قالب DVD منتشر میشد، تب نمایش خانگی شروع و با روی کار آمدن پلتفرمها، این بازار گرمتر شد و هر جا که فیلمسازی حس کرد که اثرش نمیتواند در رسانه ملی جای بگیرد، آن را وارد پلتفرمها کرد.
با شوخی سخیف سریال بساز، مخاطب جذب کن!
سریالسازی برای پلتفرم نیز قالبی دارد که عموما این ساختار برای مجموعههای اجتماعی درست به کار گرفته میشود، ولی در سریالها کمدی، سریالساز هر جا که خیال کرده کارش در نمایشخانگی دیده نخواهد شد، از شوخیهای سخیف که خوراک ویرال در صفحات مجازی است، استفاده نموده و همین امر باعث شده تا یک بار هم که شده مخاطب این سریال را تماشا کند.
وقت مخاطب پردغدغه ارزش دارد
در تمام دنیا پخشکنندههایی هستند که محصولات نمایشی را به صورت خرید اشتراک در اختیار مخاطبان قرار دهند؛ اما نکتهای که در این بین بسیار مهم تلقی میشود، آن چیزی است که به خورد مخاطب داده خواهد شد. اینکه بخواهیم مبلغی قابل توجه پول اشتراک را از مخاطبان بگیریم و بخواهیم هر چیزی را برای آنها به نمایش بگذاریم، به همان بحث ساخت فیلم تجاری و ارزش قائل نبودن برای وقت بیننده خواهیم رسید.
مردم کجای این سازوکار خندیدن هستند؟
جامعه امروز، روزهای سختی را پشتسر میگذارد. در این شرایط انتظار میرود رسانههای جمعی مانند تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی، کمی در جهت تلطیف شرایط و بهبود اوقات فراغت مردم تلاش کنند. تلویزیون که تکلیفش مدتهاست با مردم روشن شده و اگر سریال کمدی هم پخش میکند، آنقدر درصد مخاطب پایینی دارد که نمیتوان برای بهبود اوضاع روحی جامعه به آن رجوع کرد. سینما هم به دلیل گرانی بلیت، تقریبا از سبد فرهنگی خانوادهها حذف شده است. البته فیلمی مانند «فسیل» رکورد فروش ۱۰۰ میلیارد را با احتساب بلیت ۶۰ هزارتومانی، شکسته است؛ اما این نشاندهنده بازگشت طیف گسترده مردم به سینما نیست. در این میان نقش شبکه نمایش خانگی به عنوان رسانهای ظاهرا مستقل، پررنگ میشود، رسانهای که حساسیت کمتری برای آن وجود دارد و همیشه محتوای کمدیاش اگر قابل قبول بوده، توانسته مخاطبان زیادی داشته باشد؛ اما این روزها با وجود اینکه سه پلتفرم اصلی فیلیمو، نماوا و فیلمنت، سریال و برنامههای کمدی و با محوریت سرگرمی پخش میکنند، مخاطب به سختی میخندد و درگیر آن میشود.
جامعه امروز، روزهای سختی را پشتسر میگذارد. در این شرایط انتظار میرود رسانههای جمعی مانند تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی، کمی در جهت تلطیف شرایط و بهبود اوقات فراغت مردم تلاش کنند. تلویزیون که تکلیفش مدتهاست با مردم روشن شده و اگر سریال کمدی هم پخش میکند، آنقدر درصد مخاطب پایینی دارد که نمیتوان برای بهبود اوضاع روحی جامعه به آن رجوع کرد
و، اما «سیاه چاله» «حسین نمازی»
یکی از سریالهایی که این روزها در پلتفرم «فیلمنت» پخش میشود، مجموعه «سیاه چاله» کاری از «حسین نمازی» است. به همین بهانه این سریال را مورد بررسی قرار دادهایم.
با تمام شدن سریال پرمخاطب «پوست شیر»، مدیران «فیلمنت» تصمیم گرفتند که سریال «سیاه چاله» را جایگزین این سریال کنند تا مخاطبی که به دست آورده است را به راحتی به دست دیگر پلتفرمها نسپارد. اینکه در انتخاب جایگزین خوب عمل کرده است یا خیر، خودش جای حرف بسیار دارد!
از «آپاندیس» تا «سیاه چاله»
حسین نمازی، کارگردانی که پیش از این نام او را برای کارگردانی دو فیلم «آپاندیس» و «شادروان» شنیده بودید، حالا تصمیم گرفته کار سریالسازی را برای نمایش خانگی آغاز کند و چند وقتی است که سریال «سیاه چاله» را راهی پلتفرم فیلمنت کرده است. فیلم سینمایی «آپاندیس» قویترین اثر نمازی تا به امروز است، این فیلم در جشنواره سیوپنجم فیلم فجر نتوانست حضور داشته باشد؛ اما در همان سال، این اثر در جشنواره جهانی فجر اکران شد.
«سیاه چاله» از چه میگوید؟
«سیاه چاله» سریالی طنز درباره خانوادهای از قشر ضعیف جامعه است که بعد از مرگ پدرشان، انتظار ارثی عظیم را دارند تا اینکه متوجه میشوند پدر مرحومشان، خانه ویلایی خود را وثیقه وام کلان یک اختلاسگر کرده و حالا فاصلهای با بیخانمانشدن ندارند. آنها تصمیم میگیرند از لوله نفتی که از زیر خانهشان رد میشود، به اندازه بدهی بانک، نفت استخراج کنند و خانه را نگه دارند. این تصمیم، موافقین و مخالفینی در خانواده دارد که هر کدام به نحوی سعی میکنند حرف خود را به کرسی بنشانند و در ادامه، دچار چالشهای فراوان میشوند.
ستاره فراوان، سناریو هیچ!
«سیاه چاله» گروه بازیگران قابل توجهی را دور هم جمع کرده است. حسن پورشیرازی پس از سالها بازی در نقش جدی و فاصله گرفتن از سینما و تلویزیون، حالا چند سالی است در ژانر کمدی حضور پیدا میکند. او بازیگر نقش اصلی سریال است و واقعیت این است که نمیتوان درباره بازی او نقد منفی کرد؛ اما نداشتن فیلمنامه قوی در بازی بازیگران به شدت قابل مشاهده است. مهران احمدی که از او نام برده شد، دیگر بازیگر اصلی این سریال است و در واقع نقش منفی آن را برعهده دارد. نقش او متفاوت است؛ اما در بدنه داستان به یک تیپ تکراری تبدیل شده که با وجود گریم متفاوت هم اتفاق خاصی برای این بازیگر نیفتاده است. بهرنگ علوی یک نقش تکراری که در فیلم «شادروان» را داشت، در این سریال نیز تکرار کرده؛ یک عضو خانواده دردسرساز و پرادعا که حتی گریمش هم تکراری است. زنان این سریال نقش کلیدی ندارند و با اینکه ژاله صامتی، شهره سلطانی و الناز حبیبی، هر کدام قابلیت پذیرش نقش محوری داستان را دارند؛ اما واقعیت این است که فقط نقش فضا پر کن را دارند. غلامرضا نیکخواه و رضا بهبودی هم از بازیگران فرعی سریال هستند که میشد از پتانسیل بازیگری آنها استفاده بهتری کرد، اگر فیلمنامه قویتری در دسترسشان
قرار میگرفت.
به بهانه خندیدن تنش را به مخاطب بیفزا
کلیت سریال «سیاه چاله» بر پایه تنش در موقعیت بنا شده است، به طوری که تمام موقعیتهایی که در سریال شاهد آن هستیم، شامل جیغ و فریاد بازیگران به مدت طولانی است روند سریال به شدت کُند است و اغلب موضوعاتی که میتواند در عرض نیم ساعت مطرح و به هدف برسد، حتی تا دو قسمت هم ادامه پیدا میکند بعضی از شخصیتها تنها برای ازدیاد نفرات در مقابل دوربین در سریال حضور دارند و بود و نبودشان تاثیری در روند قصه ندارد.
کلام آخر
خندیدن بهانهای برای دور هم جمع شدن مخاطبان در کنار هم است که بار اصلی این کار به دوش اهالی هنر است، این فیلمسازان هستند که با ساخت اثری درست، حال خوب را به جامعه میآورند. در اینجا باید ببینیم ساخت این آثار به چه قیمتی است و ژانر کمدی را بهانه زدن هر حرف و سخنی نکنیم، فیلم و سریال کمدی قواعد خود را دارد که در ایران این تکهها و نکات گم شده است. «سیاه چاله» سریال افتضاحی نیست؛ اما خوب هم نیست و صرفا انگار کنداکتور را پر کرده و گزینه بدی برای جایگزینی «پوست شیر» بوده است.
/انتهای پیام/