گفتگو با نویسنده کتاب«عقیله»؛
سال گذشته کتاب «عقیله» نوشته الهام امین از انتشارات به‌نشر در میان آثار شایسته‌تقدیر جایزه جلال آل‌احمد، معرفی شد. نویسنده این کتاب با احساس خلأ در زمینه آثار مرتبط با زینب‌کبری(س) سعی کرده است کتابی جامع و مستند در این زمینه بنویسد. الهام امین، شاعر خراسانی در این کتاب با استفاده از قلم شاعرانه‌اش، نثری جذاب را ضمیمه کتاب مستند خود کرده است. در گفت‌وگو با این نویسنده از چگونگی نگارش کتاب و بازخوردهایش پرسیدیم.

به گزارش«سدید»؛ درآستانه اربعین حسینی هستیم، روزهایی که به بانوی قهرمان کربلا زینب(س) تعلق دارد. درباره زندگی این شخصیت برجسته صدر اسلام، آثار مستقل و معتبر زیادی نداریم و متأسفانه اطلاعات اغلب ما درباره ایشان به دوران مرتبط با حادثه کربلا محدود می‌شود.

سال گذشته کتاب «عقیله» نوشته الهام امین از انتشارات به‌نشر در میان آثار شایسته‌تقدیر جایزه جلال آل‌احمد، معرفی شد. نویسنده این کتاب با احساس خلأ در زمینه آثار مرتبط با زینب‌کبری(س) سعی کرده است کتابی جامع و مستند در این زمینه بنویسد. الهام امین، شاعر خراسانی در این کتاب با استفاده از قلم شاعرانه‌اش، نثری جذاب را ضمیمه کتاب مستند خود کرده است. در گفت‌وگو با این نویسنده از چگونگی نگارش کتاب و بازخوردهایش پرسیدیم.

چه شد به‌دنبال نوشتن اثری تاریخی رفتید؟

یکی از مهم‌ترین حوزه‌های علاقه‌مندی من تاریخ به‌خصوص تاریخ اسلام است. درست است رشته تحصیلی‌ام تاریخ نبوده ولی آن‌قدر تاریخ را دوست دارم که در مقطعی حتی دوست داشتم تغییر رشته بدهم. خیلی علاقه‌مند بودم و مطالعاتی هم در این زمینه داشته‌ام اما این‌که چرا به دنبال نوشتن این کتاب رفتم باید بگویم من تا پیش از این کتاب، کار نثر انجام نداده بودم اما کتابی که اوایل دهه ۹۰ خوانده بودم، خیلی این مسأله را به نظرم آورد که ما چقدر کم درباره حضرت‌زینب(س) می‌دانیم. به‌همین‌دلیل تصمیم گرفتم خودم با توجه به ذوق قلمی‌که دارم و علاقه‌مندی‌ام به مسائل تاریخ اسلام، کتابی را در این حوزه بنویسم ولی نمی‌دانستم که قرار است پژوهش صرف باشد، داستان باشد یا فرم نهایی‌اش چه باشد، فقط در ذهنم این بود که کاری در این زمینه انجام دهم و وقتی که شروع شد، خودش به سمت مستندنگاری رفت. من اصلا تصمیمی ‌نداشتم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم، چون نخستین اثرم بود و تجربه‌ای هم نداشتم اما قلم مرا به این سمت برد و کاری که در پایان درآمد، یک اثر مستندنگاری بود.

یک ویژگی کتاب نثر خاصش است. آیا خودتان این اصطلاح نثر شاعرانه را می‌پسندید؟

بله می‌پسندم. بعضی‌ها می‌گویند نثر فاخر، بعضی‌ها هم می‌گویند نثر شاعرانه ولی هردو را می‌پسندم و خوب است.

​​​​​​​از این نظر پرسیدم که به نظرم انتخاب این نثر کمی ریسک بوده است. دلیلش این است که تجربه‌های خوبی از کتاب‌های نثر شاعرانه نداریم. این کتاب‌ها را معمولا نویسنده‌هایی می‌نویسند که سفارشی می‌گیرند اما به تعداد لازم صفحه و مطلب ندارند و با این حربه به کتاب مقداری آب می‌بندند. برای مخاطب ذهنیتی درباره نثر شاعرانه وجود دارد.
نه، اصلا چنین ذهنیتی نداشتم و این موضوع را برای اولین‌بار از شما می‌شنوم. علتی که این نوع قلم را انتخاب کردم این بود که با خود گفتم چون دارم از یک شخصیت منتسب به معصوم صحبت می‌کنم فردی که برای من خیلی محترم است باید قلم محترمی ‌درباره او داشته باشم. برخی کتاب‌هایی که در این حوزه‌ها نوشته می‌شود و زبان‌ها مثلا زبان محاوره است، مورد پسند من نیست یعنی سلیقه من این بود که باید با چنین فرد محترمی، محترمانه صحبت کرد و شاید این محترمانه صحبت کردن در نهایت به این ختم شده است. ضمن این‌که کلا قلم من این گونه است، این ضعف با قوت است هرچه هست، قلم من هم همین گونه است. حتی در کتاب دومم هم که متأسفانه به دلیل درگیری با رساله خیلی دیر درحال پیش رفتن است، سعی کردم ساده‌تر بنویسم اما باز هم دارد به همین زبان نزدیک می‌شود.

کتاب دوم درباره کدام شخصیت تاریخی است؟

درباره حضرت فاطمه بنت اسد(س) است.

چقدر قبل از این‌که شروع به نگارش «عقیله» در حوزه پژوهش تاریخ کار کرده‌بودید؟

رشته دانشگاهی من علوم‌سیاسی است و ما در رشته خود، تاریخ زیاد می‌خوانیم هم تاریخ اسلام و هم تاریخ ایران و واحدهای تاریخ زیاد پاس می‌کنیم. من تاریخ را در دانشگاه خیلی خوب گذرانده بودم و علاوه بر آن کتاب‌های تاریخی زیادی خوانده بودم؛ ولی این‌که بگویم پژوهش تاریخی کرده‌بودم، چنین نبود و برای همین خیلی برایم مهم بود بدانم از چه منابعی باید استفاده کنم. البته این هوشیاری را داشتم که این یک کار تخصصی است و من شاید از پس آن برنیایم و دربه‌در به دنبال آن بودم که یک استاد پیدا کنم که بتواند کار مرا ببیند و صحت و سقم منابع را بسنجد و در اعتبارسنجی منابع به من کمک کند تا در این مسیر به اشتباه نیفتم و چون پژوهش تاریخی نکرده بودم، به دنبال این بودم که این کتاب را با کمک یک استاد پیش ببرم. خدا را شکر آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی سر راه من قرار گرفت ولی الان برای کتاب دوم حس می‌کنم راحت‌تر پیش می‌روم و در این زمینه بهتر شده‌ام و در شاگردی در محضر ایشان چیزهایی را آموخته‌ام و چند قدم جلوتر از آن موقع هستم هرچند الان هم از راهنمایی‌های‌شان بی‌نیاز نیستم.

چقدر برای نوشتن کتاب، منابع را دیدید و خواندید؟

یلی خواندم من تقریبا می‌توانم بگویم دو سال فقط خواندم و هیچ چیزی ننوشتم؛ چرا که دوست داشتم تمام ابعاد و زاوایای زندگی حضرت‌زینب(س) برایم روشن شود. شاید در این دوسال حداقل سی چهل کتاب فقط درباره خود حضرت زینب(س) خوانده ام و دیده ام ولی وقتی وارد نوشتن شدم دیدم آنچه خوانده ام کم بوده چرا که وقتی وارد فضای نوشتن شدم، دیدم من فقط به شخصیت حضرت‌زینب(س) نیاز نداشتم بلکه باید درباره امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم بدانم یعنی به این نتیجه رسیدم که باید اطلاعات مختلفی را جمع‌آوری کنم و به همین دلیل حیطه مطالعاتم به سایر شخصیت‌هایی که با ایشان در پیوند هستند، گسترده شد. شاید بتوانم بگویم ۸۰-۷۰ کتاب و مقالات بسیار دانشگاهی خوانده ام و البته از بعضی از آنها مستقیم استفاده کرده ام و برخی از آنها فقط به من ذهنیتی درباره فضای کتاب داده است.

جاهایی به تناقض یا ابهام‌هایی بین منابع تاریخی برخورد کردید؟

بله فراوان به این ابهامات و تناقضات برخورد کرده‌ام و معمولا هرحایی گیر می‌کردم، سراغ آقای دکتر دوانی می‌رفتم و نظر ایشان برای من صائب بود. مثلا درباره(س) منابع متعدد و متفاوت است و واقعا مسأله مهمی ‌هم بود و نه می‌توانستم حذف کنم و نه می‌شد قاطعانه رد کنم، در این مواقع آقای دکتر دوانی با استفاده از اطلاعات و دانشی که داشتند، به من کمک می‌کردند و نظر نهایی را ایشان می‌دادند. یکی دیگر از نمونه‌های این ابهامات، درباره محل وفات حضرت زینب‌(س) است که منابع در این زمینه متعدد و متفاوت است؛ مدینه هست، شام هست، مصر هست و این هم یکی از این مشکلات بود.

به یاد دارم در نشستی که در نمایشگاه کتاب برای برگزیدگان جایزه جلال برپا شده بود، درباره این صحبت کردید که وقتی کتاب آماده شد، هیچ ناشری ریسک انتشار آن را نمی‌پذیرفت، دلیل‌شان چه بود؟

تجربه من در این زمینه نشان داد که یک نگاه کلیشه‌ای در بسیاری از ناشران وجود دارد که معتقدند کتاب مذهبی فروش ندارد. جالب اینجاست که خیلی از این ناشران بودجه دولتی می‌گیرند و با بودجه دولتی حاضر نیستند کتاب مذهبی منتشر کنند. جاهایی که می‌بردم، می‌گفتند الان کتاب‌های مذهبی فروش ندارد، کاغذ گران است و این برای ما صرفه اقتصادی ندارد و ترجیح می‌دهیم منتشر نکنیم. حتی مسئول انتشارات یک ناشر دولتی در استان خراسان‌رضوی خودش معمم بود و بودجه دولتی می‌گیرد و تا من گفتم موضوع کتاب من این است، چند رمان جلوی من گذاشت و گفت جوان‌های امروزی اینها را می‌پسندند و کتاب شما جوان‌پسند نیست و ما نمی‌توانیم ریسک و سرمایه‌گذاری کنیم. شاید بخشی از این مسأله به این برگردد که من کتاب اولم بود و نویسنده تازه‌کاری بودم ولی کسی این را به من نمی‌گفت، بلکه می‌گفتند ما روی کتاب مذهبی سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم چون مخاطب ندارد، جوان‌پسند نیست و این حرف رایجی بین ناشرانی بود که من سراغ‌شان می‌رفتم. من خیلی ناامید شده بودم و توی ذوقم خورده بود تا این‌که کتاب را به «به‌نشر‌» دادم و در به‌نشر هم چاپ کتاب خیلی طول کشید؛ حدود یک‌سال و نیم داوری کتاب طول کشید. سیستم اداری‌شان متفاوت است و به من ثابت شد که این‌گونه نیست که کتاب مذهبی خواننده نداشته باشد کمااین‌که خیلی کتاب‌های مذهبی اتفاقا در بازار فروش‌شان بالا رفته است و این نگرش، دیدگاهی غلط و کلیشه‌ای بود.

روند چاپ و تبلیغات و به‌خصوص برگزیده شدن در جایزه جلال، چقدر به دیده شدن کتاب کمک کرد؟

من کلا از کار با به‌نشر راضی بودم. ناشری است که هم خوب کار می‌کند، هم خوب از نویسندگانی که با آنها کار می‌کنند، حمایت می‌کند و هم در حوزه تبلیغات فعال است. جایزه جلال هم طبیعتا خیلی تأثیرگذار بود. بعد از جایزه جلال، سه چاپ دیگر به کتابم اضافه شده و الان به چاپ هفتم رسیده است. فکر می‌کنم این جایزه در دیده شدن کتاب مؤثر بوده چون مخاطب خاص، جایزه جلال را پیگیری می‌کند. این مخاطب خاص سراغ این کتاب خواهد رفت، ضمن این‌که برای خود نویسنده ارزنده است و خیلی روحیه می‌گیرد. برای خودم خیلی جذاب بود، انگیزه پیدا کردم تا این مسیر را ادامه دهم و به این نتیجه رسیدم که باید زودتر این مسیر را آغاز می‌کردم و چقدر دیر شده است.

به نظر می‌رسد خانه کتاب و دبیرخانه جایزه جلال کار چندانی برای معرفی کتاب‌های برگزیده‌اش انجام نمی‌دهد. برای حمایت از کتاب‌های برگزیده چه پیشنهادی دارید؟

شاید البته این‌که من مشهد بودم و بُعد فاصله در این مسأله مؤثر بوده اما کلا به‌نظر می‌آید جای نشست‌های نقد و بررسی خالی است. کتاب‌هایی که در جایزه‌ها و جشنواره‌ها مطرح می‌شوند موقعیتی پیدا می‌کنند که در موردشان بررسی و بحث شود و صاحب‌نظران بیایند و کتاب‌ها را به نقد بکشند. کارهایی که خیلی هم سخت نیست و فرصت‌های عالی مثل نمایشگاه کتاب را داریم اما استفاده نمی‌شود. جایزه جلال می‌تواند به انتشار کارهای بعدی این نویسنده‌ها کمک‌هایی بکند یا برای دیده شدن کتاب‌ها فعال‌تر شود. در‌مجموع جایزه جلال طوری عمل کند تا شائبه پیش نیاید که سراغ یک‌سری کتاب‌های خاص می‌رود. جایزه جلال باید اعتماد نویسندگان ایرانی را جذب و جلب کند. این تصور و نگرش که چون این کتاب درباره حضرت زینب(س) است درجایزه جلال انتخاب شده نباید باشد. این را خود جایزه جلال، خانه کتاب و ادبیات ایران باید درست کنند و خیلی مهم است چون به اعتبار جایزه کمک زیادی می‌کند. اگر این نگرش در جامعه مخاطبان و نویسندگان ما ایجاد شود که کتاب‌های خاصی آنجا جایزه می‌گیرند، آسیبی برای جایزه جلال است و باید یا با افزودن بخش‌های مختلف به این جایزه یا استفاده از داورانی با نگرش‌های مختلف، فکری به حالش کرد. من این را دیده‌ام که می‌گویم، به‌عنوان کسی که برنده جایزه جلال شده‌ام این مسأله به من منتقل شده و فکر می‌کنم به ضعف خانه کتاب برمی‌گردد و آنها باید این نقیصه را برطرف کنند تا جایزه جلال اعتبار و اعتماد جامعه ادبی را به دست آورد.

کتاب شما در بخش مستندنگاری همراه دو کتاب دیگر معرفی شد که یکی از آنها یک پژوهش مفصل تاریخ معاصر و دیگری تاریخ تاریخ شفاهی یک شخصیت معاصر بود. به نظر می‌آید هرکدام دریک ژانر است که همه در قالب مستندگاری داوری می‌شود. این تعریف درستی از مستندنگاری است؟
بله ایرادی که می‌گیرید درست است. به نظرم می‌آید این بخش از جایزه جلال به رشته‌هایی داده می‌شود که در همه حوزه‌های ادبیات داستانی فراگیر نیست.

از بازخوردهایی بگویید که از مخاطب گرفته‌اید و به شما منتقل شده است.

بازخوردهای مثبت فراوانی گرفته‌ام. در فضای مجازی اتفاقات جالبی برای کتاب افتاده است. کسانی پیغام داده‌اند یا نظر گذاشته‌اند که مرا سر ذوق آورده و تقریبا همه کسانی که با من ارتباط گرفتند از کتاب راضی بوده‌اند. شاید کسانی هم راضی نبوده‌اند و نظر نگذاشته‌اند ولی کسانی که نظر داده‌اند رضایت داشتند. در نقدهایی هم که بر کتاب نوشته شده، قریب به اتفاق نگاه مثبتی داشته‌اند. یکی دو تا هم بوده که نظر منتقدانه‌تری داشتند که از آنها هم استفاده کرده‌ام. یکی از مواردجذاب برای من این بود که خانمی‌ در کانادا کتاب من به دستش رسیده بود، البته نمی‌دانم چطور اما برایم جالب بود که یک خانم جوان در صفحه‌ای که در آن درباره مهاجرت صحبت می‌کند، کتاب مرا معرفی کرده بود و تیتر نوشته‌اش این بود که «چرا باید به زن بودن خودمان افتخار کنیم» و مطالب زیادی در وصف کتاب نوشته بود. برای من جذاب بود که کتاب تا آنجا رفته و به دست این خانم رسید‌ه و کسی که در آنجا زندگی می‌کند این کتاب برایش جذاب بوده است، خیلی تجربه شیرینی بود.

/انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha
پرونده ها