مروری بر کتاب «گردان نانواها»؛
کتاب «گردان نانواها» مجموعه‌‌ای است که از ٧ فصل تشکیل شده که در دل خود ١٠٠ خاطره از زمان انقلاب و جنگ را قرار داده است.

به گزارش«سدید»؛ «گردان نانواها» کتابی‌ است سرشار از لحظات غرورآفرین زنان غیور در کشور. زنانی که در پشتیبانی جنگ نقش بسزایی داشتند. این کتاب در حوزه خاطرات پشتیبانان جنگ است و در جرگه خاطرات زنان جای می‌گیرد. گردان نانواها مجموعه‌‌ای است که از ٧ فصل تشکیل شده که در دل خود ١٠٠ خاطره از زمان انقلاب و جنگ را قرار داده است.
 
این مجموعه تنها خاطرات بخشی از رگه‌های نور در چشمه‌های خانوک را نشان می‌دهد و حاصل حدود ۴٢ ساعت مصاحبه‌ است. به همین دلیل به جای نام فصل‌ها عبارت چشمه قرار گرفته است.
 
کربلایی زهرا معروف به کل‌زهرا زنی ‌است اهل روستای خانوک شهر زرند در استان کرمان است. این زن قدرتمند در زمان انقلاب و جنگ ایران و عراق نقش بسیار مهمی به عنوان زن روستایی ایفا کرده است. راویان کتاب از اهالی خانوک و فرزندان کل‌زهرا هستند که در آن زمان هم‌گام با او در یک مسیر قدم بر‌می‌داشتند.
 
در شروع کتاب، فرزندان درباره دوران کودکی و کار کردن پدر و کل‌زهرا، نحوه‌ قالی‌بافی و… توضیحات مختصری را ارائه کردند که با نوشتار متفاوت از هم تفکیک شده‌ است.
 
 چشمه‌ اول که با عنوان «رد آزادی» نام‌گذاری شده است؛ خاطراتی را روایت می‌کند که مربوط به زمان قبل از انقلاب، تبعید امام، نحوه‌ تکثیر و پخش اعلامیه و کاست‌ها  و چگونگی تبلیغ انقلاب در روستای کوچک خانوک  است. همچنین در مورد پخش مخفیانه اعلامیه‌ها و حضور ماموران ساواک نیز مطالبی ارائه شده است‌.
 
در چشمه دوم با عنوان «قدم‌های نور» وقایعی از زمان ورود امام خمینی(ره) به ایران و تلاش مردم خانوک برای ملاقات با ایشان توسط چندین راوی در این بخش به تفصیل بیان شده است.
 
در چشمه سوم «جان و مالم فدای تو» خاطراتی از آغاز جنگ و تلاش کل‌زهرا برای فرستادن مردها‌ به جبهه را می‌خوانیم. به‌عنوان نمونه در صفحه ٧٠ و ٧١  می‌خوانیم:

«حاج علی هماهنگ کرده بود تا همه چند روزی برویم اهواز. تا هم من از وضعیت آن‌جا باخبر شوم و هم کمی از دلتنگی‌ها کمتر شود. شب اول را در خانه‌ای که به خانه‌ی عمه معروف بود گذراندیم. شاممان هم شد چند قوطی کنسرو و تکه‌های نان بربری آب‌ زده. صبح سوار ماشین شدیم و آقایان از  همان داخل ماشین پادگان حمید و محل اسارت بچه‌ها و جایی که شهید شده بودند را نشانمان می‌دادند. در ره ایستادیم و حاجی با مرد دیگری صحبت کرد. گفتند این ماشین بهتر است و سوار این شوید. تویوتا برا با یک آستیشن جابجا کردیم. بعدها فهمیدم راننده‌ی آن استیشن حاج قاسم سلیمانی بود.»
 
چشمه چهارم با عنوان «رزم‌نامه‌ی‌ تنور» روایتگر روزهایی است که کل‌زهرا در هنگام مراجعه به ستاد پشتیبانی  جبهه متوجه مشکل کمبود نان و کپک زدن آن شد و پس از بازگشت به خانوک او همراه دیگر زنان روستا اقدام  به پخت نان کردند. در آن روزها روند پخت مقدار بسیار زیاد نان برای جبهه و چاره‌اندیشی زنان برای سالم ماندن آن به طور مفصل در این فصل بیان شده است. بیشتر روایت‌های این فصل ها از زبان فاطمه زادخوش  دختر کل‌زهرا می‌باشد.
 
چشمه‌ پنج؛ «نذر دل و انار» است. در این فصل بعد از پخت نان، مردم روستا تمام تلاش خود را برای رزمندگان انجام می‌دهند. کل‌زهرا در این پخت نان نقش‌آفرینی اصلی را دارد و این‌بار کارشان تنها به پخت نان ختم نمی‌شود. زنان به سراغ خیاطی می‌روند و خیاطی در تکیه ملاعباس روستا رونق گرفت. دوخت  لباس نظامی و رفوی ‌لباس‌‌ها تنها کار آن‌ها نبود. اهالی خانوک آن قدر به رزمندگان و سختی شرایط آن‌ها فکر می‌کردند که شروع به دوختن پشه‌بند کردند تا مبادا پشه‌های جنوب مبارزان را بیازارد.
 
همچنین رفتارهایی همچون پختن مربا، بافت لباس در آن زمان تقریبا بین همه مردم ایران رایج بود اما مردم خانوک تمام میوه‌های باغ خود را به جبهه‌ها می‌رساندند. در صفحه ١٠۴ از زبان حوری عرب نژاد راوی این قصه این‌گونه آمده است:
 
«یک روز به حاج مختار گفتم بیا قوتو درست کنیم. قوتوی قوت‌داری بود. مغازه‌دار بود و راحت می‌توانست مواد اولیه را تهیه کند. قوتو آماده می‌کردیم و در بسته‌های یک نفره برای بچه‌های لشکر می‌فرستادیم. بذر کتان و گشنیز، سیاه‌دانه و کنجد، گشت و گندم و چند خشکبار مقوی دیگر را در ظرف بزرگی زیر و رو می‌کردیم و بعد همه‌شان در آسیاب نرم می‌شد.
به حاج مختار گفتم:حاجی، حواست باشه بهشون بگو به اونا که پشت تیربارند دوتا بسته قوتو بدند. صدای تیر مدام تو گوششونه و اذیت میشن.»
 
چشمه ششم؛ «اسماعیل‌های روستا» روایت‌گر تلاش پسران برای رفتن به جبهه و حضور در خط مقدم آن‌هاست. از طرفی داستان کل‌زهراست که مسئول رساندن خبر شهادت آن‌ها به مادرشان بود. کل زهرا بود که آن‌ها را مشتاقانه به جبهه فرستاده بود و حالا خبر به سعادت رسیدنشان را باید به مادران می‌گفت. نحوی شهادت و برگزاری مراسم تشییع پیکر شهدا در این چشمه قابل خواندن است.
 
در چشمه هفتم با عنوان «روح‌الله» فعالیت‌های پس از جنگ و نحوه‌ وفات کل‌زهراست بازگو شده است. جالب است که بدانید حاج قاسم سلیمانی خودش را پسر کل‌زهرا می‌دانست و پس از فوت او در تمام مراسم‌هایش شرکت کرد. کل‌زهرا همواره در زمان پیاده‌روی اربعین تنور نان‌پزی مردم خانوک روشن است و به دست پابرهنه‌های ثارالله نان می‌دهند.
 
تصاویری در صفحات آخرین کتاب قرار دارد که ۴٨ شهید روستای خانوک و نانواهای پشتیبان آن‌ها را در خود جای می‌دهند. بافت خانوک در تصویر مشخص است که با تصویر روی جلد مطابقت دارد. محققین این کتاب  محمدمهدی رحیمی و محمدتقی رهائی هستند و گردآوری تحقیقات توسط فاطمه ملکی صورت گرفته که انتشارات راه‌یار آن را به چاپ رسانده است.

 

منبع: خبرگزاری کتاب ایران

ارسال نظر
captcha