گفت‌وگو با محمود اکرامی‌فر به بهانه روز شعر و ادب پارسی؛
بسیاری از ما استاد محمود اکرامی‌فر را با مصرع «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» می‌شناسیم؛ شاعری که در «عشق به زبان فارسی» نیز یا علی گفته و شعرهایی برای زبان فارسی سروده است تا اهمیت این زبان را به همگان گوشزد کند.

به گزارش«سدید»؛ بسیاری از ما استاد محمود اکرامی‌فر را با مصرع «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» می‌شناسیم؛ شاعری که در «عشق به زبان فارسی» نیز یا علی گفته و شعرهایی برای زبان فارسی سروده است تا اهمیت این زبان را به همگان گوشزد کند. به بهانه روز شعر و ادب پارسی فرصتی دست داد تا با استاد محمود اکرامی‌فر درباره این مجموعه شعر، اهمیت زبان فارسی، رابطه زبان‌های محلی با زبان فارسی و چالش‌هایی که زبان فارسی با آن مواجه است، گفت‌وگو کنیم.

 آقای اکرامی‌فر! چه شد که تصمیم گرفتید برای زبان فارسی یک مجموعه شعر بنویسید؟
من به عنوان کسی که علوم اجتماعی خوانده‌ام و عاشق ادبیات هستم، به این نتیجه رسیدم زبان فارسی که ابزار ارتباطی ما با نسل‌های هم‌عصر ما و نسل‌های قبل از ما و بعد از ما است، این روزها دچار چالش جدی شده است. معتقدم اگر زبان فارسی دچار چالش و تضعیف شود، هم ارتباط ما با گذشتگان‌مان دچار مشکل می‌شود و هم هویت ملی ما دچار خدشه می‌شود. این احساس مسؤولیت اجتماعی و ادبی بود که باعث شد این کار را انجام دهم. ضمن اینکه من آن زمان برنامه‌ای در رادیو پیام داشتم که بخشی از آن را با توجه به همین عرق ملی به زبان فارسی اختصاص داده بودم. در آن نیم ساعت برنامه رادیویی درباره واژه‌هایی که از زبان فارسی وارد زبان‌های دیگر شده یا از زبان‌های دیگر وارد زبان فارسی شده، صحبت می‌کردم، نقل می‌کردم و نقد می‌کردم. بعد برای اینکه برنامه تنوع داشته باشد، شعرهایی راجع به زبان فارسی هم می‌خواندم. آنجا بود که دیدم درباره زبان فارسی شعر کم است؛ این شد که گفتم خودم شروع کنم به نوشتن. شروع کردم یک شعر، 2 شعر، 3 شعر، کم‌کم دیدم مجموع آنها تبدیل به کاری شده که قابل ارائه است. آنجا بود که مجموعه شعر «عشق به زبان فارسی» منتشر شد. سعی کردم در عنوان کتاب هم تمایل و عشقی را که به زبان فارسی دارم، منتقل کنم؛ به همین دلیل اسم کتاب شد «عشق به زبان فارسی». البته باید بگویم زبان مادری خود من فارسی نیست. زبان مادری من کردی و کرمانجی است. کردی و کرمانجی را هم خیلی دوست دارم و به آن افتخار می‌کنم و همه جا هم می‌گویم «کرد هستم، نفس کوه مرا می‌خواند/ دشت، این وسعت انبوه مرا می‌خواند» اما زبانی که باعث هویت ملی ما می‌شود، زبانی که باعث انسجام اجتماعی ما می‌شود، زبانی که باعث وفاق ملی ما می‌شود، زبانی که باعث تراکم و انباشتگی فرهنگی ما می‌شود، زبانی که باعث ارتباط ما با هم‌عصرها و انسان‌های قبل و بعد از خودمان می‌شود، زبان فارسی است؛ به همین دلیل عشق من به زبان فارسی از نوعی دیگر است.
 
 شاید بتوان گفت زبان فارسی در کنار جغرافیای فعلی و دین اسلام، نخ تسبیح اقوام مختلف ایرانی است؛ نخی که این روزها مورد هجوم عوامل مختلف قرار گرفته است. نقش زبان فارسی در اتحاد ملی ایرانی‌ها را چقدر جدی و مهم می‌دانید؟
در همه جای جهان گویش‌ها، خرده‌فرهنگ‌ها و اقوام متعددی وجود دارند. مثلا شما فکر می‌کنید مردم در همه جای ترکیه ترک هستند؟ قطعا اینطور نیست؛ کرد هستند، کرمانج هستند،‌ غیر ترک هستند ولی آنها یکسری عوامل وفاق و اتحاد جمعی دارند که یکی از آن عوامل، زبان است. چون کارکرد زبان فرازمانی است. یعنی وقتی شما الان چیزی را می‌نویسی، بخشی از آنچه می‌نویسی را از گذشتگان گرفته‌ای، بخشی را نیز خودت بر آن افزوده‌ای و در نهایت آن را به آیندگان منتقل می‌کنی. یعنی زبان عامل ارتباط انسان با گذشته و آینده و عامل انتقال فرهنگ و ایجاد وفاق ملی است. از این نظر زبان اهمیت بیشتری می‌یابد. همان طور که گفتید، ایران سرزمین اقوام متعددی است؛ از بلوچ و سیستانی گرفته تا عرب و ترک و کرد و لر و ترکمن و... . زبان فارسی امروز عامل وفاق و انسجام اقوام مختلف ما است. ضمن اینکه زبان‌ها و گویش‌ها و لهجه‌های دیگر شاخ و برگ این زبان هستند که اگر از آنها خوب استفاده شود، می‌تواند مقوم زبان فارسی باشد. من گاهی وقت‌ها به دوستان‌مان در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی می‌گویم به جای اینکه بگردیم و واژه بتراشیم، به زبان‌های محلی‌مان توجه کنیم، چرا که گاهی وقت‌ها معادل همین واژه‌های لاتین در گویش‌های و زبان‌های محلی ما وجود دارد و می‌توانیم از آنها بهره ببریم.
 
 یعنی زبان فارسی و دیگر زبان‌ها و گویش‌ها و لهجه‌ها می‌توانند در خدمت همدیگر باشند، به رشد و نمو یکدیگر کمک کنند و به هیچ عنوان اینطور نیست که برای هم خطر محسوب شوند.
دقیقا! گویش و لهجه‌ای که هزاران سال ماندگار است، یعنی کارکرد و اثر داشته و به خاطر همجواری و همزیستی که با زبان فارسی داشته، قطعا واژه‌های مشابه و مشترکی هم با هم دارند. ما می‌توانیم از زبان کردی و ترکی و لری و عربی در جهت تقویت زبان فارسی استفاده کنیم. زبان مثل یک سیستم است؛ اگر درونداد و بروندادش با هم هماهنگ نباشد، دچار مشکل می‌شود. در گذشته که علم و صنعت و شرایط مثل امروز نبود، این اتفاقات خیلی کند می‌افتاد؛ یعنی کلمات بیگانه کمتر به زبان فارسی هجوم می‌آورد. امروز صادرات و واردات در حد بسیار زیاد اتفاق می‌افتد؛ کالای که وارد می‌شود، اسامی و واژگانی را می‌آورد که باز هر کدام واژگان دیگری را درون خود دارند. اگر حواس‌مان نباشد در درازمدت می‌بینیم ظاهرا فارسی صحبت می‌کنیم ولی کل واژه‌هایی که به کار می‌بریم غیرفارسی است. مثلا ما یک واژه «بسته» را داریم، ولی مدام می‌گوییم «یک پک از این بده، یک پک از آن بده». بسته که راحت‌تر از پک است. یا مثلا کلمات پوشش و روپوش و پوسته را داریم ولی می‌گوییم «این را کاور کن». اگر بگوییم این را توی پوشش بگذار چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچی! البته گاهی وقت‌ها ما به علت کاهش خودباوری و خودباختگی فرهنگی و ضعف سواد، فکر می‌کنیم اگر از واژگان بیگانه استفاده کنیم دیگران می‌گویند آدم باکلاس و باسوادی است. جالب است؛ خیلی وقت‌ها می‌بینیم این سخنران‌های خوش‌تیپ و خوش‌مشرب و کم‌حال و باحال در کنار استفاده از واژه انگلیسی از واژه فارسی هم استفاده می‌کنند. هر دو کلمه را می‌گویند. مثلا می‌خواهند بگویند ما این را هم بلد هستیم!
 
 شما درباره استفاده از زبان‌های محلی و بومی برای کلمه‌سازی صحبت کردید. یکی از امکان‌هایی که از آن غفلت کرده‌ایم، امکان استفاده از ظرفیت‌های زبان فارسی رایج در دیگر کشورها مثل افغانستان است؛ چقدر از این ظرفیت‌ها برای سلامت زبان فارسی و تولید کلمات جدید استفاده کرده‌ایم؟
البته همین زبان رایج در افغانستان که آن را دری خطاب می‌کنند هم از واژگان بیگانه بی‌آسیب نبوده است. مردم افغانستان هنوز به «دوچرخه» که واژه بسیار زیبا و خوبی است، «بایسیکل» می‌گویند. یعنی زبان دری در افغانستان واژه‌های لاتین کمی ندارد. ضمن اینکه خوب است اشاره کنم این زبان، زبان افغانستان نیست؛ این زبان ایران فرهنگی بزرگ است که در تاجیکستان هم هنوز رایج است اما همین زبان نیز دچار آسیب‌هایی شده است. مثلا ببینید! ما برای مکانی که هواپیما در آن فرود می‌آید و فراز می‌رود، کلمه «فرودگاه» را درست کرده‌ایم. یا برای آن وسیله‌ای که در هوا حرکت می‌کند، کلمه «هواپیما» را درست کرده‌ایم. یعنی وسیله‌ای که هوا را می‌پیماید ولی هنوز در تاجیکستان و افغانستان برای فرودگاه از واژه انگلیسی استفاده می‌شود. بنابراین زبان فارسی دری که در افغانستان و تاجیکستان و... است، دستخوش تغییرات از زبان لاتین شده است. شاید به این دلیل که برای پدیده‌های جدید کلمه تولید نکرده‌اند و از کلماتی که ما تولید کرده‌ایم هم استفاده نمی‌کنند. ضمن اینکه شما درست می‌فرمایید؛ خیلی خوب می‌شود ما هم از واژه‌هایی که در ایران فرهنگی رایج است استفاده کنیم، چون بعضی از این واژه‌ها انگار زیرخاکی شده‌اند. باید خاک‌ها را از روی آنها کنار بزنیم تا این کلمات بیرون بیایند. مثلا من دیدم به آبستن می‌گویند «دوجان»؛ به معنای دوجان در یک بدن. همه کشورهای فارسی‌زبان نیاز دارند که برای در امان نگاه داشتن این زبان از هجوم بیگانه، به یکدیگر کمک کنند. امیدوارم در کنار توجه مردم، چهره‌ها و مراجع اصلی جامعه مثل هنرمندان و رسانه‌ها و... به زبان فارسی، در دستگاه‌های فرهنگی و دیپلماسی و رسانه‌ای هم اتفاقات خوبی برای زبان فارسی بیفتد.
 
 
منبع: وطن امروز
ارسال نظر
captcha