به گزارش«سدید»؛ این گونه سینمایی با روایت واقعیتهای لحظه به لحظه آن سالها در قالب مستند متولد شد. شهید آوینی مهمترین چهرهای است که دوربین را میان رزمندگان برد و راوی آنها و البته الهامبخش سینماگران پس از خود شد. او یکی از وفادارترین سینماگران به قالب مستند بود و هر چه میخواست بگوید از این مدیوم روایت میکرد.
آن سه ضلع درخشان
نسل نخست فیلمسازان دفاع مقدس را میتوان به یک مثلث تشبیه کرد که در سه ضلع آن ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور و احمدرضا درویش قرار گرفتهاند. هر سه از میدان جنگ و دوربین به دست به سینما آمدهاند. معترضاند و راوی رنجهای دیده و نادیده جنگ.
حاتمیکیا؛ پا به پای جنگ تا امروز
مهمترین و اثرگذارترین فیلمساز دفاع مقدس کسی نیست جز ابراهیم حاتمیکیا. گرچه خودش بارها اذعان کرده علاقهای ندارد او را در یک گونه خاص محدود کنند و اینکه همیشه دیگران انتظار دارند فیلم دفاع مقدسی بسازد و از خط بیرون نزند، خوشایندش نیست، اما تأثیر او در سینمای دفاع مقدس به قدری بنیادین و حیاتی است که عملاً نمیتوان او را از این گونه جدا کرد. سرنوشت فیلمسازی او جالب است؛ حاتمیکیا رفته بود که بجنگد، اما جنگ را با دوربین سوپر هشت آغاز کرد. اوایل جنگ نیز چندین مستند ساخت، اما به گفته خودش از این کار اقناع نمیشد. او «صراط» و «طوق سرخ» را با دوربین ۱۶ میلیمتری ساخت و پس از آن با «هویت» وارد سینمای داستانی شد و «دیدهبان» و «مهاجر» از مهمترین فیلمهای او در سالهای جنگ بودند. حاتمیکیا از معدود سینماگرانی است که ریسمان سالهای دفاع مقدس و پس از آن را رها نکرد و تبعات جنگ در آثار دیگرش تا دهههای بعد هم ادامه یافت. «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «بوی پیراهن یوسف»، «آژانس شیشهای»، «به نام پدر» و... داستان آدمهای جنگ بود که حالا پس از سالها روبهرویشان میایستاد. در دهههای بعد نیز نگاهش اعتراضیتر شد و فیلمهایی همچون «به رنگ ارغوان»، «گزارش یک جشن» و «بادیگارد» را ساخت تا به «خروج» رسید.
فریاد آرمانخواهی رسول
رسول ملاقلیپور؛ شوریده احوال و سرگشته حقیقت. این همان توصیفی است که دوستان نزدیکش درباره او میگویند. او هم همچون حاتمیکیا در میدان جنگ حاضر بود و با دوربین عکاسیاش مشغول ثبت لحظات تاریخی. پس از ساخت چند فیلم مستند کوتاه، با «نینوا» وارد سینمای داستانی میشود. «سفر به چذابه»، «هیوا»، «نجاتیافتگان» و «پرواز در شب» آثار مهم و برجسته ملاقلیپور در سینمای دفاع مقدس است و در فیلمهای شاخص اجتماعیاش همچون «مجنون»، «خسوف»، «پناهنده»، «نسل سوخته»، «قارچ سمی» و حتی در «میم مثل مادر» آن هشدارها، بیدارباشها و فریادها را همراه با کنشمندی ذاتیاش میتوان دید. ملاقلیپور را در میان همنسلانش میتوان آرمانگراتر و شوریدهتر یافت که همیشه در پی حقیقت بود و فریاد اعتراضش بلند، اما عمر مجال نداد و داستانهای ناگفتهاش را با خود برد.
بلندپرواز همچون درویش
محمدرضا درویش فیلمسازی را با نگارش فیلمنامه «کانی مانگا» ساخته مرحوم سیفالله داد آغاز کرد، اما به فاصله کوتاهی پس از آن پشت دوربین رفت و «آخرین پرواز» را در سال ۶۸ ساخت. فیلمی که به سرعت مورد توجه منتقدان قرار گرفت و این موفقیت را با «ابلیس» ادامه داد، اما تجربه سوم او یعنی «آذرخش» موفقیتهای پیشین او را تکرار نکرد. با این حال دوباره به مسیرش بازگشت و با «کیمیا» و «سرزمین خورشید» جان تازهای به گونه دفاع مقدس بخشید. «کیمیا» جزو نخستین و مهمترین فیلمهایی بود که روزهای پس از جنگ و تبعات آن را روایت میکرد. درویش همچنین با ساخت «دوئل» فصل تازهای را به لحاظ فرم تولید در این گونه گشود و در کنار فیلمسازان دیگر دفاع مقدس تأثیرات بسیاری روی این سبک سینمایی داشت.
فیلمسازانی که نمیتوان از نظر پنهان داشت
محمدعلی باشهآهنگر نیز فیلمسازی اهل جنوب است و جنگ را با پوست و استخوانش لمس کرده است. او دیرتر از همتایان خود پا به این عرصه گذاشت و در نخستین تجربه خود «نیمه گمشده» را در حال و هوای روزهای جنگ رقم زد. با این حال «فرزند خاک»، «ملکه»، «سرو زیر آب» و «بیداری رؤیاها» مهمترین آثار دفاع مقدسی او است و تازهترین فیلم او یعنی «متروپل» نیز در حاشیه روزهای جنگ روایت میشود.
کمال تبریزی، سیفالله داد، مجتبی راعی، مسعود دهنمکی و زندهیاد کیومرث پوراحمد نیز از فیلمسازانی هستند که آثاری را در این گونه تولید کردهاند.
تازهنفسهای سینمای دفاع مقدس
پس از حلقه فیلمسازان قدیمی و نسل اول سینمای دفاع مقدس، این نگرانی وجود داشت چه کسی قرار است آن روزها را که دیده و ندیده روایت کند. شاید کمتر کسی فکر میکرد فیلمسازی که روزهای جنگ را ندیده، بتواند راوی خوبی برای آن روزها باشد که آن هم کسی نبود جز محمدحسین مهدویان.
جوانی که سینما را با ساخت مستندهای سیاسی و تاریخی آغاز کرد و در نخستین تجربه بلند سینمایی خود با «ایستاده در غبار» سراغ یکی از مهمترین فرماندهان جنگ یعنی حاجاحمد متوسلیان رفت. ساختار مستند ـ سینمایی این فیلم که اتفاق تازهای در گونه دفاع مقدس بود توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد. او در ادامه با «ماجرای نیمروز» و «رد خون» وقایع تاریخی دیگری در سالهای ۶۰ را روایت کرد. گرچه مهدویان در ادامه مسیر، فیلمسازی خود را به گونه اجتماعی تغییر داد، اما همین چند فیلم آن هم در شرایطی که او تنها کودکیاش در سالهای جنگ گذشته، اتفاق مهمی بود. در این فهرست نباید از نام هادی حجازیفر هم به سادگی عبور کرد. او در نخستین تجربه سینمایی خود «موقعیت مهدی»، بُعدی شاعرانه و لطیف را به سینمای جنگ افزود که تا پیش از آن غیبتش به خوبی احساس میشد.
جنگ به روایت زنان
نرگس آبیار مهمترین فیلمساز زنی است که درباره جنگ فیلم ساخته است. اگرچه او در این عرصه کمکار بوده، اما همان یک فیلمش یعنی «شیار ۱۴۳» که روایت دقیق و تأثیرگذاری از جنگ بود توانست نام او را به عنوان یکی از زنان موفق این عرصه تثبیت و فیلمش را در فهرست یکی از آثار مهم دفاع مقدسی ماندگار کند. فراموش نکنیم او در «شبی که ماه کامل شد» نیز به شایستگی نشان داد که توانایی مثالزدنی در خلق قابهای جنگی و پرتنش دارد و به خوبی از پس فیلمهایی با صحنههای نبرد و اکشن نیز برمیآید.
منیر قیدی دیگر فیلمسازی است که دو فیلم در کارنامه کاریاش دارد و هر دو دفاع مقدسی است و زنها در آن نقش محوری دارند. این مهمترین نقطه قوت آثار او است که نور را مشخصاً بر زنان و حضور مهم آنان در بطن جنگ تابانده و خلأ این سالها را تا حدودی جبران کرده است. او نیز در «دسته دختران» که یک فیلم تماماً جنگی است ثابت کرد توانایی خوبی در خلق لحظههای ملتهب و مبتنی بر فرم دارد.
/انتهای پیام/
منبع: قدس