نویسنده کتاب «حاج جلال» با تاکید بر اینکه فراموشی گریبان‌گیر تمامی راوی‌ها و ایثارگران شده است، ادامه داد: مشکل محافظه‌کاری راوی و عدم قدرت بیان یکی از مشکلات است. یعنی بخش‌هایی از اتفاقات است که راوی خجالت می‌کشد به زبان بیاورد.

به گزارش«سدید»؛ نویسنده کتاب «حاج جلال» با تاکید بر اینکه فراموشی گریبان‌گیر تمامی راوی‌ها و ایثارگران شده است، ادامه داد: مشکل محافظه‌کاری راوی و عدم قدرت بیان یکی از مشکلات است. یعنی بخش‌هایی از اتفاقات است که راوی خجالت می‌کشد به زبان بیاورد.

لیلا نظری گیلانده در توضیح کتاب حاج جلال (خاطرات حاج جلال حاجی بابایی) بیان کرد: این کتاب زندگی صادقانه و عاشقانه یک نوجوان غیرتمند، یک همسر، یک پدر، یک پدربزرگ و یک رزمنده و جانباز هشت سال جنگ تحمیلی است. عاشقی که دلش برای خانواده‌اش، همسرش، فرزندانش، نوه‌هایش و از همه مهم‌تر قلبش برای وطنش می‌تپد.

زندگی جلال دچار فراز و نشیب بسیاری می‌شود...، اما او می‌ایستد و صبر می‌کند و صبر می‌کند و صبر...

نویسنده کتاب حاج جلال با بیان اینکه این کتاب درباره یک کشاورز پاک و زلال از خطه مریانج همدان است، ادامه داد: این کشاورز در نوجوانی با دختری که به او عشق می‌ورزیده ازدواج می‌کند و صاحب چندین فرزند می‌شود؛ در حالی که با فقر دست و پنجه نرم می‌کند تا زندگی شان را بگذرانند و درست زمانی که فرزندانش بزرگ می‌شوند امید به همراهی و کمک آن‌ها حساب می‌کند، ناخداگاه برگ‌های زندگی‌شان خزان می‌شود و هشت سال تمام درگیر جنگ می‌شوند، بدون اینکه تجربه‌ای از جنگ و فعالیت نظامی داشته باشند.

او افزود: جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دو پسر و دو دامادش را شهید می‌کند، خودش با مادر و یکی دیگر از پسرانش را جانباز می‌کند و جلال را با چندین کودک بی‌پدر تنها می‌گذراد. زندگی جلال دچار فراز و نشیب بسیاری می‌شود... اما او می‌ایستد و صبر می‌کند و صبر می‌کند و صبر...

باید آیینه ذهن حاج جلال را غبارروبی می‌کردیم

نظری گیلانده با تاکید به اینکه در تبدیل روایات به کتاب باید اصل امانت‌داری رعایت شود، بیان کرد: همچنین نویسنده باید به گونه‌ای متن را ویرایش کند که اصل اتفاق صدمه نبیند، متن را طوری بیاراید که راوی، مخاطب و متن دچار آشوب و سرگردانی نشود. نویسنده اگر مصاحبه قدرتمندی داشته باشد، می‌تواند دشواری روایت تلخ و حتی سردرگم را با تدوین و جاگذاری به جای مطالب به کام مخاطب شیرین کند.

حاج جلال زمانی در جنگ شرکت کرده است که صاحب چندین نوه بود. یعنی حداقل یک فرد میانسال بود

نویسنده کتاب حاج جلال با اعلام اینکه راوی برخی از مسائل را به خوبی به یاد نداشت، ادامه داد: حاج جلال زمانی در جنگ شرکت کرده است که صاحب چندین نوه بود. یعنی حداقل یک فرد میانسال بود. گذشت بیش از ۴۰ سال از زمان جنگ باعث شده بود که بیشتر اتفاقات از ذهنش برود. وقتی من سراغش رفتم سال ۱۳۹۶ بود. هر چند اصل اتفاقات را با کمی راهنمایی از طرف اطرافیان، همسر و فرزندانش یادآور می‌شدند، او به خوبی استقبال می‌کرد و بعد از اینکه به خاطر می‌آورد شروع به تعریف می‌کرد.

او ادامه داد: خاطرات توی ذهن حاج جلال نقش بسته بود، ولی آیینه ذهنش را باید کمی با گره زدن به خاطراتش و یادآوری ایام غبارروبی می‌کردیم و همین اتفاق بار‌ها قلبش را به درد می‌آورد و چشمانش‌تر می‌شد. خدا رو شکر توانستیم مرحله مصاحبه را به خوبی انجام دهیم و من از این بابت از کار و حرفه خودم راضی هستم.

مشکل فراموشی گریبان‌گیر تمامی راوی‌ها و ایثارگران شده است

نظری گیلانده مشکل محافظه کاری و عدم قدرت بیان راوی را یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح در آثاری که در نتیجه روایت ایثارگران نوشته می‌شود، دانست و افزود: علاوه بر مشکل فراموشی که گریبان‌گیر تمامی راوی‌ها و ایثارگران شده است مشکل محافظه کاری راوی و عدم قدرت بیان یک مشکل دیگر است. یعنی بخش‌هایی از اتفاقات است که راوی خجالت می‌کشد به زبان بیاورد. مثل زندگی عاشقانه‌ای که در جوانی داشته و حالا که پا به سن گذاشته معذب می‌شود از بیان خاطراتش در حالی که همان خاطرات می‌تواند نقطه عطف و قسمت جذابی از متن را تشکیل بدهد.

این نویسنده ادامه داد: از طرفی این قشر از آدم‌ها چنان معامله‌ای با خدایشان کرده‌اند که احساس می‌کنند با گفتن و روایت خاطراتشان خدانکرده دچار ریا می‌شوند غافل از اینکه ما و امثال نسل ما که از جنگ فاصله داشته‌ایم به این روایت‌ها نیاز داریم.

بازخورد‌هایی از کشور عراق و ارمنستان داشتم

نظری گیلانده با بیان اینکه هر آنچه که در توان داشته به مرحله اجرا و نوشتن گذاشته است، ادامه داد: خوشحالم که نتیجه کارم به زیبایی به بار نشست. مخاطبان بسیاری از سراسر کشور با پیدا کردن شماره تماسم به صورت مستقیم با خودم تماس گرفتند و با بیان نظرشان می‌خواستند بدانند که آیا اتفاقات در کتاب واقعی است یا من به عنوان نویسنده در آن‌ها دست برده‌ام؟

این قشر از آدم‌ها چنان معامله‌ای با خدایشان کرده‌اند که احساس می‌کنند با گفتن و روایت خاطراتشان خدانکرده دچار ریا می‌شوند

این نویسنده با بیان نمونه‌ای ادامه داد: دوستی از ایلام تماس گرفته بود و می‌گفت بعد از خواندن کتاب بسیار متالم شده است و می‌خواست بداند که بعد از این همه سال الان آن بچه‌هایی که پدرشان را از دست دادند و حتی خانواده‌هایشان در چه حالی هستند. وقتی گفتم که همه آن‌ها حالا برای خودشان مردی شده اند و سمانه دختر حاج اسماعیل خانمی شده است، وقتی گفتم حاج جلال همچنان عاشقانه دور سر افروز می‌چرخد و بچه‌هایش زیر سایه‌شان هستند، وقتی گفتم حمیدرضا فرزند برومندش، همان پسری که روزی سنگ صبور خانواده‌شان بود، حالا پسرانش را به مرحله تحصیلات عالیه دکتری رسانده و نام یکی‌شان را به نام برادر شهیدشان ابوالقاسم اسم نهاده و با اینکه خودش پدربزرگ شده است، همچنان دور سر پدر و مادرش می‌چرخد و هوایشان را دارد، خوشحال شد و گفت حالا آرام شدم.

او افزود: علاوه بر مخاطبان کشوری با توجه به ترجمه این اثر به سه زبان زنده دنیا بازخورد‌هایی هم از کشور عراق و ارمنستان به صورت یادداشت و ارسال نامه داشته ام.

/انتهای پیام/

منبع: ایرنا

ارسال نظر
captcha