به گزارش«سدید»؛ ۷ مهر ۱۴۰۰ با حکم رهبر انقلاب، جبلی مدیریت سازمان صداوسیما را برعهده گرفت. با این حکم پس از گذشت پنج سال و چهار ماه از دوره مسئولیت عبدالعلی علی عسگری در سازمان صداوسیما و با توجه به پایانیافتن مدت زمان حکمش، جبلی ۵۵ساله و دانشآموخته دکترای فرهنگ و رسانه از دانشگاه امام صادق (ع) سکاندار سازمان صداوسیما شد. اکنون پس از حدود دو سال شاید بتوان ارزیابی منصفانهای از عملکرد دو ساله مدیران صدا و سیما داشت.
رونمایی از سند تحول با ۱۲ محور
جبلی، یکم تیر ۱۴۰۱ محورهای مختلف سند تحول سازمان صداوسیما را تشریح کرد. او این سند را قطبنمای رسانه ملی دانست و از ضرورت تثبیت گفتمان تحول در رسانه ملی سخن گفت. رئیس صداوسیما اعلام کرد این سند تحول ۱۲ محور دارد.
جبلی این تحول را عمدتا در حوزههای محتوایی دانسته که همه فرایندهای تحولی باید در نهایت منجر به تحول در آنتن شود. سند تحول رسانه ملی در حوزههای محتوایی سیما و صدا، خبر، شبکههای استانی، فضای مجازی و شبکههای برونمرزی طراحی شده است.
پیمان جبلی در تشریح علت تمرکز بر حوزههای محتوایی سازمان در این سند تصریح کرده است: «سازمان صداوسیما کارخانه تولید محتواست. همه کارها در حوزههای پشتیبانی و صف، در نهایت باید آنتن را متحول کند. به همین خاطر ما اولویت را به سرفصلهای تحولی در حوزه محتوا دادهایم. برای اینکه به تحول در محتوا برسیم، حتما به تحول رویکردی و نیز تحول در سازوکارها نیاز داریم؛ سازوکارهایی که منجر به تسهیل تحول رویکردی و در نهایت با یاری خداوند منجر به تحول محتوایی روی آنتن خواهند شد.»
سند تحول به کف رسانه ملی نرسید
سیمای دوران جبلی، شعار اصلی خود را تحول عنوان کرد. مدیران مختلف صداوسیما هم همواره از ضرورت تحول و تحولگرایی سخن گفتند؛ اما حالا که دو سال از عمر دوران مدیریت جبلی سپری میشود، هر آنچه با تلاش بیشتر، کمتر به چشم میآید، تحول در رسانه ملی است. به عبارت دیگر بررسی اندک رسانه ملی در ابعاد مختلف مثل سریال، خبر، برنامههای ترکیبی و... هیچکدام نهتنها رنگ و بویی از تحول ندارد، بلکه در برخی حوزهها شاهد پسرفت و عقب گرد مشهود هم هستیم.
امروز مردم از رسانه ملی با توجه به شعارهایی که داده شده بود، انتظار تحول داشتند؛ اما روند فعلی تحولی نیست. سریالهای سازمان که روزگاری خیابان خلوتکن بودند و تبدیل به نوستالژی نسلهای مختلف میشدند، امروز با افت محسوس مخاطب روبهرو شدهاند که آمارهای خود سازمان هم گواه آن است و حتی همین افت محسوس مخاطب برخی مواقع سوژه افشاگری مدیران رسانه ملی علیه یکدیگر هم شده است. برنامههای ترکیبی و شوهای تلویزیونی هم وضعیت بهتری پیدا نکردند. برندهای قبلی تعطیل شدند و برند جدیدی به مردم ارائه نشد.
اگر هم برنامهای ساخته شد، چون کیفیت مطلوب را نداشت، دیده نشد و از افکار مردم فراموش شد. در حوزه خبررسانی به جز حذف باشگاه خبرنگاران که معلوم نیست با چه هدفی انجام شد و چه آوردهای پیدا کرد، اقدام دیگری صورت نگرفته و وضع به همان منوال سابق است. البته در ابتدای امر تلاشهای تحولی صورت گرفت که در همان آغاز، خاتمه پیدا کرد.
بهتر است علاوه بر اصول کلان و روندهای کلی، سنجهها و شاخصهایی بیان شود که امروز مدیران بر اساس آن سنجهها و شاخصها توضیح دهند که آیا افت مخاطب، ضعف شدید کیفیت برنامهها، خارج کردن بسیاری از سرمایههای رسانه ملی از روند تولید و اینکه سریالهای ۱۰ سال پیش، ۱۰ بار بازپخش شده، از سریالهای جدید ساخته شده در سال ۱۴۰۲ بیشتر مخاطب دارد را میتوان تحول نامید؟ مخلص کلام این است که تحول در صداوسیما در اسناد بسیار نزدیک بود، طرحهای تحولی مختلفی رونمایی و تبدیل به کلیدواژه مدیران ارشد شد؛ اما این تحول از آنتن رسانه ملی بسیار دور بود و نتوانست خود را در ویترین تلویزیون نشان دهد.
یکی از دلایل این امر، رویکردهای اشتباه برخی مدیران تلویزیون است.
بهعنوان مثال ذات رسانه سلبریتیپرور است؛ اما مدیریت جدید برای سلبریتیها که در تلویزیون پرورش پیدا کردند و سرمایه رسانه ملی محسوب میشوند، رویکرد خاصی پیش گرفت. جلیلی پیشتر چندینبار در تحلیل سلبریتیها سخن به میان آورده بود.
او در جایی در پاسخ به انتقادات به رویکرد حذفی نسبت به سلبریتیها میگوید: «شما نگران چه چیزی هستید؟! نگران حذف هستید؟! چطور اگر شما به مدت چهل سال، پنجاه درصد جمعیت کشور را سانسور کنید، هیچ اشکالی ندارد؛ ولی اگر یک سلبریتی که بیست سال روی آنتن بوده، ۶ ماه نیاید، همه از بسیج دانشگاه شریف تا رسانههای جبهه فرهنگی انقلاب سروصدا میکنند؟!... همین ادبیات انتقادی حاکم تحت عنوان «نظریه جذب» این بلا را سر مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی آورد.»
این جنس سخنان نشان میدهد که مدیران صداوسیما دچار تحلیل خاص از ماهیت رسانه هستند و همین رویکرد، تحول در رسانه ملی را به ضد خود تبدیل کرده و امروز بسیاری منتقد رسانه ملی هستند. تحول رسانه ملی هنوز نتوانسته به مقصد برسد؛ بنابراین در فرصت باقیمانده، اگر مدیران رسانه ملی میخواهند تحول از اسناد به آنتن برسد باید در رویکردهای خود بازبینی کنند، وگرنه تحول شعاری میشود که همگان از فرط تکرار آن دچار ناراحتی خواهند شد.
مردم هم بهعنوان مخاطبان رسانه ملی باید خواست خود را در آنتن تلویزیون مشاهده کنند. رسانه، ماهیت و کارکردهای مختلفی دارد، ماهیت آن به یک ماهیت صرف و بخشیدیدن آن ضربه بزرگی به رسانه ملی است.
به این معنا که تلویزیون هم باید پیام دهد و هم سرگرم کند، هم آگاهیبخشی کند، هم بخنداند و... اگر تلویزیون را فقط برای یکی از مفاهیم خواستیم نه تحول که با افت ضربان رسانه ملی روبهرو خواهیم شد.
/انتهای پیام/