ایجاد بحران هویت در متولدین غرب به قلم فرانک فوردی؛
تعداد کنونی افراد بزرگسال آمریکایی که خود را «دگرجنس‌گرا» یا علاقه‌مند به جنس مخالف نمی‌شناسند، دو برابر یک دهه قبل است. کودکان امروز در فرهنگی بزرگ شده‌اند که دگرباش جنسی (LGBT) در آن طبیعی بوده و چیزی نیست که مردم از آن خجالت بکشند یا سعی در پنهان‌کردن آن داشته باشند. کودکان در کشورهای غربی این پیام را دریافت می‌کنند که دگرباشی جنسی چیز خوبی است و این «جنسیت مستقل» است که مشکل‌ساز می‌شود.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «فرانک فوردی» [1] استاد برجسته جامعه‌شناسی در دانشگاه کنت انگلستان است. وی به‌خاطر کارهای خود در زمینه جامعه‌شناسی ترس، آموزش، فرهنگ درمانی و جامعه‌شناسی دانش به خوبی شناخته شده است. از او کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توییتر» در ایران نیز ترجمه و چاپ شده است. ایشان هم اکنون مدیر اجرایی اتاق فکر «MCC-Brussels» است. آقای فوردی در یادداشتی که وب‌سایت مجله بریتانیایی «spiked» آن را منتشر کرده به موضوع افزایش گسترده جوانانی که در غرب خود را «LGBT» می‌نامند می‌پردازد. به گفته وی این مسئله رسماً در کشورهای غربی از سوی سیستم آموزشی تبلیغ می‌شود. کودکان در کشورهای غربی این پیام را دریافت می‌کنند که دگرباشی جنسی خوب است و این «جنسیت مستقل» است که مشکل‌ساز است. در مدارس به کودکان گفته می‌شود که هویت جنسی بیولوژیک خود به عنوان دختر یا پسر را بدیهی تلقی نکنند. «فوردی» می‌نویسد: مسئولیت اجتماعی خانواده‌ها و بزرگسالان در این زمینه و برای اجتماعی‌کردن کودکان رها شده است و نتیجه این خواهد بود که کودکان در جوامع غربی و به خصوص آمریکا در مورد هویت جنسی خود بیشتر گیج و سردرگم خواهند شد.

 

افزایش گسترده دگرباشان جنسی (LGBT) در غرب

بر اساس گزارش اخیراً منتشر شده توسط مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات متحده (CDC)،25 درصد از دانش‌آموزان دبیرستانی در حال حاضر خود را دگرباش جنسی (LGBT) می‌دانند. یافته‌های مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های آمریکا نشان می‌دهد که ۱۲.۲ درصد از نوجوانان خود را به عنوان دو جنسه، ۵.۲ درصد خود را به عنوان کسی که هنوز درباره هویت جنسی خود تردید دارد و ۳.۲ درصد نیز به عنوان همجنس‌گرا یا لزبین و ۳.۹ درصد به عنوان «دیگر» معرفی می‌کنند.

در واقع، تعداد کنونی افراد بزرگسال آمریکایی که خود را «دگرجنس‌گرا» یا علاقه‌مند به جنس مخالف نمی‌شناسند، دو برابر یک دهه قبل است. در مورد هویت جنسیتی نیز تحول مشابهی رخ داده است. سال گذشته، نظرسنجی صورت‌گرفته از سوی مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات متحده نشان داد که افراد ۱۳ تا ۲۵ساله آمریکایی سهم به نسبت زیادی از افرادی که به‌عنوان تراجنسیتی شناخته می‌شوند را تشکیل می‌دهند. به عنوان مثال، جوانان ۱۸ تا ۲۴ساله تنها ۱۱ درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند، اما ۲۴ درصد از جمعیت «ترنس‌ها» از همین افراد هستند.

 

پشت پرده این تحول جنسیتی

پس چه چیزی پشت این دگرگونی در هویت جنسی و جنسیتی جوانان نهفته است؟ «جفری جونز» [2] از مؤسسه «گالوپ» استدلال می‌کند که کودکان امروز «در فرهنگی بزرگ شده‌اند که همجنس‌گرایی (LGBT) در آن طبیعی بوده و چیزی نیست که مردم از آن خجالت بکشند یا سعی در پنهان‌کردن آن داشته باشند». به طور مشابه، کسانی که در بخش LGBT کار می‌کنند ادعا می‌کنند که افراد جوان‌تر نسبت به افراد مسن‌تر در نشان‌دادن خود واقعی خود در این زمینه احساس راحتی بیشتری می‌کنند. «فیلیپ هامک» [3]، مدیر آزمایشگاه تنوع جنسیتی در دانشگاه کالیفرنیا، افزایش اخیر هویت ترنس‌ها را به افزایش «مشاهده» جوانانی که در دهه ۱۹۹۰ به خود برچسب همجنس‌گرا، لزبین و دوجنسه می‌زدند تشبیه می‌کند. همان‌طور که یکی از مفسران بیان کرد، «افزایش جوانان دگرباش جنسی نشان می‌دهد که افراد بیشتری در مورد گرایش جنسی و هویت خود راحت هستند». 

جوامع غربی شاهد افزایش گسترده جوانانی که خود را دگرباش جنسی (LGBT) می‌دانند، هستند. این در هیچ کجا به اندازه ایالات متحده قابل‌توجه نیست.

اما این توضیح تنها بخشی از داستان است. مطمئناً درست است که در گذشته افراد بیشتری نسبت به امروز تمایلات جنسی خود را پنهان می‌کردند. جنبش همجنس‌گرایان و لزبین‌ها در واقع تساهل و رواداری بیشتری نسبت به اقلیت‌های جنسی ایجاد کرده است؛ اما این‌طور نیست که جوانان اکنون به‌سادگی رها شده باشند تا خودشان درباره هویت خود نتیجه بگیرند. برعکس، هویت‌های دگرباشان جنسی رواج بیشتری یافته است، زیرا جوامع غربی با آن‌ها به طور خاصی رفتار می‌کنند. کودکان در کشورهای غربی این پیام را دریافت می‌کنند که دگرباش جنسی بودن خوب است و این «جنسیت مستقل» است که مشکل‌ساز می‌شود.

این پویایی به ویژه در مورد هویت تراجنسیتی‌ها برجسته می‌شود. مؤسسات آموزشی و فرهنگی نقشی کلیدی در تشویق جوانان به این پرسش دارند که آیا «هویت جنسیتی» آنها با جنسیت بیولوژیکشان همخوانی دارد یا خیر؟ همچنین این مؤسسات تمایل دارند جنسیت و تمایلات جنسی را به عنوان جنبه‌های اصلی زندگی مردم - به عنوان ویژگی‌هایی که وجود و هویت ما را تعریف می‌کنند - نشان دهند. در عین حال، دوران کودکی به مراتب بیشتر جنسیتی شده است. آموزش جنسی نه تنها به دانش‌آموزان کم سن و سال تر ارائه می‌شود، بلکه به طور مداوم این مسئله در حال گسترش است.

ممکن است مدارس زمانی به دانش‌آموزان در مورد حقایق بیولوژیکی رابطه جنسی یا چگونگی اجتناب از بارداری و عفونت‌های مقاربتی آموزش داده باشند، اما اکنون تمرکز آنها به سمت جنسیت و هویت جنسی معطوف شده است. مدارس امروزه آگاهانه کودکان را تشویق می‌کنند که هویت زیستی خود را به عنوان دختر یا پسر بدیهی تلقی نکنند. از کودکان چهار یا پنج ساله خواسته می‌شود که درباره هویت خود تأمل کنند و نسبت به این ایده که «سیال جنسیتی» [4] یا «غیر دوجنسیتی» [5] هستند، فکر بازی داشته باشند. 

مدارس امروزه آگاهانه کودکان را تشویق می‌کنند که هویت زیستی خود را به عنوان دختر یا پسر بدیهی تلقی نکنند.

همه اینها به طرز باورنکردنی تأثیری گیج‌کننده بر روی کودکان داشته است. کودکان خردسال به اطمینانی ثابت و دائمی در مورد جایگاه خود در جهان نیاز دارند. اما امروز آن را دریافت نمی‌کنند. جامعه بزرگسالان مسئولیت اجتماعی‌کردن آنها را رها کرده است. در عوض، کودکان تشویق می‌شوند تا بر روی جنسیت خود تمرکز کنند و برای کشف آن به این پرسش بپردازند که چه کسی هستند؟ نتیجه، یک بحران فزاینده هویت در میان جوانان است. طرفداران این تحولات دوست دارند درباره آن تملق کنند. آنها دوست دارند فکر کنند که فضایی از باز بودن را ایجاد می‌کنند که در آن جوانان آزادند تا خود واقعی خود را کشف کنند. اما آنها به جای این کار، جوانان بیشتری را سرگردان و گیج می‌کنند.

 

[1] . Frank Furedi

[2] . Jeffrey Jones

[3] . Phillip Hammack

[4] . genderfluid

[5] . nonbinary

 

/انتهای پیام/ 

ارسال نظر
captcha