فرهنگ سدید- گروه وحدت: دوران شکوهمند انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس نقطه عطف نمایش همبستگی و اتحاد همه قومیتها، اندیشهها و عقاید برای دفاع از میهن عزیزمان ایران در مقابل دشمن به شمار میآید. ازجمله پیروان ادیان توحیدی که در دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بهخوبی ایفای نقش کردند، هموطنان عزیز زرتشتی بودند. زرتشتیان با فداكاری در جبهههای نبرد حق علیه باطل شركت كردند و همراه با ملت ایران از ورود و تسلط بیگانگان به ایران جلوگیری كردند و جان خود را فدای ارزشهای نیك انسانی این سرزمین كردند. زرتشتیان با همدلی و همبستگی مثال زدنی در هشت سال جنگ تحمیلی 32 شهید، 209 جانباز و 23 آزاده تقدیم این انقلاب کردند. در ادامه به معرفی فرهاد خادم؛ یکی از این شهدای والامقام زرتشتی این سرزمین خواهیم پرداخت.
فرهاد خادم در اول خرداد ۱۳۳۶ در یک خانواده زرتشتی در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در مدرسههای جهان دانش و خوارزمی طی کرد. وی بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در سال ۱۳۵۹ در رشته مهندسی عمران (سازه) از آن دانشگاه فارغالتحصیل شد. فرهاد همچنین از اعضای هیئتمدیره کانون دانشجویان زرتشتی بود و در تدوین اساسنامه مستقل آن شرکت داشت و با دوستان خود کمیته مددکاری آنجا را بنیان نهادند. پس از پایان تحصیلات با توجه به آغاز جنگ تحمیلی، راهی جبهههای جنگ شد. وی دوره آموزشی خود را در لشکر ۷۷ خراسان که در دزفول مستقر بود، گذراند و پس از گذراندن این دوره به همراه چند تن از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف مسئول احداث پل چزابه شد. فرهاد در حین عملیات احداث پل در تاریخ اول اسفند ۱۳۶۰ در سن 24 سالگی در تنگه چزابه مورد اصابت ترکش عراقیها قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر پاک وی پس از انتقال به تهران، در آرامگاه زرتشتیان تهران (قصر فیروزه) آرام گرفت. در فروردین ۱۳۹۳، تندیسی از فرهاد خادم در باغ موزه دفاع مقدس در کنار تندیس چند تن از فرماندهان و روحانیون شهید نصب شد.
شهید فرهاد خادم در بخشی از وصیتنامه خود چنین آورده است: «از شما میپرسم اگر دزدی به خانهتان بیاید و بخواهد به حریم خانه و ناموس ما تجاوز کند با او چگونه باید رفتار کرد؟ باید با دزد متجاوز مبارزه کرد. چه کسی باید دست به مبارزه بزند؟ مگر نه اینکه من باید مبارزه کنم. حالا که دزد و متجاوز در لباس صدام آمریکایی به ایران عزیز تجاوز کرده است این منم که باید به جبهه بروم». در فراز دیگری از وصیتنامه ایشان آمده است: «مادرم باآنکه میدانم ایمانداری که باید هر کس هست و نیست خود را برای آزادی و رهایی ایران بدهد، ولی اگر جز این بود و حتی تو کوشش میکردی تا مرا در خانه نگهداری بازهم به جبهه میرفتم و برای وطنم میجنگیدم».
کتاب «جای پای فرهاد» نخستین کتاب از مجموعه «مادران» و روایت زندگی شهید خادم از نگاه مادرش؛ «تاج گوهر خداداد کوچکی» است که در سال 1389 از سوی انتشارات روایت فتح به قلم فرهاد خضری به چاپ رسیده است. فرهاد خضری در این کتاب روایتش را با یک جستجویی آغاز میکند؛ جستجوی «فوران عشق به هستی»، در قلب یک مادر ایرانی. اما چرا او دست به چنین جستجویی زده است؟ خودش پاسخ میدهد: «چون مادران ایرانزمین حرفها برای گفتن دارند ... و غزلها برای سرودن» این آغاز ماجرای دور و درازی است که «تاج گوهر خداداد کوچکی» راوی و فرهاد خضری «راوی مکمل» در صفحات کتاب به نقل آن میپردازند و شهید فرهاد خادم را بهعنوان یکی از شهدای این سرزمین به مخاطب معرفی میکنند. مادر شهید میگوید: «من روزی با دوستان پسرم صحبت میکردم و گفتم فرهاد کارهای زیاد برای جامعه انجام داد و من نمیدانم که چهکاری باید انجام دهم تا جای پای او باقی بماند و آنها از من خواستند که این خدمات را بنویسم. من هم کتاب «جای پای فرهاد» را نوشتم و این کتاب در یک روز نایاب شد به این دلیل که کتاب در نمایشگاه کتاب عرضهشده بود و همان روز رهبر انقلاب این کتاب را دیدند که پشت آن وصیتنامه فرهاد نوشتهشده بود و بعدازاینکه رهبر انقلاب این وصیتنامه را خواندند، سخنانی بیان کردند که باعث شد استقبال از این کتاب بالا رود».
منابع: