به گزارش فرهنگ سدید، در مقاله پيشرو قصد داريم به چگونگی فراگيرسازي فرهنگ جهاد و گفتمان شهادت و ترسیم الگوی مطلوب این فراگیر شدن در بیانات امام خامنه ای، بپردازيم؛ در قسمت اول پس از ذکر مقدمات و کلیات بحث، چشم انداز، آرمانها و رسالت های رسیدن به وضع مطلوب فراگیرشدن گفتمان جهاد و شهادت در جامعه اشاره نمودیم. اینک و در قسمت پایانی بیانات رهبر انقلاب درباره ماموریت ها و وظایف آحاد گروه های خودجوش مردمی و انقلابی و نهادها و سازمانهای فرهنگی برای معطر شدن فرهنگ جامعه به عطر جهاد و شهادت ذکر گردیده است.
4- ماموریتها
4.1. الگوسازي با استفاده از سيره شهدا
4.1.1. استخراج جزييات اخلاقي شهدا با هدف الگوسازي
الگوسازى، يكى از اساسی ترين كارهاست. ما الگوهاى خوب خيلى داريم. اينقدر جوان هاى خوب، اينقدر چهره هاى نورانى در تاريخ كه بماند در زمان خودمان داريم كه همين قدر كافى است با تعريف هر كدام از اين ها تعريف به معناى معرفى كردن يك چهره ى برجسته و يك الگو جلوى جوانان مان بگذاريم. اينها جوانهائى بودند كه از پيشروان خودشان جلو افتادند؛ جوان هاى كه پاى درس بنده و امثال بنده نشستند، اما صد پله از ما جلو رفتند؛ ما وعده كرديم، آنها عمل كردند؛ ما ياد داديم، آنها عمل كردند؛ ولى خودمان عمل نكرديم. چقدر از اين جوان ها، چقدر از اين شهدا كسانى بودند كه از امثال ماه ها چيزى ياد گرفتند، اما آنها بهتر از ما شدند، جلوتر از ما شدند، بيشتر به كشور آبرو بخشيدند، پيش خدا بيشتر آبرو پيدا كردند؛ «چرا كه وعده تو كردى و او بجا آورد»؛ حافظ وعده را ما كرديم، او عمل كرد. ما اين همه جوان خوب داريم؛ اينها را يكی يكى در بياورند، بگذارند جلوى جوان نسل حاضر؛ غيرت او را، همت او را، صداقت او را، سلامت او را، فداكارىهاى او را، بينش والاى او را، رفتار نيك او را با مردم، با همنوعان، با پدر و مادر، با خانواده، با دوستان، بگذارند جلوى چشم جوان نسل امروز؛ خود اين آموزنده است. [1]
4.1.2. فرصت شناسي و عمل بر اساس نياز لحظه
ما در قضيهي شهادت شهيدان و مجاهدت ايثارگران و جانبازان معمولاً جوانب محدودي را ميبينيم و مشاهده ميکنيم؛ در حالي که خود عمل و حرکت ايثار در جامعه که منجر به شهادت يا جانبازي ميشود، معاني متعددي دارد؛ جهات مختلفي دارد که هر کدام از اينها درخور بررسي است. يکي از اين جهات، فرصتشناسي و پاسخگوئي به نياز لحظههاست. ممکن است احساس مسئوليت در کساني باشد، اما در لحظهي نياز، اين مسئوليت را نه تشخيص بدهند و نه عمل کنند؛ اين خيلي تفاوت دارد با آن حرکت و اقدامي که درست در لحظهي نياز اتفاق مي افتد و انجام ميگيرد.
جوانان شجاع و باغيرت و مؤمن و فداکاري که نياز کشور را احساس کردند و به سراغ خطر رفتند و به استقبال خطر شتافتند، اينها اين امتياز برجسته را دارند که نياز را در زمان خود فهميدند و به آن پاسخ گفتند. اين يک بعد بسيار مهمي است، اين براي ما درس است. زود فهميدن، به وقت فهميدن، به هنگام عمل کردن و پاسخ به نياز دادن، آن نقطهي برجستهاي است که نبايد مغفول بماند... غالباً کشورها و جوامع از ندانستن موقعيت و نشناختن فرصت، ضربه ميخورند. وقتي دشمني کمين ميگيرد و ما نميدانيم که او کمين گرفته است، نمي شناسيم؛ يا اگر چنانچه اطلاع پيدا کرديم، علاج را زود و به هنگام ارائه نميدهيم؛ آن وقت ضربه مي خوريم.
خانواده ها (ي شهدا) مي گفتند اگر اين رزمنده را ما از خانه بيرون نفرستيم، فردا دشمن دم در خانه ميآيد، بايد بجنگيم. اين خيلي نکتهي مهمي است؛ اين همان نکتهاي است که اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) فرمود: هر جماعتي که در داخل خانهي خودشان مورد تهاجم دشمن قرار بگيرند، غفلت کنند از اين که دشمن دارد ميآيد، اينها شکست خواهند خورد، مغلوب خواهند شد. دشمن را از دور بايد ديد، از دور بايد شناخت. [2]
4.1.3. روحيه ي مجاهدت و پرهيز از تن اسايي
اگر از عوامل معنوي و آنچه خداي متعال وعدهي آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِنظر کنيم، بر حسب قوانين عادي زندگي جوامع بشري، هر جامعهاي عزتش، قدرتش، آبرو و حيثيتش، هويتش بستگي دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلي و تنآسايي، هيچ ملتي نميتواند مقام شايستهاي را در ميان ملتهاي عالم يا در تاريخ پيدا کند. آنچه که ملتها را، هم در تاريخ و هم در دوران خودشان، در ميان ملت هاي عالم سربلند ميکند، مجاهدت است، تلاش است. اين تلاش، البته شکل هاي گوناگوني دارد؛ هم تلاش علمي، هم تلاش اقتصادي، هم تلاش به معناي تعاون اجتماعي ميان افراد، همه لازم است؛ اما در رأس همهي اين تلاش ها، آمادگي براي جانفشاني است که يک ملت را در ميان ملتها سرافراز مي کند. اگر در ميان هر ملتي کساني وجود نداشته باشند که آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسيدن به آرمان ها صرفِنظر کنند، آن ملت به جايي نخواهد رسيد. کاري که انقلاب براي ما مردم ايران انجام داد، اين بود که اين راه را در مقابل ما روشن کرد؛ آحاد ملت ما فهميدند و احساس کردند که بايد در راه آرمانهاي بلند، مجاهدت کنند و در مقابل دشمنان اين آرمان ها بايستند؛ و ايستادند.[3]
4.1.4. روحيه ي ايثار بعنوان بزرگ ترين قدرت معنوي ملت ايران
ما بايد روحيه ايمان و عنصر ايثار و فداکاري را در درجه اوّل در خودمان و سپس در مردم تقويت کنيم. اين هم بايد در برنامهها گنجانده و ديده شود. بخش مهمّي که قدرت ملي ما را تشکيل داد، همين روحيه ايثار بود که در جنگ به صورت شهادتطلبي ظاهر شد. در ميداني هم که امروز در مقابل خود داريم که يقيناً از ميدان جنگ پيچيدهتر و دشوارتر است نيروي ايثار و فداکاري که همه معادلات را به هم ميريزد، بايد مطرح شود. اگر ما بتوانيم اين را در خودمان تقويت کنيم، همه معادلات قدرت در دنيا به سود ما به هم خواهد ريخت. [4]
4.1.5. معرفي و گراميداشت شهداي علمي و نخبه ي کشور
ما در علم و تحقيق نخبههاي برجستهاي داريم... يا مثل شهيد شهرياري؛ که اين روزها اسم شهيد شهرياري را ميآوريم، چون اين روزها سالگرد شهادت او است؛ بقيّه هم همينطور: رضايينژاد، عليمحمّدي، احمدي روشن؛ اينها نخبگاني بودند در وادي علم و تحقيق که بسيجيوار کار کردند؛ شهيد شهرياري بسيجيوار کار کرد. آن روزي که درها را به روي ملّت ايران خواستند ببندند - با آن شيوههايي که حالا خيليها از آحاد مردم در تلويزيون، در خبرها چيزهايي را شنفتند، خيليها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند که محصول اين راديوداروها به دست مردم نرسد و جمهوري اسلامي دچار مشکل بشود و گفتند «نميفروشيم» که اين مرکز تهران تعطيل بشود، اينها مرحوم شهيد شهرياري هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستيم بيست درصد را توليد کنيم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لولهي سوخت و صفحهي سوخت را هم ساختيم؛ دشمن [متحيّر] ماند. اين کار کار بسيجي بود؛ اين کار کار معمولي نبود. در همهي اين میدان هاکه ذکر کرديم، هزاران انسان بزرگ بودند و هستند و تلاش کردند که بعضي را اسم آورديم. [5]
کساني که بهعنوان شهيد در اين جلسه معرّفي شدند، جزو قشرهاي برتر و نخبهي جامعهاند؛ دانشجويانند، هنرمندانند، معلّمانند، دانشآموزانند؛ اين نشاندهندهي اين است که انگيزهي فداکاري در راه خدا و شهادت در اين راه، در سطوح گوناگون در جامعهي ما رواج و گسترش داشته؛ اين خيلي مطلب مهمّي است. استاد دانشگاه مي رود شهيد مي شود، هنرمند مي رود شهيد مي شود، دانشجو مي رود شهيد مي شود. بسياري از اين نامآوران عرصهي دفاع مقدّس ما که نام هايشان زينتبخش خيابان هاي ما و مراکز ما و عکس هايشان زينتبخش محيط هاي زندگي ما است يا اغلب شان، دانشجوياني بودند؛ بعضي از اين ها حقيقتاً نوابغ بودند. [6]
در همهي اين مراکز هم ما الگو داريم؛ الگوهاي برجستهاي داريم که اينها نشان دادند که برجستهاند، بزرگند. در جنگ سرداران بزرگي داشتيم، شخصيّتهاي برجسته؛ حالا بعضيها نخبهي علمي بودند، آمدند در جنگ شدند سرباز و فعّال و تفنگبهدست؛ مثل مرحوم شهيد چمران. چمران يک نخبهي علمي بود، نخبهي هنري هم بود؛ خودش به من ميگفت: من در عکّاسي هنرمندم. آمده بود جنگ، لباس نظامي پوشيده بود، شد نظامي؛ [امّا] قبل از اينکه وارد اين ميدان بشود، نخبه بود. بعضي قبل از اينکه وارد اين ميدان بشوند نخبه نبودند، اين ميدان آنها را به فلک رساند؛ مثل اوستا عبدالحسين بنّا[7]، که يک شاگرد بنّا بود؛ وارد ميدان جنگ شد، رسيد به خورشيد، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبهاي! اينها برجستهاند. [8]
شهيد چمران يک نخبهى علمى بود؛ چمران را همه بهعنوان يک سرباز و سردار و جنگآور مىشناسند امّا چمران يک نخبهى علمى درجهى يک بود من، هم از خود او شنيدم و هم از ديگران شنيدم در مراکزى که در آمريکا تحصيل مي کرد، جزو بالاترين درجات دانشجويانى بود که آنجا تحصيل مي کردند؛ يک نخبهى علمى به تمام معنا بود امّا احساس کرد نياز است که بيايد در اين ميدان کار کند؛ از همان استعداد، از همان توانايى، از همان همّت استفاده کرد وارد اين ميدان شد و کارهاى کارستانى انجام داد؛ اين يک نخبه است. مثلاً شهيد مجيد شهريارى هم يک نخبه است. در مورد کار شهريارى، ديگر بحث بحث جنگ نبود؛ يک جايى خالى بود، يک نقطهاى مورد نياز بود، اين نخبه رفت آنجا مشغول کار شد؛ و همينطور ديگر شهداى نخبهى ما که حقيقتاً کار کردند. [9]
4.2. الگوسازي با استفاده از نقاط برجسته خانواده هاي شهدا
4.2.1. معرفي ايستادگي و صبر خانواده هاي شهدا در برابر دشواري هاي جهاد
...شهادت محصولي از تلاش دست جمعي يک مجموعه انسان است که يک نفر شهيد مي شود. اين جواني که جبهه رفت و شهيد شد، فقط خودش نبود که مجاهدت کرد؛ شما هم که پدر او هستيد، مجاهدت کرديد که او رفت. شما هم که مادر او هستيد، مجاهدت کرديد که او رفت. رفتن يک جوان به سمت محلّ خطر جايي که جان او در خطر است - اين فقط مجاهدت او نيست؛ پدر او هم با رفتن او مجاهدت مي کند، مادر او هم با رفتن او مجاهدت مي کند، همسر او هم مجاهدت مي کند، فرزندان او هم مجاهدت مي کنند، هر کسي هم که به او علاقه دارد، مجاهدت ميکند. و شگفتا که اين مجاهدت ها تمام هم نمي شود! خود او به جبهه مي رود، مدّتي ايستادگي مي کند، صبر مي کند، جهاد مي کند و به شهادت مي رسد. مجاهدت او تمام شد؛ اما مجاهدت اين مادر، ادامه دارد. مجاهدت اين پدر، ادامه دارد. صبر اينها مجاهدت اينهاست. مجاهدت اين فرزندان، ادامه دارد؛ مجاهدت آن همسر جوان، ادامه دارد. اينها که صبر مي کنند، اينها که شکايت نمي کنند، اينها که اين را پاي خدا محاسبه مي کنند، اينها که اين خون را مايه افتخار خودشان مي دانند، اينها که با اين صبر و شکر خودشان گردونه مجاهدت را در بين بقيه مردم ادامه ميدهند، اينها که مايه تشويق ديگران به جهاد مي شوند، اينها که با بيانات حکايتکننده از استواري آنها مايه آبروي يک ملت مي شوند، اينها که موجب مي شوند ملت و کشور در عرصه افکار عالم، به صورت يک الگو درآيد -که ملت ايران در آمده است - اينها مجاهدت مي کنند. [10]
اين صبر عظيمي که خانوادههاي شهيدان نشان دادند، خيلي ارزش دارد. اگر خانوادهها بي صبري نشان مي دادند، بي معرفتي نشان مي دادند، بي بصيرتي نشان ميدادند، فضاي مجاهدت سرد مي شد؛ دلها مشتاق فداکاري و ايثارگري باقي نميماند. خانوادهها صبر نشان دادند. سالهاي متمادي از آن دوران دفاع مقدس گذشته است، اما باب شهادت بسته نشده؛ باز هم مشاهده مي کنيم خانوادههائي داغدار عزيزاني مي شوند که به مناسبتهاي گوناگون وادي شهادت بر روي آنها در باز مي کند، آنها پر مي گشايند و مي روند. اگر اين بصيرت و اين صبر در ملتي باشد، بدون ترديد اين ملت قلّهها را درخواهد نورديد. [11]
4.2.2. تشريح وظيفه شناسي و حضور اجتماعي موثر مادران و همسران شهدا
اگر زنان در حركت اجتماعى يك ملتى حضور نداشته باشند، آن حركت به جائى نخواهد رسيد، موفق نخواهد شد. اگر زنان در يك حركت حضور پيدا بكنند، يك حضور جدى و آگاهانه و از روى بصيرت، آن حركت به طور مضاعف پيشرفت خواهد كرد. در اين حركت عظيمِ بيدارى اسلامى، نقش زنان، يك نقش بى بديل است و بايد ادامه پيدا كند. زنان هستند كه همسران خود را و فرزندان خود را براى حضور در خطرناك ترين ميدان ها و جبههها آماده ميكنند و تشجيع مي كنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ايران و همچنين بعد از پيروزى انقلاب تا امروز، برجستگى نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده كرديم و ديديم. اگر در جنگى كه هشت سال بر ما تحميل شد، زنان ما، بانوان كشور ما در ميدان جنگ، در عرصهى عظيم ملى حضور نمي داشتند، ما در اين آزمايش دشوار و پر محنت پيروز نمي شديم. زنها، ما را پيروز كردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اينها با صبر خود يك فضايى را در يك منطقهى محدودى به وجود آوردند، كه آن فضا جوان ها را، مردان را، به حضور مصممانه تشويق مي كرد؛ و اين در سراسر كشور گسترده شد و گسترده بود. نتيجه اين شد كه فضاى كشور ما يكسره فضاى مجاهدت شد، فضاى فداكارى و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پيروز شديم. [12]
نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در ميدان جنگ، در کارهاي پشتيباني و بعضاً به ندرت در کارهاي عملياتي و نظامي که من بخش کارهاي پشتيبانياش را خودم از نزديک در اهواز ديدم يک نقش فوقالعاده بود. زنها حتّي در بخشهاي نظامي هم فعال بودند؛ همين نوشتهي خانم حسيني - دا - اين را نشان مي دهد. اينها يک مجموعهي کاري است که واقعاً با هيچ معياري، با هيچ ترازوئي قابل اندازهگيري نيست. مادر، مادر شهيد، مادر دو شهيد، مادر سه شهيد، مادر چهار شهيد؛ شوخي نيست؛ اينها به زبان آسان ميآيد. بچهي انسان سرما مي خورد، دو تا سرفه مي کند، چقدر نگران مي شويم؟ يک بچهي انسان برود کشته بشود، دومي برود کشته بشود، سومي برود کشته بشود؛ شوخي است؟ و اين مادر با همان احساسات مادرانهي سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشي ايفاء کند که صد تا مادر ديگر تشويق بشوند بچههاشان را بفرستند ميدان جنگ. اگر اين مادرها آن وقتي که جنازهي بچههاشان مي آمد يا حتّي نمي آمد، آه و ناله مي کردند، گله مي کردند، يقه چاک مي زدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ مي کردند، مطمئناً جنگ در همان سال هاي اول و در همان مراحل اول زمين گير مي شد. نقش مادران شهدا اين است.
همسران صبور شهدا، زن هاي جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگي شيرين خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضي بشوند اين شوهر جوان بلند شود برود جائي که ممکن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل کنند؛ بعد هم افتخار کنند، سرشان را بالا بگيرند. اينها آن نقشهاي بي بديل است.[13]
4.3. پرداختن به فرهنگ جهاد و شهادت بعنوان رمز شکست ناپذيري ملت ها
هر ملتي که متّکي به شهادت شد يعني شهادت را بلد بود و هنر شهادت را ياد گرفت براي هميشه سربلند است و هيچ قدرتي بر اين ملت پيروز نخواهد شد... ملتي که اهل شهادت است، مسأله شهادت در راه خدا برايش حل شده است. نه اينکه همهاش بخواهند مردم بروند و کشته شوند؛ نه، بلکه به اين معنا که اگر يک وقت لازم شد و کشور و تاريخ آن کشور و عزّت و منافع آن ملت، احتياج داشت که عدّهاي بروند و جانفشاني کنند، عدّهاي در اين ملت حاضر باشند جانفشاني کنند. اين معناي حل شدنِ معناي «شهادت» است؛ شهادت برايشان حل شده است. ملتي که اينگونه باشد، ملتي که شهيدپرور باشد، ملتي که توانسته باشد براي جوانان خود، براي مردان و زنان خود، قضيه کشته شدن در راه خدا را حل کند، آيا تحت تأثير تهديد قرار مي گيرد!؟ آيا رشوه مي گيرد!؟ آيا تسليم قدرتمندان مي شود!؟ آيا به استکبار بار مي دهد!؟ ابداً. لذا امروز نگاه کنيد؛ عزّت و عظمت کشورِ شما به برکت خون همين عزيزان شماست. دولتش، ملتش، مسؤولينش و آحاد طبقات مختلفش، هيچ کدام حاضر نيستند خدشهاي به عزّت اسلامي اين ملت وارد شود و مثل کوه ايستادهاند. حالا استکبار جهاني فشار مي آورد؛ بياورد. او خسته خواهد شد؛ کمااينکه بيست سال است از اوّل انقلاب تا بهحال فشارهاي استکبار ادامه دارد: همسايهاي را تحريک کنند، جنگي را راه بيندازند، محاصره اقتصادي کنند، تبليغات مخرّب کنند و تهمت بزنند، حرفهاي گوناگون بگويند و سعي کنند بين ملت اختلاف ايجاد نمايند و باورهاي ملت را بگيرند!
استکبار در همه اين هجمهها و يورش هاي وحشيانه، شکست خورده است و باز هم شکست خواهد خورد. به خاطر اينکه اين ملت به برکت خون همين شهداي شما، ملتي است داراي شهامت؛ ملتي است شهيدپرور. ببيند تأثير شهادت براي سيادت و سعادت يک ملت، چقدر والاست!؟ اينهاست که ارزش دارد. وجود چنين مردان و زنان و چنين جواناني است که دنيا و آخرت يک ملت را تأمين ميکند؛ هم دنيايشان را آباد ميکند، هم آخرتشان را . [14]
4.4. ممانعت از نفوذ فکري دشمن جهت زير سوال بردن جهاد و شهادت
عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينه ورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ می خواهند اين فضا را بشكنند. شما ديديد در يك دورهاى شهادت را زير سؤال بردند، جهاد را زير سؤال بردند، شهيد را زير سؤال بردند، نظرات امام را زير سؤال بردند، پيغمبران را زير سؤال بردند! مسئله اين نيست كه فلان زيدى با اين مفاهيم مخالف است؛ مسئله اين است كه اين مخالفت از نظر دشمن بايد در جامعه مطرح شود؛ فضاسازى شود و فضاى انقلابى بشكند. در حوزهى علميه همه بايد به اين مسئله توجه كنند. در متن جامعه اينجور است، طبعاً در حوزه هاى علميه هم اينجور است. می دانند كه شُماى روحانى فقط يك فرد نيستيد؛ مستمع داريد، علاقه مند داريد؛ بنابراين در محيط پيرامون خودتان اثر می گذاريد. می خواهند فضاى انقلابى را بشكنند، روحانى انقلابى را منزوى كنند. تحقير بسيج، تحقير شهيد، تحقير شهادت، زير سؤال بردن جهاد طولانى اين مردم اگر خداى نكرده در گوشه و كنار حوزه به وجود بيايد، فاجعه است. بزرگان حوزه بايستى مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند. [15]
ما [بايد] آن احساس افتخاري را که نام شهيد و ياد شهيد به ما مي دهد، حفظ کنيم. همچنانيکه به دلاوري مردان بزرگ صدر اسلام افتخار مي کنيم، به دلاوري اين مردانِ بزرگ دوران خودمان افتخار کنيم. دشمن اين را نمي خواهد. دشمن مي خواهد ياد شهيدان فراموش شود. دشمن مي خواهد خاطرهي اين مجاهدت ها و بزرگمردي ها در حافظهي اين ملت نماند. درست نقطهي مقابل اين، همه بايد حرکت کنند. ياد شهيدان را برجسته کنيد، زنده کنيد، خاطرهي آنها را حفظ کنيد. [16]
از نام شهيد و از افتخار به شهيد هرگز غفلت نکنيد. تبليغات عنادآميز دشمنان سعي کردهاند که ارزش هاي شهيد را به تدريج کم کنند و در مواردي به ضد ارزش تبديل کنند! اين در کشور ما اتفاق افتاد؛ اين سعي انجام گرفت؛ البته خنثي شد. اما عدهاي اين قدر وقاحت ورزيدند که نام شهدا و اصل شهادت را زير سئوال ببرند. شما ببينيد توطئههاي دشمن تا کجا از لحاظ فرهنگي و سياسي نفوذ مي کند و چقدر من و شما بايد هشيار باشيم که جلو اين توطئهها را بگيريم. معيار اسلامي، «شهيد» را از زمرهي مردم معمولي بيرون مي بَرد و در کنار اوليا و صديقين قرار ميدهد؛ آن يک نگاه والائي است که به عقل ما هم درست نمي گنجد. حتّي با نگاههاي مادي معمولي، شهيد آن کسي است که جان خود را براي نجات شرف و استقلال ملتش فدا کرده. هيچ وجدان و شرفي، هيچ دل بيدار و غير بيماري ميتواند اين را انکار کند؟ در کشور ما، در ايران اسلامىِ ما در يک برههاي از زمان سعي کردند اين را انکار کنند. فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند... جوان رزمندهي ما رفت مثل کوه در مقابل تجاوز دشمن ايستاد. چه افتخاري با اين افتخار برابري مي کند؟ شما دختر همين جواني، پسر همين جواني، همسر همين جوان بودي، پدر مادر همين جوان هستي؛ افتخار کن. اين يک مطلب، که ياد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه بايد نصبالعين خودشان قرار بدهند؛ نگذاريد فراموش بشود. شما غفلت کنيد، نيروهاي انقلاب غفلت کنند، نيروهاي مؤمن غفلت کنند، نفوذيهاي دشمن از آن طرف وارد مي شوند و چيزي هم طلبکار مي شوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علي الخير اولئک لم يؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتي که روز خطر است، در لانهها خزيدند و نفسشان در نيامد. وقتي خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذير در مقابل خطر سينه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اينها از لانههاشان بيرون مي آيند؛ زبان هاي دراز، زبان هاي تيز، طلبکار هم مي شوند! مگذاريد دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ايمان باللَّه، طلبکار بشوند. [17]
منابع:
[1]. بيانات در ديدار جمعى از معلمان سراسر كشور 13/2/1391
[2]. بيانات در جمع خانوادههاي شهدا و ايثارگران کرمانشاه، 1390/07/21
[3]. بيانات در يادمان شهداي شرق کارون 6/1/1393
[4]. بيانات در ديدار کارگزاران نظام، 1382/05/15
[5]. بيانات در ديدار اعضاى مجمع عالى بسيج مستضعفين 6/9/1393
[6]. بيانات در ديدار اعضاي ستادهاي «کنگره شهداي امور تربيتي»، «کنگره شهداي دانشجو»، و «کنگره شهداي هنرمند» 27/11/1393
[7]. شهيد عبدالحسين برونسي
[8]. بيانات در ديدار اعضاى مجمع عالى بسيج مستضعفين 6/9/1393
[9]. بيانات در ديدار شرکتکنندگان در هفتمين همايش ملي نخبگان جوان 17/7/1392
[10]. ببيانات در ديدار جمعي از خانوادههاي شهدا، 1377/07/05
[11]. بيانات در جمع خانوادههاي شهدا و ايثارگران کرمانشاه، 1390/07/21
[12]. بيانات در ديدار شركتكنندگان در اجلاس جهاني «زنان و بيدارى اسلامى»، 21/04/1391
[13]. بيانات در سومين نشست انديشههاي راهبردي، 1390/10/14
[14]. بيانات در ديدار جمعي از خانوادههاي شهدا، 1377/07/051389
[15]. بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، 29/ 07/ 1389
[16]. بيانات در ديدار خانوادههاي شهدا و ايثارگران کردستان، 1388/02/22
[17]. بيانات در ديدار خانوادههاي شهدا و ايثارگران خراسان، 1386/02/27