در گفتگو با یک نمایشنامه‌نویس و کارگردان عنوان شد؛
خرمشهر بستر بسیاری از اتفاقات در داستان ها، نمایش‌ها و فیلم‌هاست. خرمشهری که جبهه مقدم جنگ بود و رنجی که از جنگ برد بیش از آن است که به‌راحتی از حافظه شهر پاک شود.
به گزارش «سدید»؛  این روز‌ها نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» به نویسندگی و کارگردانی «مریم منصوری» در تماشاخانه «سرو» به روی صحنه رفته و داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که پس از هشت سال به خرمشهر بازگشته و با شهری جدید و ترسناک رو‌به‌رو شده‌اند.
«مریم منصوری» پیش‌تر در جشنواره‌های معتبر داستان‌نویسی برگزیده شده و در این حوزه شناخته‌شده است. در این مجال این کارگردان جوان به «صبح‌نو» از تعهدی که به مردم خرمشهر دارد چنین می‌گوید:

شما را در فضای فرهنگی بیشتر به‌عنوان داستان‌نویس می‌شناسیم. کمی بیشتر از فعالیت‌های تئاتری‌تان برای مخاطبان «صبح‌نو» بگویید.
من فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران و کارشناس‌ارشد کارگردانی تئاتر از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر هستم. خیلی پیشتر از این‌ها در دوره دبیرستان در انجمن نمایش ورامین کلاس‌های آموزش نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی شرکت کرده و در همان سال نمایش عروسکی «تا آفتاب» را کار کردم که در زمان خودش اثر دانش‌آموزی موفقی بود. در دوران دانشجویی نیز نمایش‌هایی از جمله «گندمزار دور» از آقای رسول یونان و «اتاق گریم» از آقای محمد رحمانیان را به روی صحنه بردم. سال ۸۹ اولین مجموعه داستانم به نام «دو کام حبس» و در سال ۹۲ مجموعه شعر اولم به نام «اسب‌ها در پیشانی‌ات می‌دوند» ازسوی نشر چشمه به چاپ رسید. از دیگر نمایش‌هایی که به روی صحنه برده‌ام می‌توانم به نمایش‌های «آخرین سفر» و «تور عروسی» اشاره کنم که در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا شد.

گویا نمایشنامه «تور عروسی» به قلم شما این روز‌ها در آلمان نیز به روی صحنه رفته است؟
بله، این نمایشنامه را خانم آزاده فتحی ترجمه کرده و خانم انوش عزیزی، کارگردان تئاتر در آلمان، آن را به اجرا رسانده‌اند. هفته گذشته فیلم تئاتر این نمایش در جشنواره هنر‌های نمایشی برلین اکران شد و از هفته آینده در سالنی در برلین به روی صحنه خواهد رفت.

اجرای آلمانی این نمایش با عنوان «کا در قبر» به روی صحنه رفته، چرا نام نمایش به این عنوان تغییر کرده است؟
نمایشنامه «تور عروسی» داستان دو خواهر در بهار عربی در میدان تحریر مصر است. «کا» قسمتی از روح انسان است که پس از مرگ مدتی با او می‌ماند. کارگردان این اثر با استفاده از اساطیر مصر باستان نمایش را به روی صحنه برده و مصر را به‌مثابه قبر در نظر گرفته است تا جدال جامعه زن‌ستیز مصر و زنان را بهتر به تصویر بکشد.

شما خودتان موفق به دیدن این اثر شده‌اید؟
بله، من اجرای آنلاین این نمایش را دیده و شگفت‌زده شدم؛ زیرا اجرای آن‌ها با اجرای من از نمایشنامه بسیار فرق داشت. فضای هیستریک، روان‌پریشی و آزار زن‌ها با تکثیر زن‌ها به‌خوبی نشان داده شده و برای من نیز تجربه جالبی بود.

چه شد که تصمیم گرفتید نمایشی در حوزه دفاع مقدس روی صحنه ببرید؟
نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» را در وهله اول برای جشنواره تئاتر صلح نوشتم که اولین دوره آن چند سال پیش در تبریز به دبیری آقای نادر برهانی مرند برگزار شد. ما در منطقه عجیبی زندگی می‌کنیم؛ چند هفته پیش طالبان مدرسه‌ای را در افغانستان منفجر کرده و دختران زیادی را از بین بردند. هنوز در سوریه داعش فعالیت می‌کند و خرابی‌های زیادی را به بار آورده است. من سال‌ها پیش به دمشق زیبا سفر کردم و وقتی دیدم جنگ چطور چهره سوریه را تخریب کرد، متوجه شدم که در چند سال اخیر نه‌تن‌ها در ایران که در خاورمیانه تمام آنچه زیباست داریم از دست می‌دهیم؛ سرمایه‌های انسانی و زندگی را، امید، عشق، آرزو، جوانی و عزیزان را؛ و این اتفاقات به نوشتن نمایشنامه «آمده بودیم اینجا بمیریم» منجر شد؟
دقیقا. این اتفاقات باعث شد در نمایشنامه‌ام از بدی‌های جنگ و خرابی‌هایی که به بار آورده بسیار بگویم؛ از آدم‌هایی که جنگ آن‌ها را از ما گرفته، از عشق‌هایی که نابود کرده، از امکانات زندگی که ناممکن کرده است. این‌ها را نوشتم تا بگویم دل‌مان برای صلح لک زده است. اینکه دوست داریم مهاجرت نکنیم، در خانه خودمان بمانیم، اما صلح برقرار باشد.

در جشنواره صلح برای این نمایشنامه چه اتفاقی افتاد؟
نمایشنامه را با این رویکرد نوشتم، اما در جشنواره صلح برای آن اتفاقی نیفتاد. بعد از آن از یک مشاور لهجه، خانم صباح ساری، کمک گرفتم که از افراد اصیل خرمشهر هستند، در بازنویسی نمایشنامه کمک کرده و باعث شدند لهجه شخصیت‌ها درست شود، دیالوگ‌های اضافه که مرتبط به فرهنگ جنوب نبود، حذف شود و معادل‌های مناسب آن‌ها در جملات
قرار بگیرد. پس از آن، این نمایشنامه در جشنواره تئاتر فتح خرمشهر یکی از نامزد‌های بخش نمایشنامه‌نویسی شد و وقتی در جشنواره مقاومت نیز قبول شد، تصمیم گرفتم آن را به روی صحنه ببرم. در این میان بازیگران نیز همکاری خوبی داشته و دوست داشتند در این کار حضور یابند.

در پایان کار، حجم ناامیدی زیادی به‌سوی مخاطب روانه می‌شود. چرا این حجم ناامیدی در کار قرار گرفته است؟
من قصد انتقال حس ناامیدی یا امیدواری الکی به مخاطب نداشتم. من خودم را به مردم خرمشهر متعهد دانسته و تلاش کردم واقعیت‌ها را در این مورد بیان کنم. در دوره ارشد به همراه کاروان راهیان نور سفری به مناطق جنوبی کشور داشتم. سفری که به نوبه خود سخت بود. یکی از روز‌ها به خرمشهر رفتیم تا نشانه‌های جنگ را در شهر ببینیم. هنوز رد خمپاره‌ها و گلوله‌ها در شهر دیده می‌شد، هنوز خانه‌های نیمه‌ویران در این شهر وجود داشت. جای گلوله‌ها هنوز روی کاشی‌های مسجد جامع خرمشهر یافت می‌شد.

واقعیت جنگ خرمشهر این است. خرمشهر بی‌دلیل خرمشهر نبوده، بلکه زمانی زیباترین شهر جنوب بود، اما جنگ چهره این شهر را به‌کلی عوض کرد. در این بین، من با یکی از زنان خرمشهری لب کارون نشسته و حرف زدیم. او نگاه خوبی به اردوی راهیان نور نداشت و تصورش بر این بود که قرار است از این مسافران بیش از حد پذیرایی شود. برایش توضیح دادم که شب‌ها در پادگان می‌خوابیم و غذای سربازخانه را می‌خوریم. او نگاه خوشی به ما نداشت، چون در این شهر فقر و رنج وجود دارد. این بانوی خرمشهری معتقد بود باید این پول‌ها را خرج شهر کرد، نه مهمانانش. این واقعیت خرمشهر است. اگر در پایان این نمایش ناامیدی به مخاطب منتقل می‌شود به این دلیل است که بخشی از بدن ایران‌مان تب دارد و حالش از جنگ بد است. این شهر هنوز درمان نشده و باید به آن رسید. من سعی کردم در این مورد صادق باشم و مخاطبانی که کار ما را دوست دارند بیشتر از صداقتی راضی هستند که در کار وجود دارد.

بازخورد مخاطبان به این نمایش چطور بود؟
اگر منظور شما تعداد مخاطبان است که باید بگوییم در شب‌های مختلف نوسان داشت، اما نمایش ما از شب اول که با حضور آقای سعید جهان‌آرا، برادر شهید محمد جهان‌آرا و آقای مسافر آستانه به صحنه رفت تا امروز مثبت بوده و اکثر مخاطبان راضی سالن را ترک کردند.

به غیر از این نمایش، چه کار‌های دیگری را در دست انجام دارید؟
دومین مجموعه داستانم به نام «رد» به ناشر سپرده شده و آماده چاپ است. درحال‌حاضر نیز روی نمایشنامه‌ای کار می‌کنم که یک کار ایرانی و تاریخی است و در سه دوره قاجار، پهلوی و دوره فعلی می‌گذرد و مانند دیگر کار‌های من روایت زنانه‌ای داشته و بخشی از رنج زنان را به تصویر می‌کشد.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha