مسئله اهمیت روزافزون مفهومی به نام افکار عمومی است؛ برای حاکمیت بسیار مهم است که مردم در خصوص او چگونه می‌اندیشند و تصمیمات وی را چگونه ارزیابی می‌کنند، چراکه اگر افکارعمومی برضد برنامه‌ای که حاکمیت در اجرای آن مصمم است، شکل‌گرفت، تکرار چنین اتفاقی می‌تواند مردم را نسبت به اصل حاکمیت و نه شخص مدیر بدبین کند.

گروه راهبرد «سدید»؛ جنبش ها امروزه به عنوان تجلی گاه اراده مردمان در عرصه های گوناگون رخ نموده اند، اگر زمانی جنبش ها تنها مختص به صنف های خاصی همچون جنبش کارگری و دانشجویی بودند، اما امروزه شاهد شکل گیری جنبش واره هایی هستیم که با موضوعات کوچک و محلی شکل می گیرند. یکی از ویژگی های اصلی و ذاتی جنبش ها، استقلال آنها از نهاد های رسمی و حاکمیتی است، با وجود پذیرش چنین شرطی برای جنبش ها، این سوال در ذهن ایجاد می شود که جنبش ها چه ضمانتی و یا به تعبیر دیگر چه ابزاری برای اعمال اراده و نفوذ خود دارند؟ دولت ها و حاکمیت ها چه در سطح ملی و چه در سطح محلی چرا باید به خواسته های جنبش ها توجه کنند؟ البته مسئله جنبش ها صرفا مراوده با حاکمیت نبوده بلکه ابزار های اثر گذاری جنبش های اجتماعی بر فرهنگ عمومی نیز محل بحث و مناقشه است.

 

افکار عمومی، پاشنه آشیل دولت های دموکراتیک

وضعیت حکمرانی دولت  ها امروزه در نسبت گذشته شاهد تغییرات چشمگیری بوده است، از مهم ترین این تغییرات، تحول در منبع مشروعیت آن هاست. برای نمونه در دولت های کودتا، مشروعیت اصلا محل بحث نبوده و مردم به زور سر نیزه مجبور به اطاعت هستند، در دولت های پادشاهی و خاندانی نیز مشروعیت شخص رئیس، از انتصاب به یک خاندان خاص می آید، اما در دولت های دموکراتیک، مقوله رأی گیری، مردم سالاری و ... صرفا اشاره به انتخاب یک مدیر ندارد، بلکه مردم مشروعیت را به آن حاکمیت و به شخص خاصی عطا می کنند. به عبارت دیگر تمدن غرب به واسطه ابتناء خود بر امانیسم، جایگاه ویژه ای برای مردم لحاظ کرد، در یک دولت-ملت مدرن، مردم صاحب کشور بوده و دولت به نیابت از آنان مدیریت امور را انجام می دهد، از همین رو اعتبار و مشروعیت حاکمیت ها به خواست مردمی است. ثمره چنین وضعیتی، اهمیت یافتن روز افزون مفهومی به نام افکار عمومی برای دولت هاست، برای یک حاکمیت بسیار اهمیت دارد که مردم در خصوص او چگونه می اندیشند و تصمیمات وی را چگونه ارزیابی می کنند، چرا که اگر افکار عمومی بر ضد یک برنامه حاکمیتی شکل گرفته اما آن حاکمیت در اجرای برنامه خود مصمم باشد، تکرار چنین اتفاقی می تواند مردم را نسبت به اصل حاکمیت ونه شخص مدیر بد بین کند، در چنین شرایطی اگر مردم دولت و یا حاکمیت خاصی را نخواهند، حتی اگر قیامی علیه آن صورت نگیرد، دولت مذکور بی اعتبار و در خطر فروپاشی قرار خواهد گرفت، چراکه یکی از دلایل رغبت یافتن برخی دولت ها برای حمله نظامی به کشوری، سست شدن پایه های آن در میان مردم است. بر این اساس مقوله اقناع أمری بسیار مهم برای دولت های دموکراتیک است.

 

جنبش های اجتماعی و افکار عمومی

اکنون و با توجه به مقدمه فوق به پرسش ابتدایی خواهیم پرداخت، مهم ترین ابزار و دست مایه ای که باعث می شود دولت های دموکراتیک، به جنبش ها توجه مضاعفی داشته باشند، مقوله افکار عمومی است، دولت ها هیچ گاه نمی خواهند که جنبشی بدنه اجتماعی اش را از بین برد و یا در حد گسترده تر دولت ها همواره علاقه دارند تا با توجه به خواست جنبش ها، اعضای جنبش را به بدنه اجتماعی خود افزون کنند. بنابراین جنبش های اجتماعی علی الخصوص با ورود به عصر ارتباطات، ابزار های گسترده ای برای اعمال نفوذ و اراده خود بر حاکمیت دارند. این ابزار ها دارای گستردگی و تنوعی فراوانی هستند، موسیقی، تئاتر، نماد سازی، گرافیتی ها، راه پیمایی، تحصن، تحریم، طومار نویسی، کمپین سازی، رمان و ادبیات، کتاب و ده ها ابزار دیگر، وسایلی هستند که جنبش ها از طریق آن می توانند اراده خود را بر قدرت رسمی اعمال کنند. در ادامه به یکی از این ابزار ها یعنی موسیقی خواهیم پرداخت.

 

موسیقی و جنبش های اجتماعی

موسیقی که تا پیش از دوران مدرن به عنوان یک تفریح و سرگرمی برای قشر الیت سیاسی و اقتصادی مطرح بود، نخستین بار با ورود دستگاه گرامافون توانست پای خود را به منازل طبقات میانی و متوسط جامعه هم باز کند. در حقیقت هرچه به پیش آمده ایم، موسیقی از جمله هنر هایی بود که تأثیر و ضریب نفوذ بیشتری در میان ما پیدا کرد. گسترش رادیو، ساخت واکمن و امروزه با شکل گیری استدیو های ضبط فراوان و امکانات جدید، موسیقی در دسترس ترین و ارزان ترین سبک از هنر است که می توان به راحتی به آن دست یافت و بار ها از گوش دادن به آن لذت برد. همه این ویژگی ها جایگاه و ظرفیت فراوانی را در اختیار موسیقی قرار می داد تا بتواند مفاهیم اجتماعی و سیاسی اعتراضی را به گوش مردم برساند. شاید نتوان برای ابتدای موسیقی اعتراضی زمان دقیقی را در نظر گرفت اما اوج این ژانر از موسیقی را به انگلیس دهه پنجاه و آمریکای دهه شصت میلادی باز می گردانند.[1] موسیقی آمریکایی در این برهه، شاهد ظهور شخصیت هایی چون باب دیلن بود که مضامین ضد جنگ، ضد صلاح های هسته ای و علیه تبعیض و کشتار سیاه پوستان را وارد عرصه هنر کرد.

علی منصوری، مترجم و موسیقی دان در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات باب دیلن در خصوص وی می گوید: «در اهمیت باب دیلن باید بگویم بعد از جنگ جهانی دوم و دوره مک‌کارتیسم با زدن انگ سیاسی به هنرمندان همه چیز  از جمله موسیقی خنثی شده بود.در دهه 60 وقتی باب دیلن شروع می‌کند، به شکل شهودی سنت فولکلور را با مسائل اجتماعی پیوند می‌زند و برای همین هم بسیار فراتر از هم‌نسلانش با استقابل مخاطبان جوان روبرو می‌شود. آن روزها موسیقی راک در بهترین حالت همان عاشقانه‌هایی بود که اولویس پریسلی می‌خواند، اما باب دیلن همه‌چیز را دگرگون کرد، آن هم در حالی که بدون تعارف صدای خوبی هم نداشت، یعنی لااقل ویژگی در صدایش نبود، بلکه این ترانه‌ها و جهان‌بینی‌اش بود که دنیا یک صدا به خاطر آن به سمتش جذب شد. او ترانه‌یی خواند ماندگار به نام اربابان جنگ که انگار برای همین امروز و اوضاع جهان سروده، محاکمه‌یی است برای فروشندگان سلاح و کارخانه‌های تسلیحاتی کشورهای جنگ‌طلب که بازتاب گسترده‌یی در جهان داشت و صدای معترضان به جنگ‌طلبان و قدرت‌طلبان شد. باب دیلن ترانه‌ای دارد که هنوز هم در جنبش‌های تلاش برای برابری نژادها و حقوق سیاهان آمریکایی خوانده می‌شود، ترانه‌یی با عنوان دمیدن در باد که  براساس یکی از آهنگ‌هایی که برده‌های سیاهپوست می‌خواندند نوشته، در واقع این‌طور که از خاطرات دیلن هم برمی‌آید او در جست‌وجوی عدالت و برابری بر سر حقوق اولیه‌ی انسان‌هاست، بی‌آنکه بخواهد در جایی بیرون از ترانه‌ها و موسیقی‌اش درباره‌ی آن حرف بزند.»[2]

نمونه بارز دیگر از موسیقی اعتراضی، گروه بیتلز در انگلستان است. این گروه که نخستین موسیقی اعتراضی خود را در خصوص عدم توافق هسته ای انگلستان خواندند نقش اساسی در گسترش و ساخت نماد پاد فرهنگ( ضد فرهنگ) را ایفا کردند. این نماد نخست در بریتانیا برای کارزار خلع صلاح هسته ای ساخته شد اما بعد ها به عنوان نماد ضد جنگ بر علیه جنگ ویتنام در آمریکا نیز استفاده شد.

 

موسیقی اعتراضی چپ

گذشته از موسیقی اعتراضی در میان کشور های آمریکای شمالی و اروپا، موسیقی اعتراضی در میان جریان های چپ نیز کاربرد فراوان داشت. کشور های آمریکای لاتین هر یک از زمانه انقلاب و جنبش خود، آبستن شکل گیری موسیقی جدیدی بودند که به مضامین اجتماعی، سیاسی و ... می پرداخت و صدای ظلم و رنج مردمان خود بود. یکی از چهره های برجسته این جریان، ویکتور خارا، ترانه سرا و انقلابی شیلی است که در جریان تلاش مردمی شیلی برای روی کار آمدن دولت سوسیالیست سالوادور آلنده، تلاش گسترده ای داشت. خارا با روی کار آمدن دولت آلنده در سال ۱۹۷۰، به مدت سه سال در سراسر شیلی اقدام به برگذاری کنسرت و خواندن ترانه های انقلابی کرد. وی در موسیقی مانیفست خود که یکی از آخرین آثار وی است می گوید:

«آهنگ وقتی معنا دارد که در رگ ها جریان داشته باشد/ سرود مردی که حین خواندن خواهد مرد» و در آخر همین پیش بینی وی محقق شد. خارا در جریان کودتای ژنرال پینوشه در سال ۱۹۷۳، دستگیر و به همراه پنج هزار نفر در یک استادیوم زندانی می شود. جسد وی چند روز بعد در حالی که ۴۴ گلوله بر آن نشسته بود پیدا می شود. مرگ خاص خارا وی را به نمادی بین المللی برای مبارزه چپ ها با سرمایه داری تبدیل کرد.

گذشته از خارا، شخصیت هایی چون سیلویو رودریگز نیز در جریان انقلاب کوبا نقش آفرینی کرده و موسیقی جدید این کشور را با سبک اعتراضی بنیان گذاشتند.

 

موسیقی حماسی و نهضت اسلامی

در خصوص ژانر موسیقی اعتراضی نمی توان سبک واحدی را نام برد، در کشور های امریکای شمالی و اروپا، ژانر های موسیقی راک و پاپ پرچم دار موسیقی اعتراضی بوده اند و در کشور ما موسیقی های محلی و کلاسیک بیشتر به این موضوع پرداخته اند. از فضای موسیقی اعتراضی در اروپا و آمریکا که بگذریم، در جریان انقلاب اسلامی ایران نیز موسیقی جایگاه بسیار ویژه ای داشت. این آثار که مضامینی همچون آزادی، عدالت، ارزش های اسلامی و پاسداشت خون شهیدان را ترویج می کرد، اثرگذاری فراوانی در تهییج مردمی و گسترش انقلاب داشت، به نحوی که هم اکنون نیز بهترین ابزار ها برای زنده نگه داشتن و انتقال احساسات جوشان ابتدای پیروزی انقلاب به امروز همین موسیقی ها هستند.

 

موسیقی زبان گویای جنبش های اجتماعی

موسیقی دارای ویژگی هایی است که آن را به رسا ترین رسانه برای جنبش های اجتماعی تبدیل می کند. در وهله نخست موسیقی به واسطه تلفیق با هنر و ایجاد غلیان در احساسات، توانایی خاصی در برقراری ارتباط با مخاطب عمومی و کسانی که عضو جنبش نیستند دارد، از طرف دیگر موسیقی بهتر از هر رسانه دیگری می تواند محدودیت های نهاد رسمی قدرت را پشت سر گذاشته و اثر گذار شود از همین رو موسیقی از جایگاه ویژه ای در جنبش ها برخوردار است.

در تحلیل موسیقی توجه به این موضوع مهم است که یک گروه موسیقی در دل جنبش اجتماعی می تواند عاملی برای شکل گیری یک هویت جمعی شود.

 

[1] سارار شریعتی، سعید مهدوی مزده: « بررسی جامعه شناختی زمینه های تحول موسیقی در ایران دهه ۵۰ شمسی» ، جامعه شناسی هنر و ادبیات، شماره اول، بهار و تابستان ۱۳۹۹، ص ۹۶

[2] https://www.mehrnews.com/news/3990689/

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha