به گزارش «سدید»؛ روزهای اکنون، تداعیگر نخستین سالگرد رحلت اندیشمند فرزانه، زندهیاد آیتالله حاج شیخ محمدعلی تسخیری است. از این روی و در تکریم نیم قرن تکاپوی علمی و فرهنگی آن بزرگ، فرازهایی از زمانه و کارنامه وی را در روایات یاران و مصاحبانش بازخواندهایم. امید آنکه فعالان حوزه تقریب مذاهب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
قدرِ او، در کشور ما مجهول مانده است!
حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالحسن نواب، در زمره دوستان و مراودان زندهیاد آیتالله حاج شیخ محمدعلی تسخیری است که از بدو ورود وی به ایران در اوایل دهه ۵۰ با وی اُنس و مراوده داشته و در تلاشهای فرهنگی و تبلیغی، آن جهادگر فقید را همراهی کرده است. وی افق فکری و همت بلند آن فرهنگبان سختکوش را به شرح ذیل به تحلیل و توصیف نشسته است:
«زمانی که از من خواسته شد درباره ایشان حرف بزنم، بیاختیار این شعر به یادم آمد: یک دهن خواهم به پهنای فلک / تا بگویم وصف آن رشک ملک! حقیقتاً برای من اسباب نهایت خوشوقتی است، سخن گفتن درباره این مرد صمیمی، متواضع و باصفا. من سالهاست با جامعه روحانیت حشر و نشر دارم و اکثر روحانیون را میشناسم و به قول معروف، یک کارشناس خبره آخوندشناسی هستم، ولی انصافاً آدمی به بیشائبگی، صفا، صمیمیت، بیآلایشی و سلامت نفس مرحوم آقای تسخیری کم دیدهام. ایشان با آن همه شأن علمی و توانایی مدیریتی، ذرهای منیت و تکبر نداشت و اسطوره تواضع و یک فرشته به تمام معنا بود! ایشان در سال ۱۳۵۱ از عراق اخراج شدند و من از سال ۱۳۵۲، بیش از ۴۰ سال در خدمتشان بودم و شاگردی ایشان را کردم. افق فکری ما به هم نزدیک بود و مانند دو برادر و رفیق، با هم زندگی کردیم. همکاری و رفاقت با مرحوم آیتالله تسخیری، هر لحظهاش مشحون از خاطرات فرحبخش است. من سالها صبحهایم را با آقای تسخیری شروع میکردم. من هر بار که ایشان را میدیدم، روح تازهای میگرفتم و همه جا در مجمع جهانی اهل بیت (ع) و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با هم بودیم. متأسفانه جایگاه و قدر ایشان، در کشور ما مجهول است و وسعت و عمق خدمات ایشان را کمتر کسی میشناسد. فصاحت و بلاغت ایشان در زبان عربی بینظیر بود. شاعری زبردست و در ادبیات عرب، استادی بهکمال بودند. در استدلال و خطابه و سرعت انتقال مفاهیم نظیر نداشتند. من چندین بار برای شرکت در اجلاسها با ایشان به مصر و کشورهای مختلف سفر کردم و از نزدیک، مشاهده میکردم یکتنه و به اندازه یک امت، از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع میکرد! بهقدری روی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی حساس بود که حاضر بود یکتنه برای دفاع از آنها بجنگد! در سال ۱۳۶۶، حضرت امام حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کردند. در آن دوره، ارتباط ما با عربستان قطع بود. امام به آقای تسخیری حکم کردند به عربستان بروند و از حکم ارتداد سلمان رشدی، دفاع کنند. مرحوم تسخیری هم ابتدا به بحرین و سپس به اجلاس کنفرانس اسلامی در عربستان رفتند و در آنجا چنان دفاع جانانهای از این حکم امام کردند که با اینکه همه کشورهای عربی در آن مقطع با ما دشمن بودند و کسی مثل امروز به حقانیت سخن ما پی نبرده بود، اما همگی به اتفاق آرا، این حکم را تأیید کردند! اگر فضای آن مقطع را دقیق در نظر بگیریم که ۵۰ کشور عربی با ما دشمن بودند، آن وقت ارزش کار ایشان بهتر معلوم میشود که چگونه مثل یک سرباز فداکار، رفت و تک و تنها و بیآنکه از سوی نهاد و دستگاهی حمایت شود، بهترین دفاع را از اسلام و انقلاب کرد و موفق هم شد. ایشان، انصافاً در دنیای اسلام زلزله انداخت! من در مجموع، هشت بار همراه با آقای تسخیری به مصر رفتم. یک بار ایشان سکته کرده بود و نتوانست با ما بیاید و ما در خدمت آیتالله جنتی به مصر رفتیم. تمام کسانی که در کنفرانس شرکت کرده بودند، از ما سراغ مرحوم آقای تسخیری را میگرفتند. یک بار هم شیخالازهر، روی عرشه یک کشتی و روی رود نیل، ضیافتی را برای میهمانان آن همایش ترتیب داده بود. در آنجا دیدم که یک مرد نابینا، دارد به طرف من و آقای جنتی میآید! به آقای جنتی گفتم او دارد میآید که حال آقای تسخیری را از ما بپرسد و همین طور هم شد! مرحوم آیتالله تسخیری، یک فعال به تمام معنای فرهنگی بود، هرچند به خاطر فعالیتهای سیاسی، یک بار در عراق به زندان افتاد و به اعدام هم محکوم شد که خوشبختانه نجات پیدا کرد. ایشان قبل از انقلاب، مجلهای به نام الهادی به زبان عربی منتشر میکرد و در آن، هشت مقاله به هشت اسم مختلف را خودش مینوشت! گاهی تخلص شعری خود و گاه نام فرزندانش را با پیشوند ابو، بالای مقاله مینوشت. یک مؤسسه مخصوص طلاب خارجی هم بود که همه کارهایش را خود ایشان شخصاً به عهده داشت. قبل از انقلاب، هم تحصیل و هم تدریس میکرد و در عین حال، به امور طلاب خارجی هم میرسید و مجله هم منتشر میکرد! ایشان یکی از بهترین شاگردان آیتالله وحید خراسانی بود و سر درس شهید آیتالله مطهری هم میرفت. در همان سالها، تفسیر قرآنی هم نوشت که چاپ شد. آثار متعدد و ارجمندی را هم تألیف کرده است. ایشان در خارج از کشور، حافظ و ناشر فرهنگ اسلامی بود و توانست تا حدود زیادی، ایران را با جهان اسلام پیوند دهد. ایشان در وا
قع، اصلیترین و محوریترین شخصیت ایرانی ارتباط دهنده کشور ما با کشورهای اسلامی و بنیانگذار این ارتباط بود!»
حضور او در حل بسیاری از مشکلات جهان اسلام، بسیار مؤثر بود
دکتر صباح زنگنه از دوران اقامت در نجف، با زندهیاد آیتالله تسخیری آشنا شد، در حالی که هر دو متأثر از اندیشههای شهید آیتالله سیدمحمد باقر صدر بودند. او بعدها نیز فعالیتهای فرهنگی آن روحانی پردغدغه را رصد میکرد و با فراز و نشیبهای آن آشنا شد. زنگنه در ارزیابی خویش از کارنامه فرهنگی مرحوم تسخیری، تعامل پذیری و حسن معاشرت وی با اندیشمندان جهان اسلام را بس مؤثر و مفید قلمداد میکند و میگوید:
«واقعیت این است که علمای جهان اسلام و رؤسای کشورهای دیگر، ایشان را خیلی بیشتر از خود ما میشناسند و از ایشان درباره جمهوری اسلامی ایران، سخنان قابل اعتماد و اطمینانی شنیدهاند. به همین دلیل ایشان را میتوان یک مکتب و مدرسه و نماد مثبتی از جمهوری اسلامی ایران دانست که بسیار بیش از کتابها، خبرگزاریها، مبلغین و حتی سفرا در معرفی جمهوری اسلامی نقش داشتهاند. نکته جالب این است که علما، اندیشمندان و روشنفکران جهان اسلام، ایشان را یک مسلمان واقعی تربیتشده مکتب اهل بیت (ع) و کسی میدانند که عمر خود را صرف تقریب ملل مسلمان کرده و از این روی، حضور ایشان در حل بسیاری از مسائل و مشکلات جهان اسلام، بسیار مؤثر بوده است. ایشان در بحرانیترین اوضاع، میتوانست اختلافات را به دوستیها و محبتها تبدیل و ارتباطات را مجدداً برقرار کند. یادم است در اجلاس برونئی، یکی از علمای کشور ما مقالهای را ارائه کرده بود که مورد اعتراض عدهای از علمای سایر کشورها قرار گرفت. رئیس آن اجلاس هم بسیار متعصب و ضد تفکر تقریب بود و دستور اخراج آن عالم را از جلسه داد! نحوه برخورد مرحوم آیتالله تسخیری با مسئله و دگرگون کردن فضای اجلاس، ذهنیت علمای حاضر در جلسه را نسبت به رفتار افراطی رئیس جلسه روشن کرد. بعد از یکی دو سال هم او را عوض کردند. در واقع متانت، حسن خلق و دقت مرحوم آیتالله تسخیری در بهکارگیری واژهها و عبارات و نحوه ورود و خروج ایشان در بحث، نشانه تبحر ایشان در اصلاح امور و تغییر فضا بود. ایشان چه با مخالفان و چه با موافقان، رفتار بسیار شایستهای داشتند و انصافاً تجلی کامل خلق نبوی (ص) و اهل بیت (ع) بودند. وقتی قرار است در دفاع از رفتار یک شیعه واقعی سخن گفته شود، میتوان ایشان را به عنوان یک نمونه عالی اخلاق مطرح کرد که رفتار وی، جلوهای از تربیت مکتب اهل بیت (ع) است. مسلمانان سایر مذاهب اسلامی، با مشاهده رفتار و گفتار ایشان، میتوانستند وجوه یک تربیت شیعی را به درستی درک کنند. یکی از نگرانیهای ایشان و خود بنده، همواره همین مطلب بود که اگر ایشان به دلیل بیماری، نتوانند در جلسات این اجلاسها حاضر شوند، تکلیف چیست؟ به همین دلیل همیشه عدهای در سطوح مختلف را با خود میبردند تا در این مجامع شرکت و کسب تجربه کنند. ایشان این کار را در مجمع تقریب هم کردند و عدهای در حضور ایشان، در واقع دورههای تعلیم و تربیت و تمرین را گذراندند و الحمدلله نیروهای خوبی هم تربیت شدند. ایشان بسیار در تربیت نسل پس از خود، تلاش بسیار کردند و هم در کشور خودمان و هم در سایر کشورها توانستند تجربههای خود را به نسلهای جدید منتقل کنند.»
او در میان طلایهداران وحدت اسلامی، مشهورترین بود!
آیتالله تسخیری به لحاظ سمت و سوی نظری و عملی، در زمره پیشگامان وحدت جهان اسلام و تقریب مذاهب اسلامی شناخته میشود. از این روی کارنامه وی، بیشتر از این جنبه در خور مطالعه مینماید. به اذعان چهرههای شاخص این حوزه، او با چند دهه تلاش پیگیر، توانست به عنوان نمایندهای از جامعه شیعی، این رویکرد را گامهایی فراوان به پیش بَرد و آن را به تحقق نزدیک سازد. دکتر محمدعلی آذرشب از همکاران آن زندهیاد، در این باب چنین آورده است:
«ایشان فردی مکتبی و آیندهنگر بود. اسلام برای ایشان آرمان بود و لذا طبیعی است که دغدغه آینده جهان اسلام و تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی را داشته باشد. انصافاً هم از زمان تصدی ایشان به عنوان دبیرکل مجمع تقریب، چه در داخل کشور، چه در خارج، قدمهای بزرگی در این مسیر برداشته شد، به گونهای که میتوان گفت ایشان از نظر علمی، فکری، فرهنگی و داعیهداری وحدت اسلامی در خارج کشور، از همه شناختهشدهتر است و از شمال آفریقا تا عربستان سعودی، یمن، عراق و سوریه تا کشورهای آسیای میانه و شرق آسیا، ایشان را به عنوان منادی دعوت به وحدت اسلامی میشناسند. ایشان چه از نظر فکری و چه از لحاظ فقهی و عملی، در سازماندهی مجمع جهانی تقریب، کارهای مهمی کرده است. درست است که دانشگاه مذاهب اسلامی در دوره آقای واعظزاده تأسیس شد، ولی در دوره مرحوم آقای تسخیری بود که دانشگاه منطبق بر معیارهای وزارت علوم، رسمیت پیدا کرد. در داخل ایران هم کارهای مهمی انجام و در بلوچستان، کردستان و ترکمنصحرا، مراکز تقریبی تأسیس شدند. در خارج از کشور هم ارتباطات خوبی برقرار شد. مرحوم آقای تسخیری در میان طوفان جریانات ضدتقریب، قدمهای محکم و حسابشدهای برداشتند. دلیلش این بود که مکتب اهلبیت (ع)، روزبهروز با اقبال بیشتری در جهان اسلام روبهرو میشد و در لبنان، فلسطین و مخصوصاً خود ایران، دستاوردهای مهمی داشت. بدیهی است هر چه مکتب اهلبیت (ع) حضور پررنگتری در جهان اسلام داشته باشد، حملات دشمنان علیه آن، قویتر و شدیدتر خواهد شد. اگر مذاهب مختلف با هم متحد شوند، استعمار بهشدت خواهد ترسید و به همین دلیل هم تمام تلاش خود را صرف ایجاد تفرقه در بین مذاهب اسلامی میکنند. به نظر من مرحوم آقای تسخیری ویژگیهایی داشت که در کمتر کسی میتوان پیدا کرد. ایشان یک فقیه کامل، بهروز، آیندهنگر و تأثیرگذار بود. با علما و متفکرین و شخصیتهای مختلف جهان اسلام، رابطه وسیع و وثیقی داشت و در مجامع مختلف اسلامی، عضویت داشت. این ویژگیها معمولاً کمتر در کسی جمع میشود. افراد زیادی طرفدار اندیشه تقریب هستند، اما ویژگیهای مرحوم تسخیری را ندارند! مخصوصا تسلط ایشان به زبان و ادبیات عرب، به ایشان قدرتی داد که کمتر کسی از آن برخوردار بود. من در ایشان ویژگیهایی را دیدم که کمتر در دیگران میدیدم. ایشان فوقالعاده متواضع بود و با اینکه کارهای بزرگی انجام میداد، هیچ کار و فعالیت و امکاناتی را که ایجاد کرده بود، به رخ کسی نمیکشید. کوچکترین ادعایی نداشت و از انعطاف و نرمش بسیار بالایی برخوردار بود. در نیمقرنی که از نزدیک با ایشان آشنا بودم، هرگز در ایشان لجاجت یا خشم ندیدم. ابداً اهل جدل بیهوده نبود و اگر کسی بر نظر نادرستش اصرار میورزید، ایشان کوتاه میآمد و غائله را ختم میکرد! ایشان از نظر علمی و فقهی و فکری، از طلایهداران اندیشه تقریب مذاهب اسلامی، در دوران معاصر بود. ایشان علاوه بر کار عملی، مخصوصاً در زمینه اصول فقه، نظریهپرداز حرکت تقریب هم بود. آن مرحوم، این مطلب را که وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی و تألیف قلوب، یکی از اصول مهم اسلام است، از نظر فقهی و اصولی و حدیثی و قرآنی، جا انداخت و در این موضوع در حیطه علوم اسلامی، کارهای بسیار بزرگی کرد. کتابهای ایشان در دانشگاههای اسلامی ایران و جهان تدریس میشوند.»
او بسیاری از اندیشمندان اسلامی را با ماهیت انقلاب ایران آشنا کرد
تصدی معاونت بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی در دهه نخست تأسیس آن در زمره فرازهای شاخص کارنامه تبلیغی آیتالله تسخیری است. در واقع آنچه بعدها در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نیز مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی توسط آن زندهیاد معمول شد، از تلاشهای وی در آن معاونت نشئت میگرفت. حجتالاسلام والمسلمین حسین روحانینژاد در این باره معتقد است:
«مرحوم آیتالله تسخیری از چهرههای بسیار جدی در زمینه تقریب مذاهب اسلامی و وحدت جهان اسلام بودند و اندیشمندان و علمای جهان اسلام، برای آرای ایشان ارزش بسیار زیادی قائل بودند و آنها را میپذیرفتند. ایشان در اکثر اجلاسهایی که حضور پیدا میکردند، نظرات جالب و بدیعی عرضه میکردند و به همین دلیل، بسیار مورد توجه قرار میگرفتند. ارتباطات ایشان با علمای جهان اسلام، فوقالعاده گسترده و عمیق بود و به همین دلیل، ایشان را در خارج از کشور، بهتر از داخل کشور میشناختند! ایشان در کنفرانسهای وحدت - که اوایل توسط معاونت بینالملل سازمان تبلیغات و تحت نظارت و مدیریت خود ایشان برگزار میشدند - با تمام قدرت سعی میکردند چهره واقعی انقلاب را به شرکتکنندگان در کنگره بشناسانند و تبلیغات دشمنان انقلاب اسلامی را خنثی کنند و انصافاً بسیار هم در این زمینه موفق بودند. میهمانان این گردهماییها - که اکثراً از چهرههای برجسته و بانفوذ کشورهایشان بودند - موقعی که به کشورهایشان برمیگشتند، تصویر مثبت و روشنی از انقلاب اسلامی ایران ارائه میکردند و اینگونه بود که بسیاری از مردم کشورهای اسلامی، با آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی آشنا شدند. ایشان یک شخصیت بینظیر فرهنگی با خلق خوب، روابط عمومی پسندیده و فوقالعاده تأثیرگذار بودند. کافی بود مدت کمی با ایشان مجالست داشته باشید تا به ایشان علاقهمند شوید! عالمی وارسته و فوقالعاده متواضع و نسبت به دنیا و تعریف و تمجیدهای دیگران بیعلاقه بودند. از جریانات فکری دنیا، شناختی عالی داشتند و به همین دلیل هم در محافل مختلف علمی جهان اسلام، چهره شناخته شدهای بودند. به زبان و ادبیات عرب، تسلط کامل داشتند و به همین دلیل در محافل عربزبان، دیگران را با فصاحت و بلاغت کلام خود به شگفتی وامیداشتند! علاوه بر این، ایشان مدیری بسیار باهوش و کارآمد بودند. کار کردن با ایشان بسیار راحت بود و در عین حال که به نحوی مدیریت میکردند که افراد وظایف خود را با دقت و کامل و بینقص انجام میدادند، هرگز موقعیتی پیش نمیآمد که ایشان برخورد تندی داشته باشند. حضرت امام، بسیار به ایشان اعتماد داشتند و کارهای مهمی را در سطح بینالمللی، به عهده ایشان گذاشته بودند، از جمله شرکت در مجمع کشورهای اسلامی و به تصویب رساندن فتوای امام در مورد سلمان رشدی. پس از رحلت امام هم مقام معظم رهبری مسئولیت تأسیس و اداره مجمع جهانی اهلبیت (ع) و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی را به عهده ایشان گذاشتند که در هر دو جا منشأ برکات و خیرات زیادی بودند. ایشان پیشتر از آغاز فعالیت سازمان تبلیغات اسلامی هم در این عرصه حاضر بودند. آیتالله جنتی حدود ۱۲ سال، ریاست سازمان تبلیغات را به عهده داشتند و با توجه به مأموریت سازمان برای تبلیغ اسلام در سطح دنیا، معاونت بینالملل را ایجاد کردند و مسئولیتش را به عهده آیتالله تسخیری گذاشتند. یکی از همکاران بسیار فعال مرحوم آقای تسخیری، آقای سیدابوالحسن نواب بود که انصافاً تلاش زیادی برای رساندن پیام اسلام به سراسر دنیا کرد. آقای تسخیری و آقای جنتی توانستند با همفکری و همکاری، کارهای بزرگی انجام بدهند.»
انتهای پیام/