عدالت‌گستری به‌روش ناصرالدین قاجار؛
عدالت‌طلبی و مبارزه ایرانیان در عصر مظفری به صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی منجر شد. اما پیش از آن در عهد ناصری روشی برای عدالت‌طلبی مرسوم شد که یکی از مضحک‌ترین وقایع تاریخ معاصر را رقم زد؛ «صندوق عدالت ناصری»!
به گزارش «سدید»؛  دوره قاجار دوره افول ایران بود و یکی از دلایلش هم بی‌قانونی و ستمی بود که شاهزادگان و خان‌ها و مقامات قاجاری در حق به‌قول خودشان رعیت مرتکب می‌شدند؛ سخن از عدالت در آن دوره نیز خودش به‌تن‌هایی مضحکه است. وضعیت این‌گونه بود که به‌قول «احمد کسروی»: «در ایران عدلیه وجود نداشت، هرچند وزارت عدلیه وجود داشت، ولی هرگز گردش کار‌ها بر مدار عدالت نبود و بیدادگری و ستم و حق‌کشی بیداد می‌کرد» و به‌قول «احمد مجدالاسلام کرمانی»: «عدلیه موجود ایران، فقدان آن بهتر از وجود آن است، زیرا در آن نه قانونی در دست قاضی است که براساس آن قضاوت کند و نه مواجب کارمندان قضایی به‌موقع پرداخت می‌شود تا از فساد و رشوه جلوگیری کند؛ لذا هر یک از شاکیان که تقدیمی بیشتر داد، حکم به‌نفع او صادر می‌شود».

عدالت‌گستری شخص ناصرالدین هم در این حد بود که از سفرنامه وی نقل شده است: «شب را در کرمانشاه بیتوته کردیم، جماعت کثیری آمده بودند به تظلم، گویا والی آنجا ظلم را از حد گذرانده است، سر خُلق نبودیم، دادیم همه را چوب مفصل زدند»!

در چنین شرایطی ابتکار ناصرالدین برای عدالت‌گستری که تأسیس صندوق عدالت ناصری بود، داستانی شنیدنی و مفرح دارد.


نامه شکایت به شاه!
در عهد ناصری به‌قدری شکایت از دولتی‌ها و مقامات و منصوبان قاجار زیاد بود که ناصرالدین در سال ۱۲۵۲ شمسی دستور داد «اداره صندوق عدالت» تشکیل شود و صندوقی و در واقع صندوقخانه‌ای در میدان ارگ تهران بسازند تا هر کسی ستمی دید، عریضه‌ای بنویسد و داخل آن بیندازد تا شخص شاه بخواند و رسیدگی کند؛ «در ایران حتی در حق پیرزن ضعیف هم ستم روا نیست و هرآینه مورد بدرفتاری قرار گیرد و موضوع به سمع مبارک برسد، بلافاصله ریشه آن ظلم و ستم به کل قطع می‌شود».

برای تأسیس صندوق اعلان رسمی مفصلی هم دادند که: «مقرر فرموده‌اند که صندوقی از چوب مثل جعبه در نهایتِ تنقیح [پیراستگی]و خوبی ساخته شود و آن صندوق دری خواهد داشت که مقفل ممهور [قفل‌شده و مُهرشده]خواهد بود و کلید آن در حضور مهر ظهور همایونی [نزد شاه]است و بالای صندوق منفذی دارد به‌قدر اینکه عریضه و کاغذی به آن فرو رود و آن صندوق را در میدان بزرگ ارگ که محل عبور و مرور جمیع مردم است، نصب خواهند کرد».

پس‌گردنی و شلاق!
صندوق‌های دیگری هم در شهر‌های دیگر نصب شد تا مردم عریضه خود را داخل آن بیندازند. صندوق تهران را قرار بود هفته‌ای دوبار خالی کنند و نامه‌ها را ببرند پیش ناصرالدین و معلوم شد «عرایض صندوق‌ها غالباً طمع انعام و وظیفه [مستمری]و شرح دعاوی کهنه بود». اما بعد از یک مدتی مردم فهمیدند اصلا به دادخواهی به‌حق کسی هم رسیدگی نمی‌شود و صندوق پُر شد از ناسزا و لعنت و «مخبرالسلطنه هدایت» درباره آن گزارشی ـ البته غیرمنصفانه ـ داده است: «صندوقی به اسم صندوق عدالت در شهر نصب کردند که متظلمین، تظلم خودشان را در آن بیفکنند و به شاه برسد و از بس اراذل و اوباش [!]اراجیف در صندوق می‌انداختند، صندوق‌ها را کندند و موقوف شد. محل تعجب است که طبع این مردم بیشتر به طرف هزل و لغو مایل است و هر کاری را به مسخرگی می‌کشانند [!]»

در شهر‌های دیگر هم وضعیت این‌گونه بود که تا مدتی عریضه‌ای دریافت نمی‌شد و ناصرالدین هم خوشحال شده بود که انگار کسی شکایتی ندارد یا شاید هم تعجب کرده بود و عاقبت معلوم شد: «حاکمان در ولایات، چند نفر از عمال خود را در اطراف صندوق‌ها گذاشته بودند تا هر کسی به صندوق‌ها نزدیک شد با پس‌گردنی و شلاق مواجه گردد».

نمونه دیگر اینکه: «ظل‌السلطان [پسر ناصرالدین قاجار]۳۴ سال حاکم ستم‌پیشه اصفهان بود. زمانی که صندوق عدالت در اصفهان نصب شد مردم از ترس او به صندوق نزدیک نمی‌شدند و عرایض خود را در شهر‌های زیارتی به صندوق می‌انداختند».


عاقبت صندوق و صندوقخانه
بعد از مدتی یک‌عده را به عنوان بازرسان صندوق فرستادند تا بررسی کنند که مردم در انداختن عریضه داخل صندوق آزاد باشند و این حرف‌ها. دوباره هم اعلان دادند که: «چندی است ارباب طمع و غرض و مردمان بیکار در نظایر عرایض و تکرار مطالب بی‌معنی عرصه را بر ارباب حاجت تنگ کرده، فایده صندوق را متمنیات بیجا و تکدی بی‌اندازه و شرح مقدمات بیهوده تصور کرده‌اند.

برحسب این اعلان... به عموم خلق اعلام می‌شود که من‌بعد این نوع عرایض را که موجب زحمت خاطر مبارک و مشغولیت اولیای دولت است علاوه بر اینکه برای صاحب غرض مثمر هیچ ثمر و نتیجه نخواهد بود موجب موأخذه و تنبیه خود داند. غرض صندوق فقط مخصوص کسانی است که ظلمی دیده و حق آن‌ها به هیچ واسطه احقاق نشده باشد».

هیچی؛ معلوم شد عریضه انداختن داخل صندوق ممکن است مجازات هم داشته باشد و دیگر کسی سراغ صندوق نرفت و بعد از یک مدتی هم صندوق جمع شد و صندوقخانه هم تخریب شد و تمام.



ابتکار ناصرالدین قاجار برای راه‌اندازی صندوق عدالت به جایی نرسید و آخر کار نه خودش راضی بود، نه مردم!

انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha
پرونده ها