به گزارش «سدید»؛ در کنار عناصر«خلاقیت و دانش » و فضلیت «سختکوشی و اخلاق مداری»؛ بیشک؛«قدرت تحلیل و بصیرت» از لوازم هنرمند تراز انقلاب است!چنین است که اثر هنرمند یاد شده- به تعبیری- « موجب تلطیف روح میشود»، به مخاطب بینش میدهد و در نهاد مخاطبان برانگیختگی معنوی را پدیدار میکند.
چنین هنرمندی نمیتواند میان عقل و احساس، گسستی قائل شود و جدایی اعمال سازد. اثر هنری او، حاصل بیکم و کاست پیوند استوار میان احساس و عقل است. عقلی؛ که تحلیل درست و در پی آن نگاه و موضع و بصیرت را بر و بار میدهد! هنرمند تراز انقلاب، بخوبی میداند که در مسیر هنر بیدارگر و انقلابی، هنر طاغوتی یا طاغوت زده، قامت افراشته است. هنر طاغوتی که هدف وغایت وجودیاش، سرکوب فطرت الهی و راه جستن به لذایذ دون زمینی و زمینگیری معنوی و مسخ فکری مخاطب است. هنر طاغوتی منطق بایسته ندارد. بیپشتوانه و بیاعتبار است. تهی از ارزشهای آسمانی است. متکی به نفس حیوانی است و مشحون از القائات ابلیس. هنر طاغوتی، به مخاطب ارزش نمیدهد بلکه ارزش مخاطب را بازیچه خود میکند تا مهندسی «ذهن هدف» را به خوبی انجام دهد. بنای نارفیع هنر طاغوتی با هر تکانهای و لرزهای کژی میگیرد و بر سر هنرمند و مخاطب خود آوار میشود. هنر طاغوتی هنرمند تراز انقلاب نمیطلبد، هنرمندی را دربر میگیرد و بال و پر میدهد که طاغوت درونش را خفته نمییابی که اگر جز این بود؛ با هنر طاغوتی ترادف و همپوشانی نداشت. هر قدر هنر تراز انقلاب، نعمت بزرگ و الهی حیات را شاکر است و بر خیریت رویدادها و پیشامدها تاکید میکند و تفوق مستضعفان بر زمین را وعده صادق میداند و به ناچیزی مادیت و حقارت زخارف دنیوی بیاعتناست، هنر طاغوتی در ستایش جهان ملموس و ماده و مطامع دنیوی، مخاطب را عادت میدهد و به طمع بدوی و عصیانگرایانه وا میدارد!
هنر تراز انقلاب رو به مخاطب، شوق پرندگی و شور تکاپو و شعور و اراده ساختن و اصلاح میدهد
هنر تراز انقلاب رو به مخاطب، شوق پرندگی و شور تکاپو و شعور و اراده ساختن و اصلاح میدهد اما بر عکس؛ هنر طاغوتی، هنر مرعوبیت و ذلت در برابر طواغیت درون و برون و کرنش مهوع وادادگی و سکون روح و تصلب سختاندیشگی است.
هنرمند تراز انقلاب چون بر اساس شناخت و باور و یقین و تکلیف و آرمان و اهداف درخشان و «اثیری»، پا به عرصه عمل هنری و آفرینش هنری میگذارد؛ به سبب حوادث و نقصانها و رنجها و دلشکستنها، رنجیده و نومید نمیشود و از مجاهدت فکری و هنرمندانه پا پس نمیکشد. در نقطه مقابل این نوع هنرمند، هنرمند طاغوتی است که با هر تشری و با هر حادثهای و با هر شکستی، میلرزد و ایمان خود را منکر میشود و در صف توابان نسبت به کارنامه خود جا میگیرد و زندگی در جامعه بیآرمان را منزلی فراخ و راحت و اتوپیای بر ساخته خویش میانگارد!
از این روست که برای پاگیری و استمرار و تپندگی نظام الهی سیاسی و انسانسازی رو به تمدن نوین اسلامی، حضور و قد کشیدن و بالیدن هنرمند تراز انقلاب و بموازات آن؛ طرد هنر و هنرمند طاغوتی یا طاغوت زده؛ ضرورتهایی توامان بشمار میآیند.
گذشته از صاحبان رسانه و نهادهای فرهنگی اما، این ما مخاطبان هستیم که میتوانیم با تشخیص و شناخت درست هنرمند تراز انقلاب و هنرمند طاغوتی، راه را بر تولید آثار مصداق بر هنر طاغوتی ببندیم و در ازای ان، میدان عرضه را برای هنر تراز انقلاب باز کنیم یا وسعت دهیم و تثبیت سازیم.
برای پاگیری و استمرار و تپندگی نظام الهی سیاسی و انسانسازی رو به تمدن نوین اسلامی، حضور و قد کشیدن و بالیدن هنرمند تراز انقلاب و بموازات آن؛ طرد هنر و هنرمند طاغوتی یا طاغوت زده؛ ضرورتهایی توامان بشمار میآیند
«تشخیص و شناخت» یاد شده چندان دشوار به نظر نمیرسد. بخشی از نشانهها و نشانگان در همین مجال بیان شد. اما، به شکل خلاصه؛ هر هنری که ما را به ارزشهای روشن الهی و حق ارجاع دهد؛ هنر تراز انقلاب خوانده میشود و صاحبان این هنر، باید قدر بینند. در برابر این مهم؛ هر هنری که ما را در برابر جهالت و باطل و طواغیت سترون سازد، باید سرکوب و منزوی شود!
مدتی پیشنویسندهای (و برنامه سازی) از مخاطبان خود بابت «وعده ساخت کشور و وعده آینده روشن» عذرخواهی کرد!
در واقع وی:
یک- گذشته و حال و آینده کشور را واجد تباهی توصیف کرد!
دو- در صف نومیدکنندگان مردم از اصلاح امور قرار گرفت!
سه- نقش دشمنان داخلی و خارجی را در بروز نقصانها و مشکلات و چالشها انکار کرد!
چهار- دستاوردها و افتخارات درخشان وبا شکوه کشورمان را نادیده گرفت!
پنج- پیروزیهای ملت ایران را در برابر جهان استکبار ندید یا کتمان
کرد!
حال اما، برگردیم به مطلع این نوشته:
گفتیم که عناصر«خلاقیت و دانش» و فضلیت «سختکوشی واخلاق مداری»؛ و نیز «قدرت تحلیل و بصیرت» از لوازم هنرمند تراز انقلاب است.
درطول آنچه غیر مستقیم از نویسنده هدف نظر اشاره آمد؛ آیا به شکل روشن جمیع لوازم هنرمند تراز انقلاب پیداست؟
مسلما خیر...! آیا میتوان از نویسندهای چنین؛ خیری چون هنر تراز انقلاب بر میشود و تجلی مییابد؟...
مسلما خیر!
چنین نویسنده و چنین هنرمندی نباید دیده شود، نیاید که جدی پنداشته شود، نباید در برنامهریزیهای کلان دستگاههای رسانهای کشور در نظر آید.
به طور قطع وضعیت کنونی شایسته یک جامعه اسلامی نیست. اما اگر هنرمندی یا غیر هنرمندی به سنجش بر میآید؛ باید در کنار «عیبها و ایرادها، نبودها و ناراستیها»، «بودها و راستیها و درستیها و دستاوردها و افتخارات» را نیز ببیند یا کشف کند و به مخاطب عرضه دارد. امروز گرانی و تورم، مردم را کلافه کرده است، ناکارآمدی برخی مدیران، قابل نقد صریح و گلایه جدی است..اما هنرمند متعهد و تراز انقلاب، مشکل و چالش را بدرستی تحلیل میکند و مبدا و منشا معضلات را شناسایی میکند و با مخاطب و در قالب کار هنری در میان میگذارد و گاه راهکار و راهحل ارائه میکند. هر مشکلی هست، توفیقاتی و افتخاراتی هم هست. امروز کشورمان به حدی از توانمندی در عرصههای گوناگون رسیده است که قدرتهای جهانی برای چانهزنی و متقاعدسازی چارهای جز مذاکره با ایران ندارند، در ساحت علوم هستهای و پزشکی و فضایی و نظامی و... در ردیف کشورهای سر آمدیم. امروز الگوی روشن استقلالطلبی هستیم و...آیا اینها دستاورد و افتخاری بزرگ نیست؟ آیا هنرمندی که به انکار این دستاوردها مینشیند، از قدرت تحلیل و بصیرت برخوردار است؟ هنرمندی را که سهم دشمنان داخلی و خارجی را در بروز معضلات و معایب و... کتمان میکند یا نمیبیند چگونه میتوان هنرمند تراز انقلاب پنداشت و نامید؟!
جناب نویسنده و دیگرانی مانند او، پیش از عذرخواهی باید پاسخ دهند که:
یک- چرا در سیمای جمهوری اسلامی و برای جمهوری اسلامی، قلم زدند در حالی که به جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته و ندارند.
دو- چرا از چیزی دم زدند و چیزی را مدعی شدند که بدان باور علمی و قلبی نداشتند و ندارند؟
سه- چرا حالا که نویسندهای و هنرمندی منزوی شدهاند ناگهان از گذشته خود توبه کردهاند؟
چهار- چرا مردم و مخاطبان خود را در شرایطی که دشمن برای نومیدسازی مردم تقلا دارد، وارد میدان شدهاند و به سهم خود تبدیل به مجرای تزریق نومیدی به بطن جامعه و کشور شدهاند؟
پنج- همفکران همین نویسنده بودهاند که با انتخاب چهرههایی مانند رئیسدولت موسوم به اصلاحات و رئیسدولت موسوم به تدبیر و امید، بخش بزرگی از مشکلات را به بدنه کشورمان تحمیل کردند. حالا چرا و با چه ادلهای و با چه رویی؛ به وضع موجود معترضاند؟
هنرمند متعهد و تراز انقلاب، مشکل و چالش را بدرستی تحلیل میکند و مبدا و منشا معضلات را شناسایی میکند و با مخاطب و در قالب کار هنری در میان میگذارد و گاه راهکار و راهحل ارائه میکند
این است که باید چنین نویسندهای را از گردونه رسانههای رسمی کشور بیرون نمود. نه از این باب که برای آزادی بیان و قلم ارزش و احترامی قائل نیستیم. از این نقطه نظر که در شرایط فعلی، فرصتها باید محصور به هنر و هنرمند تراز انقلاب شود.
بدانیم که: برخی قلم بهدستان و فعالان عرصه هنر، پس از بهدست آوردن اشتهار و ثروت از قِبَلِ بیتالمال، و به قول عوام «بستن بار خود» ناگهان چهره واقعی خود را آشکار میکنند و تمامی هنرمندان و آثار هنری را واجد تشکیک در صداقت جلوه میدهند و گستاخانه هدف تاکید میدارند. این خطر کوچکی نیست. نه تنها برای جایگاه هنر و هنرمند تراز انقلاب بلکه برای فرهنگ و امنیت کشور!
/انتهای پیام/