به گزارش «سدید»؛ مراسم بزرگداشت علامه مصباح یزدی، امروز ششم دیماه، به همت گروه معارف اسلامی دانشگاه صداوسیما برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین علی مصباح یزدی، فرزند علامه مصباح یزدی در این مراسم را میخوانید.
رسانه یک واسطه بین فکر و عمل است. در فلسفههای مضاف یک رشتهای به نام فلسفه عمل داریم که در آن صحبت از این است که چطور میشود که انسان از یک فکر به یک عمل میرسد. در فرمایشات علامه مصباح این نکته خیلی برجسته است که رفتار اختیاری انسان برآمده از دو عامل اصلی است؛ یکی باورها و افکار نظری و نوع نگاهی که شخص به جهان و خودش و هدف از زندگی و معنای زندگی دارد که یک پایه رفتار اختیاری انسان است. طبعا اگر انسان نگاهش به جهان به عنوان یک جهان محدود مادی باشد و برداشتش از زندگی خودش به عنوان یک موجود مادی و محدود باشد که چند سالی در این دنیا زندگی میکند و بعد نابود میشود، در عمل متفاوت از کسی است که جهان را مخلوق یک موجود بینهایت میداند، انسان را نیز یک سالک به سوی بینهایت میداند و هدف زندگی را نیز نزدیک شدن به خداوند یعنی هستی بینهایت میبیند. این انسان نگاهش در عمل فردی و اجتماعی و رفتار اقتصادی و سلوک سیاسیاش موثر است، اما به تنهایی کفایت نمیکند.
انسان برخی چیزها را باور دارد، اما به آنها عمل نمیکند و این را در تجربه و تحلیلها مییابیم و در متون دینی نیز به این مسئله اشاره شده که برخیها با اینکه به حقیقتی رسیدهاند، اما به دلایلی عملشان خلاف فهم و باورشان است. از جمله در مورد فرعون و فرعونیان در قرآن آمده است که آیات الهی و پیامبر الهی را در حالی که به آن یقین داشتند، انکار کردند و بعد هم تحلیل میکند که چرا چنین میشود و میگوید: دلیلش ظلم و برتریطلبی است و با اینکه میدانستند خلافش عمل میکردند.
انگیزه و نسبت آن با عمل انسان
پایه دومی که باعث یک رفتار اختیاری از انسان میشود در کنار باورها و مسائل نظری، مسئله انگیزش است. تا وقتی که انسان برای انجام کاری انگیزه نداشته باشد، حتی اگر یقین هم به درستی کار داشته باشد، محال است که آن را انجام دهد. البته اگر رفتار انسان صرفا بر اساس احساسات و میل یا خواستههای نفسانی باشد و عقلانیت در آن نباشد، یک حرکت انسانی نیست؛ چون در این جهت با حیوانات مشترک میشود و تنزل از مقام انسانیت است.
تشخیص اینکه کدام نگاه به هستی و انسان و معنای زندگی درست است، امری است که باید بر اساس عقل تبیین و استدلال شود و دیدگاههای مخالف نقادی شود تا به نتیجه مطلوبی برسد. نگاههای مختلف که مبنای ارزشها و انگیزشهای متناسب با خودش است، پایه فرهنگ را تشکیل میدهد. ریشههای فرهنگ جامعه در این تلقیای است که نسبت به هستی، انسان، زندگی و ارزشگذاری کارهای خوب و بد دارد و به این وسیله فرهنگها از یکدیگر متمایز میشوند؛ این فرهنگها وقتی که به بار مینشینند منجر به رفتارها میشود. این مجموعه به هم پیوسته و در هم تنیده ارگانیک که هریک دیگری را تغذیه میکند، فرهنگ را تشکیل میدهد و سرنوشت انسانها را تعیین میکند.
فرهنگ؛ پایه سعادت جامعه
برای اینکه یک جامعه به سعادت برسد، ابتدا باید فرهنگش را تصحیح کند؛ یعنی باورها، ارزشها و رفتارهایش را طبق آنچه منطقی است اصلاح کند، نه اینکه صرفا بر اساس انگیزههای نفسانی و ... کار را انجام دهد که در این صورت این جامعه انسانی نخواهد بود. در یک جامعه قشرهای مختلفی وجود دارند که هر یک کارویژه خودشان را دارند. به یک تعبیری میشود جامعه را به انسانهایی تشبیه کرد که بخشی از آنها مانند مغز یک انسان کار میکنند، تصمیمگیرنده هستند، مسائل را درک میکنند و دیگران را راهنمایی میکنند که اینها نخبگان جامعه هستند. در زمینه مبانی، آنچه که تشکیلدهنده ریشه فرهنگ است و همچنین تبیین نگاه صحیح، بر عهده اینها است.
برای اینکه این مسئله به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود و رفتار اجتماعی را تشکیل دهد و تبدیل به یک نظام تعلیم و تربیتی منطبق بر مبانی اسلامی شود، نیاز دارد فکری که در آن جامعه نخبگانی تولید میشود، قابل مصرف برای اقشار مردم باشد، ولی اینگونه نیست؛ مثلاً برقی که در ژنراتور پایه صد تولید میشود برای یک لامپ صد وات یا یک کامپیوتر قابل مصرف نیست و اگر وسایل را به برق پایه صد بزنیم، منفجر میشود و باید یک پروسهای را طی کند تا شرایط استفاده را پیدا کند. فکری هم که در یک جامعه نخبگانی تولید میشود به آن صورت قابل هضم و مصرف برای سطوح مختلف مردم نیست و باید فراوری شود و با سطوح مختلف فهم مخاطبین و نیازهای هر زمان باید متناسب شود تا بتواند در تمام ساحتهای مختلف زندگی افراد جریان پیدا کند و در هر زمینه پاسخگوی نیازهای آنها باشد.
رسانهها در توزیع فکر نخبگانی چه نقشی دارند؟
بخش عمدهای از اینکه تولیدات در هر سطحی چطور به همه بخشهای مختلف جامعه برسد و آنها را تغذیه کند، به عهده رسانهها است. البته رسانه هم سطوح مختلفی دارد و کارکردهای آن نیز متفاوت است. یک بخش از کار عبارت از تولید فکر و رساندن آن به مخاطبین است. برای رفتار انسانی غیر از باور و فکر و مسائل نظری، انگیزهها هم لازم است. اینکه انسانها کارها و رفتارهایشان را با چه انگیزهای انجام دهند و برای چه کاری انگیزه داشته باشند نیز یک دستگاه دیگری در وجود انسان میطلبد که غیر از مسئله ادراک است. این هم نیاز به تولید دارد و نیاز است انگیزههای صحیح تولید شود و راه رساندن آن نیز به مخاطبان بررسی شود.
اینکه چطور یک انگیزه درست را در اجتماع ایجاد کنیم باید بررسی شود که تا حدودی راهش متفاوت از راهی است که شما معرفت را منتقل میکنید. اینجا تا حد زیادی با هنر سر و کار دارید و اینکه استفاده از قوه خیال و انگیزش ایجاد کردن در انسانها مطرح است که انسانها در مسیر صحیحی گام بردارند و روشن شود که چطور با مشکلات روبهرو شوند که انگیزه لازم نیاز دارد و این انگیزه نیاز به کار دارد که چطور تولید و توزیع شود. این هنری است که بخش مهم آن در کارهای رسانهای انجام میشود و فراوردههای هنری سمعی و بصری و ... لازم است و دامنه آن نیز وسیع شده و به عینه میبینیم که تأثیرگذاری این فرآوردههای هنری و فراوردههای رسانهای به مراتب بیشتر از مباحث خشک علمی ـ نظری است.
البته این مسائل تا آن مبانی را نداشته باشد احتمال اینکه خطا داشته باشد زیاد است و آن مبانی را لازم دارد، اما تا آن مبانی به این کانالها نیاید و به صورت هنری جریان نیابد، تاثیرگذاریاش در سطوح مختلف جامعه مخصوصاً در سطوح عموم میسر نیست. اگر پایهها متقن نباشد، به دلیل تاثیرگذاری بالا میتوانند خطر بزرگی داشته باشند، همانطور که اگر بر اساس مبانی درست استوار باشند، تاثیرگذاریشان نیز میتواند از بسیاری از مسائل علمی بیشتر باشد.
رسانه در چه صورتی انقلابی است؟
انقلاب اسلامی ما صد درصد فرهنگی بود و میخواست از ریشه، مبانی فکری انسانها را تغییر دهد تا بر این اساس تصمیمگیریها و نظامها و ساختارهای اجتماعی را شکل دهد. بدون شک آنچه مبنای انقلاب بود، اسلام و جهانبینی اسلامی، ارزشهای اخلاقی انسانی و اهداف و آرمانهای اسلامی بود. اگر رسانهای در این جامعه بخواهد انقلابی باشد و صدا و سیمای انقلاب و منعکسکننده اهداف انقلاب باشد، باید خودش انقلابی باشد؛ یعنی رسانه باید تبلور تمام این چند مرحلهای که اشاره شد، باشد و از نظر فکری و مسائل نظری نیز باید بر مبانی فکری اسلام استوار باشد. از نظر مسائل ارزشی نیز باید بیانکننده و ویترین ارزشهای اخلاقی اسلام باشد و هرکسی او را نگاه میکند، بفهمد که اسلام به چه معنا است. اگر رسانه ما اینطور باشد، این رسانه انقلاب و انقلابی است. به هر اندازه که از این ابعاد دور شویم، از انقلابی بودن و اینکه این رسانه نماد انقلاب باشد، دور افتادهایم.
/انتهای پیام/
منبع: ایکنا