گروه فرهنگ و هنر سدید؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، متناسب با نیازهای جدید جامعه ایرانی، نهادها و ساختارهای جدیدی در حوزههای مختلف ایجاد شد که هرکدام برای پاسخ دادن به یک یا چند نیاز مردم ماموریت داشتند؛ از نهادهای امنیتی و نظامی مانند سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین گرفته تا نهادهای خدمترسان و فعال در حوزه محرومیتزدایی مانند جهاد سازندگی و ...؛ اما در این جریان، نهادهایی هم با ماموریت مشخص در حوزه «فرهنگ» شکل گرفتند.
در واقع، علاوه بر آنکه دستگاههای فرهنگی سابق مانند رادیو و تلویزیون، وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و وزارت اطلاعات و جهانگردی (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعلی)، با تحول در نام و محتوای برنامهها در ساختار فرهنگی کشور باقی ماندند، به تدریج دهها نهاد جدید هم در زیرمجموعه دستگاههای اشاره شده یا به صورت مستقل، با ماموریتهای فرهنگی خاص شکل گرفتند و ساختار فرهنگی کشور را مفصلتر کردند. نهادهایی مانند.
سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شوراهای زیرمجموعه آن، ستاد همکاری حوزههای علمیه و آموزش و پرورش، مرکز ملی و شورای عالی فضای مجازی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان حج و زیارت، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، شورای عالی کانونهای فرهنگی هنری مساجد، سازمان فرهنگی هنری شهرداریها، بخشهای فرهنگی زیرمجموعه نیروهای مسلح و دهها نهاد فرهنگی و رسانهای ریز و درشت، با ماهیت دولتی و شبه دولتی.
حالا و با گذشت حدود ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی که به اعتقاد رهبران نهضت اسلامی و بسیاری از صاحبنظران و ناظران، اساسا یک انقلاب فرهنگی و تربیتی بوده، جای طرح این سوال است که این میزان نهادسازی و ایجاد ساختارهای فرهنگی مشابه و متفاوت، چقدر در تحول و تعالی فرهنگی جامعه ایرانی اثر مثبت داشته و آیا این نهادهای متنوع و متعد، کارآمدی مورد انتظار را هم داشتهاند؟!
البته سهم مجموع این نهادهای فرهنگی از بودجه عمومی کشور - در مقایسه با بودجههای دیگر – سهم ناچیز یا کمی است و هر سال به طور معمول، بین ۱.۵ تا ۲ درصد از بودجه عمومی کشور را شامل میشود که اتفاقا در لایحه بودجه ۱۴۰۱ نیز این سهم نسبت به سال جاری اندکی کاهش یافته است، اما به هر حال، سوال مطرح شده درباره میزان اثربخشی و کارایی این نهادهای متنوع در فرهنگ عمومی جامعه، به قوت خود باقیست.
پاسخ به این سوال، وقتی اهمیت بیشتری مییابد که به تذکر و تلنگر چندی قبل رهبر معظم انقلاب توجه کنیم؛ تذکری که در روز ششم شهریورماه امسال و در نخستین دیدار با هیات دولت سیزدهم مطرح کرده و تاکید کردند: «در مسئلهی فرهنگ و رسانه، به گمان بنده ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور و یک حرکت انقلابی لازم است» و یادآور شدند که «البته حرکت انقلابی، یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای انقلابی بودن، بیهوا حرکت کردن و بیحساب حرکت کردن نیست. حرکت انقلابی باید باشد، بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاستهی از اندیشه و حکمت باشد».
کدام تحول؟!
با فتح بابی که توسط رهبر انقلاب با عنوان «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی کشور» صورت دادهاند، پاسخ سوال مطرح شده در بخش قبلی تقریبا روشن است؛ حتما نهادها و ساختارهای فرهنگی کشور آنطور که انتظار میرفته، کارآمد نبودهاند که این ساختار باید دچار تحول و انقلاب شود، اما چگونه؟!
در واقع، سوال اصلی و مهم در اینجا پیش میآید که «تحول و انقلاب در ساختار فرهنگی» کشور یعنی چه؟ آیا منظور، حذف و ادغام برخی نهادهای موجود یا ایجاد نهادهای جدید فرهنگی است؟! آیا این تحول و بازسازی انقلابی، شامل برنامهها و محتواهای فرهنگی طراحی شده یا در دست طراحی هم میشود؟ آیا نهاد جدیدی برای طراحی و اجرای این برنامه «تحول» باید شکل بگیرد یا اینکه باید حلقههای اندیشهورز غیررسمی، بنشینند و در این باره فکر کنند و در نهایت، مدل مطلوب و منطقی این بازسازی انقلابی را طراحی و به مسئولان کشور عرضه کنند؟
خطر سطحینگری در «تحول» / صاحبنظران چه میگویند؟
تجربه نشان داده است که هر وقت رهبر انقلاب، گفتمان جدیدی را در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... مطرح میکنند، دستگاهههای رسمی بجای کار اصولی و عمیق، درگیر کلیشههای زودگذر میشوند؛ چاپ بنر و انتشار کتاب، برگزاری همایش، طراحی بیلبورد و دهها اقدام دیگر که نتیجه آن هیچ وقت معلوم نمیشود!
گفتمان و ماموریت جدید مطرح شده از سوی ایشان هم از این خطر در امان نیست و جا دارد در همین ابتدای کار، ریل کار کردن بر روی آن تغییر کند تا بتوان به تحقق نسبی آن امید داشت.
لازمه این تغییر ریل، فهم درست و دقیق معنا و مفهوم «انقلاب و تحول در ساختار فرهنگی کشور» و «مسیر دستیابی به تحول» است.
برخی اندیشمندان حوزه فرهنگ، نگرانند که «تحول و انقلاب در ساختار فرهنگی کشور» به سرنوشت قابل تأمل «مهندسی فرهنگی کشور» دچار شود که در حد تصویب یک سند باقی ماند!
حجتالاسلام دکتر علی ذوعلم عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از جمله این افراد است که تاکید میکند: «بیان اخیر مقام معظم رهبری فرصت بسیار خوبی در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار میدهد که یک فکر اساسی انجام دهد. اینکه چه کاری انجام شود و چگونه باید تحول اتفاق افتد حتما نیاز به رایزنی و مشاوره دارد و نیاز به یک جمع مُمهز دارد که این کار را دنبال کند. آیا این جمع شکل گرفته است؟ آیا اینها روی این امر صبح تا شب بحث و گفتگو میکنند؟ چنین چیزی ما سراغ نداریم که شکل گرفته باشد».
وی پیشنهاد میدهد که این جمع ممهز و اندیشهورز باید مستقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی – حداقل در کنار شورا – شکل بگیرد و هرجا در فهم مسئله و مسیر تحول دچار مشکل میشود، از طریق رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، از رهبری کسب تکلیف کند تا «اگر نکتهای باشد که باید تکمیل شود یا اصلاح شود، رهبری مطرح خواهند کرد تا در یک بازه زمانی معقولی این کار به ثمر برسد تا به سرنوشت مهندسی فرهنگی کشور دچار نشود».
از سوی دیگر، برخی صاحبنظران با انتقاد به سابقه عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی در موضوعات مهم و بنیادین در سالهای گذشته تا امروز، معتقدند این شورا از پس تحول و انقلاب در ساختار فرهنگی کشور برنمیآید و لازم است جمع دیگری این کار را دنبال کنند؛ از جمله دکتر عماد افروغ که تاکید دارد: «من با توجه به شناختی که از شورای عالی انقلاب فرهنگی دارم فکر نمیکنم این شورا از عهده این کار برآید. حتی اگر شناخت بالایی داشته باشند و بگوییم اعضای جدید هم عاملان تحولساز فرهنگی هستند، اصلا این امر در حد یک شورای رسمی نیست... باید تمام کسانی که دغدغه فرهنگ دارند، چه در نهاد مدنی و چه در بخش رسمی، روشنفکران، نخبگان، عالمان ما و ... کار کنند».
آزمون بزرگ متولیان فرهنگ
بیش از چهار ماه از طرح موضوع «تحول و بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی کشور» از سوی رهبر انقلاب میگذرد و حالا جامعه ایرانی به ویژه بخش نخبگانی آن، منتظر است تا ببیند متولیان بخش فرهنگی کشور، به ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی که به گفته رهبر انقلاب باید نقش «قرارگاه فرهنگی کشور» را ایفا کند، برای ایفای این مسئولیت مهم چه مدلی ارائه میدهند؟
/انتهای پیام/