به گزارش «سدید»؛ قصه میخواند از بچهها میخواهد آنچه از متن کتاب فهمیدهاند را برایش بنویسند و حالا چند سالی میشود که در کنار قصهخوانی به مدرسهسازی و تعمیر مدارس هم روی آورده. برای تعمیر و رنگآمیزی مدارس و کلاسها فعالترین افرادی که کمک حالش هستند، دانشآموزان همان مدرسهاند و در کنار این فعالیت بدون هیچ وابستگی به سازمان و ارگان خاصی خانههای مردم را هم تعمیر و بازسازی میکند. اسماعیل آذرینژاد متولد دهدشت است. در کودکی آرزو داشته خلبان شود اما دست تقدیر او را به سمت قصهخوانی و انجام کارهای فرهنگی کشانده است و بعد از چندین سال دوری از محل زادگاهش دوباره به دهدشت برگشته و سعی کرده تا با انجام کارهای فرهنگی آیندهای روشن را برای فرزندان روستای مادریاش ترسیم کند. آذرینژاد مدرس حوزه علمیه و فارغالتحصیل جامعهشناسی است و در نهایت عرفان و تصوف را برای ادامه تحصیل برگزید و حالا سالهاست فارغ از تحصیلاتی که داشته به کتابخوانی برای کودکان و ترویج کتاب میپردازد.
ردپای کودکی در جوانی
اینکه میگویند کودکی فرد تأثیر زیادی در بزرگسالی او دارد، در مورد آذرینژاد کاملا صدق میکند، مانوس بودن او در کودکی با کتاب و مطالعه باعث شد تا وقتی به سن جوانی رسید از پدرش خواهش کند از چندین باب مغازهای که در دهدشت داشته، یک مغازه را برای کتابفروشی به او بدهد. اما شاید تنگدستی مردم و محرومیت استان باعث شد که نتواند آنطور که دلش میخواهد کتاب بفروشد و در نهایت بهدلیل فروش کم و استقبال نکردن مردم از کتابها، ناچار به تعطیلی مغازه شد.
آذرینژاد با اشاره به اینکه از همان کودکی عاشق مطالعه بوده است، میگوید: من همیشه اهل مطالعه بودهام، بخش زیادی از کتابهایی که الان دارم برای مدتها قبل است، من متوجه این مسئله شدهام که یکی از عوامل مهم در رفع محرومیت، دانش و آگاهی است و آگاهی در پرتو کتابخوانی حاصل میشود. برای همین تصمیم گرفتم کارهای فرهنگی را با کتابخوانی برای بچههای روستا که دسترسی به کتاب ندارند، آغاز کنم. کتابخوانی در روستاها توسط آذرینژاد در ابتدا یکماه در روز و به مرور به هفتهای یکمرتبه و اکنون به هر روز کتاب خواندن رسیده است. در این راه البته به مرور افراد زیادی از همان روستاها به کمک آذرینژاد آمدند و به او کمک کردند و حالا بیش از 260روستا و 13هزار کودک در استان کهگیلویه و بویراحمد تحت پوشش کتابخوانی قرار گرفتهاند.
قصههای خوب برای بچههای خوب
انتخاب کتاب مناسب مهمتر از کتابخوانی به هر قیمتی است، کتابی که برای بچهها خوانده میشود باید با سن آنها همخوانی داشته باشد و بتواند برای آینده آنها مؤثر باشد. آذرینژاد در اینباره میگوید: معیار من برای انتخاب قصه این است که آن قصه بتواند ذهن کودک را پرورش دهد و مهارتهای زندگی را در قالب کودکانه به او آموزش دهد. من متوجه شدم که در روستاها بهخصوص در مناطق محروم ضعف آموزشی زیادی وجود دارد، معمولا آموزش همه دانشآموزان تا پایه ششم بهعهده یک معلم است تا 6پایه تحصیلی را در یک کلاس آموزش دهد و نمیتواند برای تکتک بچهها وقت بگذارد و ایرادات درسی و نحوه خواندن و نوشتن آنها را تصحیح کند. بسیاری از کودکانی که من با آنها در تماس بودهام در خواندن و نوشتن مشکل اساسی داشتند و بهراحتی نمیتوانند کتاب بخوانند. ما برای بچهها انواع کتابهای ایرانی و خارجی متناسب با سن آنها را با کمکهای مردمی تهیه کردهایم و با امانت دادن کتاب به بچهها آنها را ترغیب به خواندن میکنیم.
فرهنگسازی به جای مدرسهسازی
کار خیر فرهنگی ازجمله کارهایی است که پیامد و نتیجه آن بعد از سالها مشخص میشود اما بسیاری از افراد تمایل دارند که نتیجه کار آنها زودبازده باشد و نهایتا بعد از چندماه یا چند سال در معرض دید عموم باشد، از آذرینژاد سؤال کردیم چرا به جای مدرسهسازی یا مثلا کمک مالی به مردمی که در دومین استان محروم کشور زندگی میکنند، کتابخوانی را برگزیده است؟ آذرینژاد در اینباره گفت: تمرکز اصلی ما تربیت نیروی انسانی است ما هر قدر ساختمان آموزشی باکیفیت عالی داشته باشیم اما در بحث نرمافزاری و تربیت نیروی انسانی ضعیف باشیم و برنامههای فرهنگی مناسب برای دانشآموزان نداشته باشیم اما دانشآموزانمان خلاقیت نداشته باشند، هیچ فایدهای ندارد. من با کمک مردم محلی، بیش از 100مدرسه تعمیر کردهام و 4مدرسه هم ساختهام اما تا تمرکزمان را روی نیروی انسانی خلاق و کارآمد نگذاریم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یک مشت آهن و آجر و مصالح ساختمانی به تنهایی آیندهای روشن برای کشورمان به ارمغان بیاورند. من معتقدم اینکه کودک، کتاب دستش میگیرد، نقاشی میکشد و داستان مینویسد یک ثروت است و آثار این کار را در درازمدت خواهیم دید. ما میتوانستیم به سراغ توزیع مواد غذایی برویم یا مدرسه بسازیم اما اثر این کارها در زمان حال است اما اثر کتابخوانی در درازمدت در جامعه مشخص میشود.
کتابخانهای به وسعت دشت
گرد آوردن دانشآموزان زیر درختان بلوط یکی از راهکارهای جذاب آذرینژاد برای قصهخوانی کودکان در طبیعت است. بیشتر این کودکان بعدازظهرهای تابستان و تعطیلات، چوپانی میکنند و با محیط طبیعت کاملا آشنایی دارند. آذرینژاد با این اقدام خود به همه نشان داد که بدون امکانات پیشرفته و با کمترین امکانات هم میشود به رشد خلاقیت در بچهها کمک کرد و صرف داشتن امکانات پیشرفته نمیتوان خلاقیت بچهها را شکوفا کرد. او معتقد است در طبیعت عناصر خوبی وجود دارد که میتواند بهعنوان وسایل کمکآموزشی برای بچهها استفاده شود اما اقدام آذرینژاد به این معنا نیست که توجهی به ساختوساز نشود؛ میشود بدون امکانات ظاهری و شهری و در دل طبیعت هم اسباب رشد دانشآموزان را فراهم کرد.
آذرینژاد در کنار کتابخوانی برای بچهها پدر و مادرها را هم در امر آموزش سهیم میکند تا آنها بدانند در جلسات کتابخوانی آذرینژاد چه میگذرد و اینکه چه کار مفیدی در حال انجام شدن است، خیلی اوقات پیش آمده پدر و مادرها تعجب کردهاند که چطور فرزندشان که به زور پای درس و مشق مینشیند سر کلاس کتابخوانی و نقاشی بیهیچ زور و اجبار و با دقت مینشیند. همین موضوع باعث میشود پدر و مادرها متوجه شوند که بدون استفاده از زور هم میشود کودک را به انجام کاری ترغیب کرد.
همکاری با معلمها
آذرینژاد برای اینکه بتواند فرهنگ کتابخوانی را به مدارس گسترش دهد سختیهای زیادی را متحمل شده است، برخی معلمها و مدیران مدارس اجازه کتابخوانی به وی را سر کلاس انشا نمیدادند و آذرینژاد برای قانع کردن معلمها برای این کار سختیهای زیادی را متحمل شده است. او میگوید: گاهی اوقات سختیهایی که در مدارس داشتم تا بتوانم کتاب را به مدارس ببرم و معلمها را قانع کنم که بتوانم در سر کلاس انشا، کتاب بخوانم، در خانوادهها مشکلی نداشتم، الان اما وضعیت نسبت به سالهای قبل بهتر شده و معلمها برای کتابخوانی در سر کلاس انشا بیشتر با ماهمکاری میکنند.
او ادامه میدهد: برای این کار به مدارس روستاها و شهرها میرویم، برای هر کتاب یک کاربرگ تهیه کردهایم و به بچهها میگوییم که بعد از خواندن کتاب تحلیل خود را از کتاب در کاربرگها بنویسند. در نهایت برای هر دانشآموز یک پوشه درست کردهایم که کاربرگ درون آن قرار میگیرد با این کار قدرت فکر، نویسندگی و تخیل بچهها راتقویت میکنیم.
چرا کتابخوانی؟
همه ما کارهای خیر را با انواعی از مدرسهسازی، کمک مالی، کمکهای غذایی یا پرداخت هزینههای بیمارستان یا اجارهخانه افراد محروم و... میشناسیم اما آذرینژاد این بار کار خیر را در کتابخوانی برای بچهها تعریف کرده است. او در اینباره میگوید: من این کار را به دو دلیل انجام دادم نخست اینکه از دوران کودکیام خاطره خوبی از کتابخوانی و مربی و مدرسهام دارم و مربیهایی داشتم که لذت کتاب خواندن را به من چشاندند، من دوست داشتم این خاطره خوش را برای دیگران هم بسازم. موضوع دیگر این است، زمانی که سال 92از قم به دهدشت برگشتم خیلی با خودم فکر کردم که برای همشهریانم چه کاری میتوانم انجام دهم. شب اولی که وارد دهدشت شدم امامجماعت یک مسجد شدم و تمام تمرکزم را روی کودکان و نوجوانان گذاشتم. همان روزها به ذهنم رسید که راه برونرفت یک منطقه از محرومیت، دانایی است و همین موضوع باعث شد کتاب را انتخاب کنم و برای انجام این کار روستاگردی را برگزیدم تا با کتابخوانی برای بچهها راهی بهسوی دانایی برای آنها پیدا کنم.