به گزارش «سدید»؛ فرا رسیدن روز ارتش جمهوری اسلامی، علاوه بر آنکه موسمی مغتنم برای تجلیل از نقش این نیروی نظامی در صیانت از امنیت ایران اسلامی در ۴۳ سال اخیر است، فرصتی برای خوانش کارنامه تراژیک آن در ادوار سلطنت پهلوی اول و دوم نیز به شمار میرود. مقال پی آمده سعی کرده است با اشاره به پارهای از اطلاعات و تحلیلها به ترسیم چهره ارتش در آن دوره تاریخی بپردازد. مستندات این مقال، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه محققان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
نیروی فاقد امکانات و مملو از فساد!
یکی از سرفصلهای شاخص در حیات ارتش ایران در دوران معاصر، تسلیم سریع و بیقید و شرط این نیرو در شهریور ۱۳۲۰ و در برابر حمله متفقین است. این رویداد تاریخی، در زمره نکاتی است که از سوی پژوهندگان به عنوان یکی از نقاط ضعف حکمرانی قزاق قلمداد میشود، چه اینکه در دوران او تأسیس ارتش نوین در زمره محورهای مهم تبلیغاتی حکومت به شمار میرفت. این پدیده، اما معلول عواملی چند بود که در تحلیل محمدرضا چیتسازیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران مورد اشارت قرار گرفته است:
«شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی شکست ارتش در این بزنگاه مهم تاریخی، مشکلات ساختاری آن با وجود تبلیغات بسیار بود. در واقع در دوران خود ارتش نیز این احساس وجود داشت که تأسیس این نهاد بهظاهر مدرن و پرسر و صدا، خروجی چندانی ندارد. سرتیپ حسین یکرنگیان که او نیز از افسران بلندپایه ارتش در آن مقطع تاریخی است، گفته است: بهرغم همه سروصداها، واحدهای ارتش چندان تجهیز نبودند، برای مثال با وجود ۱۶ لشکر و ۲۰ هواپیما در شمال کشور، برای هر سرباز حداکثر ۱۰۰ فشنگ موجود بود، یا حتی در استانی مثل اردبیل، هر سرباز تنها ۳۶ فشنگ برای خرج کردن داشت و مسلسلها نیز تنها برای نیم ساعت تیراندازی فشنگ داشتند. لشکرها حتی برای یک هفته نیز خواروبار و پشتوانه غذایی نداشتند و روزانه، انبار غله دریافت میکردند. همین امر سبب شده بود لشکر اردبیل در روز دوم جنگ، یعنی ۴ شهریورماه به دستور فرمانده لشکر، انبار غله شهر را تصرف کند و موجودی آن را بردارد!... از نظر این فرمانده نظامی ارشد، سازمان لشکرها حتی برای زمان صلح نیز به صورت مناسبی سازماندهی نشده بود و به جای آنکه لشکرهای مرزی کشور تقویت شوند، لشکرهای مرکز کشور تقویت و تسلیح میشدند! برای مثال درحالیکه لشکر یک و دو مرکز به انواع تسلیحات همانند توپهای ضدتانک، مسلسل ضدهوایی و خمپاره انداز تجهیز شده بودند، لشکر سوم تبریز و لشکر چهارم ارومیه اصلاً نمیدانستند زرهپوش و ضدتانک چه شکلی است و خمپارهانداز چه کاری انجام میدهد! گذشته از این فساد در ارتش از عوامل دیگری بود که سبب شد ارتش شاهنشاهی که آنگونه درباره آن صحبت میشد و دستگاه تبلیغاتی رضاشاه از آن سخن میگفت، نتواند مقابل حمله متفقین کار چندانی پیش برد. در واقع وجود فساد در نظام اداری و تشکیلاتی ارتش موجب شد تا روحیه جنگاوری و فداکاری نیروهای نظامی در مقطع حساسی همچون حمله متفقین در سطح بسیار پایینی باشد و نیروهای نظامی با تمام وجود برای ارتش شاهنشاهی ایثار نکنند. این مسئله هم در سطوح بالای ارتش و هم در سطوح پایین آن به چشم میخورد. در سطوح بالای ارتش و بهویژه در ستاد آن که شخص رضاشاه نیز بر آن اشراف داشت، پارتیبازی و دادن رشوه بهکرات و دفعات اتفاق افتاد. فقط محصلانی که سفارش شده بودند، به خارج اعزام میشدند و در مورد محل و نحوه خدمت نیز دوستی و خویشاوندی و سفارش از مقامهای بالا رعایت میشد. افسرانی که درستکار بودند و اهل رشوه و پارتیبازی نبودند، در سطوح پایین نگه داشته میشدند، درحالیکه نورچشمیها به درجات بالای ارتش میرسیدند و در بهترین مناطق کشور خدمت میکردند.»
۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ارتش علیه اراده ملی!
نقش ارتش در برنامهریزی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از نکات مهم در کارنامه این نهاد قلمداد میشود. این نکته در خور توجه است که کارکرد بخشی از ارتشیان در این رویداد، شبیه به اقدام نیروهای نظامی دیگر کشورهاست که در آنها کودتای امریکایی یا انگلیسی انجام گرفته و نظامیان در این حرکتها نقشی پررنگ و تعیین کننده داشتهاند. سیدهاشم منیری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره آورده است:
«بی شک بدون داشتن نیروی مسلح و ژنرالهای جویای قدرت در عرصه سیاسی کار به انجام نمیرسید. رمز موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وجود شبکهای از نظامیان مرتبط با سیا و افسران تابع ژنرالهای موجود بود. در ایران شبکه نظامی هوادار بریتانیا به رهبری اخوی و ارفع، افراد مورد نظر خود را ترفیع و دیگران را از دور خارج کردند. امریکا نیز ویلبر را مسئول بخش جنگ روانی و کرمیت روزولت را به ریاست عملیات انتخاب کرد و درنهایت، ارتباط با فضلالله زاهدی که خود را نامزد کودتای احتمالی میدانست و شبکه افسران، توزیع اسلحه، ارسال ستون زرهی به تهران و تصرف ایستگاه رادیویی توسط یک یگان ارتش و پخش اعلامیه، به کار مصدق پایان داد! در تجربه مشابه گواتمالا نیز حمایت لجستیکی و هوابردی سیا و شرکت یونایتد فروت، از کاستیو آرماس که از هندوراس به سمت گواتمالاسیتی در حال پیشروی بود، با تصرف ایستگاه رادیویی به کار آربنز پایان داد، همچنانکه ژنرالهای خائن شیلیایی، با قتل همقطاران خود که مخالف کودتا بودند و با حمایت سیا تطمیع شدند و پس از نبردی ششساعته، آلنده را در کاخ ریاست جمهوری به قتل رساندند؛ بنابراین کودتاهای سهگانه یادشده بار دیگر امریکا را بر استثمار ذخایر عظیم طبیعی این ملتها، مستولی ساخت.»
ارتشی پهلویستی، فرمانبر فرماندهان امریکایی!
پهلوی دوم در پی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به تقویت دستگاه سرکوب خویش پرداخت. او به نیکی میدانست که در میان ملت ایران، وجهه و جایگاهی ندارد و خود و پدرش با کودتای نظامی مورد حمایت انگلستان حکومت را تصاحب کردهاند. روند بازسازی ارتش علاوه بر تصفیهها، از طریق سپردن آن به مستشاران نظامی امریکا انجام میشد، امری که به لحاظ اقتصادی برای ایران هزینههای فراوان داشت و به علاوه، موجب تحقیر نظامیان کشورمان میشد! زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این فقره مینویسد:
«شاه با تصفیه سیاسی ارتش در دهه ۱۳۳۰، اولین گام مهم در ایجاد ارتشی وفادار و منسجم را برداشت. این موضوع متأثر از چند عامل همچون تلاش برخی افسران برای ولیعهدی غلامرضا، نفوذ چپگراها در ارتش و... بود. چنانکه اوایل ۱۹۵۹ م، تلاش مختصری توسط یک گروه غیرمتجانس از سیاستمداران و نظامیان انجام شد تا غلامرضا به مقام ولایتعهدی ترفیع یابد. این کار ظاهراً با این توقع انجام شد که شاه ممکن است قریباً سقوط کند. از اینرو در این دهه، شاهد سازماندهی اساسی ارتش و به کار گماشتن افرادی وفادار به رژیم و شاه هستیم، هرچند این وفاداری از درجات مختلفی برخوردار بود و تردیدهایی پیرامون آن در برخی افسران وجود داشت و همین موضوع، لزوم ایجاد ارتشی وفادار و هرچند کوچک را به اذهان بسیاری متبادر کرده بود. از جمله میتوان به صحبتهای آموزگار در ملاقات با یک امریکایی در تهران اشاره کرد که گفته بود شاه را باید متقاعد نمود که به نیروهای نظامی بیشتری احتیاج ندارد و وجود یک ارتش کوچک و وفادار و خوب آموزشدیده که تنها علت وجودیاش محافظت از شاه در مقابل خطرات داخلی باشد، امری عاقلانه به نظر میرسد!... تسلط امریکا بر ارتش ایران نیز از مقولات مهم درباره شرایط این نهاد، پس از مرداد ۱۳۳۲ به شمار میرود. این سلطه، به صورت مستشاری بود. ایفای این نقش مهمترین جنبه از حضور نظامی امریکا در ایران محسوب میشود، به همین دلیل وقتی ایران در سال ۱۳۳۰، از امریکا تقاضای کمک نظامی کرد، دولت امریکا از ارسال کمک نظامی خود به ایران خودداری کرد و ادامه کمکهای مزبور را منوط به تمدید قرارداد مستشاران نظامی نمود! در واقع امریکا از سیاست ایران که از پیوستن به سازمان دفاعی خاورمیانه احتراز میکرد، ناراضی بود و میخواست به این وسیله، دکتر مصدق را در فشار بگذارد. اما بعدها با سقوط دکتر مصدق این هدف ابعاد وسیعتری یافت و با رویکردهای متفاوتی، چون تأمین منافع سیاسی و اقتصادی امریکا همراه شد. در واقع هدف امریکا بالا بردن کارایی نیروهای نظامی ایران به منظور حفظ منافع این کشور بود. توافق اساسی بین حکومت امریکا و دولت ایران این بود که نظارت و کمک ارتش امریکا به ارتش ایران (زمینی، هوایی و دریایی) به همین منظور ادامه یابد. بر اساس این هدف، تعداد مستشاران امریکایی بهتدریج افزایش یافت و مجلس سنا در گزارشهای متعدد خود بر لزوم تحقق این موضوع تأکید نمود، چنانکه در یکی از گزارشهای سنا آمده بود: تعداد امریکاییها در ایران باید بهواسطه خریدهای کلان اسلحه از امریکا تا سال ۱۹۸۰ به ۶۰ هزار نفر بالغ گردد که این به معنای رشدی معادل ۱۰ هزار نفر در سال بود! هزینه پرسنل نظامی ارتش ایران در سال ۱۳۵۶، بالغ بر ۱۴۰ میلیارد ریال (نزدیک به ۲ میلیارد دلار) بود، درحالیکه هزینه مستشاران امریکایی مقیم ایران در همان سال بالغ بر ۱۷۰ میلیارد ریال برآورد شده است. طبق قراردادهای نظامی میان دو کشور، تمام مخارج آنان به عهده ایران بود! بنابراین ملاحظه میگردد که امریکا بدون صرف کمترین هزینه، ضمن تأمین منافع ملی خود بر ارتش اشراف کامل سیاسی و اطلاعاتی داشت و از آن در جهت نیل به اهداف خود همچون مقابله با نفوذ کمونیسم و یافتن بازاری مناسب برای فروش تسلیحات نظامی استفاده میکرد. در باب کنترل امریکا بر ارتش ایران، همین بس که گفته شود این تسلط تا جایی بود که بسیاری از فرماندهان ارتش از امریکا دستور میگرفتند، چنانکه در جریان تظاهرات مردمی در ۸ بهمن سال ۱۳۵۷، ژنرال هایزر به فرماندهان ایران دستور گشودن آتش و متفرق کردن جمعیت را داد!...»
ارتش ایران به مثابه انبار سلاح امریکا در منطقه!
از آغاز دهه ۵۰ و به موازات افزایش قیمت نفت، خریدهای نظامی پهلوی دوم نیز رو به فزونی نهاد. او در این میان، اما چندان مقصر نبود، چه اینکه امریکاییها اجازه نمیدادند که شاه درآمدهای حاصل از افزایش قیمت نفت را در جای دیگری هزینه کند! او از محل درآمدهای نفتی تنها میتوانست سلاح بخرد و البته از راه این معاملات به وی پورسانتی نیز تعلق میگرفت. بخشی از ثروت اکنون خاندان پهلوی در خارج کشور، از راه در یافت همین پورسانتها به دست آمده است. سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران بیلان سلاحهای جمع آوری شده توسط شاه در این دوره را اینگونه ارائه کرده است:
«شاه بهرغم نظارت گسترده خود بر امور نظامی، نگران توطئه نظامیان علیه خویش بود از این روی، سازمانهای مختلفی متشکل از خود نظامیان مانند بازرسی شاهنشاهی، دفتر مخصوص و رکن دو ایجاد کرد که بر کار ارتش نظارت نمایند. در واقع محمدرضا پهلوی متأثر از ویژگی شخصیگراییاش، مجموعی از امرای ارتشی را دور خود جمع کرده بود که تنها مطیع شخص او بودند و وفاداری صددرصدی به وی داشتند و شاه از طریق آنان درصدد تحقق آرزوها و رؤیایش بود. نیروی زمینی ارتش مرکب از ۲۵۵ هزار نیرو و متشکل از چهار لشکر زرهی، چهار لشکر پیادهنظام، چهار تیپ مستقل (پیاده نظام، زرهی، هوابرد و نیروهای ویژه) بود. در نیروی زمینی تجهیزات مدرنی در قسمتهای ترابری، توپخانه و پدافند هوایی و زمینی وجود داشت. همچنین نیروی زمینی، دارای ۹۵۰ فروند پرنده، به ویژه بالگردهای هوانیروز بود. در نیروی دریایی نیز بالغ بر ۲۵ هزار نفر نیرو مشغول فعالیت بودند و مجموعهای از کشتیهای پیشرفته در اختیار این نیرو قرار داشت. اما نیروی هوایی، بیش از دو شاخه نظامی زمینی و دریایی رشد یافت. در این شاخه، بیش از صدهزار نفر و ۴۶۰ هواپیمای گوناگون وجود داشت. همچنین مجموعهای از شرکتهای امریکایی از جمله نورث روب، لاکهید، جنرال الکتریک و گرومن و بل، صنایع نظامی هوایی ایران را مجهز و حفاظت میکردند. در مجموع ستاد بزرگ ارتشتاران، نهادی نظامی در راستای منویات و مطامع شخص شاه بود که شخصی شدن قدرت، نفت و وابستگی به امریکا و باستانگرایی را علنی میکرد.»
و سرانجام، بازگشت ارتش به ملت
با تمام آنچه بدان اشارت رفت، بدنه ارتش ایران در ادوار پهلوی اول و دوم، دارای علایق دینی و ملی بود و با گرایشات رأس هرم قدرت، همدلی نمیکرد! امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی نیز هرگز بدنه ارتش را دشمن قلمداد نمیکردند و در حملات خویش تنها به شاه و درجهداران اصلی نظامی نظر داشتند. این بود که بخش اعظم نیروی سرکوب پهلوی دوم به سهولت از آن جدا شد و در روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی، به مردم پیوست. نماد این پیوستگی همدلانه در روزی اتفاق افتاد که رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حکومت نظامی ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ را شکست، چنانکه سارا اکبری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران روایت و تحلیل کرده است:
«این فرمان رهبر نهضت، مبنی بر بیتوجهی به اعلامیه حکومت نظامی، نقشه کودتاچیان را بر هم زد. پیام امام خمینی بلافاصله توسط اتومبیلهای مجهز به بلندگو در سطح شهر تهران اعلام شد. ایناقدام بسیار مهم رهبر انقلاب، آخرین ضربهای بود که تمام توطئههای باقیماندگان رژیم محمدرضا پهلوی را نقشبر آب و رژیم را ساقط کرد. بیشک این تصمیم از تصمیمات سرنوشتساز و قاطعی بود که سرعت فروپاشی رژیم را بیشاز حد تسریعکرد. با شکسته شدن مقررات منع عبور و مرور، تظاهرات در تمام نقاط تهران به اوج رسید. مردم سربازان گارد را خلع سلاح میکردند و اسلحه آنها را بههمافران میرساندند. عدهای از سربازان نیز، خود را به مردم تسلیم میکردند و سلاحشان را تحویل مردم میدادند. حتی مردم توانستند چند دستگاه تانک را به غنیمت بگیرند. صدها قبضه تفنگ تا نزدیکی عصر، بهدست مردم افتاد. سلاحهای به غنیمتگرفته شده از پایگاه هوایی دوشانتپه بین مردم توزیعمیشد. سیر حوادث در ۲۱ بهمن به گونهای پیش رفت که در پایان روز، شهر پر از سلاح شده بود! به نوشته خبرنگار نیویورکتایمز، برای نخستینبار از آغاز این بحران سیاسی که یک سال پیش بود، هزاران شهروند با سلاحهای خودکار و انواع سلاحهای دیگر، در خیابانها به چشم میخورند!... مردم با آگاه شدن از فرمان امام خمینی به خیابانها ریختند و دامنه درگیریها گستردهتر شد، به گونهای که این حرکت، به سایر مراکز نظامی رژیم مضمحل شده شاه در تهران و دیگر شهرها کشیده شد. بیشتر نظامیان نیز حاضر به رویارویی با مردم نبودند و بسیاری از آنان به صف انقلاب پیوستند. بدینترتیب در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷، حکومت نظامی دولت بختیار و طرح ژنرالهای ارتش برای مهار انقلاب، تسلط بر اوضاع و عقب راندن مردم از صحنه مبارزه، با شکست مواجه شد. آنچه در جریان این حوادث بسیار اهمیت دارد، جایگاه برجسته امام خمینی و هوشیاری ایشان بهویژه در اتخاذ تصمیمات قاطع در لحظات حساس و رهبری گروههای متنوع و گستردهای از نیروهای سیاسی و اجتماعی بود. امام خمینی به فراست دریافته بود برقراری حکومت نظامی در عصر و شب و روز ۲۱ بهمن، به حوادثی منجر خواهد شد که ممکن است پیروزی انقلاب را به تعویق بیندازد یا حتی ناممکن سازد! حکومت نظامی، مردم را به خانهها میکشاند و پای ارتش را به خیابانها و صحنه باز میکرد. همچنین با حکومت نظامی ممکن بود ارتش به محل اسکان امام خمینی در مدرسه علوی (خیابان ایران) حمله و انقلاب را سرکوب کند!...»
کلام آخر
ارتش ایران در دوران برقراری نظام اسلامی، ظرفیتهای واقعی خویش در صیانت از کشور را به تمامی نشان داد و در مقطع دفاع مقدس، حماسههایی بزرگ آفرید. فرماندهان ناموری از این نیروی نظامی چون: محمد، ولی قرنی، ولیالله فلاحی، جواد فکوری، موسی نامجوی و علی صیاد شیرازی، جان خویش را تقدیم کردند تا تمامیت ارضی و عزت ملی ایران برای همیشه محفوظ بماند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
انتهای پیام/