به گزارش «سدید»؛ «من دعا میکنم تو آمین بگو» روایتهایی از سبک زندگی و فعالیتهای فرهنگی تربیتی شهید مدافع حرم علیاکبر عربی است که ازسوی انتشارات شهیدکاظمی منتشر شد. این کتاب در چهار فصل به قلم مسعود مختاری به رشته تحریر درآمد که با این نویسنده جوان به گفتوگو نشستهایم.
چه شد که از بین شهدای مدافع حرم به شهید علیاکبر عربی رسیدید؟ آیا آشنایی قبلی با این شهید داشتید؟
این سوژه از طرف خانواده شهید معرفی شد. ویژگیهای خاصی در شخصیت شهید عربی وجود داشت که باعث شد در بین شهدای مدافع حرم به این شهید بپردازم. یکی از ویژگیهای شهید عربی که میتوان آن را از ویژگیهای بارز ایشان به حساب آورد ،این بود که شهید عربی مانند همکارانش کار نمیکرد، یعنی شیوه کاری او به این صورت نبود که صبح تا ظهر مشغول کار باشد و بعد از اتمام ساعت اداری به کارهای روزمره و شخصی و تفریح بپردازد. دغدغه شهید والامقام این بود که بعد از پایان ساعت کاری خود فرماندهی پایگاه بسیج محله را قبول کند و در پایگاه به نشر کارهای فرهنگی و تربیتی با جوانها و نوجوانهای محله بپردازد. وقتی فردی فرماندهی پایگاه بسیج را قبول میکند، نهتنها این وظیفه سازمانی او نیست، بلکه وظیفهای مضاعف به او اضافه میکند و آن هم احساس مسوولیت داشتن در قبال جوانها و نوجوانهای کشورش است.
این شهید ساکن کدام منطقه بودند؟
شهید عربی در محلهای از شهر قم زندگی میکرد که اصلا پایگاه بسیج نداشت. روزی به همسرش میگوید که ما باید به محله دیگری برویم و در محله پردیسان زندگی کنیم. همسرش از او میپرسد: چرا محله پردیسان؟ شهید میگوید: من جایی که قرار است کار فرهنگی انجام دهم باید در همان محله زندگی کنم. برخلاف بعضی از مسوولان که محل کار آنها در مناطق پایینشهر بوده ولی محل زندگیشان محلهای لوکس و آنچنانی بالا شهر است .
زمانی که شهیدعربی فعالیتهای فرهنگی خود را در بسیج محله پردیسان شروع میکند، بسیجیهای محلههای دیگر نیز برای عضو شدن در آن پایگاه اقدام میکنند و پروندههای خود را به آن حوزه منتقل میکنند. این کار صرفا بهخاطر رفتار مناسب شهید عربی با دیگران و چشمپوشی از رفتار اشتباه و خطاهای دیگران بود. این شهید با جاذبه بالایی که داشت، با شروع فعالیتش از سال۱۳۹۲ در پایگاه بسیج از افراد غیرمذهبی هم مدافع حرم تربیت کرد. وقتی علیاکبر به درجه رفیع شهادت میرسد، بسیجیهای محله که تعداد آنها به دو اتوبوس میرسید عزم رفتن به سوریه کردند و اصرار داشتند که ما هم باید به سوریه برویم و راه فرمانده خود را ادامه بدهیم. او با این افراد رفاقت میکرد و آنها را به کارهای مذهبی و هیاتی شدن تشویق میکرد و با رفتار خوبی که داشت، با این افراد به یکسری افراد مذهبی و هیاتی تبدیل شدند.
از چه بعدی به زندگی شهید عربی در کتاب پرداختید؟
فصل اول کتاب روایتهایی از خانواده و دوستان شهید است که در این ۳۹سال عمر بابرکت شهید با او زندگی کردند. فصل دوم کتاب کمی خاصتر است. درواقع یکی از ویژگیهای شاخص شهید عربی این بود که ایشان در زمان حیات دنیایی خودش فرماندهی پایگاه بسیج را بهعهده داشت که با رویکرد فرهنگی و تربیتی خاصی که داشت باعث جذب بسیاری از جوانان منطقه پردیسان قم به پایگاه بسیج و مسجد شد و از دل جامعه و کف خیابان آدمهای غنیشدهای برای انقلاب اسلامی تربیت کرد که حالا هرکدام در گوشهوکنار این مملکت درحال خدمت به انقلاب اسلامی هستند و همگی خود را مدیون نگاه خاص شهید عربی به کار تربیتی و اخلاق ایشان در کار فرهنگی میدانند.
فصل سوم کتاب درباره سفر اربعین یا همان راهپیمایی اربعین است که در اربعین۹۴ به کربلا مشرف شدند. با توجه به سفری که شهید داشتند و خاطرات جالبی که همراهان شهید تعریف کردند یک فصل مجزا در این کتاب به زیارت اربعین شهید اختصاص داده شد که بسیار خواندنی است اما درنهایت در فصل چهارم کتاب به ماجرای سفر سوریه شهید علیاکبر عربی پرداخته شده است. با توجه به اینکه شهید در اولین اعزام خودشان به شهادت رسیدند، همه خاطرات در این فصل آورده شد و سپس به مراسم تشییع و تدفین شهید پرداخته شده است.
مصاحبه و گردآوری گفتوگوها چه مدت زمان برد و تدوین آن چند ماه طول کشید؟
جمعآوری این مطالب از رمضان سال1398 شروع شد و تا امسال که به چاپ رسید، دو سال به طول انجامید؛ این زمان بردن به این دلیل بود که بعضی از دوستان شهید که از او خاطره داشتند، سوریه یا در ماموریت بودند که ما مجبور میشدیم صبر کنیم تا از ماموریت برگردند و بتوانیم خاطرات این شهید را از دوستان شهید بشنویم و جمعآوری کنیم؛ بهطورکلی مصاحبهها حدود ۳۰ساعت صوت شد و پیادهسازی آن و تبدیل به متن کتاب هشتماه طول کشید.
پرداختن به موضوعاتی با محوریت شهدای مقاومت را با توجه به بیانات مقام معظم رهبری چگونه ارزیابی میکنید؟ نقاط ضعف و قوت را چگونه میبینید؟
ارزش کاری که شهدای مدافع حرم کردند بهوضوح در بیانات مقام معظم رهبری دیده میشود؛ اینکه ایشان فرمودند اگر شهدای مدافع حرم نبودند باید در استانهای کرمانشاه و همدان مقابل داعش میجنگیدیم. شهدای مدافع حرم را درواقع باید شهدای مدافع انسانیت دانست، چراکه اگر دست تکفیریها به هر کشوری باز میشد انسانیت را به خطر میانداخت. از خوبیهای نشر ادبیات مقاومت این است که گسترش انقلاب اسلامی و عظمت جبهه مقاومت را منتقل میکند؛ اینکه ما ۴۰سال پیش پشت دروازههای بصره میجنگیدیم اما الان داریم پشت دروازههای بیتالمقدس میجنگیم. این یعنی گسترش انقلاب اسلامی و دقیقا همان چیزی که ابهت و هیمنه غرب را در هم شکسته است. از نقاط ضعف این ادبیات این است که بهدلیل اینکه هنوز برخی مسائل منطقه امنیتی است، هنوز خیلی از مسائل بازگو نشده و نمیتوان آنها را بازگو کرد؛ لذا در کتب موجود ادبیات مقاومت به نگارش سیره شهدا اکتفا شده است.
زمانی که شهید عربی فعالیتهای فرهنگی خودرا در بسیج محله پردیسان شروع میکند، بسیجیهای محلههای دیگر نیز برای عضو شدن در آن پایگاه اقدام میکنند.
/انتهای پیام/